زندگی اجتماعی انسان به وسیله قواعد یا هنجارهای اجتماعی تنظیم میشود. به عبارتی آنچه همکاری و وابستگی متقابل بشری یا نظم اجتماعی را امکانپذیر میسازد نظامی از الگوهای رفتاری است که همه افراد متعلق به یک فرهنگ در آن سهیماند. یعنی جامعه تا زمانی میتواند مانند یک واحد پویا به حیات خود ادامه دهد که با الگوهای مشخص همنوایی داشته باشد. جامعهای که بخواهد سازمان اجتماعیاش را حفظ کند باید اعضایش را اجتماعی کند.
ناهنجاریهای اجتماعی از جمله عواملی است که به تدریج نظم اجتماعی را مختل میسازد. بنابراین شناخت میزان و علل ناهنجاریها در هر اجتماعی میتواند در تصحیح روند جامعهپذیری و نظم اجتماعی مؤثر باشد. تحقیقات متعدد نشاندهنده این است که عوامل مختلف فردی و اجتماعی در بروز نیکخویی همواره در مواجهه با ناهنجاریهای فرهنگی و اجتماعی مطرح میشود.
هرگاه در جامعه ای هنجار معینی وجود نداشته باشد که فرد از آن پیروی کند، موجب سردرگمی و انتظارات و رفتارهای بیجا میشود. این وضعیت، «ناهنجاری» در جامعه است. برای از بین بردن ناهنجاریهای اجتماعی، باید علل و انگیزههای ایجاد آن را شناسایی کرد چراکه اگر ناهنجاریها در جامعه زیاد شود بنیان جامعه از هم متلاشی میشود.
آیا تابهحال فکر کردهاید که چرا جوانان و یا بهطورکلی مردم ما خوشحال نیستند؟
واقعاً اینهمه استرس و ناراحتی برای چیست؟
علت این ناهنجاریها کجاست؟
آسیبهای اجتماعی یکی از عوامل بسیار تأثیرگذار در روند آموزش، امنیت، اخلاق، خانواده، جامعه، فرد و ..... میباشد. آسیبهای اجتماعی با تنوع در نوع و نام دارای ریشههای بسیار زیادی ازجمله ریشههای وراثتی، اجتماعی، فرهنگی و فردی هستند. شناخت عوامل تشدیدکننده و بازدارنده آسیبهای اجتماعی یکی از پرهزینهترین امور اجتماعی در کشورها محسوب میشود. این امر بسیاری از روانشناسان، جامع شناسان، فعالین اجتماعی و سیاسی، نیروهای انتظامی و مبلغین مذهبی را به تحقیق و یافتن راهکار در این زمینه ترغیب نموده است.
بر این اساس زمینههایی چون فرهنگ و هنجارها، ویژگیهای اقتصادی و سیاسی و جغرافیایی یک جامعه نیز در حوزه مطالعات آسیبشناسی اجتماعی قرار میگیرد. چراکه بررسی آسیبهای اجتماعی هر جامعه بدون در نظر گرفتن شرایط زمینهای میسر نخواهد بود.
پژوهش در قلمرو تربیت اخلاقی و تلاش برای رسیدن به الگویی کاربردی که هماهنگ با آموزهها و مبانی جهانبینی و ارزشهای انسانی باشد و از سویی بتواند در یک محیط تربیتی به کار آید، یکی از عوامل مهم و اثرگذار بر شکلگیری و دگرگونیهای شخصیت انسان، شرایط مختلف محیطی اعم از زمان، مکان و یا محیط انسانی و اجتماعی است. در بسیاری از موارد، تغییر محیط و فراهم ساختن محیط تربیتی مساعد و مناسب، میتواند رفتار و افکار و خصلتهای متربی را تغییر دهد و ویژگیهای جدیدی را در وی جایگزین سازد. مبنای روانشناختی این روش، اصل تأثیرپذیری انسان از شرایط محیطی است که در ضمن نظری یادگیری اجتماعی بیان میشود. مهمترین نوع یادگیری انسان؛ یادگیری مشاهدهای میباشد که همان تقلید و سرمشق است. در این نوع یادگیری، فرد با انتخاب یک الگو یا سرمشق، به تقلید رفتار او میپردازد. پدر و مادر و پسازآن، معلمان و مربیان ازجمله نخستین الگوهای ما می باشند.
نتایج پژوهش نشان میدهد که گسترش فضاهای مجازی اینترنتی مانند سایر انواع دیگر تحولات و پیشرفتها، پیامدها و آثار مثبت و منفی گوناگونی را در زمینهٔ آداب و اخلاق زندگی خانوادگی کاربران اینگونه فضاها ایجاد کرده است. ازجمله پیامدهای مثبت فضای سایبری، تسهیل و تسریع ارتباطات و تبادل اطلاعات است؛ همچنین ازجمله آسیبهای اخلاقی فضای سایبری در تربیت فرزندان میتوان به مواردی همچون: تعارض ارزشها، بازداری، اعتیاد به اینترنت، بحران هویت و اختلال در شکلگیری شخصیت، شکاف نسلها، انحرافات اخلاقی و جنسی، افسردگی و انزوای فردی و اجتماعی، به خطر افتادن حریم خصوصی افراد، از هم پاشیدگی بنیان خانواده، کاهش نقش خانواده بهعنوان مرجع، کاهش ارتباط والدین با فرزند و از بین رفتن حریم روابط اخلاقی بین فرزندان و والدین اشاره کرد.
یکی دیگر از عوامل مهم برای تربیت نسل جوان جامعه آموزشوپرورش است. در کشور ما آموزشوپرورش دچار نوعی تعارض در تعریف است. آنچه در آموزشوپرورش ایران وجود دارد، دیدگاههای متعارض و بهشدت مقابل هم ، در فلسفه تعلیمی و تربیتی ماست . آموزشوپرورش ما با بحرانهای مختلفی مواجه است. در نظام آموزشوپرورش متأسفانه توجه زیاد به آموزش هست؛ درحالیکه بایست آموزش به همراه پرورش صورت بگیرد. ظاهراً در جهان امروز، از یکسو گریز و گزیری از آموزشوپرورش رسمی و اجباری نیست، و از دیگر سو آسیبهای جدی بر آن مترتب است، به خصوص بچهها را به اجبار و اکراه سر کلاس درس نشاندن (که به نظر میرسد برخلاف طبیعت و فطرت بچههاست). لذا ضروری است ماهیت آموزشوپرورش رسمی و اجباری و نیز آسیبهای آن را مجدانه بررسی و تحلیل و نقد کنیم تا ببینیم آیا با روشها و راهکارهایی میتوان آسیبهای آن را فروکاست.
ما در یک قرن گذشته نسبت به مغرب زمین در خصوص آموزشوپرورش وارد سیر معکوس تاریخی شدهایم. آنها در طی صدسال گذشته آموزشوپرورش رسمی را از منظرهای گوناگون موردبررسی و نقد و تحلیل و اصلاح بنیادین قرار دادهاند اما ما در آسیبهای آن بیشتر فرورفتهایم، از تمرکزگرایی و دیوانسالاری آن گرفته تا مشق محوری و دیکته محوری و نمره محوری و حافظه محوری و کنکور محوری و مدرک محوری و غیره.
به نظر میرسد با فعالیتهای پرورشی، در وسیعترین معنای این واژه، تا حد زیادی میتوان آسیبهای آموزشوپرورش رسمی و اجباری را در هم شکست و تیزیها و زمختیهای آن را زدود و صیقل داد تا فضای تعلیم و تربیت مدرسه از این رهگذر برای بچهها جذابتر و خوشایندتر و دلپذیرتر شود.
از سوی دیگر در عالم واقع خانواده و پدر و مادر، خیرخواهترین نهاد تربیتی هستند. چون پدر و مادر از جهت غریزی و طبیعی نزدیکترین و عاطفیترین و دلسوزترین و مهربانترین و پردغدغهترین فرد نسبت به تربیت و سرنوشت فرزند خویشاند، و این خیرخواهی تا آنجا دامنه دارد که حاضرند برای رفاه و آسایش و آرامش فرزند خود، رفاه و آسایش و آرامش خود را فدا کنند و برای تأمین آینده و سرنوشت بهتر آن، خود را عاشقانه به انواع رنجها و سختیها افکند. بهعبارتدیگر پدر و مادر ازلحاظ غریزی و طبیعی محکوم و مجبورند فرزند خود را خیلی دوست داشته باشند و بیحدوحساب خیرخواه آن باشند.
اما مشکل از آنجایی شروع میشود که در خانواده بهواسطه عواطف و مهربانی و خیرخواهی بیحد پدر و مادر نسبت به فرزند خویش، بهطور طبیعی امکانات و نیروهای مادی و معنوی خانواده برای رفاه و آسایش و تربیت او یکجا جمع میشود. این امکانات و نیروی عظیم مانند تیغ دو لب عمل میکند. اگر با روشهای منطقی و عقلانی و پرورشی همراه و توأم شود، سازندگی و توفیقهای مهم و مؤثر تربیتی به دنبال خواهد داشت و اگر با روشهای نادرست و غلط پرورشی همراه شود، همانند سیل بنیان افکن، تخریبها و ویرانیها و ناهنجاریهای تربیتی به دنبال خواهد داشت.
برای از بین بردن ناهنجاریهای اجتماعی چه بایست کرد؟
بسیاری از مردم میکوشند تا پیش از تصفیه نفس و ایجاد فضا و بستری مناسب و پاک، خانه وجود خویش را به صفات کمال بیارایند و در این راه بسیار تلاش میکنند ولی به سبب آنکه تصفیه باطنی نداشتهاند، با مجموعهای از تناقض ها روبهرو میشوند و در عمل از آنهمه تلاش بسیار کمتر سود میبرند.
برای اینکه انسان بهرهای کامل و تمام از تلاشهای خویش ببرد، میبایست نخست پیش از تحلیل به تخلیه اقدام نموده و جان و ظرف کمالی خویش را از هرگونه اغیار پاک کند. اینجاست که نقش تصفیه نفس و ارزش و جایگاه آن بهخوبی روشن میشود. برای دستیابی به این مهم میبایست از تقوا و تزکیه نفس بهعنوان دو عامل مهم جارو کردن جان از اغیار یاد کرد.
ازجمله علل ناهنجاریها طبق آموزه های اسلام، بدسرشتی افراد، بداخلاقی، کینهتوزی، خشم، تکبر، حسد و عقده حقارت انسانهاست و اینها عواملی است که باعث به وجود آمدن ناهنجاریهای اجتماعی میشود و باید آنها را رفع کنیم.
- امام علی (ع) در رابطه با بدسرشتی افراد میفرماید: آدم بدسرشت به هیچکس خوشگمان نیست، زیرا که همگان را چون خود میپندارد.
- پیامبر (ص) در رابطه بااینکه بداخلاقی یکی دیگر از عوامل رفتارهای ناهنجار در اجتماع است، میفرمایند: خداوند آدم بداخلاق را به توبه موفق نمیکند. پرسیدند ای پیامبر خدا (ص) این چگونه میشود؟ فرمود: زیرا که وی هرگاه از گناهی توبه کند، به گناهی بزرگتر از گناه اول گرفتار میشود.
- یکی دیگر از عوامل ناهنجاری اجتماعی، کینهتوزی افراد است، در این رابطه امام علی (ع) میفرمایند: اسلحه ی بدی و بدرفتاری کینهورزی است.
- امام صادق (ع) میفرمایند: خشم، کلید هر بدی است.
- حسد یکی دیگر از عوامل ناهنجاری در اجتماع بهحساب میآید، در این رابطه امام صادق (ع) میفرمایند: محال است حسود خیرخواه باشد.
- تکبر یکی دیگر از عوامل ناهنجاری است، در این رابطه امام صادق (ع) به روایت پیامبر (ص) میفرمایند: بزرگترین تکبر، کوچک شمردن (و بیاعتنایی به) مردم و نشناختن حق (و پیروان حق) است.
- عقده حقارت یکی دیگر از عوامل ناهنجاری در اجتماع است، در این رابطه امام صادق (ع) میفرمایند: هیچکس تکبر نمیکند و زور نمیگوید، مگر برای حقارتی که در خود میبیند.
عوامل به وجود آورنده انحراف و کجروی در جوامع مختلف یکسان نیست و مناطق مختلف از نظر نوع جرم، شدت و ضعف، تعداد، و نیز از نظر عوامل متفاوتاند. این تفاوتها را میتوان در شهرها، روستاها و حتی در مناطق مختلف و محلههای یک شهر مشاهده کرد. در هر جامعه و محیطی سلسله عواملی همچون شرایط جغرافیایی، اقلیمی، وضعیت اجتماعی، اقتصادی، موقعیت خانوادگی، تربیتی، شغلی و طرز فکر و نگرش خاصی حاکم است که هر یک از آنها در حسن رفتار و یا بدرفتاری افراد مؤثر است.
شهرنشینی لجامگسیخته، گسترش حاشیهنشینی و فقراتلاف منابع و انرژی را به دنبال دارد. حاشیهنشینی در شهرها، با جرم رابطه مستقیم دارد. تنوع و تجمل، اختلاف فاحش طبقات اجتماعی ساکن شهرهای بزرگ، تورّم و گرانی هزینههای زندگی، موجب میشود تا افراد غیر کارآمد که درآمدشان زندگی را کفاف نمیدهد، برای تأمین نیازهای خود، دست به هر کاری هرچند غیرقانونی بزنند. از دیگر عوامل محیطی جرم، میتوان فقر، بیکاری، تورّم و شرایط بد اقتصادی نام برد که بر همه آحاد جامعه، اقشار، گروهها و نهادها تأثیر گذاشته و آنان را تحت تأثیر قرار میدهد.
نداشتن هدف و نبود انگیزه درست
آیا میدانید میلیونها انسان در چنگال دشمنی پنهان و نامرئی اسیرند. دشمنی که بسیاری از مردم و خانوادههای آنها را نابود میکند و به آنها آسیب میرساند، نیرو سلامتی آنها را تهدید میکند و زندگی را هر روز بر آن ها تلخ ترمیکند، عمرشان را کوتاه و رفتهرفته حیات آنان را تاریک و تاریک ترمیکند.
حتماً شما هم تجربه کردهاید که گاهی اندوه و غصه چنان زندگی را بر انسان سیاه میکند که هر راه چارهای را مسدود میکند بهقدری که فرد احساس میکند او بدبختترین موجود روی زمین است. او خود را چنان بیچاره و پست میبیند، که شایستگی ادامه زندگی خود را از دست میدهد.
دو روانشناس آمریکایی در تحقیقات خود کشف کردند که انسانها نزدیک به 47 درصد از زمان بیداری خود را به چیزی غیر از آن کاری که در حال انجام آن هستند فکر میکنند.
آموزههای فلسفه سنتی و مذهبی نشان میدهد که خوشبختی میتواند بازندگی کردن در لحظه پیدا شود بهطوریکه بسیاری از بزرگان دین اسلام نیز تأکید کردهاند که "فرزند زمان حال خود باشید" و یا "در زمان حال زندگی کنید".
اکنون دو روانشناس دانشگاه هاروارد به نامهای "مترو کیلینگزورث" و "دنیل تی. گیلبرت" در تحقیقاتی نشان دادند که حق با این فلسفه سنتی است.
در حقیقت این محققان دریافتند که انسانها 9/46 درصد از زمان بیداری خود را به چیزی متفاوت از کاری که انجام میدهند فکر میکنند و به دلیل این "پرسه زنی ذهن" افراد بهشدت احساس نارضایتی میکنند.
این دو روانشناس اظهار داشتند: "ذهن انسان سرگردان است و یک ذهن سرگردان، بدبخت است." برخلاف حیوانات، انسانها میتوانند زمان بسیاری را به فکر کردن درباره چیزی بگذرانند که در اطراف آنها وجود ندارد.
این فکر کردن میتواند در مورد حوادثی باشد که درگذشته رخدادهاند و یا حوادثی که میتوانند در آینده اتفاق بیفتند و یا هرگز رخ ندهند حتی در برخی از این افراد، پرسی زنی ذهن آنچنان توسعهیافته است که به نظر میرسد بصورت یک حالت پیشفرض در مغز آنها در آمده است.
دانشمندان مذکور به منظور ردیابی این رفتار، برای تلفن همراه "آیفون" نرم افرازی را توسعه دادند که بهصورت تصادفی با دو هزار و 250 داوطلب تماس میگرفت و از آنها میپرسید که در آن لحظه چقدر احساس خوشبختی میکنند، مشغول انجام چهکاری هستند، آیا مشغول فکر کردن به کاری هستند که در آن لحظه انجام میدهند و یا به یکچیز موردعلاقه یا ناخوشایند یا خنثی فکر میکنند.
داوطلبان میتوانستند بین 22 فعالیت با ویژگیهای کلی مثل راه رفتن، خوردن، خرید کردن، تماشای تلویزیون و ... یکی را انتخاب کنند.
نتایج این بررسیها نشان داد که ذهن مصاحبهشوندگان بهطور متوسط 9/46 درصد از دفعات تماس نرمافزار را مشغول پرسه زنی در افکار متفاوت بود و این پرسه زنی ذهن هرگز به زیر 30 درصد نرسید.
بر اساس گزارش ساینس، این محققان در این خصوص توضیح دادند: "پرسه زنی ذهن در طول تمام فعالیتها موجب میشود زندگی ما بسیار ناخوشایند باشد." این تحقیقات همچنین نشان داد افراد زمانی احساس خوشبختی میکنند که مشغول انجام تمرینات فیزیکی و یا گفتگو هستند. درحالیکه در زمان استراحت، کار و زمانی که در خانه از رایانه استفاده میکنند بسیار ناراضی و ناخرسند هستند.
افراد احساس میکنند زندگیشان آن چیزی نیست که به دنبالش بودند و یا آنچه از زندگی میخواستند همانی نیست که هماکنون دارند. مسلماً برای شما هم پیشآمده از هیچ یک از موفقیتهای خود احساس شادی و رضایتمندی نداشته و احساس کنید این آن چیزی نبوده است که به دنبالش بودهاید و یا آن حس خاصی که به دنبالش بودهاید را به شما نمیدهد. افراد موفق زیادی نیز در اطراف شما وجود دارند که از دیدگاه دیگران بینظیر و سعادتمند هستند اما در درون خود احساس بیکفایتی و تهی بودند میکنند.
نارضایتی از زندگی را در چهره و مکالمات بسیاری از افراد در جامعه بهوضوح میتوان مشاهده نمود گله و شکایت مداوم از اوضاع و شرایط اعم از اجتماعی، اقتصادی، شغلی و زندگی شخصی، همراه با صورتهای افسرده و دلزده انسانهای بسیاری که حتی حوصله همصحبتی با یکدیگر را ندارند و ترجیح میدهند در تنهایی خود فرو روند ، و یا افرادی که مدام با خود و دنیای اطرافشان در جنگ بوده و ابراز ناراحتی میکنند.
دکتر داچر کلتنر، استاد دانشگاه کالیفرنیا، ادعا میکند که میتواند آینده هر فرد را با قضاوت در مورد قدرت لبخند آنها پیشبینی کند. این محقق بر روی عکسهای سالانه ۱۱۱ دانشجوی زن که بین سالهای ۱۹۵۸ و ۱۹۶۰ گرفتهشده بود تحقیق کرد. نتایج این تحقیق نشان داد که زنانی که احساسات مثبتتری را در این عکسها نشان داده بودند، از نظر ذهنی متمرکزتر بوده، زندگی موفقتری داشته و از سلامت بهتری برخوردار شدهاند.
«با توجه به اینکه احساسات مثبت فکر را باز میکند، احساسات منفی آن را باریک کرده و جلو پیشرفت را میگیرد… یافتههای دکتر کلتنر و همکارانش ازجمله اولین تحقیقاتی است که نشان میدهد تفاوت در میزان ابراز احساسات افراد میتواند در طول زندگیشان ثابت بوده و گویای موفقیت فردی و اجتماعی آنها باشد.»
دکتر کریستوفر پیترسون، استاد دانشگاه میشیگان، که بیش از بیست سال در مورد ارتباط خوشبینی و سلامتی تحقیق کرده است، نشان میدهد که افراد خوشبین و مثبت اندیش سیستم ایمنی قویتری نسبت به افراد منفی گرا دارند. این میتواند به خاطر میل به مراقبت کردن بیشتر از خودشان باشد. همینالان تصمیم بگیرید که شادباشید و مطمئن باشید با این تصمیم روزهای بیشتری برای شاد بودن و لذت بردن از سلامتیتان خواهید داشت.
حتی وقتی همهچیزهایی که میخواهید را به دست بیاورید، باز دستخوش بالا و پایینهای زندگی خواهید شد. اگر یاد نگیرید از خوشیهای کوچک لذت ببرید، سلامت شما وابسته به وضعیت زندگیتان خواهد شد. آنوقت هر زمان که اتفاق ناخوشایندی برایتان بیفتد، شدیداً احساس ناخوشنودی خواهید کرد.
به طور خلاصه برای ایجاد و دوام انگیزه عوامل زیر دخیل است:
1- وجود الگویی که هدف انسان رسیدن به آن باشد. نوابغ و نخبه های جامعه در حوزه های گوناگون چنین نقشی دارند. از بین بردن چنین الگوهایی در ذهن جوانها آنها را بی انگیزه میکند.
2- معلم و استاد، تا تشویق کند، امید دهد، راه را نشان دهد، الگو را تشریح کند، تمرکز دهد و از تشتت مانع شود و صبوری و پیگیری را تعلیم دهد. البته معلم در شناسایی علایق و توانایی ها نیز خیلی کمک میکند. کمک میکند تا شخص بتواند در جای خودش بنشیند
3- برنامه جامع که طبق آن حرکت کرد و مانعی هم برای سایر ساحتهای آدم نباشد. برنامه باید بگونهای باشد که در کوتاه مدت هم تغییرات محسوس ایجاد کند و شوق آورد.نه اینکه فرد احساس کند متناسب با تلاشش به هدف نزدیک نمیشود.
4- وجود محیط و فضای مناسب مثل دوستان همراه و ابزار لازم
5- سلامت جسم و روح در اثر تحرک کافی و تغذیه سالم
مجموعه این عوامل باعث انگیزش و حرکت بسوی هدف است. وقتی هدف و انگیزه نباشد آدم بسوی وقت گذرانی و افراط در لذات بدفرجام میل میکند.
عوامل موفقیت و ایجاد انگیزه:
ممکن است تصور کنید برای اینکه کسی باشید که همیشه میخواستهاید، زندگیتان باید تغییر بزرگی کند. مثلاً اینکه تا وقتی پول زیادی نداشته باشید نمیتوانید آدم بخشندهای شوید. یا اینکه تا وقتی خانهتان را نفروشید نمیتوانید به فردی ماجراجو تبدیل شوید. واقعیت این است که در هر مقطعی از زمان دقیقاً میتوانید همه اینها باشید. پیدا کردن لذت و خوشی در زمان حال، حتی اگر بسیار سخت به نظر برسد، در زندگی دیگران هم تأثیر مثبت خواهد داشت.
شادی و خوشبختی یک تصمیم لحظهبهلحظه است، تصمیمی که گرفتن آن برای خیلیها سخت است. اگر این تصمیم را بگیرید، بقیه متوجه آن خواهند شد. با این کار آنها را هم تشویق به گرفتن چنین تصمیمی میکنید. همانطور که تحقیق بالا نشان میدهد، این انگیزه تأثیر بسیار مهمی بر سلامت و خوشبختی آنها در آینده خواهد داشت.
تصور من این است که خوشبختی به چیزهایی که دارید بستگی ندارد. داشتههای ما آدمها بهمرورزمان تغییر میکند؛ نعمتهای زندگیتان هم همینطور! شادی و خوشبختی به تفسیر شما از چیزی که در لحظه روبرویتان است بستگی دارد. اینکه چقدر به سبک زندگیتان افتخار میکنید. اینکه چقدر به لذت بردن از لذتها و خوشیهای ساده زندگی تمایل داشته باشید، حتی اگر وضعیت زندگیتان، شرایط مطلوب و مساعدی نداشته باشد.
انسان با آرزو همزاد است و با آرزو زندگی میکند. شبهنگام به امید و آرزوی روزی سرشار از سعادت و موفقیت به بستر میرود و صبح به امید طلوع دوباره خورشید و روزی توأم باسعادت از خواب برمیخیزد. انسان نمیتواند از امید و آرزو و خواسته جدا باشد. واضح است که اصل «آرزو» و «امید» نهتنها مذموم و نکوهیده نیست بلکه نقش بسیار مهمی درحرکت چرخهای زندگی و پیشرفت در جنبههای مادی و معنوی بشر دارد. آرزوهای سازنده و بلند انسان را به سازندگی خویش دعوت میکند و سبب تکامل و ترقی روحی او میشود.
اگر آرزوها متوجه ارزشهای والای انسانی باشد و یا جنبه مردمی و اجتماعی پیدا کند و در مسیر تکامل و پیشرفت واقعی انسانها و درجات کمال قرار گیرد و انسان را به تلاش و کوشش بیشتر در مسیر خود وادارد، بدون شک هرقدر هم که طولانی باشد، نهتنها نشانه پستی نیست که نشانه کمال انسان است. از ویژگیهای شاخص انسان برای نیل به خواستهها و اهداف زندگی امید هست. امید به آینده در هر برههای از زندگی بشرعامل تحرک و نشاط و موفقیت بوده است و انسان بدون آن، نمیتواند گامهای تعیینکنندهای در حیات فردی و اجتماعی بردارد.
امید و آرزو نسبت به آینده ،نیروی محرک انسان برای تلاشها و کوششهاست و اگر چراغ پرفروغ امید و آرزو در دل انسان خاموش گردد درواقع روح او مرده و نشاط زندگی از وی رخت برمیبندد و انسان را به موجودی سست و بیهدف و بیتلاش مبدل میکند. اصولاً همت انسان بهاندازه آرزوهای مثبت اوست، هرقدر دامنه آنها گستردهتر باشد همت او والاتر است. امید و آرزوی پسندیده، دل بستن به آیندهای است که دسترسی به آن معقول است و با تلاش میتوان به آن رسیده و اینیک امر فطری است. «چالشها برای سرگرمکننده کردن زندگی هستند و غلبه بر آن باعث معنادار شدن زندگی.»"جاشوه جی مارین"
اعمال و رفتار انسان در حقیقت بر اساس امید ساخته میشود. بهعبارتدیگر بافتههای ذهنی، بهمجرداینکه ساختار عملی پیدا می کند. هرچه امید قویتر باشد، عزم و اراده عمل بیشتر میگردد و عاملی میشود که انسانها همه کمبودهای زندگی خویش را با تلاش بیشتری جبران کنند. امید انسان به هر سمت و سویی برود اعمال وی نیز به همان سمت خواهد رفت.
هر کس در زندگی خود چشماندازی را برای آینده خویش تنظیم میکند و با برنامهریزی و چهبسا خیالپردازی هدفش را تعقیب میکند. آدمی به امید زنده است و با امیدواری تلاش میکند. مادر کودکش را با امید شیر میدهد، کشاورز با امید بذر را در دل زمین مینهد، صنعتگر صنعتش را با امید به نفع و توسعه به کار میگیرد، یک جوان با امید به آیندهای سعادتمند و خوشبخت تن به ازدواج میدهد و از خانواده خود مستقل میشود ، بیماری که بهآسانی و علاقه خود را به چاقوی جراح میسپارد و یا داروی تلخ را مصرف میکند با امید به بهبودی و پاکسازی این کار را میکند.خلاصه اینکه موفقیت و نشاط در امور مادی و معنوی درگرو امید به آینده است. زیرا فطرت آدمی بر امید استوار است و این فطرت زمانی تغییر میکند که انسان از مسیر اصلی خود خارجشده و به خاطر عواملی گرفتار یاس و نومیدی شود.
نقطه مقابل این امید، ناامیدی و یاس هست که باعث رشد بزهکاری، اعتیاد، افت تحصیلی، ناهنجاریهای اخلاقی، پوچی و بیهدفی، بحران هویت، انحرافات اجتماعی، اختلالات عاطفی (افسردگی)، پرخاشگری، بزهکاری، خودکشی، مشکلات خانوادگی، مشکلات شغلی میشود.
البته بایست دقت کنید که انسان تا آنجا میتواند برای خود امید سازی کند که به مرز خیالپردازی نرسد. ازآنجاکه جوان سرشار از انرژی است، توان رسیدن به آرمانها و اهداف بلند را در خود میبیند و افق بالاتری را برای خویش ترسیم میکند و در اندیشه فرداهای بهتر است. برای او همواره خطر افتادن در دام اوهام وجود دارد. امید سازی همیشه با در نظر گرفتن واقعیات، امکانات و توان و طاقت فردی صورت میگیرد، درحالیکه خیالپردازی فاقد این ویژگیهاست . پس باید در امیدهایمان تجدیدنظر کنیم.
باید مرز بین امیدواری و خوشخیالی را بهخوبی دانست تا یکی در جای دیگری قرار نگیرد. امیدواری مقولهای است که با فعالیت و تلاش همراه است و به بیان بهتر میتوان گفت امیدواری از سه جزء شناختی، عاطفی و حرکتی تشکیل میشود. باغبانی که در ذهن خود ثمرات و نتایج کارش را که باغستان سرسبز و آباد است تصور میکند و آن را مطلوب میبیند به سبب امید است که در او نوعی دلدادگی پدید میآید و آرزوی داشتن چنین باغی را میکند. سپس بهمنظور تحقق آن به فعالیت میپردازد. هرچند که باصطلاح در ناامیدی بسی امید است ، ولی با این بهانه نمیتوان دست از کار و تلاش کشید و به امیدِ یاریِ دیگران چشم دوخت. میوه شیرین و گوارای درخت امید آنگاه به بار مینشیند که با تلاش و فعالیت آبیاری شده باشد. «راهحل صحیح موفقیت این است که اشتیاق شما به پیروزی بیشتر از ترس شما از شکست باشد»"انیشتین"
گاهی اوقات فشارهای مکرر زندگی با توجه به شرایط اطراف، برای شما قابلدرک نیست. واقعیت آن است که هیچکس بیش از یک بخش کوچک ازآنچه در جهان اتفاق افتاده است را نمیداند. بهراستی در طول روزها، هفتهها، ماهها و سالیانی که میگذرد، تاکنون چند بار فارغ از چیزهای دیگر، تنها و تنها به خود و مسیری که در زندگیمان میپیماییم، فکر کردهایم؟ حقیقتاً در طول عمری که تاکنون سپری نمودهایم، چند بار تنهای تنها به حقیقت و هویت اصلی خویش اندیشیدهایم؟.
البته خوب است به این نکته نیز توجه و دقت داشته باشید که گاهی اوقات انسان به خود و رفتارش میاندیشد و کارهای روزمره خود را مرور میکند؛ حتی زمانی که برای رسیدن به آن کارها بسیار تلاش نموده، احساس میکند که بر روی دایرهای بسته درحرکت بوده و مرتباً یک مسیر را دور میزندِ است. گویی در یک چرخه به دام افتاده. بهطوریکه "کار میکند و غذا میخورد و به تفریح میپردازد تا زندگی کند.
ولی زندگی روزمره ما نیز انگیزهای جز کار و تفریح و لذت ندارد." بعضی وقتها، هنگامیکه سناریوی زندگیمان را میبینیم، انگار داستانی تکراری را میخوانیم که مرتباً بهاندازه تمامی روزهای عمر، در حال تکرار است. برخی اوقات برایمان پیش میآید که حتی از خودمان نیز خسته میشویم و مرتب از خود میپرسیم که آیا زندگی جز خستگی و تکرار، مسیر دیگری نیز دارد؟ برای چه دائماً یک مسیر را دور میزنیم و روز و شبمان رنگی جز کهنه گی به خود ندارد؟ واقعاً من که هستم؟ و چه میکنم؟ و به کجا میروم؟
بعنوان مثال یک فرد افسرده باوجود غم ناامیدی و یأس، اطرافیان و حتی جامعه را نیز افسرده میکند. افسردگی نتیجهٔ ناامیدی و نداشتن نشاط و شادی است و اجتماعی که در آن شادی و نشاط نباشد جامعهای توسعهیافته نیست بلکه آن را کمتر توسعهیافته میدانند. چون جامعهای که شاد نباشد انگیزهای برای فعالیت ندارد. بنابراین باید بحث شادی و نشاط را ابتدا از فرد و سپس خانواده و اجتماع آغاز کرد. حال پرسش اینجاست که اجتماع چهکارهایی را برای ایجاد شادی بالندگی و پویایی در سطح جامعه انجام داده است؟
به نظر بنده یکی از سازوکارهای حیات فردی و اجتماعی انسان، داشتن انگیزه و امیدوار بودن است. ازنظر جامعه شناسان داشتن هدف و انگیزه و امیدواری؛ چرخ زندگی را به گردش درآورده و موتور تلاش آن را پرشتابتر میکند. بنابراین اگر روزی امید از انسان گرفته شود دوران خمودگی، افسردگی و ایستایی او فرامیرسد. ازاینرو داشتن هدف و انگیزه برای پیشرفت هنری است که باید همگان بهخصوص نسل جوان آن را فراگیرند و سرلوحه برنامههای زندگی خود قرار دهند.
انگیزه عبارت از آن چیزی که ما را از ملامت بهسوی علاقه حرکت میدهد. یعنی آن چیزی که به ما انرژی میدهد و فعالیتهای ما را هدایت میکند. انگیزه را با موتور یا فرمان یک اتومبیل تشبیه میکنند درواقع انرژی و هدایت در مرکز مفهوم انگیزه قرار دارند.
یکی از مشکلات شایع که امروزه در میان مردم به چشم میخورد، کاهش امید و انگیزه در زندگی و نداشتن هدف مشخص میباشد. نداشتن هدف و کاهش انگیزه در زندگی، زیانهای علمی، فرهنگی و اقتصادی زیادی را متوجه دولت و خانوادهها میکند. تلاش برای شناسایی عوامل مهم در کاهش انگیزه و ارائه راهبردها و انجام اقداماتی در جهت کم کردن خسارات ناشی از کاهش انگیزه مستلزم تحقیقات بسیاری است. عوامل بسیاری باعث میشود که انسان احساس ناامیدی کند و مهمترین سرفصلهای آن عبارتاند از:
نداشتن هدف درست در زندگی، مقایسه خود با دیگران، انتظارات و توقعات بیشازاندازه، فراموش کردن خدا، برداشت نادرست و تعمیم بیشازاندازه شکست، سستی، تنبلی و اهمالکاری در کارها، ضعف اراده و اعتمادبهنفس و عزتنفس، نداشتن سختکوشی و تلاش ، فقدان استمرار و جدیت در کارها، استفاده نکردن از استعدادها و شایستگیها خود، قاطع نبودن در تصمیمات و نداشتن ثبات کاری، منفی نگری، خودبینی و تنگنظری، عدم انعطاف در برابر حوادث و نپذیرفتن واقعیات زندگی، تکروی و کمک نگرفتن از افراد متخصص و باتجربه و….
البته بایست توجه داشته باشید که بین انگیزه و انگیزش ازنظر معنایی میتوان تفاوت قائل شد و اصطلاح انگیزه را میتوان برای اشاره به هدف یا غایت کنش یا گرایش به انجام عملی بکار برد که آن هدف برانگیزانندهٔ آن است. واژه انگیزه به معنای ترغیب و تحریک کردن است. بهبیاندیگر انگیزه عاملی است که شمارا به حرکت وامیدارد. این مسئله به تصور شما مربوط میشود. تصویری که در نظر دارید باید آنقدر بزرگ باشد که شمارا ترغیب کند و به حرکت وادارد. ازآنجاییکه انگیزش موتور حرکت دهنده انسان است، شناسایی زیربناهای آن بهخصوص در حیطههای زندگی شخصی و تحصیلی بهمنظور رشد و پیشرفت جامعه بسیار مهم و ارزشمند میباشد.
روزی مردی خطاب به زیگ زیگلار (از سخنرانان برجسته ایجاد انگیزه) گفت: «شما سخنرانان مردم را تهییج میکنید، اما با رفتن شما انگیزه هم در آنها از بین میرود. این هیجان و انگیزه دائمی نیست و فرد باید دوباره آن را در خود ایجاد کند.» زیگ در پاسخ به آن مرد گفت: «استحمام هم همینطور است! یعنی اگر بخواهیم تمیز و پاکیزه باشیم بهتر است هرروز دوش بگیریم!»
درست است که انگیزه دائمی نیست و ما باید هرروز آن را در خود احیا کنیم، اما این هیچ اشکالی ندارد! فقط کافی است بدانیم که اگر بخواهیم در درازمدت انگیزه را در خود زنده نگهداریم، باید هرروز آن را در خودمان ایجاد کنیم.
از طرفی امید به انسان انگیزه ی فکر و حرکت و تلاش نیز میدهد و در مقابل آن ناامیدی آخرین رمقها برای کوشش و اندیشه و عمل را از انسان میگیرد. امید واقع بینانه هرچه بیشتر باشد اراده و همت فرد برای رسیدن به مطلوب خود را بیشتر میکند. فضای امید یک فضای مثبت، شاد، رنگی و متحرک است ، درحالیکه محیط «ناامیدی» ،منفی، غمانگیز، خاکستری و ساکن است. امید ممکن است براثر یک رویداد و حادثه به وجود آید یا اوج گیرد اما این داشتهها و تواناییها و تجارب و دانش است که احساس امیدواری را واقع بینانه و رسیدن به هدف را معقول میکند.
از مجموع و معدل امیدها و ارادهها و کنشها، واکنشها و بینشهای افراد جامعه است که امید اجتماعی شکل میگیرد و مردم بخشی از توان و انرژی خود را صرف بهبود وضعیت عمومی میکنند و از حاصل خرد و حرکت جمعی خود نیز بهره بیشتر میبرند اساساً وقتی مثبت اندیشی و خیرخواهی زیاد شود امید زیاد شده است و این امید اجتماعی است که مردم را به یکدیگر نزدیک و حرکتها را هماهنگتر و معطوف به نتیجه میکند.
مردم آگاه امید واقع بینانه بیشتری دارند چون خوب میدانند که با تدبیر و تلاش به خواستههای نسبی خود خواهند رسید در مقابل آن مردم ناآگاه ، یا اساساً فاقد انگیزه ی کار و تلاش و تدبیر هستند یا با امیدی کاذب خواستهای حداکثری دارند و چون تلاشهای ناقص آنها بهجایی نمیرسد بیشازپیش ناامید شده و اسباب تنبلی و ناهماهنگی و بیفکری و شلختگی را در جامعه خویش فراهم میکنند. «اگرچه کسی نمیتواند برگردد به عقب و شروعی عالی داشته باشد, اما هرکسی میتواند از الان شروع کند و یک پایان عالی داشته باشد»." کارل بارد "
ما و اطرافیانمان اگر خوب دقت کنیم تفاوتهای فراوانی داریم؛ زیبایی و وضع ظاهر، موقعیت مالی، قدرت جسمی، ملیت و نژاد، زبان، هوش و استعداد و ...، همه و همه از خصوصیاتی هستند که سبب تفاوت بین انسانها میگردند و چهبسا بعضی وقتها که با خویش فکر میکنیم، به خاطر همین خصوصیات در برابر عدهای دیگر احساس کوچکی و کمبود کنیم و یا اینکه احساس بزرگی وبرتری داریم . درحالیکه تمامی این ویژگیها طبیعی و خارج از اختیار ماست. ولی علیرغم همه این تفاوتها ما و دیگران همه انسانیم و همه یکچیز را جستجو میکنیم. همه میخواهیم در زندگی خویش به موفقیت دستیابیم. دستیابی به سعادت و موفقیت در زندگی ویژگی مشترک تمامی ماست و همه ما به دنبال رضایت از زندگی خویش هستیم.
هر رفتاری که انسان انجام میدهد ناشی از تعامل سه عنصر هدف، انگیزه و نیاز است. چرا وقتی ما تشنه میشویم سراسیمه به هر طرفی میرویم تا آب به دست آوریم و رفع عطش کنیم. زیرا نیاز به آبداریم و کمبود آب در بدن ما موجب انگیختگی فیزیولوژیکی ما میشود و ایجاد انگیزه میکند درنتیجه برای رسیدن به «هدف» یعنی آب همه سعی و تلاش خود را بکار میگیریم.
راهکارهای برای حفظ انگیزه:
افراد زیادی را در اطرافمان میبینیم که بیشتر به خاطر غنیمت دانستن اوقاتشان و با بهرهگیری از فکر دیگران، به موفقیتهای چشمگیری دست پیدا میکنند. درحالیکه استعداد لازم را برای کسب موقعیت های عالی ندارند ، در سایه پشتکار و داشتن ذوق و شوق رساندن خود به هدفشان و همچنین استفاده از فکر خوب دیگران و موکول نکردن امروزشان به فردایشان پیشرفت میکنند و البته اینیک مزیت بزرگ برای اینگونه افراد هست.
ولی متأسفانه افرادی هم هستند که با داشتن توانایی و همچنین استعداد فراوان، علیرغم داشتن فکرهای عالی برای پیشرفت، همچنان در پله اول قرار دارند ومتاسفانه زمان را از دست میدهند و در بیشتر مواقع به علت دیر شروع کردن کار موردنظر، اشتیاق رسیدن به هدف را هم از دست میدهند.
امید داشتن مهمترین انگیزه در زندگی انسان است. اگر انسان از زمان مرگ خویش آگاه بود به کاری دست نمیزد. اگر میدانست چند سال دیگر میمیرد کاری را آغاز نمیکرد و تنها به امور و مسائل روزانه خویش بسنده میکرد. ناآگاهی از زمان مرگ و امید به زندگی است که وی را وامیدارد تا درس خوانده و دست به کاری بزرگ بزند.
اولازهمه ایده آلی عملی ، هدف یا مقصد مشخص و واضحی داشته باشید. دوم اینکه وسیله رسیدن به اهداف خود یعنی دانایی، پول، مواد و لوازم لازم را به دست آورید. سوم اینکه همه وسایل و چیزهایی که دارید را برای رسیدن به آن هدف تنظیم کنید. (ارسطو)
اولین و مهمترین نکتهای که باید مدنظر داشته باشید این است که شما تنها فردی نیستید که با چنین مسئله و یا مسائلی شبیه به آن در زندگی خودرو به رو شدهاید ولی تنها کسی هستید که میتوانید و باید بهترین کمک را با استفاده از تواناییها و مهارتهای فردی و ... به خود بکنید. برای این کار همانطور که خود میدانید شایسته است ابتدا با واقعنگری و بهدوراز هرگونه مسائل جانبی مسئله اصلی خود را شناسایی نموده و توان خود را برای حل آن تجمیع نمایید.
1- کاغذی را بردارید و در بالای کاغذ بنویسید که دوست دارید در چه زمینهای فعالیت کنید. شاید هدف شما کسب درآمد بیشتر یا مبارزه با بیماری و به دست آوردن نهایت سلامتی باشد. اکنون از قوه خلاقیت خود استفاده کرده و ایدههایی را که دررسیدن به هدف برای شما مفیدند پیدا کنید. حسن این کار این است که نهتنها قوه خلاقیت خود را به کار گرفتهاید، بلکه دریافتهاید که تا چه حد خلاق هستید. هم انگیزه انجام کار را در خود زنده کرده و هم ازنظر روحی شرایط مناسبی برای خود فراهم کردهاید.
2- با اهتمام به مسائل معنوی و مذهبی و شرکت در مراسم مذهبی روحیه معنوی خود را تقویت کنید. از گناه دوریکنید و از رفتن به محیطهایی که فکر و ذهن شمارا میرباید و از معاشرت با افرادی که به امور معنوی و علمی توجهی ندارند اجتناب کنید. احساس گناه میتواند نشاط و انگیزه انسان را در ادامه دادن راه بگیرد. از مباحث بازگشت بهسوی حقیقت و توبه استفاده نمایید. توکل به خدای متعال را در هیچ لحظهای از زندگیمان از دست ندهید. بلکه در مواقع حساس و دشواری که برایتان پیش میآید، بیشتر از همیشه به نیروی ایمان به خدا تکیه کنید و او را در همه حال ناظر بر خود و پشتیبان واقعیتان بدانید. در این صورت به یاری حق موفقیت در انتظار شما خواهد بود.
3- در انتخاب دوست دقت نمایید. گاهی اوقات اطرافیان و دوستان بابیان مطالبی ناامی کننده انگیزه و آرامش روانی را کاهش میدهند. برای رفع این مشکل باید از ارتباط با افراد منفی اجتناب کرد.
4- هرزمانی که احساس میکنید علاقه به زندگی، تحصیل، ارتباط با دیگران و ... ندارید با اساتید و کارشناسان مشورت کنید آنها با دادن راهنمایی به شما کمک میکنند تا از حالت بیتفاوتی و بیانگیزگی نجات پیدا کنید
5- سوءتغذیه و مشکلات جسمانی یا روانی نیز در بیرغبتی تأثیر دارد بنابراین اگر در این زمینه مشکلاتی دارید باید برطرف شود.
6- از یکنواختی در زندگی اجتناب کنید و تنوع در زندگی خود ایجاد کنید. برای خود مقرراتی در درس خواندن یا تفریح کردن در نظر بگیرید و در برابر خود قاطع و منصف باشید. در صورت امکان در فرصتهایی که چند روز تعطیل هستید یک مسافرت را ترتیب دهید و با جمع دوستان مسافرت کنید تا یک تنوع در وضعیت زندگی شما به وجود آید.
7- تصمیم بگیرید زندگی جدیدی را با پیدا کردن دوستان جدید و ایجاد فضای جدیدی برای تحصیل وزندگی ایجاد نمایید و با برنامهریزی و انجام کارهای مثبت شور تازهای به خود بدهید و به گذشته فکر نکنید.
8- تلاش کنید با اعضای خانواده روابط نزدیک و صمیمی داشته باشید؛ ارتباطهای سالم کمک به آرامش خواهد کرد.
9- وقتی موفقیتی به دست میآورید هرچند هم که کوچک باشد، معتقد باشید که درنتیجه سعی و تلاش شما بوده، نه شانس و اتفاق و ...
من تحت تأثیر ضرورت عمل کردن قرار گرفتم. دانستن کافی نیست، باید دانستههایمان را عملی کنیم. خواستن کافی نیست، باید حرکتی انجام دهیم. (لئوناردو داوینچی).
توسعه اقتصادی در هر جامعه به افزایش افراد با انگیزه پیشرفت بالا دران جامعه بستگی دارد. به زبان دیگر تلاش برای پیشرفت وبرتری پیش از توسعه اقتصادی میآید. اشخاصی که این نوع انگیزش در آنها بالاست علاقهمند به برتری به خاطر برتری هستند و نه به خاطر پاداشی که به دنبال دارد. آنها روی یک تکلیف به سبب منافعی که بهعنوان پاداش به دنبال دارد کار نمیکنند. چنانچه به این افراد دو کار، یکی ساده با دستمزدی خوب و دیگری بهمراتب دشوارتر با دستمزد کمتر باوجود مساوی بودن سایر شرایط پیشنهاد کنند، معمولاً شغل دوم که نیاز به تلاش و رقابت در آن بیشتر است انتخاب میکنند.
افرادی که دارای انگیزه پیشرفت بالایی هستند بهمحض انتخاب یک هدف تا انجام موفقیتآمیز آن کاملاً مجذوب آن کار میشوند. به زبان دیگر وجدان کاری در آنها بسیار بالا است. آنها با حداقل نظارت بیرونی و یا بدون نظارت، تنها به خاطر تقویتهای درونی ، کار خود را به نحو احسن انجام میدهند. آنها اشتیاق شدیدی برای کسب استانداردهای ایده آل در انجام امور محوله و یا توفیق در موفقیتهای رقابتی دارند. تمایل آنان بر این است که موقعیتهای مشتمل بر مخاطرههای متوسط و میانه را بر موقعیتهایی که در آنها اصلاً خطری وجود ندارد یا خطر بسیار زیاد است ترجیح دهند.
افراد با انگیزه پیشرفت بالا در هر شغل و سازمانی موفق عمل میکنند. در مشاغلی که ارزیابی با معیارهای عینی و ضابطه مند انجام میگیرد توفیق بیشتری کسب میکنند. چون از انجاموظیفه صرفاً به خاطر نفس انجام آن لذت میبرند، انجام کار به نحو احسن برای آنها پاداشهای درونی و رضایت مندی را در پی دارد به همین دلیل از سطح سلامتی روانی بالاتری برخوردارند. به پول بهعنوان فراهمکننده ثروت مادی توجهی ندارند بلکه ازآنجهت که داشتن درآمد ملاک سنجش کمال وبرتری است به آن اهمیت میدهند.
اگر کمی خود را زیر ذرهبین جستجو قرار دهیم، مییابیم که حقیقتجویی و میل به دانستن، گرایشی انکارناپذیر در وجود ماست.گرایشی که هیچگاه زندانی زمان و مکان نبوده است. به گذشتهمان میاندیشیم که کجا بودهایم و بر ما چه گذشته است، سپس نیز به دنبال آن میرویم تا دریابیم که سرنوشت ما به کجا منتهی میشود. نهتنها پدیده های موجود درمحیط زندگی انسان، بلکه کرات و کهکشانهای دیگر نیز عطش دانستن او را فرونمینشاند. آدمی تا از روابط اشیاء و موجوداتی که با آنها سروکار دارد آگاه نشود و نفهمد که در درون آنها چه میگذرد از پای نمینشیند. برای موفق شدن، تمایل شما به موفقیت باید بزرگتر و بیشتر از ترس شما از شکست باشد. (بیل کازبی)
به دنبال این علاوه بر آنچه سایر موجودات میخواهند خواستههای دیگری نیز داریم و هرگز راضی نیستیم که تن به حصارها و زنجیرهای موجود بسپاریم. تنها ویژگیهای طبیعی ما نیست که تعیین میکند ما کیستیم و چگونه زندگی میکنیم. تمامی نیازهای طبیعی در طول زندگی با فراز و نشیبهای بسیاری دستبهگریبان می باشند. کمی به اطراف خود بنگریم ، سرانجام ممکن است روزی فرابرسد که غذا خوردن انسان به یک وعده محدود شود و رژیمهای گوناگون غذایی میل انسان را در چهارچوب خویش به زنجیر بکشد. زندگی سراسر تجربه است اما بزرگترین چیزی که بنده از زندگی یاد گرفتم این است که لحظههای آن را با آگاهی کامل زندگی کنم تا بتوانم از آن لذت ببرم. لذتی که با آگاهی و فکر به دست میاید، هیچوقت از بین نخواهد رفت و در کل زندگی جاری خواهد بود. هریک از ما یک یا چند بار در مسیر هدفهایمان شکستخوردهایم. شکست معلمان بزرگی در زندگی هستند و اشتباهاتمان را به ما نشان میدهند و عملکردمان را تصحیح میکنند. سعی کنید در هر سمتی که هستید بهترینی باشید که میتوانید، بهترین همسر، بهترین والد، دوست، رئیس، کارمند، دانشجو و بدین طریق از دنیا جهان بهتری بسازید. و درنهایت به خاطر بسپارید که در مدرسه درسی را میآموزید، سپس آزمون میدهید، درحالیکه در زندگی ابتدا در آزمون شرکت میکنید و سپس درس را میآموزید، آزمونهای زندگی را جدی بگیرید…
هرگز نمیتوانید از اقیانوس رد شوید، مگر آنکه جرأت چشم برداشتن از ساحل را داشته باشید من محصول شرایطم نیستم. من محصول تصمیماتم هستم. (کریستف کلمب).