نابهنجاریهای رفتاری در کودکان
الف) لجبازی کودکان
تربیت در نظر بعضی از والدین فقط تنبیه است، اما واژة تربیت در واقع به معنای تعلیم و پرورش، شامل مجموعهای از روشهای مثبت و منفی است. فرزندان شما برای اینکه چگونه در دنیای بیرون رفتار کنند، از رفتار شما الگو میگیرند. کودکتان آینة شماست هر رفتاری که انجام دهید او با الگوگیری از شما همان عمل را تکرار خواهد کرد. تربیتِ صحیح آن است که وقتی فرزند شما نیم نگاهی به شما میاندازد تا مطمئن شود عملی که انجام داده درست است یا غلط، به او توجه کنید یا وقتی در حال تلفن زدن، کودکتان میخواهد مکالمه شما را قطع کند و با شما صحبت کند. تربیت صحیح آن است که به او توجه کنید؛ اما اگر دیدید که تصمیم گرفت منتظر تمام شدن مکالمه شما شود، بهتر است به او توجه کنید و نگاهی مهربان به او بیندازید. دفاع از امیال خود و مقابله با خواستهای دیگران برای رشد طبیعی، اهمیت اساسی دارد. کودک برای کسبِ استقلال و ایجاد هویت برای خود، در سنین 3-2 سالگی بهطور طبیعی رفتاری منفی پیشه میکند.
کودکان چرا لجباز میشوند؟
مهمترین علت لجبازی کودکان رفتارهای والدین است؛ اگر این رفتارها اصلاح شود از لجبازی کودکان کاسته میشود. لجبازی مجموعه رفتارهایی است از قبیل کوبیدن پا به زمین، جیغ زدن، پرتاب کردن وسایل خانه، گریه کردن با صدای بلند. کودکان برای رسیدن به خواستههایشان این رفتار را انجام میدهند. شروع لجبازی سن خاصی ندارد، اما در کودکان ۲ ساله بهشدت شروع میشود و تا زمانی که ۲ سال را تمام کنند و وارد ۳ سالگی شوند ادامه مییابد. به طور کلی شیوع لجبازی بیشتر بین سن ۲ تا ۵ سالگی است؛ زیرا کودکان به دنبال هویت، استقلال و خودباوری هستند و با لجاجت خود میخواهند به والدین بگویند کارها آن طوری پیش میرود که من میخواهم.
اما اینکه چرا کودکان ما لجباز میشوند، یکی از علتهای اصلی آن این است که بیتوجهی والدین به کودک و حیات او، خود سبب آن میشود که آنان به تدریج بهانهگیر و لجباز شوند. مهمترین علت لجبازی کودکان که با حذف آن درصد زیادی از این رفتار کاسته میشود، انتقام مداوم و گاه بیرحمانه و غیرمنصفانه از کودک است که با بیتوجهی شما به نکات و وجوه مثبت شخصیت و رفتار او همراه میگردد. اگر به رفتار خود نیز دقت کنید میبینید که کمی نرمش از سوی دیگران حالتِ دفاعی را در شما کاهش میدهد و شما حتی ممکن است به کاری که مایل به انجام آن نیستید در یک شرایط مثبت و بدون امر و نهی شدید اقدام کنید. فرزندان نیز چنین هستند، یعنی اگر شما خواستههای خود را منطقی بیان کنید، اگر گفتارِ شما با محبت و عشق همراه باشد، اگر انتقادهای شما با فاصلة زمانی باشد و او را مورد بمباران انتقاد قرار ندهید، اگر به او زمان و مکان تجدیدنظر بدهید، اگر به نکات مثبت او تأکید کنید، میتوانید ریشههای لجبازی و حالت دفاعی در او را از بین ببرید و به یک رابطة سالم و مثبت و سازنده دست یابید.
در واقع وقتی کودکان درخواستی دارند و یا والدین آنها را مجبور به انجام عملی برخلاف میلشان میکنند، لجبازی آنها شروع میشود. گاهی توجه زیاد والدین به رفتارهای نامناسب کودکان سبب میشود که رفتارهای نادرست آنان تقویت شود، طوری که کودکان به دلیل آوردن، نق زدن، مجادله کردن و درخواستهای مکرر متوسل میشوند. گاهی نیز علت لجبازی کودکان آن است که والدین در برابر لجبازیهای آنها رفتار ثابتی ندارند. مثلاً یک روز هیچ عکس العملی در برابر لجبازی نشان نمیدهند و روز دیگر از آنها میخواهند مطابق با خواسته آنها رفتار کنند. اگر همیشه با کودکان رفتار ثابتی داشته باشیم کمتر لجبازی میکنند. کودک نباید بیاموزد که با لجبازی و تندخویی میتواند هرچه را که بخواهد به دست آورد. کودک باید یاد بگیرد که خواستههای خود را بهصورت آرام و مسالمتآمیز ابراز کند؛ اما در صورت لجبازی کودکان، والدین باید به آنها بیاعتنایی کنند و از آن محیط خارج شوند. والدین باید رفتار لجبازانه کودک را مهار و رفتار مناسب را در وی تقویت کنند. واکنش تند پدر و مادرها در برابر لجاجت و سرکشی کودک نیز در رفتار لجوجانه آنها تأثیر میگذارد.
در رفتار با کودک باید ثابت قدم بود، یعنی اینکه شما و همسرتان باید از قبل، در مورد اینکه فرزندتان مجاز به انجام چهکارهایی است و چهکارهایی را نباید انجام دهد، هماهنگ باشید و نیز باید بدانید، در صورتی که فرزندتان از حد خود تجاوز کرد، چگونه با او برخورد کنید که در این مورد به هماهنگی قبلی و ثبات و استمرار نیاز دارید. داشتن برنامهریزی روزانه برای کودک باعث میشود تا شرایطی که باعث تنش شده کم شود و کودک بفهمد که شما چه توقعاتی از او دارید. شما نیز باید وقتی برای کارهای مورد علاقه کودک در نظر بگیرید. باید بدانید که کودکان دارای نظرات خاص خود هستند و میتوانند برای خود تصمیم بگیرند. این مسئله بخش مهمی از شکلگیری شخصیتِ کودک را شامل میشود. حتی زمانی را با در نظر گرفتن نظر او و مشورت با او برای انجام فعالیت تنظیم کنید. پس این شما هستید که مسائل قابل بحث و غیرقابل بحث را مشخص کنید.
در بعضی از کودکان این لجاجت و باور تا زمان بزرگسالی ادامه دارد؛ مثلاً وقتی کودکی بزرگ میشود و پشت ماشین مینشیند، در هنگام تصادف به علت مسائل جزیی با دیگران گلاویز میشود. در حالی که با یک معذرتخواهی مشکل حل میشود، اما به علت همین لجبازی کار به دعوا کشیده میشود. خلق و خو در کودکان تحت تأثیر عوامل ژنتیکی هم قرار دارد. بعضی از کودکان ذاتاً ناآرام هستند اما والدین آنها، خود را سرزنش میکنند که در تربیت فرزندشان درست عمل نکردهاند.
لجبازی یعنی پافشاری روی نظرات و عقیدههای خود و مخالفت با نظرات و عقیدههای دیگران که این مخالفت گاهی آگاهانه و گاهی ناآگاهانه است. اصولاً لجبازی یک نوع رفتار واکنش نامطلوب است که به صورتهای مختلفی خود را نشان میدهد؛ از جمله آسیب رساندن به دیگران، ناسزا گفتن، گریه کردن، گریه کردن فریاد کشیدن، شکستن وسایل، آسیب رساندن به خود و دیگران و...
راهکارهای مناسب
راهکار اول: مستقل بار آوردن کودک: در برخورد کلی باید طوری با کودک رفتار کرد که او بتواند در امور روزمره خود به طور مستقل و گاهی بدون نیاز به دیگران تصمیم بگیرد. البته فشارهای منفی را نباید در این خصوص وارد کرد، بلکه باید با راهنماییهای بهجا تذکر داد و روشهای صحیح را به موقع به او آموزش داد.
راهکار دوم: کودک را تا حد امکان وادار به عجله و شتابزدگی نکنیم. معمولاً خانواده در چند کار کودک را خواسته یا ناخواسته به عجله و شتابزدگی وادار میکنند که بیشتر مواقع ناآگاهی والدین در تشدید آنها، دخالت مستقیم دارد. از جمله چیزهایی که میتوان در این رابطه یاد آور شد.
الف: حمام کردن: بهجای فراهم آوردن محیطی شاد در هنگام استفاده از حمام به محیطی دردآور و وحشتناک برای او تبدیل میشود.
ب: میهمانی رفتن: متاسفانه بعضی والدین کمی قبل از حرکت به کودک میگوید آماده شود و این کار باعث لجبازی و مخالفت آنها میشود، چون دائم به او تذکر میدهیم که زود باش، دیر شد و...
ج: غذا خوردن و خوابیدن: کودک مانند افراد بزرگسال نمیتواند از نیروی تفکر و حرکت در یک زمان استفاده کند و کودکان در این موارد به سعهصدر بیشتری نیاز دارند.
راهکار سوم: رشوه ندادن و حذف پاداش: اگر کودک برای رسیدن به مطلوب خود چه درست و چه نادرست شروع به گریه کردن و یا داد کشیدن بکند و از این راه به خواسته خود برسد، والدینی که بهاصطلاح حوصله ندارند، با دادن امتیاز (رشوه) او را ساکت میکنند. این کار باعث پرورش لجبازی در او میشوند. البته تشویق برای کارهای مثبت و خوب با رشوه دادن فرق دارد. اما باید توجه داشت که تشویق و پاداش باید به اندازه و درخور کار او باشد.
راهکار چهارم: بیتوجهی و نادیده گرفتن رفتارِ کودک لجباز: گاهی بهتر است وقتی فرزندمان شروع به داد و بیداد میکند، خیلی سرد و بیتوجه از کنار مساله عبور کنیم، به طوری که یا متوجه نشدهایم و یا موضوع برایمان اهمیت ندارد؛ امّا نباید کاری کنیم که باعث لجاجت بیشتر او شود. مثلاً والدین نباید کودکان را در موقعیت لجبازی قرار دهند، مثلاً هنگامی که هوا گرم است و کودک خسته شده، نباید او را ساعتها در بازار چرخاند، زیرا کودک در موقعیت لجبازی و عصبانیت قرار میگیرد و این امر باعث تحریک کودک به لجبازی میشود.
راهکار پنجم: برقراری آرامش و امنیت در خانواده: به هرحال در هر خانوادهای مسائل و مشکلاتی به وجود میآید که منجر به بحث و مجادله میشود. والدین باید بدانند که تمام مسائل گرههایی هستند که بهوسیله دست باز میشوند؛ یعنی به جای بحث و متهم کردن دیگران، آرام و بدون برهم زدن امنیت افراد خانواده به خصوص کودکان، مشکلات و مسایل را میتوان به راحتی حل کرد. به طوری که هم خود و هم دیگران از این نوع گفتگو لذت ببرند.
راهکار ششم: راهنمایی آری اما دخالت نه: پدر و مادر از همان شروع تربیت، باید حرکت صعودی خود را بر پایة راهنمایی قرار دهند تا کودک بتواندکمکم راه صحیح زیستن را بیاموزد. دیگر قابل پذیرش نیست که من میگویم این طور باش، من میگویم اینجا نرو و ... بلکه ارشاد و راهنماییهای خردمندانه و کمک گرفتن از خود کودک در مشکلات میتواند کمک بزرگی باشد.
راهکار هفتم: عدم لجبازی والدین: آموزشهای عملی بهمراتب از آموزشهای تئوری موثرتر و آموزندهتر هستند. اگر والدین در حضور بچهها با یکدیگر لجبازی کنند، خیلی راحت و بدون دردسر لجبازی را به آنها یاد میدهند و بچهها بهطور واضح مشاهده میکنند که در آن یکی از والدین با پافشاری دیگری را مجبور به اطاعت از خود میکند و آنان متوجه میشوند که از این راه میتوانند به راحتی به خواستههای خود برسند.
والدین کمکم به این واقعیت میرسند که اگر گامهای اساسی برای تغییر و اصلاح کودک خود برندارند، رفتارهای لجبازانه و مخالفتجویانة بچهها ممکن است در سنین نوجوانی و دوران حساس بلوغ، منجر به بیثباتی شخصیت، بی قراری، تمرد، رفتارهای خانه گریزی و رفتارهای ضداجتماع شود.
مسئله دیگر، تنبیه کودکان است. بچههایی که مورد تنبیه مکرر واقع میشوند، بیشتر از دیگران نافرمان و لجباز هستند و بچههایی که غالباً از طرف والدین مورد تهدید قرار میگیرند با ضعف در اعتماد به نفس مواجه شده و بیش از دیگران لجبازی میکنند. والدین عزیز توجه داشته باشید که تنبیه کردن فرزندان عواقب خوبی ندارد. آثار نامطلوب تنبیه
۱- تنبیه جسمانی خیلی زود اثر آگاه کننده خود را از دست میدهد؛
۲- تنبیهکننده مجبور است هر بار بر شدت تنبیه بیافزاید که طفل از مجازات دچار ترس و اضطراب گردد و دیگر، عمل بد خود را تکرار نکند؛
۳- بر اثر تشدید مجازات در اکثر موارد مجازاتگر عنان اختیار را از دست داده و لطمات شدیدی در حین خشم و عصبانیت بر طفل وارد میسازد؛ مانند خونریزیهای جمجمه، شکستگیها و سوختگیها و فلجی و عقب افتادگی عقلانی و صدها مصیبت دیگر؛
4- طفل کتک خورده از زمان طفولیت میآموزد که راه حل تمام مشکلات، منازعه و ابزار خشم به دیگران است.
5- معنای انتقام به جای آگاهی و عبرت در ذهن وی شکل میگیرد و باعث میگردد بر منفیکاری خود بیافزاید. طفلی را کتک میزنند که برادر و خواهر شیرخوار کوچک خود را اذیت نکند؛ در این صورت مسلم بدانید که فرزندتان این نوزاد را که باعث کتک خوردنش شده است، بیش از پیش اذیت خواهد کرد.
اصول پیشنهادی برای پدر و مادر خوب بودن:
برای تربیت کودک سالم، باید علم و مهارت پدر و مادر خوب بودن را یاد بگیریم. اگر چه با وجود اصول حاکم برای پدر و مادر خوب بودن باز هم والدین کامل بودن محال است ولی مصمم هستیم تا بهترین باشیم. برای پدر و مادر خوب بودن:
۱- آگاه باشیم که پدر و مادر خوب بودن نیاز به تلاش دارد.
۲- برای آن دسته از فعالیتهایتان که مرتبط با کودک شما است اولویت بالایی قائل شوید.
۳- عاشق فرزندتان باشید اما نه خیلی زیاد، چند بار در روز احساس عاطفه و گرمی را به کودکتان نشان دهید.
۴- قوانین ویژة خانوادگی وضع کنید، لازم است قوانین وضع شده روشن و ثابت باشند. در غیر این صورت فرزندتان گیج خواهد شد و نمیتواند به طور جدی به آنها عمل کند. قوانین خانوادگی را برای فرزندتان توضیح دهید و نشان دهید که اقتدارتان بیشتر منطقی است نه آنکه زور و قدرت بر آن حاکم است.
۵- تصمیمی که میگیرید را برای فرزندتان توضیح دهید، با توجه به آنکه فرزندتان تجربه و علمی را که شما در زندگی استفاده میکنید را ندارد. نیاز است که به آنچه فکر میکنید و تصمیمی را که گرفتهاید، با حوصله برای او توضیحاتی بدهید.
۶- وظیفة پدر و مادر بودنتان را با توجه به تناسب مراحل مختلف رشدی کودکتان انتخاب کنید. یک کودک در مراحل مختلف رشدی نیازهای گوناگونی دارد. شیوههای رفتاری که والدین برای یک کودک نوپا استفاده میکنند از شیوههای برخورد با یک نوجوان باید متفاوت باشد. به عنوان یک والد لازم است که مراحل مختلف رشدی کودکان را بیاموزید و وظایفتان را با توجه به مراحل رشدی کودکتان در نظر بگیرید.
۷- به فرزندتان احترام بگذارید. بچهها نسبت به دیگران همان رفتاری را خواهند داشت که والدینشان نسبت به آنان دارند. با ادب با او صحبت کنید، به عقاید او احترام بگذارید، زمانی که او با شما صحبت میکند به دقت به حرفهایش گوش دهید و همانند یک دوست با او برخورد کنید.
۸- مستقل بودن را به کودکتان بیاموزید، ترغیب کودک به مستقل بودن، اگرچه برای کودک آزادی عمل به وجود میآورد و در کنار آن محدودیتهایی را نیز دارد ولی به کودکتان یاد میدهد که کنترل خویش را که یکی از کلیدهای موفقیت در زندگی است را در خودش تقویت نماید. به خاطر آورید که فرزندتان توانایی کنترل کردن را دارد، بنابراین لازم است ادامة روند آن را یاد بگیرد.
نتیجه بحث اینکه: پدرها و مادرها باور کنید که بردباری شما میتواند، بر بسیاری از نابهنجاریهای کودکتان چیره شود. اجازه ندهندکه کودک به تنهایی برای همه افراد خانواده تصمیم بگیرد. متاسفانه بعضی والدین با گفتن: من حوصله ندارم یا کی حوصله این کارها را دارد، سعی میکنند با بیتوجهی، از زیر بار مسئولیت کودکان خود فرار کنند. بهتر است با حوصله و بردباری بیشتر، خود باوری مثبت و عزت نفس به کودکان خود کمک کنید و از هر روشی برای درمانِ لجبازی استفاده کنید. بیشتر الگوهای نامناسب ارتباطی پدر و مادر، باعث این ناهنجاری میشود. برای مثال وقتی پدر و مادر هنگام حضور فرزندشان ارتباط خوبی با هم نداشته باشند و خواستههای همدیگر را با لجبازی رد کنند، کودک کاملاً این الگوی ارتباطی را ضبط میکند و ممکن است آن را در زمانهای خاصی اجرا کند. در بعضی مواقع به عنوان یادگیری نهفته سالها بعد در رفتار کودک این الگو دیده میشود.
ناهماهنگی والدین با همدیگر نسبت به ایجاد، تغییر و یا حذف یک رفتار از کودک خود باعث سوء استفادههای کودک از این اختلاف خواهد شد. در بعضی مواقع اختلاف نظرهای جدی پدر و مادر، مجادلهها، مشاجرهها، ستیزهای خانوادگی و اظهار مخالفتهای مکرر نسبت به دیدگاههای همدیگر، اصلیترین بستر رفتارهای لجوجانه کودکان به شمار میآید. رفتارهای نابهنجار یا ناسازگار کودکان نظیر کمرویی، پرخاشگری، گوشهگیری و لجبازی اکتسابی است و علت اصلی چنین رفتارهایی را باید در محیطِ خانواده، مدرسه و جامعه پیدا کرد.
از طرفی هم فشارها و امر نهی بسیار زیاد شما، نسبت به رفتارها و صحبتهای کنجکاوانة او که موجب سرخوردگی، کاهش خلاقیت و بیاعتمادی او خواهد شد. سعی کنید مدتی فقط رفتارهای مثبت کودک را پاداش دهید و واکنش بسیار محبتآمیز نسبت به فرزندتان انجام دهید. رفتارهای منفی او را بدون توجه از کنارش عبور کنید. وقتی فرزند شما در مقابل یک سری کارها پاداش گرفت و احساس لذت را تجربه کرد، آمار رفتارهای پاداش گرفتهاش بیشتر خواهد شد. سعی کنید با پر رنگ کردن نقاط مثبت و خوبیهای کودک، همچنین پادشدهی و عمل سریع به قولهایی که برای ایجاد رفتار مثبت به ایشان میدهید تا حدی از این وضعیت رهایی یابید. از طرفی با قاطعیت و کوتاه نیامدن در محروم سازی از یک وسیله خوشایند به دلیل رفتار نامطلوب فرزندتان زمینه را برای هماهنگ شدن او با خود فراهم خواهید نمود.
خوب است در بعضی از مواقع به خواسته او در صورت نداشتن ضرر عمل کنید و به او یادآوری کنید که به حرف شما گوش دادم. از طرفی نیز سختگیری بیش از حد در خانواده، رفتارهای دو گانه و متضاد با کودک، ایجاد محدودیت در فعالیتهای روزانه کودک، عدم ارضای بهینه نیازهای اساسی کودک، ناکامیهای مکرر کودک، تهدید کودک، تنبیه و تحقیر کودک در شرایط و موقعیتهای متفاوت، بیاعتنایی به شخصیت و فعالیتهای روزانه، به خصوص رفتارهای مطلوب کودک، بیمهری نسبت به کودک، وجود احساس تنهایی و تبعیض درکودک، میتواند موجب لجبازی کودک شود. بچههایی که از طرف والدین تهدید و تنبیه میشوند، بیش از دیگران نافرمان و لجباز هستند و با ضعف در اعتماد به نفس روبهرو میشوند. نافرمانی، منفیبافی، مخالفت با دیگران و لجبازی از شایعترین اختلالات رفتاری در کودکان پیش دبستانی و دبستانی است. به طور قطع لجبازی بچهها قابل اصلاح و درمان است. در غالب موارد تنبیه بچهها، نافرمانی و لجبازی، ضعف در اعتماد به نفس، کجخلقی و پریشانیخاطر را نیز به همراه دارد.
زمانی که والدین کودک فوقالعاده سختگیر و عصبانی هستند و از کودک خود صرفاً رفتارهای قالبی و مشخصی را توقع دارند، در بیشتر موارد شاهد بروز رفتارهایی نظیر پرخاشگری، کمرویی و لجبازی، خواهند بود. بروز چنین رفتارهای نامطلوبی از کودکان نمیتواند، به خاطر یک علت ساده باشد بلکه، مجموعهای از عوامل درونی و بیرونی در به وجود آمدن یک نوع رفتار مطلوب یا نامطلوب دخالت دارند.
پدر و مادر خوب بودن دشوار و سخت است و اصول و قواعد خاصی دارد. گام اول برای رسیدن به این هدف داشتن انگیزه و سپس کسبِ مهارت است. تفسیر و شناخت رفتار کودک دارای اهمیت زیادی است و نیاز به آن از همان روزهای اول تولد کودک احساس میشود. پدر و مادر باید از روی رفتار کودک به نیازها و خواستههای او پی ببرند. علاوه بر این آنها باید با شیوهای دقیق و ظریف، رفتار کودک خود را هدایت کنند. ابراز علاقه و یا حتی وانمود کردن آن، نسبت به موضوعات مورد علاقة کودک در نزدیک شدن آنها به کودک تأثیرگذار است. پدر و مادر نباید فراموش کنند که با کودک خود دوست باشند، زیرا خواسته یا ناخواسته آنها بهترین دوست دورانِ کودکی آنها هستند و این امر همیشه ادامه پیدا نمیکند.
ب) پرخاشگری کودکان
پرخاشگری در کودکان ناشی از آموزشهای والدین است
یکی از شکایتهای رایج والدین در مورد فرزندانشان، پرخاشگری و رفتارهای خشن است که متاسفانه به دغدغهای برای والدین تبدیل شده است، اما معمولا تا زمانی که این پرخاشگری به خطرساز نشود، برای درمان آن کاری صورت نمیگیرد؛ البته ناگفته نماند رفتار پرخاشگرانه در کودک تا سنین سه سالگی امری طبیعی است و در اکثر کودکان دیده میشود، امّا زمانی که پرخاشگری با هدف آسیب رساندن یا مجروح ساختن دیگران، تهدید کردن به صورت مکرر، درگیری و نزاع باشد، نشان از طغیانهای خطرناکی دارد که کودک به درمان هر چه سریعتر نیاز دارد.
رفتارهای پرخاشگرانه در کودک
در طبقهبندی احساسات، پرشورترین هیجان، هیجانِ خشم است. «خشم جزو هیجانات منفی به حساب میآید که ما را برانگیخته میکند و حتی بعضی مواقع این هیجان از ما محافظت میکند. در واقع هیجان خشم به ما این پیام را میدهد که اوضاع آنگونه که باید نیست. میزان افزایش هیجان خشم همراه با جبهه بیرونی رفتاری باعث پرخاشگری میشود که یکی از نشانههای اختلالات رفتاری در کودکان است. یعنی اگر کودکی به طور مداوم و مکرر دچار عصبانیت شود که متناسب با شرایطش نباشد و در مکانهای مختلف اتفاق بیفتد این کودک مبتلا به رفتار پرخاشگرانه است.» پرخاشگری به معنای اختلال وجود ندارد، بلکه نشانههای سه اختلال عمده است:
1- اختلال نافرمانی مقابلهای: این اختلال به صورت یک الگوی پایدار از رفتارهای تندخویانه، خشونتآمیز، مقابلهای و خودسرانه است که با سن کودک مناسب نیست. نشانههای این اختلال این است که کودک با بزرگترها جروبحث میکند، به طور جدی از خواستههای والدین سرپیچی میکند، از روی عمد دیگران را اذیت میکند، زود رنج است و خشمگین، عصبانی، کینهجو و انتقامجو میشود.
2- اختلالات همایند با رفتار پرخاشگرانه: این کودکان اغلب مشکلات یادگیری و تحصیلی دارند. عزت نفس پایین، بیش فعالی، نقص توجه، اضطراب و افسردگی و نقصهای شناختی، کلامی، مشکلات با همسالان و مشکلات خانوادگی میشود.
در حقیقت میتوانیم رفتار پرخاشگرانه در کودک را به دو دسته تقسیم میکند:
الف: پرخاشگرانه خصمانه: در این نوع پرخاشگری، کودک به منظور صدمه زدن و آزار رساندن به دیگران رفتاری را نشان میدهد.
ب: پرخاشگری وسیلهای: کودک رفتاری نشان میدهد که به وسیله آن خواستار به دست آوردن هدف دیگر است.»
پسرها بیشتر از دخترها پرخاشگرند
همانطور که گفتیم پرخاشگری در سه سالگی طبیعی است. در سیستم فرآیند رشدِ کودک، مجموعه واکنشهایی را مانند فحاشی، ترس و پرخاشگری داریم که در یک مقطع زمانی رخ میدهد. همه بچهها در سن سه تا سه و نیم سالگی -چه دختر و چه پسر- پرخاشگری طبیعی دارند. روشِ برقراری ارتباط والدین با کودک نیز در این دوره نقش مهمی در ماندگاری این رفتار دارد. تفاوتهای جنسیتی در پرخاشگری بعد از تقریبا سه سالگی نمود پیدا میکند. پسرها بیشتر از دخترها پرخاشگرند، البته پرخاشگری پسرها به صورت حمله به سمت دیگران، پرت کردن اشیا و درگیری با مرجع قدرت است، امّا در دختران رفتارهای پرخاشگرانه تلافیجویانه و بیشتر به صورت نافرمانی و سرپیچی است و کمتر حالت فیزیکی دارد.
آسیبشناسی رفتار پرخاشگری
علل بسیاری در شکلگیری رفتار پرخاشگرانه وجود دارد. چندین عامل را میتوان به عنوان عوامل کلیدی در شکلگیری رفتار پرخاشگرانه بر میشمارد:
1- الگوپذیری کودک از والدین: این مورد از مهمترین عوامل به شمار میرود. پرخاشگری در کودکان، یادگیری از الگوهای والدین است. والدین کودکان به شدت پرخاشگر، به هنگام اعمال قوانین و قواعد، خشونت به خرج میدهند و این در حالی است که خود پدر و مادر این خشم را نمیبینند. انتقادهای تند، نیش و کنایه و متلک، نافرمانی، لجاجت جزو نشانههای رفتار پرخاشگرانه در والدین است. نظریهای در این باب وجود دارد که میگوید: کودک رفتاری را ایجاد میکند که قبلا بزرگترها آن رفتار را انجام دادهاند یا حتی شیوة تعامل با فشار والدین با کودک باعث بروز رفتارهای پرخاشگرانه میشود.
2- کودک ناکام پرخاشگر میشود: کودکان ناکام که نمیتوانند نیازهایشان را به نحو صحیحی ارضا کنند، در طول روز یا هفته مدام با ناکامی مواجه میشوند. در برقراری ارتباط با دیگران، در مدرسه با معلم و... . البته باید بدانید سوء رفتار کودک با چهار هدف صورت میگیرد:
الف- جلب توجه: کودک از طریق غیرمفید جلب توجه میکند.
ب- قدرتطلبی: کودک فکر میکند زمانی اهمیت دارد که خودش اعمالی را که دوست دارد انجام دهد و والدین را به مبارزه دعوت میکند.
ج- انتقام: کودک فکر میکند دیگران دوستش ندارند و زمانی به او اهمیت میدهند که به آنها آسیب برساند.
د- نمایش بیلیاقتی: فرد این رفتار را از خود نشان میدهد که ناتوانیاش را به والدین بروز دهد.
3- پرخاشگری نشانة تضادهای درونی است: گاهی کودک در دوگانگی و تضاد قرار میگیرد و بر سر دو راهی قرار میگیرد و نمیداند کدام را باید انتخاب کند؛ در این حالت دچار تعارض، اضطراب و خشم میشود. مثلا کودکی که به والدین به خصوص مادر وابسته است، میخواهد در کنارِ مادرش باشد، از طرفی باید به مهدکودک یا مدرسه برود؛ در این حال دچار دوگانگی میشود.
4- ژنتیک و عوامل عصبی زیستی: در سیستم زیستی افراد دو مکانیسم وجود دارد.
الف: مکانیسم بازدارندة رفتار؛ ب: مکانیسم فعالسازی.
مکانیسم بازدارنده رفتار، اضطراب تولید میکند و رفتارهای جاری افراد را در هنگام بروز و مواجهه با محرکات از نظر دریافت پاداش یا تنبیه متوقف میکند. در واقع ما اصطلاح ترمز را برایش به کار میبریم. امّا مکانیسم فعالسازی در پاسخ به علایمی مثل دریافت پاداش یا دریافت نکردن تنبیه است مانند پدال گاز، البته کم و زیاد بودن هورمونهای مربوط به این قضیه را هم نباید نادیده گرفت.
5- عوامل شناختی و اجتماعی: این دسته از کودکان دچار نقص شناختی و مراحل تفکر و رفتار هستند و قضاوت آنها همراه با سوگیری و سوءتعبیر رفتار دیگران است. بر حسب عمدی یا تصادفی بودن.
6- نظریههای دلبستگی یا سبک دلبستگی: تجربة محرومیت یا جدایی از والدین بیش از شش ماه قبل از سه سالگی باعث بروز آسیب در کودک میشود. رفتار پرخاشگرانه، کیفیتِ دلبستگی کودک به والدین تعیینکننده همانندسازیهای بصری کودک با ارزشها، باورها و معیارهای والدین است. کودکان پرخاشگر معیارهای والدین و اجتماع را کمتر درونسازی میکنند.
7- اضطراب: کودکان مستقل برای کنترلِ اضطراب خودشان، دست به رفتارهای پرخاشگرانه میزنند و بلافاصله پشیمان میشوند و از والدین عذرخواهی میکنند. رابطة بین اضطراب و خشم، را به اصطلاح واکنشهای «فاجعهآمیز» مینامند. در این واکنشها کودک نمیتواند احساسات و تمایلات خودش را به تعویق بیندازد و لذتجویی را کنترل کند.
8- مدرسه: گاهی کودکان در مدرسه قربانی خشونت میشوند. این امر باعث میشود که خود آنها نیز عامل خشونت شوند. سبک ارتباطی کودک با بقیة دانشآموزان، نوع برقراری ارتباط معلم با کودک، انتظارات و خواستههای معلم از کودک در سالهای اول مدرسه، نقش تاثیرگذاری در بروز پرخاشگری دارد. نوع برقراری ارتباط نادرستِ معلم، از مهمترین عوامل بروز خشونت در کودک است.
9- بازیهای کامپیوتری و ویدیویی و نمایشهای خشن: متاسفانه در این بازیها، پرخاشگری به عنوان یکی از وسایل رسیدن به هدف تشویق میشود و قهرمان این برنامهها هم به اندازه ضد قهرمانان پرخاشگرند و طبق نظریه بندورا، کودک با آنها همانندسازی میکند. حتی دیدن صحنههای خشونتآمیزی چون اعدام در ملأعام، درگیریهای فیزیکی، رفتارهای پرخاشگرانهای که در رسانهها پخش میشود، باعث بروز خشونت و بهتبع آن، رفتار پرخاشگرانه میشود.
راهکارهایی که والدین باید بدانند
در درمان پرخاشگری باید به علل ایجاد کننده پرخاشگری توجه کرد و اینکه هدف از درمان این نابهنجاری به هیچ وجه حذف غریزه پرخاشگری در کودک نیست، بلکه هدف آن است که به کودک بیاموزد چگونه خشم خود را کنترل کند که منجر به پرخاشگری نشود.
الف: پرخاشگری کودکان میتواند جبران احساس بیکفایتی کودک یا نتیجه ناآگاهی او نسبت به مهارتهای اجتماعی، انتقادات، سرزنشها، کمالگرایی و خواستههای غیرمنطقی والدین باشد. پس باید راه جدید برآورده کردن نیازها را به کودکان در روابط اجتماعی آموزش داد.
ب: ببینید کودک با نزاع چه هدفی را دنبال میکند، جلب توجه، کسب قدرت، انتقام و... .
ج: از کودک بخواهید بعد از پرخاشگریاش، ماجرا را بنویسد و درباره آن با کودک صحبت کنید، حتی میتوانید از او بخواهید با قصه یا نمایش حرکتش را توضیح دهد.
د: عزت نفس کودک را تقویت کنید.
ه: خشم را برای کودک تعریف کنید. خیلی از کودکان قادر نیستند خشم را به درستی تعریف کنند. کاری کنید که کودک بفهمد عصبانیت یک احساس منفی ناخوشایند در پاسخ به یک موقعیت بیرونی است.
و: به فرزندتان آموزش دهید علایم هشداردهنده خشم را بفهمد، علایم فکری چون «از خودم متنفرم»، «میخواهم بزنمش» و... علایم جسمی مانند: افزایش ضربان قلب، تعریق، سرخ شدن، سفت شدن عضلات و علایم عملی مانند لرزیدن، بیقراری، گوشهگیری و داد زدن.
ز: مشخص کردن حد و مرز و حریمها در خانه؛ مثلا اینکه کودک بداند در خانه پنج تا قانون وجود دارد.
ح: آموزش تکنیکهای آرامسازی مانند ایست، نفس عمیق، لبخند و.....
ط: استفاده از روشهای کنترل مانند خود نظارتی، خود ارزیابی، خود تقویتی.
ی: استفاده از عبارات انطباقی و مثبت در خود موقعیت مانند «من میتوانم آرام باشم»، «از پسش بر میام» و.....
ک: قصهگویی برای کودکان؛ چرا که قصهگویی در کاهش پرخاشگری نقش موثری دارد.
ل: مدیریت والدین: والدین با استفاده از روشِ کنترل وابستگی، رفتار کودکانشان را میتوانند بهبود بخشند.
م: بعد از بروز رفتار پرخاشگرانه با کودک صحبت کنیم نه به صورت قضاوت، سرزنش یا باید و نباید.
اگر خانواده این راهکار را دنبال کرد و پرخاشگری کودک درمان نشد، باید به روانپزشک مراجعه کرد. امّا یکی از مشکلات والدین در مراجعه به روانپزشکان این است که زمانی پدر و مادر مراجعه میکنند که بسیار دیر شده است. کودکی که از مدرسه اخراج شده یا کتک کاری کرده است و ... و در نهایت انتظار دارند که مشاور کودک در عرض سه، چهار جلسه معجزه کند. درمان این دسته از کودکان نیاز به صبر، تداوم، برنامهریزی و تغییر الگوهای ارتباطی والدین در درون خانواده دارد.
ج) دزدی کردن کودکان و راههای مقابله با آن
وقتی پسر پنج سالهام از مهد کودک برگشت، در کیفش یک اسباببازی جدید پیدا کردم. من و پدرش به هم نگاه کردیم و از او پرسیدیم که آن را از کجا آورده و مال کیست؟! او ابتدا ابراز بیاطلاعی کرد اما با اصرار ما گفت که آن را از کیف هم کلاسیاش برداشته است.»
«اولین باری که دختر هفت سالهام، مریم، از کلاس ورزش با یک کادو به خانه آمد، فکر کردم که این کادو را دوستش، گلی، به او داده است. وقتی دومین بار گفت که گلی یک اسباببازی به او هدیه داده است، تعجب کردم و بار سوم زمانی که مریم یک صندلی کوچک از خانه عروسکی گلی را توی روسریاش پیچیده بود، متوجه شدم که فرزندم این لوازم را دزدیده است! واقعاً ناراحت و عصبانی شده بودم. تنها فکری که به نظرم رسید این بود که مجبورش کنم به خانه گلی برود و همه آنها را پس بدهد، امّا از تکرار این رفتار خیلی نگران هستم. از شما میخواهم که مرا راهنمایی کنید که چه طور با او رفتار کنم.»
به نظر میرسد که کودک چهار ساله من به دزدی تمایل دارد. او این کار را چند ماه پیش آغاز کرد. این را من یک روز بعد از مدرسه، موقعی که داشتم شلوار او را تا میکردم و از جیب او چند تا سنگ شبیه الماس بیرون افتاد، متوجه شدم. ابتدا این مسئله برایم مهم نبود و اهمیتی به آن ندادم. اما بار دیگر وقتی دیدم حیوانات پلاستیکی در جیب او هستند، متوجه شدم آنها را از مدرسه برداشته است.
برای حل این مسئله به فرزند خود گفتم: «ما نمیتوانیم وسایل مدرسه را به خانه بیاوریم. برای اینکه آنها را دوباره به مدرسه باز گردانیم، آنها را دم دست میگذاریم تا فراموش نکنیم». او موافقت کرد و این مسئله حل شد. اما چند هفته بعد، دوباره چیزهای دیگری در جیب کاپشن او پیدا شد و او این بار برای برداشتن این لوازم داستانی را نیز پیدا کرده بود و به دروغ به من گفت که اینها هدیه هستند و یکی از همکلاسیهایش آنها را به او داده است. پس از آن، هر چند وقت یکبار لوازم سادهای همچون باتری و استیکهای رنگی را از مدرسه میدزدید و به خانه میآورد.
این کارها حسابی مرا کلافه کرده بود، زیرا فرزند من ذاتاً انسان خلافکار و دزد نبود. سرقت حیوانات پلاستیکی از مدرسه، دزدی بزرگی نیست، اما کار عجیب و بیمفهومی است. اینها مشتی نمونة خروار از گلایههای والدینی است که از رفتارهای عجیب و غریب بچههایشان سر در نمیآورند و مفهومش را نمیفهمند. حتماً شما هم با مسئله سرقت کردن بچهها روبهرو شدهاید. شاید فرزند شما بدون اجازه شما از کیفتان پول برمیدارد یا اسباببازیهای دوستانش را بدون اطلاع آنها برمیدارد و حتی در مدرسه نوشتافزار دوستانش را با خود به خانه میآورد. بسیاری از والدین از خود میپرسند، چگونه باید با این مسئله برخورد کرد؟
انواع دزدی
1- دزدی هوشیارانه
۲- دزدی احمقانه
۳- دزدی انتخابی
۴- دزدی بیقید و شرط
۵- دزدی تنها یا دسته جمعی و...
اگر چه دزدی مسئلهای اجتماعی است ولی مطالعات انجام شده دربارة علت و انگیزه آن ناقص است. کودکان و نوجوانانی که به علت دزدی به مراجع قانونی سپرده میشوند، سالانه از دهها هزار نفر تجاوز میکنند. متأسفانه هنوز جامعه نپذیرفته است کودکی که دزدی میکند، بهجای آن که توسط پلیس و محاکم غذایی تنبیه شود باید بهوسیله روانپزشک مورد معاینه و معالجه قرار گیرد. افراد جامعه و حتی والدین کودکی که دزدی کرده است همیشه منتظر اعلام محکومیت او از طرف دادگاه تنبیه و پرداخت جریمه هستند، بدون آنکه به علت و انگیزه دزدی توجه کنند. افراد باهوش معمولاً اشیا مورد نیاز خود را سرقت میکنند و دزدی این افراد غالباً آشکار نمیشود؛ در حال دزدی کودکان عقب افتاده به علت رشد ناکافی هوش خیلی زود آشکار میگردد، حتی نوع وسیلة سرقت شده در افراد باهوش و کودک عقبمانده تفاوت دارد.
کودکان وقتی به سن ۶ تا ۷ سالگی میرسند، رفتارهایی از خود بروز میدهند که برای والدین تعجببرانگیز است. یکی از این رفتارها برداشتن اشیا و اموال دیگران است که در عرف به آن دزدی میگویند. این رفتار نیز چون بقیة رفتارهای کودکان دلایلی دارد.
دلایل دزدی به ۳ دسته مادی، روانی و اجتماعی طبقهبندی میشود:
1- علل مادی
برخی از کودکان که زندگی فقیرانهای دارند یا این برداشت را از گذران خود دارند و نیازهای اولیه آنان در حد مطلوبی ارضا نمیشود دست به دزدی میزنند. در این حالت عدم ارضای نیازهای مادی؛ از قبیل تغذیه ناکافی، لباس نامناسب، نداشتن پول توجیبی و اسباب بازی موجب میشود که کودکانِ خردسال این نیازها را از طریق دزدی جبران کند. در موردی، کودکی به خاطر نداشتن پول توجیبی، از کیف دیگر دوستانش پول یا خوراکی برمیداشت؛ از دیگران پول قرض میکرد و گاهی از بوفة مدرسه خوراکی میگرفت و مدعی میشد که پولش را داده است؛ این وضعیت کمکم به منزل خود و نزدیکان نیز انتقال یافت و به شکل عادی درآمده بود و حالا در سن ۳۰ سالگی نمیتوانست این عمل را ترک کند؛ اکنون نیز که نیاز مادی او برطرف شده است، بیدلیل وسایلی را از خانة اطرافیان سرقت میکند. پدر و مادرانی که دائم از وضع اقتصادی خود شکایت میکنند، فرزند را غیرمستقیم به دزدی تشویق میکنند. در این وضعیت، انگیزه تملک، کودکان را به دزدی مجبور میکند.
2- علل روانی
ناکامیها و مورد بیمهری و بیتوجهی قرارگرفته در خانواده موجب میشود که کودک بهنوعی به واکنش در برابر این کمبودها دست بزند. این موقعیت در فرزندان میانی و خانوادههایی که اولاد متعدد و زیادی دارند و مجال کافی برای ابرازِ علاقه ندارند و نوازش کافی دریافت نمیکند بیشتر به چشم میخورد. وقتی سرقت با لجبازی و دروغگویی همراه باشد، واکنش نسبت به ناسازگاری کودک با محیط خانواده و انتقامجویی از والدین محسوب میشود. گرسنگی عاطفی به گرسنگی فیزیولوژیک دامن میزند. آنان گرسنگی عاطفی را با دزدی و خوردن خوراکی متنوع یا پوشیدن و استفاده از وسایل مختلف پوشش میدهد.
محرومیت از محبّت، موجب اضطراب میشود. جبران احساس حسادت، احساس ناامنی حاصل از رفتار خشونتآمیز والدین در منزل، وجود ناپدری و نامادری، انتقال از پدر یا مادر، آرزوی به دست آوردن وسایل پرزرقوبرق که جز از طریق دزدی، رسیدن به آنها ناممکن است، صدمه زدن به دیگران بهمنظور تخلیه عقدههای روانی و محدودیت قائل شدن و سختگیریهای والدین همگی در این مقوله معنا مییابد. روانشناسان معتقدند که محرومیت از مهرِ مادر و جداییهای طولانی از او در سنین خردسالی تأثیر بسزایی در بیبندوباری و دزدی نوجوانان دارد.
3- علل اجتماعی
کودک دزدی را یاد میگیرد و والدین نخستین الگوی کودک هستند. چنانچه آنان مرتکب این عمل شوند و یا حتی به شوخی از انجام آن سخن بگویند، طفل آن را میآموزد. همچنین آنان سرقت را از دوستان، همبازیها و همسایگان خود یاد میگیرند. ضعف مذهبی، سقوط ارزشهای اخلاقی، محیط اجتماعی نابسامان، عدم کنترل رفتار کودک، قحطی، بحرانهای حاصل از جنگ، زلزله و غیره، زندگی در محلههای پرخطر، مهاجرت، اعتیاد والدین، میل به خودنمایی و جدایی از پدر و مادر، گرایش کودک را به دزدی تشدید میکند.
برای درمان این پدیده، باید علل و انگیزههای آن مشخص شود. دزدی معلول است و علل متفاوتی دارد. برخورد و مبارزه صرف با معلول نهتنها مؤثر نیست، بلکه گاه آن را شدت میبخشد. درمان آن باید بر اساس محبّت و در محیطی آرام انجام شود.
راهکارهای موثر برای درمان
۱- سعی نکنید کودک را در موقعیت اعتراف به دام بیندازید. نگویید تو پول را برداشتهای؟ زیرا جواب، دروغ و انکار خواهد بود. سعی کنید آنچه منجر به دزدی شده را بیابید. با فرزندتان جدی در خلوت صحبت کنید. مثلاً بگویید: از کیف من پول کم شده است یا اینکه شما که پول نداشتی، چگونه این خوراکی را خریدهای؟ او را مسئول رفتارش بدانید.
۲- بچهها دزدی میکنند چون چیزی را میبینند، میخواهند آن را داشته باشند و از عواقب رفتارشان اطلاعی ندارند. این فرصتی عالی است تا به فرزندتان برخی درسهای ارزشمند اجتماعی را بیاموزید.
۳- به نیازهای فرزندتان به پول نگاهی بیندازید و ببینید آیا پول توجیبی او بهاندازه نیازهای اصلی او هست یا باید هماهنگی بیشتری ایجاد کرد. به عبارت دیگر آیا پول دریافتی او در حد متوسط دیگر همسالانش در طبقة اجتماعی شماست یا نه. لطفاً برای خساست خود به دلیل و انکار روی نیاورید.
۴- صادقانه بیندیشید. آیا شما پدر یا مادر سهلگیری نبودهاید؟ بچههایی که عادت دارند همه چیزهایی را که میخواهند به دست آورند، تصور میکنند که باید هر چه را که میخواهند داشته باشند. شاید زمان آن رسیده باشد که کمکم به او نه بگویید.
۵- با کودک صادقانه صحبت کنید. بدون برچسب دزدی زدن با استفاده از داستانهای جذاب، الگوهای مناسب رفتاری را به او معرفی کنید. در این راه، گفتن قصههای مذهبی و آموزش رویههای دینی به شکل امیدواری و تشویقکننده و نه ایجاد ترس از خدا و عذاب جهنم.
۶- وسایلی که کودک را به دزدی وسوسه میکند، مانند پول را از چشم او دور کنید و تسهیلاتی برای تفریح و سرگرمی بیشتر او فراهم آورید.
۷- او را از مشاهده فیلمهایی که در آنها دزدی انجام میشود باز دارید.
۸- اگر فرزندتان لباس، زینتآلات، ماشینهای برقی و مانند اینها را دزدید، شاید انگیزهاش این بوده که شبیه دیگر همسالانش شود. کودکی که در کنار همسالانی با امکانات زیاد رشد میکند، شاید سعی کند ظاهر وسایلی مانند آنان داشته باشد. حتی برای بزرگسالان هم مشکل است که درک کنند عدهای در این دنیا بیش از حد دارند و عدهای از نیازهای اولیه خویش نیز محروماند.
9- مدرسه و دوستانی برایش انتخاب کنید که از لحاظ اقتصادی تفاوت زیادی با شما نداشته باشند.
10- به او بیشتر توجه کنید، خصوصیات خوب اخلاقی او را مورد توجه قرار داده و ذکر کنید. راههایی برای افزایش عزت نفس او بیابید. آرامش و شادی را در محیط خانه ایجاد کنید. از توانمندیهای او به جای زیباییهای فیزیکیاش یاد کنید و او را با استعدادها و تواناییهایش آشنا کنید.
۱۰- در کیف مدرسهاش حتماً در حد امکان خوراکیهایی را که دوست دارد بگذارید و مقداری پول توجیبی مناسب سن، روزانه، هفتگی یا ماهانه در اختیارش قرار دهید تا در صورت تمایل برای خود چیزهای که دوست دارد خریداری کند.
۱۱- اگر فرزندتان دزدی را همراه با رفتارهای ناراحتکننده دیگر توأمان انجام میدهد، حتماً از یک متخصص کمک بگیرید.
نتیجهگیری
بسیاری از ما طی چندین سال خدمت خود با بچهها و دانش آموزانی برخورد کردهایم که در کلاس، دست به دزدی از وسایل دیگران و یا برداشتن وسایل دوستان خود میزنند. رفتار هر کدام از ما با چنین دانشآموزانی چگونه بوده است؟ آیا نسبت به رفتار زشت آنها، ما درست رفتار کردهایم؟ آیا پیگیر این عمل آنها بودهایم و ریشهیابی کردهایم؟
بسیار طبیعی است که کودک دو ساله، درک صحیحی از اهمیت درستی و راستی نداشته باشد و بدون اجازه اسباببازی خواهر یا برادرش را بردارد. اما همین کودک اگر در ده سالگی به وسایل دوستش در مدرسه، بدون اجازه دست بزند یا بردارد، به دردسر میافتد و متهم به دزدی میشود. بنابراین انتظار میرود که او تفاوت بین راستی و نادرستی را درک کند. بیشتر کودکان در دوران کودکی یکی دو بار دست به دزدی میزنند. اگر با کودکی سر و کار دارید که ماهی یک بار یا بیشتر دزدی میکند، کودکی است دارای مشکل که پدر و مادر میبایست توجه بیشتری به آن داشته باشند.
بسیاری از خانوادههایی را با امکانات مالی کم میشناسیم که کودکانشان سرشار از شادی، عزت نفس و رفتارهای صحیح اجتماعی هستند. تنها سرویسهای مادی نمیتواند فرزند ما را متعادل و قانونمند سازد. با اصلاح روشهای اخلاقی و زندگی، ایجاد محیط امن و شاد و نشان دادن توجه و ارائه نوازشهای مثبت در موقعیتهای مناسب، ذکر خصوصیات و کفایتهای جسمی، فکری و اخلاقی و تشویق آنان به ورزش، هنر، همکاری و دلسوزی در منزل و داشتن دلبستگی عمیق خانوادگی میتوان درستکاری آنان را تضمین کرد. از حاشیهها و امکانات، نگاهمان را بیشتر به عاطفه و توجه صرف کنیم. قول میدهم این شیوه هم برای پدران و مادران بهتر است، هم برای فرزندمان.