مقدمه
یکی از سنتهای بسیار خوب که از قدیم در جوامع مختلف و همچنین کشور ما مرسوم بوده، «سنّت ازدواج» است که با جلسه خواستگاری آغاز میشود. خواستگاری پسران از دختران سنتی دیرینه است و نمیتوان برای آن زمان خاصی را مشخص کرد چون در تمام کتب قدیمی ما هم به این موضوع اشاره شده است. تنها نكته مهم در اين مسئله تشخيص سن ازدواج است كه در اين كتاب به آن پرداختهايم. بنابراين، بعد از توجه به اين قضيه، هر زمانی که برای خواستگاري اقدام کنید، به این سنت پسندیده عمل کردهاید اما براي انتخاب همسر، 27 ويژگي را بايد بررسي كنيد كه در فصل مربوطه توضيحات لازم راجع به آنها ارائه شده است. همچنين از مسائلي سخن به ميان آوردهايم كه متأسفانه بين برخي خانوادههاي ايراني رايج است؛ مسائلي از قبيل «بسته شدن بخت فرزندان»، «سحر شدن بخت دختر» و صحت و سقم اين باورها. در ادامه دربارهي دلايل بالا رفتن سن ازدواج نيز مبحثي وجود دارد كه راهكارهاي جلوگيري از آن نيز ارائه شده است. همچنين در اين كتاب به مباحث و مشکلاتی که در جلسات خواستگاری پيش ميآيد نيز اشاره كردهايم. در برخي موارد طرفين شرايط مناسبي براي ازدواج دارند و ويژگيهاي متناسب با يكديگر را نيز در خود يافتهاند اما جلسه به نوعي پيش ميرود كه به مانع برميخورد و به ازدواج منجر نميشود. در اين كتاب به مسائلي كه بايد در جلسات خواستگاري مد نظر قرار دهيد نيز اشاره كردهايم. در پايان اين مقدمه آگاهي شما نسبت به يك مسئله بسيار مهم است. كتاب پيش رو يكي از مجموعه كتابهايي است كه دربارهي مسائل و مشكلات خانواده تأليف شده؛ كتابهايي دربارهي تمام مسائل خانواده از جمله اختلافهاي زناشويي و مشكلات بين همسران. اما پيش از هر چيز، بايد توجه داشته باشيم اگر در قدم اول، يعني خواستگاري، موفق عمل كنيم، راه بسياري از مشكلات، انحرافها و معضلات آينده را بستهايم. امروزه بسياري از طلاقهاي به خاطر توجه نكردن به این نکات رخ میدهد.
* عاقلانه ازدواج کن تا عاشقانه زندگي کني. (دكتر علي شريعتي)
***
سنِ ازدواج
در گذشته، اغلبِ ازدواجها بعد از بلوغ جسمی و جنسی دختر و پسر صورت میگرفت که البته در بسیاری جهات، پیامدهای منفی در پی داشت، اما چون خانوادهها آنها را مورد حمایت مادی و معنوی قرار میدادند، مشکلات عمدهای پدید نمیآمد ولی امروزه مفهوم زندگی، گسترهی نیازها، ساختار و کارکرد خانواده و انتظارات متقابل زن و مرد از یکدیگر، چنان متحوّل شده که بلوغ جسمی و جنسی بهتنهایی نمیتواند جوابگوی نیازها و مسئولیتهای یک زندگی مشترک باشد. ازاينرو تعیین سن ازدواج، نیاز به بازنگری جدّی، عمیق و همهجانبه دارد. باید به متون دینی، تحقیقات روانشناختی، نیازهای دورهی جوانی و نیز به واقعیتهای اجتماعی و فرهنگ حاکم بر جامعه توجه شود تا سنِّ مناسبِ ازدواج، معیّن شود و راهکارهای لازم برای بهبود و اصلاح وضعیت کنونی، ارائه گردد. روانشناسان میگویند، جوانان برای به وجود آوردن یک زندگی مشترک، میبایست به سن رشد برسند. حال با توجه به این مهم، بايد ببینیم معنی رشد از دیدگاه روانشناسی چیست؟
رشد یعنی انسان، شایستگی و لیاقت اداره و نگهداری و بهرهبرداری هر یک از سرمایهها و امکانات مادی و یا معنوی را که به او سپرده میشود، داشته باشد. یعنی اگر انسان در هر مرحلهای از زندگی که از شأن و منزلت و مقامی برخوردار است و یا ابزار و وسیلهای دارد، شایستگی اداره و نگهداری و بهرهبرداری از آن وسيله و حفظ منزلت مربوطه را نيز داشته باشد. مقصود از سرمایه، تنها مال و ثروت نيست؛ مردی که ازدواج میکند، خودِ ازدواج، زن و فرزند، کانون خانوادگی، وسایل و به تعبیر دیگر، سرمایههای زندگی او هستند. از اين منظر، شوهر برای زن و زن برای شوهر، حکم سرمایه را دارد. بنابراین، رشد در مورد ازدواج یعنی شایستگی و لیاقت ادارهی زندگی. منظور از رشد در مورد ازدواج، تنها رشد جسمانی نیست؛ منظور این است که رشد فکری و روحی نيز داشته باشند. یعنی بفهمند که ازدواج یعنی چه؟ تشکیل کانون خانوادگی یعنی چه؟ بداند عاقبت این «بله گفتن» چیست؟ باید بفهمد این «بله»اي که به زبان ميآورد، چه تعهدهایی و چه مسئولیتهایی به عهدهی او میگذارد و بداند كه باید از انجام این مسئولیتها برآید. رشد به معنای یادشده، کاملاً یک امر اکتسابی و قابل یادگیری است. والدین، اطرافیان و فرهنگ جامعه میتوانند نقش اساسی در شکلگیری و تحصیل آن داشته باشند.
* خردمند آن نیست که چون در کاری افتد بکوشد تا از آن کار بیرون آید. خردمند آن است که بکوشد در کاری نیفتد.
(محمد غزالي)
***
بخت دخترم را بستهاند....
حتما با مادرانی در ارتباط بودهاید که بارها برای پسرشان خواستگاری رفتهاند اما در نهایت نتوانستهاند به ازدواج پسرشان با هیچکدام از دخترانی که در این جلسات دیدهاند رضایت بدهند. لابد شنیدهاید که چطور از سحر و جادو صحبت میکنند و سر نگرفتن ازدواج فرزندانشان را به این مسائل ارتباط میدهند.
- «بخت دخترم رو بستن...»
- «تو این سالها هزار تا خواستگار برای دخترم اومده ولی هیچکدومشون به قلبم نشسته...»
- «خسته شدم بس که واسه پسرم دختر دیدم...»
- «چطوری میشه بخت بستهی بچهم رو باز کنید؟»
خانوادهی دختران بارها خواستگاران را رد میکنند و وقتی سن دخترشان بالا میرود طبیعتاً تعداد خواستگاران هم کم میشود و مجبور میشوند به هر شرایطی تن بدهند. خانوادهی پسران هم به جلسات متعدد خواستگاری میروند اما یا پسر نمیتواند مورد مناسب خود را پیدا کند و نه گاهی حتی میداند مورد مناسب باید چه خصوصیاتی داشته باشد. در کنار این موارد، خانوادهی پسر هم گاهی رضایت قلبی از جلسات ندارند. به همین سبب بعد از گذشت مدتی میبینند بارها به جلسات خواستگاری رفتهاند اما در نهایت هیچکدام به ازدواج ختم نشده است.
خدمت تمامی شما عزیزان عرض کنم که خواستگار نداشتن یک خانم، یا درست سرانجام نگرفتن ازدواج پسر، ارتباطی به بسته شدن بخت آنها یا سحر و جادو ندارد. دلیل منطقی آن هم این است که اگر چنین چیزی صحت داشت، لابد باید نیمی از مردم ساحر و جادوگر باشند و پیوسته در حال سحر و جادو و بستن بخت دختران و پسران شما! خب بدیهى است که چنین چیزی غیرمنطقی و نامعقول به نظر میرسد. پس مشکل از کجاست؟
اول اینکه: در دنیا هیچ سحر و جادویی نمیتواند بدون اذن خداوند در انسان اثر کند، بلکه این خود ما هستیم که درماندگی و مکافات برای خود درست میکنیم. در این شرایط نه تنها سحر و جادو برایمان کاری نمیکند بلکه باعث خسران و تباهی ما نیز میشود. در این میان سودجویان و حقهبازانی هم هستند که افراد سادهلوح را فریب میدهند و مدام به آنها القا میکنند که بخت دختر یا پسرشان را بستهاند، تا از این راه آنها را به خود نیازمند کنند و دستور باطل کردن سحر و باز کردن بخت را از آنان بخواهند و از این طریق سودی به جیب بزنند. در حالى که قرآن کریم مىفرماید:
«وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّیاطینُ عَلى مُلْکِ سُلَیْمانَ وَ ما کَفَرَ سُلَیْمانُ وَ لکِنَّ الشَّیاطینَ کَفَرُوا یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَ ما أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَکَیْنِ بِبابِلَ هارُوتَ وَ مارُوتَ وَ ما یُعَلِّمانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى یَقُولا إِنَّما نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلا تَکْفُرْ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ وَ ما هُمْ بِضارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ یَتَعَلَّمُونَ ما یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَراهُ ما لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ وَ لَبِئْسَ ما شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ» .
و آنچه را که شیطان [صفت] ها در سلطنت سلیمان خوانده [و درس گرفته] بودند، پیروى کردند. و سلیمان کفر نورزید، لیکن آن شیطان [صفت] ها به کفر گراییدند که به مردم سحر مىآموختند. و [نیز از] آنچه بر آن دو فرشته، هاروت و ماروت، در بابِل فرو فرستاده شده بود [پیروى کردند]، با اینکه آن دو [فرشته]هیچ کس را تعلیم [سحر] نمىکردند، مگر آنکه [قبلًا به او] مىگفتند: «ما [وسیله] آزمایشى[براى شما] هستیم، پس زنهار کافر نشوى.» و [لى] آنها از آن دو [فرشته] چیزهایى مىآموختند که به وسیله آن میان مرد و همسرش جدایى بیفکنند. هر چند بدون فرمان خدا نمىتوانستند به وسیله آن به احدى زیان برسانند. و [خلاصه] چیزى مىآموختند که برایشان زیان داشت، و سودى بدیشان نمىرسانید. و قطعاً [یهودیان] دریافته بودند که هر کس خریدار این[متاع] باشد، در آخرت بهرهاى ندارد. وه که چه بد بود آنچه به جان خریدند اگر مىدانستند. (سوره بقره، آیه ۱۰۲)
یعنی جادوگران نمىتوانند به کسى زیانى وارد کنند مگر خداوند بخواهد. بنابراین به جاى اینکه از جادو و چشمزخم بترسیم، از خداوند بترسیم و حساب ببریم. هر بلایى که سر این افراد مىآید، از نادانى و جهل آنهاست.
حضرت علىبنموسىالرضا (ع) مىفرماید: «صدیق کل امرء عقله و عدوه جهله»؛ دوست هر کسى عقل و خرد او و دشمن او، نادانى و جهل اوست.
آری به واقع اگر برخی مردم به جاى پرداختن به فالبینى، طالعبینى، کفبینى، تعبیر خواب و… به تعقل و تفکر مىپرداختند، از زندگى سالمترى برخوردار بودند.
قرآن مىفرماید: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ»؛ هر کس،ا ز مرد یا زن؛ کار شایسته کند و مؤمن باشد، قطعاً او را با زندگى پاکیزهاى، حیاتِ [حقیقى] بخشیم، و مسلماً به آنان بهتر از آنچه انجام مىدادند پاداش خواهیم داد. (سوره النمل، آیه ۹۷)
«مَنْ عَمِلَ سَیِّئَةً فَلا یُجْزى إِلاَّ مِثْلَها وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ یُرْزَقُونَ فیها بِغَیْرِحِسابٍ»؛ هر که بدى کند، جز به مانند آن کیفر نمىیابد و هر که کار شایسته کند، در حالى که ایمان داشته باشد، در نتیجه آنان داخل بهشت مىشوند و در آنجا بىحساب روزى مىیابند. (سوره غافر، آیه ۴۰)
«مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَیْها وَ ما رَبُّکَ بِظَلاَّمٍ لِلْعَبیدِ»؛ هر که کار شایسته کند، به سود خود اوست و هر که بدى کند، به زیان خود اوست، و پروردگار تو به بندگان [خود] ستمکار نیست. (سوره فصلت، آیه۴۶)
دوم اینکه: پایههای فرهنگ ازدواج در قدیم بسیار قوی و محکم بود و انتخاب عروس و یا داماد بر عهدهي بزرگترها گذاشته میشد، زیرا آنها با تدبّر و بررسی دقیق به موضوع نگاه میکردند، نه انتخاب عجولانه و سرسری دختر و پسر.
سوم اینکه: ارتباط خانوادهها با یکدیگر با اقوام و اهالی محله، به مراتب بیشتر از الان بود. اینگونه ارتباطات باعث میشد اعضای خانوادهها با هم دوست و نزدیک و صمیمی شوند. همین عوامل ارتباطی، عامل بزرگی جهت امر ازدواج ما بین دختر و پسر میشد. انتخابی که بهمراتب راحت و بیدردسرتر از انتخابهای امروز بود. این چنین فرهنگی عاملی بود تا خانوادهها، همدیگر را بهتر ببیند و نیازها و خواستههای خود را به خوبی درک کنند و در نهایت زوج خوبی را برای فرزندشان در میان آنها پیدا و انتخاب کنند. از طرفی اینگونه ارتباطات سبب میشد تا دختر و پسر با هم بیشتر آشنا شوند و نقطه قوت و ضعف یکدیگر را به خوبی شناسایی کنند. اما امروز، خود شما آیا با خویشان و همسایگان خود ارتباط نزدیک و صمیمی دارید؟ در ماه چند بار آنها را میبینید؟ آیا از مشکلات و نگرانیهای آنها باخبر هستید؟
چهارم اينكه: چون خانوادهها سالیان دراز همدیگر را به خوبی میشناختند، دیگر لازم نبود دخالتهای بیمورد برخی از افراد نادان، مشکلات ما بینشان را بیشتر کند. همین امر باعث میشد دختر و پسر به یکدیگر علاقه و محبت بیشتری پیدا کنند و ازدواجشان زودتر سر بگیرد. اما متأسفانه چنین فرهنگی در این روزگار کمتر به چشم میخورد. تازه اگر هم باشد، دختر و پسر هرگز تن به اینگونه پیوندها نمیدهند.
پنجم اينكه: قدیم مردم یک محله از ریز و درشت با یکدیگر صمیمی و مهربان بودند. از مشکلات هم باخبر و یار و یاور هم بودند. اگر مشکلی برای فردی از اهالی محل پیش میآمد، همه دست به کار میشدند تا مشکل او را حل کنند. مشکل، تنها مشکل او نبود، بلکه مشکل کل محله بود. همه نگران بودند و همه تلاش میکردند تا مشکل او حل شود. این همدلی و یکرنگی باعث محبت و صفا میان تمامی اهالی محل میشد. از همه مهمتر اینکه خود این ارتباط صادقانه و صمیمی باعث الفت و نزدیکی میان تمامی اعضا محله میشد و علائق را در میان آنها شکوفا میکرد. این رفتار باعث میشد تا عشقهای رمانتیک و زیبا میان نوجوانان و جوانان شکل بگیرد. اصالت اینگونه پیوندها محکمتر وبا شکوهتر بود. البته مسائل و مشکلات دیگری هم بهتازگی میان دوست و آشنا و وابستگان به وجود آمده که باعث این تفرقهها در میان مردم شده است. آن هم باز برمیگردد به خودخواهیهای آنها، نداشتن عشق و محبت میان آنها، نداشتن گذشت و همچنین آگاهی اندکشان نسبت به یکدیگر.
بنابراين: اینکه دخترخانم یا آقاپسری خواستگار ندارد، ۷۰% درصد عامل آن خودشان یا خانوادهشان هستند، نه بسته شدن بختشان. اگر کمی دقت کنید میبینید وقتی خود دخترها و پسرها در رفتارشان قصور دارند، بیتدبیری به خرج ميدهند و رفتاري حاكي از بيفرهنگي از خود نشان ميدهند، خوب معلوم است که خواستگاری نخواهند داشت. زیرا رفتار بد آنها در شهر باعث میشود که دیگران نتوانند به آنها اعتماد کنند. مردم چشم دارند و میبینند. گوش دارند و میشنوند. چرا فکر میکنید آنها به شنیدهها و دیدهها اهمیتی نمیدهند؟
باید توجه داشته باشید ازدواج هم مثل امور دیگر، به مقدمات و شرایطی بستگی دارد که باید آنها را فراهم کرد؛ مثلاً پدر و مادر و بستگان و واسطهها نقش اساسی در ازدواج دختران و پسران دارند. اگر دختری در خانوادهاش پدر یا برادری معتاد داشته باشد، باید خودشان را اصلاح کنند چراکه در واقع دارند با سرنوشت دختر خانواده بازي ميكنند. آیا چنین چیزی به سحر و جادو ارتباط دارد؟!
گاهی هم خانمی نقص عضوی دارد که این هم قابل جبران است، زیرا مشکلی نیست که مانع خوشبختی او شود. شما میتوانید سعی کنید استعدادهای دیگرتان را که خداوند به شما هدیه داده، تقویت کنید و قابلیتهای خودتان را بروز دهید تا بیشتر شکوفا شوند. هر قدر توانمندیهای شما بالاتر برود، نقص شما را بیشتر خواهد پوشاند. کم نیست ازدواجهایی که یکی از طرفین نقص داشتهاند و یا اصلاً زیبایی نداشتهاند. اما رفتند و استعدادهای خود را شکوفا کردند و ازدواجهای موفقی هم کردند. حتما شما هم بسیاری از آنها را دیده و یا دربارهي چنين ازدواجهايي شنیدهاید.
اما سوال همچنان به جای خود باقی است. پس مشکل از کجا نشأت میگیرد؟
بنده چنانچه در مقدمه اشاره كردم علت اصلي بيشتر مشكلات را به خاطر توجه نكردن به 24 نكتهاي ميدانم كه در فصل بعدي به آنها خواهيم پرداخت.
از چشم خود بپرس كه ما را كه ميكشد؟ جانا گناهِ طالع و جرمِ ستاره نيست (حافظ)
***
27 نكته كليدي براي انتخاب همسر
در تركیبات شیمیایی، دو عنصری كه با یكدیگر تركیب میشوند، هر قدر از نظر هویت وجودی به یكدیگر نزدیكتر باشند، تركیبشان استوارتر و عمیقتر انجام خواهد شد، اگر میان آن دو، تقارن و پیوندی وجود نداشته باشد، تركیب، سست و ناپايدار خواهد بود و پس از زماني كوتاه از میان خواهد رفت. بنابراین برای اینكه پسر و دختر به ازدواجي استوار دست یابند، هر دو باید اصول كُفویّت و همانندی را در ابعاد سنی، جسمی، روحی و روانی، فرهنگی و علمی و... رعایت كنند. بر اين اساس، دخترِ دیندار، باید با شخصِ دیندار ازدواج كند، زیرا دیندار و بیدین بهطور طبیعی در مواردی با یكدیگر درگیری خواهند داشت. فرد تحصیلكرده هم بهتر است با شخص درسخوانده ازدواج كند تا یكدیگر را درك كنند. همچنین تجربه نشان داده است كه وقتی اختلاف سن بین دختر و پسر زیاد باشد، پس از گذشت سالیانی چند، استحكام خانواده دچار تزلزل میشود. البته بدیهی است كه همانندی و مطابقتِ كامل امكانپذیر نیست، ولی این مسئله در اصلِ رعایتِ همانندیِ نسبی ممانعتي ايجاد نخواهد كرد. بنابراین یكی از عواملی كه خوشبختی زن و شوهر را پس از ازدواج تضمین میكند، رعایت اصول كفویت در حد همانندی نسبی است. به همين منظور در جريان آشنايي يا در روند خواستگاري به اين مسائل توجه كنيد. ما نيز آنها را تحت عنوان «27 نكتهي كليدي» طبقهبندي كردهايم تا شناساييشان سادهتر باشد. اين 27 نكته در واقع 27 ويژگي هستند كه متضمن يك ازدواج خوب و موفق خواهند بود. در اين ميان، 9 ويژگي، مهمتر از بقیه هستند. اگر میان اين 27 ويژگي، همسر آينده دستكم از 9 ويژگي برخوردار باشد، مشكلات و مسائل بعد از ازدواج به حداقل خواهد رسيد. در اين فصل اين 27 ويژگي را فهرستبندي كردهايم تا در فصل آينده توضيحاتي دربارهي هر كدام ارائه كنيم:
1. تناسب اعتقادی
2. همتايي و هماهنگي فرهنگی
3. تناسب اقتصادي
4. تناسب فرهنگ اجتماعی
5. سلامت جسمی و روانی
6. صداقت
7. فاصله سنی
8. بُعد جغرافیایی
9. بلوغ فکری
10. نحوه برخورد با پدر و مادر
11. حُسن خلق
12. اصالت خانوادگی
13. جلب رضایت والدین
14. موقعيت شغلي
15. ميزان درآمد
16. هماهنگی فکری و عاطفی
17. عقلانیت و خردمندی
18. فعال و تلاشگر بودن
19. تناسب در تمایلات و تواناییهای جنسی
20. تناسبات تحصيلي
21. تناسب در تواناییهای ذهنی
22. مسئوليتپذيري
23. اشتغال زنان
24. اعتیاد
25. مستقل زندگي خواهم كرد يا همراه خانواده همسر؟
26. عوامل شخصيتي
27. تحقیق و بررسی
* زندگي مطالعهنشده، ارزش زيستن ندارد. (سقراط)
***
دربارهي اين 27 نكته بيشتر بدانيم...
1. تناسب اعتقادی
تناسب اعتقادی و مذهبی میان دو خانوادهای که با هم وصلت میکنند بسیار مهم است. برای مثال دختری از خانوادهای که حجاب معمولی دارد با خانوادهای که از نظر حجاب بسیار سختگیر است ازدواج میکند. آقا قبل از ازدواج به خانم میگوید شما فقط وقتی منزل مادرم که میرویم حجابت را کاملاً رعایت کن و دختر هم بنا به دلایلی حفظ ظاهر کرده و این شرط را میپذیرد، اما بعدها متوجه میشود پذیرش این شرط مسائلی به دنبال دارد که از عهده او خارج است و این خود زمینهای برای شروع اختلاف میشود. نخست ممکن است یکی از طرفین فشارهای روحی را تحمل کند، ولی این امر بهتدریج باعث فاصله گرفتن او از همسرش میشود. پس با کسی ازدواج کنید که از نظر اعتقادی صادقانه شبیه هم باشيد.
* آسانترین چیزی که میتوان در جهان بود آن چیزی است که شما هستید و دشوارترین چیز آنکه دیگران میخواهند شما باشید. نگذارید شما را در چنین موقعیتی قرار دهند. (لئوناردو بوسکالیا)
2. همتايي و هماهنگي فرهنگی
همفكری، تفاهم و توافق فكری و فرهنگی میان دو همسر در زندگی مشترك، نقش اساسی دارد. برای ایجاد یك زندگی پویا و پربار، باید معماران این كانون بتوانند یكدیگر را درك و مكنونات و محتویات درونی خود را به هم تفهیم كنند. آنها بايد بتوانند در بسیاری از مسائل، تصمیم مشترك و یكسان بگيرند و بر مبنای آن عمل كنند. بايد در فراز و نشیبهای زندگی یاور هم باشند و فرزندانشان را بر اساس یك طرح هماهنگ تربیت كنند.
* سادهتر اين است كه از همان اول، فردي سازگار را پيدا كنيد تا اينكه بخواهيد بعدها خودتان را با طرف سازگار كنيد.
(دكتر آرنولد لازاروس)
3. تناسب اقتصادي
بعضاً مشاهده شده که علت جداییها و طلاقها و برخی اختلافات، نبودن تناسب مالی بين دو خانواده است. برای درک بهتر موضوع فرض کنید که یک دختر جوان در خانوادهای با درآمد بالا زندگی میکند و بدون هیچ محدودیتی پول خرج میکند و هر آنچه را که میبیند میخرد و به انواع مسافرتهای پرهزینه میرود و.... حالا چنين دختري با پسری ساده و قناعتپیشه از یک خانواده کاملاً متوسط ازدواج ميکند. اگر آنها بدون شناخت نسبت به شرایط مالی يكديگر اقدام به چنین کاری کرده باشند و خود را برای زندگی کاملاً متفاوت با گذشته آماده نکرده باشند، دچار برخی اختلافات و ناراحتیها میشوند و حتی ممكن است ازدواجشان به جدايي بينجامد. مثلاً زن، مرد را به خسیس بودن و مرد، زن را به ولخرج بودن متهم میکند و هر یک ادعا میکنند که طرف مقابل قادر به درک یا تأمین نیازهای او نیست. البته توجه به این نکته بسیار حائز اهمیت است که افراد نباید صرفاً به خاطر شرایط اقتصادی ضعیف و نامناسب طرف مقابل، او را رد و یا به لحاظ وضعیت اقتصادی خوبش با او ازدواج کنند. بلکه توجه به عوامل دیگر نیز لازم است. در ازدواج باید شایستگیهای فرد مقابل بیش از هر چیزي مد نظر قرار گیرد. چه بسیار انسانهایی که با فاصله طبقاتی و اقتصادی زیاد با یکدیگر ازدواجکردهاند و سعادتمند شدهاند اما نكته مهم اين است كه نحوه برخورد دو طرف در زندگی، گذشتهشان در مسائل و بینش آنها نسبت به شرایط خاصشان باعث شکلگیری این سعادت شده است.
* آنکه در راحت و تنعّم زیست او چه داند که حال گرسنه چیست؟ (سعدي)
4. تناسب فرهنگ اجتماعی
در این تناسب باید ارتباطات و رفتوآمدهای خانوادگی، شهرت اجتماعی، رفتارهای اجتماعی و... خانواده مد نظر قرار گیرد. همچنین باید طبقه اجتماعی فرد مورد نظر را با طبقه اجتماعی خانواده خود مقایسه کنیم. اگر در این زمینه میان دو خانواده تفاوت زیادی وجود داشته باشد، احتمال بروز اختلاف و ناپایداری در ازدواج قابل پیشبینی است. اختلاف طبقاتی خانواده، بسیاری از مسائل و مشکلات را برای زوجین فراهم میکند. پس منطقی است افراد با کسی ازدواج کنند که از نظر طبقه و پایگاه اجتماعی در یک سطح قرار دارند. مثلاً فرض کنید کسی که در طبقه اجتماعی پایین زندگی کرده است با فردی از طبقه بالا یا اشرافی ازدواج کند. در این صورت فرد پس از مدتی به علت تناسب نداشتن طبقاتی، معاشرتی، رفتاری و... با همسر و خانوادهاش، در مقابل آنها احساس حقارت ميكند و مشكلاتي را به همراه خواهد داشت. چنين احساساتي کمکم وارد زندگی افراد شده و زندگی را پر از مخاطره و درگیری میکند و پس از مدتی باعث دوری قلبهای افراد خانواده از هم میشود. چنين افرادي در نهایت یا از هم جدا میشوند و یا به ادامه یک زندگی مکانیکی بدون روح در کنار یکدیگر ادامه میدهند.
* خود را جستن در دنيايي كه از آنِ تو نيست، بيهوده است. (ايتالو كالوينو)
5. سلامت جسمی و روانی
بهرهمندی از سطحی از سلامت و توانمندی جسمانی شرط لازم برای آغاز زندگی مشترک است. از آنجا که «ازدواج» فرد را در مرحله جدیدی از تحمل مسئولیتهای زندگی قرار میدهد، بدیهی است که شخص (دختر یا پسر) باید به لحاظ جسمی و بدنی توانایی تحققبخشی به این مسئولیتها و تکالیف را داشته باشد. جوانی که قصد ازدواج دارد باید نسبت به وضعیت جسمی و ظاهر خود حساس بوده و از سلامت آن اطمینان حاصل نماید و درصورتیکه کاستیها و یا خللی در وضع سلامت جسمانی خود احساس نمود، در رفع این کاستیها و بازگشت سلامت جسمی خود بکوشد. با رعایت نکردن اصول بهداشت جسمی، به مرور زمان موجبات از میان رفتن تناسب، زیبایی و نشاط سیما و ظاهر خود را فراهم میسازند. موضوع سلامت جسمی شامل ضعف و قوت عمومی بدن هم میشود. جوانی که دچار مشکلات جسمانی مهمی همچون بیماریهای گوارشی، قند و چربی زیاد، نقص و عیب عضو، صرع، چاقی یا لاغری مفرط و از این دست هست، هر چند توانایی جنسی داشته باشد اما برای ازدواج یا باید دنبال معالجه باشد، یا ضعف جسمانی خود را با شریک زندگی خود در میان گذاشته و او را از این موضوع آگاه كند؛ چراکه ناآگاهی از مشکلات و ناراحتیهای جسمانی میتواند موجب بیاعتمادی و نارضایتی زوجین از یکدیگر و بروز اختلافها و تعارضها شود. زیبایی و نشاط ظاهر نیز در ایجاد احساس شادمانی و امنیت در فضای زندگی مشترک نقش بسزایی دارد؛ دختر و پسر جوان باید در مورد حفظ زیبایی و سلامت صورت و سیمای ظاهر خود در حدی معمول و نه افراطگونه، حساس و در مراقبت از نعمتی که خداوند متعال به آنها ارزانی داشته کوشا باشند. در همین خصوص توجه به برنامه مناسب تغذیه که دربردارنده مواد غذایی لازم برای بدن باشد و بهداشت و سلامت جسمی را تضمین نماید، بسیار ضروری است.
* مراقب باشید چیزهایی را که دوست دارید به دست آورید وگرنه ناچار خواهید بود چیزهایی را که به دست آوردهاید دوست داشته باشید. (جرج برنارد شاو)
6. صداقت
یکی از پرسشهاي مهمی که معمولاً پیرامون جلسات خواستگاری میشود این است که ما از کجا بفهمیم طرف مقابل سؤالات را با صداقت پاسخ داده یا نه؟ برای اطمینان از جوابهای او، باید مقدّمهای را دربارهی صداقت بیان کنید. به مخاطب خود بگویید: «صداقت در خواستگاری یک امر حیاتی است. من خود آدمی نیستم که همیشه در زندگی راستگو باشم و انتظار ندارم همسرم نیز همیشه در زندگی راست گفته باشد. امّا اینکه انسان در جلسهی خواستگاری به راستگویی دقّت داشته باشد، بحث بسیار مهمّی است؛ زیرا صداقت نداشتن در جلسهی خواستگاری را خیانت به طرف مقابل میدانم و من هر نقطه ضعفی را از خواستگارم میپذیرم مگر این نقطه ضعف را». باید بکوشید بهگونهای با بیانی جدّی این مطلب را یادآور شوید. مثلاً اینکه بگویید: «من اگر متوجّه شوم در جلسهی خواستگاری مطلبی خلاف واقع بیان شده، اگر نقاط مثبت فراوان هم داشته باشيد، نمیتوانم از شما بپذیرم، زیرا ازدواجی موفّق است که انسان هم خوب انتخاب کند و هم خوب انتخاب شود.» البته جملهی آخر پیام مهمی است برای خود شما. اگر شما بخواهید با کسی مسافرت بروید و او تمایلی به مسافرت با شما نداشته باشد و شما اصرار کنید و طرف را متقاعد کنید و راهی مسافرت شوید، مسافرت به هر دوی شما تلخ خواهد شد. اگر یکی خوب انتخاب کند ولی خوب انتخاب نشود، خود این فرد هم از زندگی لذّت نمیبرد. بنابراین باید صداقت داشته باشیم. پس از اینکه این مطالب را مطرح کردید، یکی از نقاط ضعف خود را هم بیان کنید و بگویید: من برای اینکه صداقت خود را نشان دهم این نکته را میگویم، و از او بخواهید که این مسئله را حتّی با پدر و مادرش در میان نگذارد. و در مقابل شما نیز از او بخواهید اگر او هم نکتهای و نقطهی ضعفی دارد که لازم به گفتن است، برای شما بازگو کند. بدیهی است شما قبل از جلسهی خواستگاری تحقیقاتی انجام میدهید و قطعاً ممکن است از نقاط ضعفی آگاهی پیدا کنید. اگر در جلسهی خواستگاری در قالب سؤالي به آن نکته اشاره نمودید و طرف مقابل به آن نقطه ضعف اشاره کرد، میتوانید نتیجه بگیرید که در سخنان او نیز صداقت وجود دارد و آدم دروغگویی نیست ولی چنانچه برداشت صحیحی از خود نداشت، معلوم نیست دیگر سخنان او نیز واقعیت داشته باشد.
* یا چنان نمای که هستی، یا چنان باش که مینمایی. (بایزید بسطامی)
7. فاصلهی سنی
بيشک هر مقطع سني خواستهايِ مختصِ خود را دارد و رعايت تناسبات در اين باره الزامي است. به دليل اينکه خانمها چهار پنج سال زودتر از آقايان به بلوغ جنسي ميرسند، بنابراين رعايت اين ميزان فاصلهي سني در زمان ازدواج ضروري است؛ چراکه ممکن است به همين نسبت، بلوغ فکري و اجتماعي آنها نيز از هم فاصله داشته باشد. لذا به اين دليل فاصلهي سني کم يا بيشتر از اين ميزان ممکن است مشکلاتي به بار بياورد. هر چقدر این فاصله سنی بیشتر باشد، اختلاف نظر میان زوجین بيشتر ميشود، در حالي كه زن و شوهر باید برای تکامل و تعالی یکدیگر تلاش کنند.
* هیچکس نمیتواند ما را بهتر از خودمان فریب دهد. (گوته)
8. بُعد جغرافیایی
قديم ميگفتند «بچه کدوم شهری؟» و پاسخ میشنيدند كه: «هنوز زن نگرفتم که معلوم بشه.» اینکه دختر و پسر از کدام شهر و کدام جغرافیا با یکدیگر پیوند میخورند، در مسئله انتخاب همسر امري مهم و قابل توجه است. بهطور مثال موردي بود كه داماد، در ايران بزرگ شده بود و ایرانی بود اما همسري انگلیسی را برای ازدواج انتخاب كرده بود. در ابتدا به نظر ميرسيد شور و هيجان آشنايي و ازدواج تا پايان دوام داشته باشد ولی وقتی مرد با همسر خود ازدواج كرد و به کشور انگلیس رفت، احساس كرد به هيچ وجه نميتواند با آن محیط و افراد پيرامونش كنار بيايد تا جايي كه زندگي برايش غيرقابل تحمل شده بود. اين مسئله در سادهترين وجوه زندگي نيز خودش را نشان داده بود؛ وقتي پشت فرمان مينشست، عادت نداشت با ماشینی که فرمان آن در سمت راست است، رانندگی کند. ممكن است در ابتدا بعضي مؤلفهها پيشپاافتاده به نظر برسند و فكر كنيم بعدها قادر به حل آن خواهيم بود اما بعد از گذشت مدتي ممكن است كوچكترين تفاوتها بزرگترين آزارها را براي طرفين به همراه داشته باشد. در ضمن بايد توجه داشت بعد جغرافيايي، در هر حال دوري از خانواده و آشنايان يكي از طرفين (يا هر دو را) به دنبال خواهد داشت. اين مسئله نيز در مشكلات زندگي پررنگتر ميشود و يكي از زوجين يا هر دو از معاشرت، مشورت و همدلي و همدردي با اقوام و خويشان بينصيب خواهند شد.
* تجربه نامي است كه هر كسي بر خطاهاي خود ميگذارد. (اسكار وايلد)
9. بلوغ فکری
ازدواج پیوند میان دو انسان و دو خانواده است که اجزاء اصلی و اساسی آن، زن و مرد هستند و هر قدر میان این اجزاء و عناصر، هماهنگی، تناسب و سنخیت بیشتری باشد، آن پیوند استوارتر، مستحکمتر، پرثمرتر و لذتبخشتر خواهد بود.
* آدم وقتي ميميرد خودش اذيت نميشود، بلكه تحملش براي ديگران سخت است. بيعقلي هم دقيقاً همين وضعيت را دارد. (فيليپ گلوك)
10. نحوه برخورد با پدر و مادر
قبل از هر چيز شايد بايد ديد دختر يا پسري كه آن را براي زندگي مشترك انتخاب كردهايد، چه برخوردي با والدينش دارد. وقتی شخصی بهراحتی قید خانوداهاش را که این همه زحمت برای او کشیدهاند، میزند و به شما قول و وعده میدهد، وقتی او بهترین نزدیکان خود را فراموش میکند، بدانيد كه روزی همین رفتار را با شما خواهد داشت. رفتار مودبانه دختر در برخود با مادر و پدر و خواهر و برادران همسر و بستگان او، از مهمترین نكات انتخاب خانواده طرف مقابل در خواستگاری به شمار میآید. اين مسئله درباره مردان هم صادق است. در كل باز هم گوشزد ميكنيم كسي كه براي پدر و مادري كه براي بزرگ شدنش زحمات زيادي كشيدهاند، احترامي قائل نباشد، براي شما نيز احترامي قائل نخواهد بود. ممكن است به خاطر هيجانهاي اوليه فكر كنيد حاضر است تمام زندگياش را به پاي شما بريزد اما مطمئن باشيد بعد از گذشت مدتي، شما را نيز در گذر زمان قرباني خواهد كرد....
* وقتي به غرور جواني بانگ بر مادر زدم، دلآزرده به كنجي نشست و گريان همي گفت: مگر خردي فراموش كردي كه درشتي ميكني؟
چه خوش گفت زالي به فرزندِ خويش چو ديدش پلنگافكن و پيلتن
گر از عهد خرديت يــاد آمدي كه بيچاره بودي در آغوش من
نكردي تو امروز بر من جفا كـه تـو شيرمردي و من پيرزن. (سعدي)
11. حُسن خلق
مبدأ اساسی پرورش نسل سالم، حُسن خلق است. این اصل چه در دوران جنینی، شیرخوارگی و چه در دوران تربیت کودک در خانواده، اثر مستقیم و غیرمستقیم دارد. ناگفته نماند كه زندگیِ زن و مرد در محیط خانوادگی، احتیاج به اخلاق دارد، زیرا تنها در پرتو قانون نمیتوان زندگی كرد و همهی انبیاء نیز به خاطر زنده كردن اصول اخلاقی مبعوث شدهاند. در محیط خانوادگی، زن و مرد هر دو باید اصول اخلاقی از قبیل نرمی و ملایمت، گذشت و سازگاری، عفو و اغماض را مراعات كنند. هرگاه یكی از آن دو دچار لغزش و اشتباه شود، بلافاصله عذرخواهی كند. در محيط خانواده بايد از ستیزهجویی و جدال خودداری كرد، زیرا ستیزهجویی صمیمیت را از میان ميبرد و دشمنی و نفاق را جایگزین آن میكند. بدیهی است كه طرف مقابل هم باید عذر و پوزش شخص خطاكار را پذیرا شود. لازم به یادآوری است كه با مطالعه و بررسی روحیات پدر و مادر، تا حدودی میتوان به خوشاخلاقی پسر و دختر پی برد.
*«خَیرُ ما ورث الآباءُ الابناءِ الادب»؛ بهترین چیزی كه پدران برای فرزندان خود به ارث مینهند، ادب است. (امام علي(ع))
12. اصالت خانوادگی
همسر انسان باید از خانوادهای اصیل، تربیتشده و نجیب باشد، زیرا مرد و زنِ نجیب بهتر میتوانند کودکان را تربیت کنند. اگر مرد و زن، خود فاقد تربیت باشند، نمیتوانند فرزندي خوب پرورش دهند. دختر و پسر باید در خانوادههایی رشد یافته باشند كه در آنها پدر و مادری عاقل و دلسوز، با همهی وجود، در رشد و تعالی فرزند كوشیده باشند، نه خانوادههایی كه زن و مرد، خانه و كودكان را به حال خود رها كرده، به دنبال گردش و تفریح خود بوده باشند و یا مردانی كه بدون دلیلِ موجهی، همسران متعددی گرفتهاند و فرزندان خود را به حال خود رها كردهاند. در خانوادههای اصیل، پدران و مادران میكوشند از نظر اخلاقی و رفتاری برای فرزندانِ خود نمونه و الگو باشند و بدون تردید پدر و مادر صالح، از نظر ارثی نیز سرمایههای بس گرانبها براي فرزندان خود هستند. دختر و پسری كه در خانوادهای اصیل رشد مییابند، سجایای اخلاقی را از پدر و مادر خود به ارث میبرند و در برخورد با دشواریها و سختیهای زندگی، هرگز از جادهی درستی و راستی خارج نمیشوند. به عبارت دیگر، پایبندی به آبرو و حیثیت، آنها را از انحراف باز میدارد.
* «تَخَیَّرُوا لِنُطَفِکُمْ فَاِنَّ الْعِرْقَ دَسّاسٌ»؛ در انتخاب همسر، بهگزين باش، زیرا اخلاق والدین، به فرزندان سرایت میکند. (رسول اكرم ص)
13. جلب رضایت والدین
ازدواج شخصیترین موضوع در زندگی است و خوب است والدین نیز حق انتخاب را به جوانان بدهند؛ حقی كه با نظارت بزرگسالان معنی پیدا میكند. جوانان نیز بد نیست بدانند تجربیات بزرگترها در امر ازدواج، بسیار بیش از آنچه تصور میكنند میتواند راهگشا و راهنمای آنان باشد. تعدیل و تعادل، رمز موفقیت هر كار است. همانطور كه ازدواجهای اجباری (كه با زور و اعمال فشارِ والدین بر دختر یا پسر تحمیل میشود)، پیوند موفقی نیست، خودسری و تصميمگيريِ یكجانبه جوانان و مقابله با تجربیات مفید و سودمند بزرگترها نیز برای اثبات خود، راه به جایی نخواهد برد. دختري که از روز اول با پسر شرط میکند که نباید از خانوادهات حمایت کنی و بايد قید آنها را بزني، بایستي بداند خانوادهي پسر بهراحتی این رفتار فرزند خود را میفهمد و حاضر نمیشود به هیچ قیمتی او را رها کند و از شما حمایت کند. و این خود جنگی خانهمانسوز و مشکلات فراوانی برای اول دختر و پسر و بعد برای خانوادهها به همراه خواهد داشت. اشکال دختر خانمها و آقاپسرهای بیتجربه این است که فکر میکنند وقتی با یک پسر دوست شدند و پسر به آنها اظهار عشق كرد، دیگر همه چیز درست شده! باور کنید چنین چيزي درست نیست. شاید شما بتوانید به زور هم که شده، وارد زندگی پسر شوید ولی متاسفانه يقين بدانيد بعد ازگذشت چند ماه، در كوران مشکلات و سختیها گرفتار خواهيد شد. دختر بایستي در برخورد اولیه با خانوادهي همسرش، بتواند اعتماد آنها را جلب کند و به آنها نشان بدهد که احترام زیادی برای خانواده خودش قائل است و در حضور آنها نهایت احترام را به خانواده خود بگذارد و سپس احترامهای ویژه به خانوادهي همسر و بستگان او بگذارد. زیرا وقتی پدر و مادر پسر در زمان خواستگاری ببینند دختر احترامی برای پدر و مادر خودش قائل نیست، چگونه میتوانند چنین دختري را در قامت عروس خود ببینند؟!
* مادر سلام! ما همگی ناخلف شديم در قحطسال عاطفههامان تلف شديم
مادر سلام! طفل تو ديگر بزرگ شد اما دريغ، کودک ناز تو گرگ شد
مادر! اسير وحشت جادو شديم ما چشمی گزيد و يکسره بدخو شديم ما
مادر! طلسم دفعِ شر از خوی ما ببند تعويذ مِهر بر سر بازوی ما ببند.
(ابوطالب مظفري، شاعر افغان)
14. موقعيت شغلي
طرفین ازدواج نباید از دو طبقه مختلف اقتصادی باشند. وضعیت مالی و مادی خانوادهها باید برابر بوده و تفاوت زیادی نداشته باشد. رعایت این موارد هم درباره زن و هم درباره مرد صدق میکند. بدون شک تفاوت در اقتصاد خانوادهها در نوع نگرش، رفتار و چگونگی عملکرد افراد تأثیر بسزایی میگذارد. تشابههای خانوادههای دختر و پسر از نظر وضعیت اجتماعی و اقتصادی یک اصل مهم در ایجاد تفاهمهای بعدی میان زن و مرد است، زیرا به این ترتیب هیچکس نسبت به دیگری احساس برتری نمیکند و پذیرش بهتری نسبت به همدیگر خواهند داشت.
* انسان خوشبخت كسي نيست كه شرايط خاصي دارد، بلكه كسي است كه نگرشهاي خاصي دارد. (هيو داونز)
15. ميزان درآمد
از دیگر عوامل پیرامونی مؤثر در روابط خانواده، اقتصاد کلان در جامعه است. از آنجا که میزان درآمد خانواده و رفاه نسبی مردم، متأثر از اقتصاد عمومی است، همه شئون خانواده، تحت تأثیر این جریان خواهد بود. اقتصاد ضعیف، خانوادههای فقیر در پی خواهد داشت و روابط در خانواده فقیر با خانواده بینیاز متفاوت است. اوضاع اقتصادی جامعه، در تنظیم و تعدیل روابط خانواده مؤثر است. چنانچه خانوادهها از حیث درآمد، پاسخگوی نیازهای خویش باشند و فرهنگ صحیح روابط را آموخته باشند و به کار گیرند، فرصت رفع نیازهای روحی ـ عاطفی خود را در خانواده پیدا خواهند کرد که به تحکیم روابط آنان خواهد انجامید.
* هر که را بنگری ز دشمن و دوست قیمت او به قدر همّت اوست (جامي)
16. هماهنگی فکری و عاطفی
يکي از ملزومات تشکيل خانواده، ارضا نمودنِ نيازهايِ عاطفي-رواني است. در اين ميان آشنايي زوجين از روحيات يکديگر ميتواند کارساز باشد. هر زن و مردي با درک و احساس متقابل و شناخت تفاوتهاي يکديگر ميتوانند بهراحتي زمينهي ازدواج و تفاهم را فراهم آورده و از رابطهي زناشويي ماندگار بهرهمند گردند. تنفّر و دلخوري تنها هنگامي بروز ميکند که زن و شوهر يکديگر را درک نميکنند. درک شرايط کاري، روحي-رواني و عاطفي، زوجين را به راههاي مختلف و نويني براي ايجاد روابط مثبت و بهينه هدايت خواهد نمود. همچنين اگر زوجين به لحاظ فكري نيز با يكديگر قرابت داشته باشند، زمينهي بسياري از انحرافات بسته خواهد شد. همسري كه ميداند طرف مقابل دوست دارد دربارهي چه مسائلي صحبت كند يا بشنود، بسيار جلوتر از همسري خواهد بود كه از تمايلات فكري همسرش غافل است يا اصلاً از اين علاقهمندنيها اطلاع ندارد.
* تجربه به ما میآموزد که عشق آن نیست که به هم خیره شویم؛ عشق آن است که هر دو به یک سو بنگریم.
(آنتوان دو سنت اگزوپری)
17. عقلانیت و خردمندی
یكی از ویژگیهای زن و شوهر شایسته، داشتن هوش، ذكاوت كافی و تخصص است. اگر شوهری آموزش لازم برای اشتغال به كسب حلال را دیده، هر اندازه علم و كمالش بیشتر و هوش و درایتش زیادتر باشد، شایستهتر خواهد بود.
* دشمن دانا كه غم جان بُوَد بهتر از آن دوست كه نادان بُوَد (نظامي گنجوی)
18. فعال و تلاشگر بودن
زن و شوهر باید برای تأمین نیازمندیهای مادی و معنوی خانوادهشان كوشش و فعالیت كنند. بدترین شوهر كسی است كه در خانه بنشیند و همسرش را برای تهیهی مایحتاج خانه به كار وادارد!
* سرچشمه همه فسادها بیکاری است. شیطان برای دستهای بیکار، کار فراهم میکند. (پاسکال)
19. تناسب در تمایلات و تواناییهای جنسی
یكی از اهداف ازدواج، ارضای غرایز است و این خود میتواند عامل مؤثری در تداوم زندگی خانوادگی باشد. اما در سنین بالا، به لحاظ غریزی افول مینماید، به نحوی كه زوجین نمیتوانند موجبات رضایت یكدیگر را در روابط زناشویی به نحو مطلوب تأمین نمایند و همین امر ممكن است موجبات درگیری را فراهم آورده، محیط خانواده را متشنج كند. این مسئله در موارد چشمگیری به بروز افسردگی در زنان جوان میانجامد و در برخی از زنانی كه خویشتندار و باتقوا نباشند، گرایش به انحرافات و لغزشها دیده میشود.
* اگر يك روانپزشك ادعا كند كه بيشتر اختلافات زناشويي به خاطر ناكاميهاي جنسي نيست، بسيار نادان است. بهطور كلي اگر زن و مرد در زندگي جنسي از يكديگر خُشنود باشند، ساير اختلافات و ناراحتيهاي زندگي را ناديده خواهند گرفت. (دكتر هاميلتون)
20. تناسب تحصيلي
یکی از معیارهایی که در انتخاب همسر باید مد نظر گرفته شود، تناسبات تحصیلی است. اصولاً هدف زوجین در زندگی مشترک، رسیدن به کمال روحی و پختگی روانی و خوبتر و بهترشان است. برای این منظور راههایی وجود دارد که از جمله آنها تحصیلات و مطالعه است. کفویت، تناسب و میزان تحصیلات، در ایجاد درک و فهم متقابل و تفاهم بیشتر آنها تأثیر دارد. شایان ذکر است که تناسب تحصیلی و علمی موجب تناسب در جهانبینی طرفین میشود. علاوه بر این، علم و دانش زوجین در پرورش فرزندان نقش بسزایی دارد و باعث به وجود آمدن نسلی با تربیت اسلامی و فرهنگی غنی میشود. البته باید به این نکته مهم توجه کرد که علم و دانش فینفسه و در ذات، متحولشدن بشر و عامل خوشبختی و سعادت دنیوی و اخروی فرد نیست و نمیتوان گفت هرکه دانش آموخت همه چیز دارد و همهچیزدان است و بقیه افراد هیچ ندارند و نمیدانند. چه بسیار افراد تحصیلکرده كه دور از تمدن و بشریتاند؛ با دیدی بسته و تیره به دنیا. و چه بسیار افراد اُمّی كه باشعور و روشنفکراَند. پس داشتن تحصیلات مهم است، ولی وجود آن برای ازدواج در درجه دوم الویت قرار دارد و میتوان آن را عاملی مهم و تشکیلدهنده در شخصیت و وجهه اجتماعی و خانوادگی فرد دانست.
* عام نادان پریشان روزگار بِه ز دانشمند ناپرهیزگار
کان به نابینایی از راه اوفتاد این دو چشمش بود و در چاه اوفتاد. (سعدي)
21. تناسب در تواناییهای ذهنی
هوش یک مفهوم انتزاعی و یک برچسب کلی برای گروهی از فرایندهاست که از رفتارها و پاسخهای آشکار افراد استنباط میشود. هوش شامل اقدام هدفمندانه، تفکر منطقی و برخورد مؤثر با محیط است. هوش دربرگیرنده تواناییهای مختلف ازجمله توانایی کلامی، توانایی عددی، توانایی فضایی، توانایی ادراکی، استدلال استقرایی، روانی کلامی، توانایی موسیقیایی، توانایی میان فردی و درون فردی و حافظه میباشد.
* كُنَد هر جنس با همجنس پرواز كبوتر با كبوتر، باز با باز (نظامي)
22. مسئوليتپذيري
نماد انسایت وعشق و مهرورزی آدمی به داشتن مسئولیت و وفای به عهد است و کمال آدمی به کمال مسئولیت پذیری او بستگی دارد. هر چقدر افراد در مسئولیتپذیری خود سستی ورزند، تباهی بیشتری در زندگی خود خواهد داشت و هر قدر اشخاص مسئولیتپذیری بیشتری داشته باشند، به کمال مطلوبتری خواهند رسید. آدمی بدون تعهد، مانند قایقی بدون سکان در اقیانوس است. چنین قایقی هیچگونه اختیاری از خود ندارد که جهت و هدف خاصی را دنبال کند زیرا در معرض وزش هر جریان بادی (موافق یا مخالف) خواهد بود. تعهد، به آدمی، جهت و سمت میدهد. احترام به پیمان و لزوم عمل به آن در انسان ریشه فطرى دارد و به همين جهت، نقض عهد و پیمانشکنى از رذایل اخلاقى شمرده مىشود و ضربات شکننده و جبرانناپذیرى بر شخصیت و انسانیت فرد، وارد مىكند. نادیده گرفتن پیمانها، جز خودخواهى و بىاعتنایى به حقوق دیگران و سبک شمردن شخصیت آنها علت دیگری ندارد و براى گروهى از مردم پیمانهاى رسمى اهمیت ویژهاى ندارند. آنها براي وعدههاى اخلاقى خود چندان احترامى قائل نيستند. وعده کردن و عمل نکردن در چشمشان جرم و گناهى شمرده نمىشود، در صورتى که بىاعتنایى به چنین وعدهها حتی اگر جرم به شمار نیاید، از نظر اصول اخلاقى مذموم است. به خاطر داشته باشيد كسي كه براي قول خود اعتباري قائل نباشد و از كنار وعدههاي خود بهراحتي عبور كند، شما را نيز بهراحتي كنار خواهد گذاشت.
* ازدواج یعنی نصف کردن حقوق و دو برابر کردن وظایف. (آرتور شوپنهاور)
23. اشتغال زنان
هر مردي پیش از ازدواج میبایست تكلیف خود را با مسئلهی شاغل یا خانهدار بودنِ زن روشن كند. برخی قبل از ازدواج، شاغل بودنِ همسر را بهصورت ملاكی آنچنان مهم در ذهن خود برجسته ميسازند كه بسیاری از موارد دیگر را به پای آن قربانی میكنند، درحالیكه اولاً اگر زنی را به خاطر درآمد اقتصادی و استقلال مالی انتخاب كنند، هدف از ازدواج بهرهكشی خواهد بود كه یكی از اهداف انحرافی ازدواج است. در این صورت، بیشتر به آن زن بهصورت كالايی اقتصادی و سودآور نگاه شده تا یك همسر و یك شریك و یك همراه! طبق قوانین حقوقی، شرعی و عرفیِ ما، تأمین معاش به عهدهی مرد و نفقهی زن چه شاغل باشد (درآمدی داشته باشد) و چه نباشد، به عهدهی شوهر است. هیچ وظیفهی قانونیاي برای زن در مورد تأمین مخارج خانواده در نظر گرفته نشده است. تنها مسئولیتی اخلاقی است كه سبب میشود زنان شاغل، همدل و همراه شوهر، پابهپای مرد خانه كار كنند و هر دو هر چه دارند با خلوص تمام به نفع اعضای خانواده خرج كنند. در این میان هستند زنانی كه درآمد اقتصادیشان را بهصورت سرمایه و برای خود پسانداز میكنند. در مواردی كه هدف از انتخاب، ملاك اقتصادی بوده باشد، طبیعی است كه انتظار مرد از ازدواج برآورده نشده، درگیری و اختلاف میان زوج پیش خواهد آمد. پس چه بهتر كه طرفین از ابتدا با دیدی كاملاً واقعبینانه به مسئلهی اشتغال زن بنگرند و اگر در كنار مسئولیت خارج از منزل، وظایف خانهداری كمرنگ شد، جایی برای گله و شكایت باقی نماند. به خصوص مسئلهی حقوق و درآمد زن بايد بررسي شود. زنانی كه قصد دارند درآمد خود را نه در راستای امور مالی منزل، بلكه برای خود، هزینه و یا پسانداز كنند، از ابتدا تصمیم خود را مبنی بر عدم مشاركت در امور اقتصادی خانواده بیان كنند تا مردانی كه یكی از پایههای انتخاب خود را درآمدِ همسر قرار دادهاند، در اين انتخاب تجدید نظر به عمل آورند. در مورد عاملِ اشتغال زنان لازم به توضيح است که اين عامل چندي است جزء عواملي قرار گرفته که در افزايش آمار طلاق نقش مؤثري داشته است. چرا که در جامعهي ما زناني وجود دارند که چون درآمد مستقلي ندارند، به خاطر از دست دادن سَرپناه و مخارجِ روزانه و دوري از آوارگي در جامعه، حاضر ميشوند حتّي در شرايط سخت به زندگيِ طاقتفرسا تن دهند و شرايط موجود را تحمل کنند. اما با رواج اشتغال زنان و به دنبال آن استقلالِ مادي باعث ميشود زنان بهراحتي با طلاق کنار آمده و خود را از آن شرايط سخت رها سازند. همچنين برخي از مردان پيش از ازدواج به مسائل و مشكلاتي كه ممكن است زنان شاغل با آنها درگير باشند فكر نميكنند و پس از ازدواج تازه با آنها آشنا ميشوند و درگيريها و جر و بحثها آغاز ميشود. قبل از ازدواج حتما بايد دربارهي اين موضوع بهخصوص صحبت كرد تا پس از آن باعث دلخوري و حتی مشكلات وسيعتر نشود.
* مردي که براي «پول» زن ميگيرد، به نوکري ميرود. (ضربالمثل فرانسوي)
24. اعتیاد
شايد مخربترين عامل از عوامل مؤثر بر ازدواجهاي ناموفّق، اعتياد باشد. عاملي که کلّيهي ارزشهاي اخلاقي، فرهنگي، اجتماعي و حتّي اقتصادي خانواده را از بين برده و کانون خانواده را در مسير متلاشي شدن قرار ميدهد. تحقيقات زيادي نشان ميدهند که تعداد قابل توجهي از افراد بزهکار به خانوادههاي داراي والدين معتاد تعلّق دارند. لذا اعتيادِ حتّي يکي از والدين، علاوه بر اين که خانواده را متلاشي ميكند، کودکاني را تحويل جامعه ميدهد که در آينده با مشکلات زياد و قابل توجهي روبهرو خواهند شد.
* بندهی آني كه در بندِ آني. (سعدي)
25. مستقل زندگي خواهم كرد يا همراه خانوادهي همسر؟
بسیار مهم است یک جوان قبل از اینکه تصمیم بگیرد زندگی مستقلی داشته باشد، بداند برای این سبک زندگی، دقیقاً چه چیزهایی را باید فراهم کند. این نوع از زندگی چه ویژگیهایی دارد و خود را برای چه چیزهایی باید آماده کند. با مدرنتر شدن زندگی، سبک زندگی بسیاری بهکلی زیر و رو شده است؛ از وارد شدن رایانه و گوشیهای همراه هوشمند و اینترنت گرفته تا تحصیلات بالاتر و شغلهای متنوعتر و زندگیهای مستقل از خانواده. از جمله، بسیار مهم است یک جوان قبل از اینکه تصمیم بگیرد زندگی مستقلی داشته باشد، بداند برای این سبک زندگی، دقیقاً چه چیزهایی را باید فراهم کند. این نوع از زندگی چه ویژگیهایی دارد و خود را برای چه چیزهایی باید آماده کند. بدون شناخت صحیح از یک سبک زندگی، احتمال اینکه در آن دچار دردسر شویم بیشتر است. باید دیدگاهی واقعبینانه داشت و برای آن آمادگی کافی را به دست آورد.
* «َاصْلُ العَقْلِ الفِکْرُ و ثَمَرتُهُ السَّلامَةُ»؛ اساس تعقل، اندیشيدن است و ثمرهي آن سلامت و ایمنی. (غررالحكم)
26. عوامل شخصيتی:
بهترين و شايستهترين روابط زناشويي حتّي اگر توأم با عشق و علاقه نيز باشد، بدون توجّه به تفاوتهاي فردي، محکوم به شکست است. شايد نتوان در جهان دو نفر را پيدا کرد که داراي شباهت کامل باشند. لذا خجالتي، گوشهگير و کمحرف هستند و اغلب آنها بياحساس به نظر ميرسند. مهارت در آداب معاشرت، مختصّ افراد برونگرا است که همواره همهي احساسات و انديشههايشان را براي ديگران تعريف ميکنند. افراد درونگرا اغلب خود را ناخوشايند ميپندارند و گمان ميکنند که ديگران همهي کارهاي آنها را تحت نظر دارند. برونگراها صاف و پوستکنده از همه چيز برايتان صحبت ميکنند. برونگراها خواهان جمعيت و شلوغي و درونگراها خواهان تنهايياند. در اين ميان بايد توجه داشت معمولا روابط ما با دیگران چنان است که زمان آشنايي، بیشتر به سمت كساني تمايل پيدا ميكنيم که شباهت زیادی با ما ندارند. حتی در مواردی شيفته كساني ميشويم به طور کامل با ما متضاد هستند. متاسفانه همین خصوصیت در ابتدا ما را به سوی همسرمان جذب میکند، اما رفتهرفته با کمرنگ شدن شیفتگی و عشق آغازین میان زوجین، اختلاف و ناراحتيها بيشتر ميشود و سعی میکنیم او را مجبور کنیم تغییر کند و بیشتر شبیه ما شود. البته او هم مثل ماست و دقيقا در حال انجام همین رفتارها! پس عجیب نیست که بسیاری از زوجها دچار کشمکش و اختلاف شوند. بايد توجه داشت ما همسرمان را در ابتدا به زندگی مشترک دعوت کرده بودیم تا درسهای زیادی از یکدیگر بگیریم ولی یکباره در برابر این اتفاق مقاومت میکنیم. به جای اینکه قدر موقعیتهایی را که به واسطه تفاوتهای همسرمان برای ما ایجاد شده تا زمینه یادگیری، رشد و پیشرفت ما را فراهم آورده را بدانیم، اغلب نسبت به این تفاوتها اظهار رنجش میکنیم. دقت داشته باشيد اگر به مؤلفههاي ديگري كه در اين فصل اشاره شده توجه داشته باشيد و آنها را در انتخاب همسر به كار ببنديد، تفاوتهاي فردي ميتواند زمينههاي رشدمان را فراهم كند اما چنانچه تمام موارد يادشده را ناديده بگيريم و آنها را حمل بر تفاوتهاي فردي بدانيم، زندگي آينده سختتر و سختتر خواهد شد.
* آنچه آدمها را كنار هم نگه ميدارد، شباهتشان نيست. درك و شعورشان نسبت به تفاوتهايشان است. (اسکار وایلد)
27. تحقیق و بررسی :
خانوادهی زوجین موظف هستند قبل از هرگونه دادن رأی در انتخاب همسر برای فرزندشان، تحقیقات لازم را صورت دهند. تحقیق و بررسی از خانوادهی مورد نظر و چگونگی روابط خانوادگیِ آنها با همسایگان و اقوام و فامیل، از عوامل مهم در اين زمينه است، چراكه هر فردی تحت تأثیر محیط خانواده به دنیا ميآيد، رشد ميكند و از آن فضای فرهنگی و اجتماعی تأثیر ميگيرد. تحقیق و شناسایی دوستان، نزدیکان و رفقای صمیمی در محل زندگی و سکونت، محل درس و محل کار نيز تأثيري بهسزا دارد. در ادامه گفتوگوی مستقیم (ولی تحت نظارت خانوادههای دو طرف) با یکدیگر، برخي مسائل را روشن ميكند. دو طرف از طريق گفتوگو ميتوانند از نقطهنظرات همدیگر دربارهی مسائل مختلف و آنچه در آینده میتواند در زندگی مشترکتان تأثیرگذار باشد، آگاه شوند. کسب اطلاع از میزان اهتمامشان نسبت به ملاکها و معیارهای معرفی شده نيز ضرورت دارد. برآيند تحقيق و تفحص از ديگران و همچنين گفتوگوها، طرفين را با يكديگر آشنا خواهد كرد و پايههاي شناخت دو طرف از همسر احتمالي آينده را محكمتر خواهد كرد.
* وقتي بهراحتي به دیگران اطمينان ميكنيد و اجازه میدهید به جای شما بیندیشند و تصمیم بگیرند، همواره ناگزیرید برای آن بهایی بپردازید. (آنتونی رابینز)
***
جلسهي خواستگاري را چطور برگزار كنيم؟
با اینکه مراسم خواستگاری در این دوره نسبت به گذشته خیلی تفاوت پیدا کرده، اما هنوز هم قوانینی وجود دارد که از خانوادههای عروس و داماد انتظار میرود آنها را در نظر داشته باشند و رعایت کنند. وقتی خواستگاری وارد منزل شما میشود، چه توقعی از عروس آیندهاش و خانوادهي آنها باید داشته باشد؟ آیا به این نکته مهم توجه کردهاید؟ برای یک لحظه خودتان را جای آنها بگذارید. با خودتان بگویید وقتی کسی وارد منزل شما میشود، ميزبان بايد چه نکاتی را رعایت کند؟ به خصوص وقتی قرار است با آنها فامیل شوید. این برخورد اول از نظر روانشناسی و علوم تربیتی بسیار مهم است. وقتی شما ببینید یک دختر، نه احترام شما را دارد و نه خانوادهتان را، آیا اجازه میدهید وارد زندگی پسرتان و شما شود؟!
بنابراين:
* پیش از آمدن مهمانان، خودتان را تمیز و مرتب کنید. اگر میتوانید پیش از وارد شدن مهمآنها دوش بگیرید و بعد از آن، از عطر و ادوکلن استفاده کنید.
* لباسهای پرنقش و رنگارنگ نپوشید. نوع لباس، رابطهي مستقیم با شخصیت شما دارد. سعی کنید طوري لباس بپوشید که بیانکنندهي شأن و شخصیت مورد علاقهي شما باشد. مناسبترین حالت استفاده از لباسهای با طرح ساده و رنگهای متناسب با سن است. هرگز بين مهمانها، لباس خود را تمیز يا مرتب نکنید. مدارک و اسناد داخل جیبتان را بیرون نریزید و پولهای خود را نشمارید.
* نوع تفکر، صحبت کردن، سطح شغلی و تحصیلی، لباس پوشیدن، میزان انعطافپذیری و... از جمله مواردی هستند که سطح شخصیتی و معاشرتی فرد را در اجتماع مشخص میکند.
* دخترخانم و آقاپسر، در جلسهي خواستگاری بیشتر از دیگران اضطراب خواهند داشت و با توجه به اینکه کوچکترین رفتارشان هم زیر ذرهبین خانواده طرف مقابل است، این مسئله نگرانیشان را تشدید ميكند. با این همه اما آنها نباید رفتاری نامناسب از خودشان نشان دهند و نگرانی و اضطراب را بهانهي این کار کنند. برای همین توصیه میشود نکاتی را در نظر داشته باشند و آنها را تا حد امکان رعایت کنند:
1. حتما زمان ورود آنها با روی گشاده و ساده اما صادق به استقبالشان بروید.
2. به همه سلام کنید و خوشآمد بگویید. خانمها با خانمها و آقایان با آقایان به رسم صفا و صمیمیت دست بدهند یا روبوسی کنند. دقت کنید طرز دست دادن مثل راه رفتن و حرف زدن، نشاندهندهي اخلاق و شخصیت افراد است و میتوان از این طریق به میزان اعتمادبهنفس، بیتفاوتی، خونگرمی و تکبر فرد پی برد.
3. هنگام دست دادن با افراد حواستان به مخاطب باشد و با دیگران صحبت نکنید.
4. هنگام دست دادن نباید با کسی که به او دست میدهیم، فاصلهي زیادی داشته باشیم و دست خود را بیش از اندازه دراز کنیم. ادب حکم میکند که پا پیش بگذاریم و به فرد مورد نظر نزدیک شویم.
5. بهترین جایگاه را به مهمانهای خودتان اختصاص بدهید.
* کوچکترها اجازه ندهند بزرگترها پذیرایی کنند و خودشان راحت بنشینند. این کمال بیادبی به خودشان و خانواده و مهمانان است.
* بزرگترها بنشینند و دخترها و پسرهای خانواده میزبان، پذیرایی را با دقت انجام بدهند. با این کار دخترها به خصوص کدبانویی خود و تربیت صحیح خانوادهشان را به مهمانان نشان میدهند. و پدرشوهر و خانوادهي او میفهمند که چقدر آمادگی تشکیل زندگی خود و همسرش را دارد.
* پذیرایی را از فرد بزرگتر و مهمانان مسنتر شروع کنید.
* از هرگونه اصرار و تعارفات بیجا خودداری کنید.
* صاحبخانه و بزرگ مجلس سر حرف را باز کند و کوچکترها تا اجازه داده نشده، لب به سخن باز نکنند.
* اگر سینی چای را جلوی فردی گرفتید، به صورت او خیره نشوید. این عمل مربوط به مجالس خواستگاری است. آن هم تنها در سریالهای تلویزیونی. این عمل شایستهي شما نیست.
* از بلند صحبت کردن و زیاد صحبت کردن پرهيز كنيد. سكوت محض هم به هيچ وجه رفتار شايستهاي در اين مراسم نيست. خندههای زیاد و بلند نيز در شأن برگزاركننده يا مهمان نيست.
* مهمان نباید به اتاقهای خانهی میزبان سرک بکشد.
* زمان خوردن غذا نبایست دهانتان صدا بدهد.
* از حاشیه رفتن و صحبت دربارهي دیگران پرهیز کنید.
* حتما به مهمانهای خودتان که برای اولین بار به دیدن شما آمدهاند، هدیهای کوچک به رسم یادبود بدهید.
* زمان خداحافظی کفشهای مهمانان خود را قبل از خروج منزل مرتب کنید. آنها را تا خارج شدن از درِ منزل بدرقه کنید.
* خانوادههای محترم بهخصوص دخترها و پسرها بايد بدانند که تنها رفتن به خواستگاری و یا دعوت کردن از خواستگار لازمه قبولی آنها نیست. بلکه نحوه برخورد ميزبان هرچه بهتر باشد، شأن و اعتبار خودشان بيشتر حفظ خواهد شد.
* «فَأَحْبِبْ لِغَیْرِكَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِكَ وَ اِكْرَهْ لَهُ مَا تَكْرَهُ لَهَا»؛ آنچه براى خود ميپسندي، برای دیگران هم بپسند و آنچه براى خود نمىپسندى، براى دیگران مپسند. (امام علي (ع)، نهجالبلاغه)
***
موانع و مشكلات جلسه خواستگاري
1. صداقت
صداقت و راستگویی یکی از بهترین ویژگیهای شخصیتی است که میتواند ضامن خوشبختی همسران باشد. البته بعضیها ممکن است تصور کنند این صداقت در زندگی مشترک معنا پیدا میکند و قبل از آن، هر یک از افراد، زندگی شخصی خودشان را دارند و هرطور بخواهند میتوانند درباره آن صحبت کنند یا تصمیم بگیرند؛ در حالی که اگر پایههای زندگی بر دروغ و فریبکاری بنا شود، نتیجهاش هم ویرانی و نابودی خواهد بود. پس سعی کنید یا حرفی را عنوان نکنید یا اگر میخواهید درباره موضوعی حرف بزنید، فقط واقعیتها را بگویید. البته این موضوع درباره خانوادهها هم صادق است. به این معنی که آنها هم باید فقط درباره آنچه حقیقت دارد، صحبت کنند. همچنين اين صداقت نبايد با ركگويي گستاخانه همراه باشد بلكه صداقت بايد همراه با احترام باشد.
2. سختگيريها و انتظارات بيجا
پدر و مادر با سخت گیریهای بیمورد و تقاضاهای نامعقول، کار را برای خانواده طرف مقابل دشوار نكنند. نبايد چيزي را از طرف مقابل درخواست كرد كه غیرقابل اجرا باشد يا دستكم رسيدن به آن سخت و نامعقول به نظر برسد. گاهي كسي كه بخت دختر يا پسر را ميبندد، خود ما هستيم. خیلی از این سختگیریهای بیمورد و دخالتهای بیجا که در انتخاب همسر برای فرزندانمان انجام میدهیم، مصداق همين قضيه است. گاهی فرزندمان طرف را پسندیده و هر دو همکفو هم هستند ولی ما با معیارهای نادرست آنها را رد میکنیم. اینها نوعی بخت بستن است و این نوع بستن بخت از سحر و جادو هم بدتر است. باید سبک ازدواج و فکر ما نسبت به ازدواج عوض بشود، تا بخت باز بشود. گاهي معيارها كاملاً دور از آن چيزي است كه بايد براي انتخاب همسر در نظر داشت. مثلاً بعضیها میگویند ما میخواهیم دامادمان استخدام دولت باشد، با دخترمان دو سال تفاوت داشته باشد، خانه و ماشین داشته باشد و.... این معیارها از سحر و جادو بدتر است. بعضیها ملاکهای معنوی عجیب و غریبی دارند. مثلا میگویند ما میخواهیم شوهرمان استادِ اخلاق باشد یا همرشتهی خودمان باشد. يا مثلاً دختر گفته دوست دارم پدرشوهرم دندانپزشك باشد و اگر كارگر باشد نميپذيرم. متأسفانه این ملاکها هیچ ارتباطي به خوشبختی و بدبختی ندارد و مانع ازدواج جوانان میشود. از ديگر سو بايد خطاب به والدين گفت كه پدر و مادر عزیز! بپذیرید که ازدواج یک نیاز است و اگر ازدواج انجام گیرد، بسیاری از مشکلات ما حل میشود. مهیّا کردن زمینهی ازدواج برای جوانان عبادت بالایی است. اگر ما به این نیاز جوانان نرسیم، باعث انحراف آنها میشود. اين روزها همهي مردم از ازدواج سخت مينالند. اما آيا اين مشكلي نيست كه خودمان درست كردهايم؟ پس چنين مشكلي فقط به دست خودمان حل خواهد شد. بیشتر مواقع ملاکهای دست و پاگيري قرار ميدهيم كه مانع ازدواج جوانان میشویم. بعد از آن ميگوييم ازدواج دشوار شده است!
3. مهريه
مهريه، يكي از سنتهاي حسنهی اسلامي است كه از زمان پيامبر اكرم (ص) وجود داشته و تعيين آن، مورد تأكيد است. با اينكه عدهاي ميگويند مهريه را چه كسي داده و چه كسي گرفته، پرداخت آن عندالمطالبه بر ذمهی داماد است؛ يعني هرگاه زن طلب مهريه كند، شوهر بايد آن را پرداخت نمايد. در قديم، مهريه عموماً ساده و بر اساس دستورات اسلامي بود. اما متأسفانه امروزه بسياري از مردم، اين سنت پسنديده را مطابق با تمايلات خود جهت دادهاند و مهريه را بهعنوان ارزش يك دختر تلقي ميكنند و گمان ميكنند مهريههاي سنگين پشتوانهاي محكم و تداومبخش در زندگي زناشويي است. اين دسته از والدين را بايد نسبت به اين نكته آگاه كرد كه دختر و زندگي او، كالاي مورد معامله نيست تا بر سر مبلغ مهريهاش بحث كنند و بايد بدانند كه طلب مهريهی سنگين، نشانهی عدم اعتماد و اطمينان كمتر است و بهانهاي براي ايجاد انتظار نامعقول. وقتی شما و پدر و مادرتان فرد مورد نظر را به عنوان داماد آینده قبول کردهاید، چرا به خاطر مهریه ازدواج را به هم ميزنيد؟ مگر با مهریه میخواهيد به کجا برسید؟ بحث مهريه متأسفانه امروز تبديل به يكي از آفتهاي ازدواج شده است و آسيبهاي فرهنگي و اجتماعي متعاقب آن نيز كتمانناپذير است.
جهيزيه بايد سبك، ساده و در حد ضروريات اوليهی شروع زندگي جديد باشد. جهيزيه در واقع يكي از سنتهاي حسنهی اسلامي است كه متأسفانه مثل مهريه بهتدريج از هدف اصلي دور و در زمان ما تبديل به يكي از مشكلات ازدواج شده است؛ طوريكه بعضي خانوادهها به جهيزيهی عروسشان با وسواس توجه ميكنند و چنانچه نپسندند، آن را مايهی سرشكستگي خود و خانوادهشان تصور ميكنند. عدهاي ارزش عروس خود را با وجود فضائل اخلاقي فراوان، به جهيزيهاش ميشناسند كه همين مسئله معضلات فراواني را پيش پاي ازدواج جوانان ميگذارد.
در بعضي شهرها و روستاها رسم غلط بر آن است كه قبل از عروسي براي تهيهی مقداري از جهيزيه، از داماد مبلغي پول نقد بهعنوان شيربها ميگيرند كه خود مانع و مشكلي بزرگ براي خانوادههاست. يكي از آسيبهاي اين مسئله اين است كه خانوادهی داماد، در مقابل، عموماً انتظار دارد جهيزيهی مفصلي بازگردانده شود.
6. تجملات و تشريفات دست و پاگير
بايد نهضتي ضد ازدواجهاي پرخرج و تشريفاتي به وجود آورد. اينگونه ازدواجها هزينههاي زيادي را نابود ميكند و انگيزهاي جز چشمو همچشمي و رقابتهاي مخرب ندارد. بايد با الهام از دستورات عالي اسلام با هرگونه تجملپرستي و خرجتراشيهاي بيدليل در امر ازدواج بهشدت مبارزه كرد. بايد در فرهنگ عمومي اين باور ايجاد شود كه خرجتراشي و هزينههاي زياد در مراسم مختلف ازدواج، نه دليل بر شخصيت، نه نشانهی آبرو و نه موجب تحكيم پيوند زناشويي است. بسياري از كدورتها برميگردد به همين آداب و رسوم غلط. خيلي از اختلافات و جداييها ريشه در همين شبهاي جشن و سرور پرخرج، در همين تقليدهاي برخي آداب و رسوم بيمعني و در همين توقّعات بيجا و توجه افراطي به ظواهر مادي در زمان خواستگاري ريشه دارد. در پيوندي كه دختر و پسر از روي شناخت برقرار كرده باشند و ارتباطي كه توأم با صميميت و تفاهم باشد و والدين آنان بدون سختگيريهاي بيجا و پس از مشاوره و بررسي، آن را تصويب كرده باشند، چه نيازي به تشريفات كمرشكن است؟ اگر مراسم را در محفلي شاد، دوستانه و صميمانه برگزار كنيم، چه نيازي به پيرایههاي ابلهانه، تجمّلات دست و پاگير و مخارج رؤيايي داريم؟
7. مشورت با بزرگترها
گاهی دختر و پسر جوان نمیخواهند حرف بزرگترها را بپذیرند و به همین دلیل ممکن است مرتکب خطا شوند. بنابراین توصیه میشود از نظرات بزرگترها که تجربه بیشتری دارند، کمک بگیرید و در انتخاب خود با آنها مشورت کنید. علاوه بر این، یادتان باشد هیچ انسانی بیعیب و نقص نیست و شما هم نمیتوانید همسری پیدا کنید که هیچ نقطه ضعفی نداشته باشد. بنابراین باید معیارهایتان را یادداشت کنید و به هر یک از آنها امتیاز بدهید. پس از آن، با اولویتبندی و انتخاب اولویتهای اول، بهتر و راحتتر تصمیم خواهید گرفت و پس از کسب شناخت کافی، میتوانید آماده ازدواج شوید.
* براي آزادي نيازي به خريدن آسمان و زمين نيست. خودتان را نفروشيد، كافي است. (نلسون ماندلا)
***
پرسشهاي قبل از عقد و عروسى
موضوعات قابل طرح در گفتوگوى قبل از مراسم عقد متنوع است چون افراد عقيدهها، آرمانها، اهداف و خواستههاى گوناگوني دارند. البته بعضى از مسائل و موضوعات، عمومى است و ضرورت دارد جوانان قبل از ازدواج، براى آگاهى يافتن از ويژگىهاى جسمي، روانى و اخلاقى يكديگر آنها را مطرح كنند و دربارهي آنها به گفتوگو بنشينند. ناگفته پيداست اينگونه جلسات حتماً بايد تحتِ اشراف خانوادههاى دو طرف انجام گيرد، زيرا مذاكرهي مستقيم و بدون اطلاع خانوادهي دختر و پسر، مطلوب عُرف و در اكثر موارد مقبول شرع و عقل نيست و به جاى اينكه زوجهاي جوان را به حقيقت برساند، مايهي انحراف و مشكلات ديگر مىشود.
قبل از ايراد هرگونه پرسشي بايد توجه داشته باشيد كه:
الف. گفتوگو بايد با خونسردي و آمادگى قبلى، در فضايى آرام و بدون خوف و فشار از طرف ديگران صورت گيرد.
ب. گفتوگو پس از انجام خواستگارى رسمى از طرف خانوادهها، تحقيق و آگاهى از بعضى شرايط كه در مرحلهي تفحّص به دست مىآيد، انجام گيرد نه در ابتداى آشنايى! به عبارت ديگر، در واپسين مراحل تحقيق و قبل از مراسم عقد، بايستي گفتوگو تحقق يابد.
ج. براى موفّقيت بيشتر، دو طرف بايد در ابتداى جلسه از يكديگر بخواهند صادقانه به پرسشها و مسائل مطرحشده پاسخ دهند تا از صفات اخلاقى و خصوصيات يكديگر آگاهى يابند.
اگر شرايط مهيا بود، جلسهي گفت و گو را به اين شكل پيش ببريد:
1. نسبت به کلّ ماجرا واقعبين باشيد
قرار نيست تابعِ احساسات باشيد. سعي كنيد به شکل منطقي جوانب کار را بسنجيد. در تداوم يک ازدواج، دوست داشتن و عشق اگرچه شرط لازم است ولي کافي نيست. پس به ساير مسائل مهم نيز بپردازيد و افكار رؤيايي را كنار بگذاريد.
2. اهداف زندگى
يعنى اهدافي كه قصد داريد در زندگى آينده دنبال كنند. مقصود هدفها، آرمانهاى علمى و تحصيلى و اجتماعى و شغلى براى آينده است. مثلا ميتوانيد بپرسيد تا چه اندازه به ادامهي تحصيل علاقهمند است و مشكلات تحصيل را تحمل مىكند؟ شغل مناسب و مورد علاقهاش چيست؟ به جايگاه اجتماعى افراد چه اندازه اهميت مىدهد؟ از نظر اقتصادى و مالى دوست دارد به كجا برسد؟ چه سطحي براي او راضيكننده است؟ و حداقل و حداكثر حقوق ماهيانهي مد نظرش چقدر است؟
3. اعتقادات و باورهاي مذهبي
عقايد و باورهاي همسر احتمالي خود را در مورد آيين، مذهب و مقدّساتِ خود جويا شويد و ببينيد که آيا برداشت او از اين امور با برداشت شما سازگار است يا نه؟ چراکه اگر نقطهنظرات طرف مقابل براي شما قابل قبول نباشد، احتمال وقوع مشکلات شديد خواهد بود، مگر آنکه در اين زمينه انعطافپذير باشيد و بتوانيد خود را در چارچوب نظرات او قرار داده و شيوهي زندگي او را بپذيريد. پس به طرف مقابل اجازه دهيد به وضوح برداشت خود را از اين امور بگويد و انتظارات خود را در مورد عقايد شما به عنوان همسر، بيان كند.
4. شريک احتماليِ زندگي خود را بشناسيد
در چارچوب آنچه در آيين و فرهنگ شما مجاز است، قبل از تصميمگيري براي ازدواج، شريک احتمالي زندگي خود را بيشتر بشناسيد. اين شناخت يا به واسطهي رفتوآمد و پرسشهاي مستقيم حاصل ميشود و يا از طريق ديگر آشنايان. توجّه داشته باشيد دوستان فرد، گاه برخي حقايق را پنهان ميکنند پس شايد بهتر باشد در بعضي مواقع به صورت غيرمستقيم به پاسخ برسيد. در مجموع شما بايستي در مورد خلق و خو، افکار، عقايد، خواستهها، عادات، ديدگاهها، حساسيتها، نوع برخورد، تواناييهاي ارتباطي و... دربارهي طرف مقابل شناخت پيدا کنيد. طرز برخورد فرد را در موقعيتهاي بحراني و در برابر مادّيات بشناسيد. هرچه بيشتر در شرايط متفاوت همسر احتمالي خود را ملاقات کنيد و ببينيد، نشانههاي بيشتري از طرز برخورد او با مردم را در موقعيتهاي مختلف مشاهده خواهيد كرد.
5. خواستهها و انتظارات يكديگر را بدانيد
بايد بدانيد همسر آيندهي شما چه انتظاراتي از خود و شما دارد. همچنين درباره مسائل مهم زندگي به توافق برسيد. به طور مثال بايد بدانيد:
* در چه شهر يا کشوري زندگي مشترک خود را آغاز خواهيد کرد؟
* زندگي خود را با خانوادهي همسر آغاز خواهيد کرد يا به طور مستقل؟
* زمان بچهدار شدنتان حدوداً چه مدت پس از ازدواج خواهد بود؟
* نظر همسر احتمالي شما در مورد شغل و فعاليتهاي خارج از منزل چيست؟
* نظر همسر احتمالي شما در مورد رابطهها و معاشرت خانوادگي و دوستانه چيست؟
* تعهد او در قبال خانواده و افراد فاميلش چگونه است؟ چه اندازه به رفتوآمد با اقوام و خويشان و نيز دوستان اهميت مىدهد و بر آن اصرار دارد؟ به آداب و رسوم فرهنگى و اجتماعى رفتار با بستگان چقدر پايبند است؟
6. با خود واقعيتان مشورت کنيد و به نداي دروني خود گوش دهيد
از خود بپرسيد آيا اين فرد همان کسي است که واقعاً به دنبالش بودهام؟ آيا ميخواهم که اين مرد يا زن، پدر يا مادر فرزند من باشد؟ اگر پاسخ صريحي نداريد، دوباره روي موضوع تمرکز کنيد و سعي کنيد پاسخي قاطع براي آن قبل از ازدواج بيابيد، چراکه ازدواج يکي از بزرگترين و مهمترين مسائل زندگي شماست و آيندهي فرزندانتان را تحتالشّعاع قرار ميدهد.
7. دلايل مناسبي براي ازدواجتان پيدا کنيد و خود تصميمگيرندهي نهايي باشيد
هرگز تحت فشار براي ازدواج متقاعد نشويد. تنها خوب بودنِ احساساتِ اطرافيان در مورد طرف مقابل کافي نيست؛ قلب و منطق شما نيز بايد به اين کار رضايت دهد. ضمن احترام به تجربه و عقايد اطرافيان، به ويژه والدين و حفظ آداب و رسوم فرهنگي و اعتقادي، تصميم نهايي را خودتان بگيريد و به مواردي از قبيل پول و ثروت، شهرت، خروج از کشور و غيره اکتفا نکنيد.
8. نسبت به سلامت جسمي و رواني طرف مقابل اطمينان حاصل کنيد
اين مورد بسيار مهم است. شناخت سلامت جسمي و رواني طرف مقابل، كمك بسيار بزرگي به شما ميكند تا بدانيد كه طرف مقابلتان آيا وابسته به مواد مخدّر يا داراي بيماريهاي خاص جسمي و رواني هست يا خير؟ دانستن اين موضوع تأثير بهسزايي در تصميمگيري شما خواهد داشت. در كنار اين مسئله، بهتر است قبل از ازدواج، شريك زندگي و نزديكانش را از هرگونه مشکل جسمی و یا روحی که براي شما تبديل به عادت شده، آگاه كنيد. آنها هم عادتهایی که شما باید از آن دوری کنید را متذکر شوند تا ازدواجي پایدار و مملو از عشق داشته باشید.
9. وجود تناسب فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و شخصي
در مواردي مانند طبقهي اجتماعي، سن، ميزان تحصيلات و تواناييهاي هوشي تناسب داشته باشيد. اين موارد را جدّي بگيريد و عجله نکنيد. با توجّه به اينکه بسياري از ازدواجها به دليل دستپاچگي و عجله در تصميمگيري، در نهايت به شکست منتهي ميشود، در تصميم خود براي قبول يک ازدواج عجله نداشته باشيد. حتماً در مورد فردي که ميخواهيد عمري را با او سپري کنيد، تحقيق کنيد. به شناخت برسيد و وقت بگذاريد. صرفاً به دليل نااميد شدن از ازدواج، تن به يک ازدواج نامناسب ندهيد و خود را به فهرست قربانيان ازدواج اضافه نکنيد.
10. از خداوند کمک و راهنمايي بگيريد
با ايمان و توکّل به خدا از او بخواهيد تا در انتخاب صحيح زندگي، شما را ياري کرده و مسير مناسبي را پيش رويتان قرار دهد. چنانچه پس از مطالعهي نکات مذکور هنوز در تصميمگيري خود دچار ترديد هستيد، ميتوانيد به مشاوران حاضر در مراکز مشاوره رجوع و با آنها مشورت كنيد.
* هنگام ازدواج بيشتر با گوشهايت مشورت کن تا با چشمهايت. (ضربالمثل آلماني)
***
اگر خواستگار نداريد...
حالا اگر خانمها یا آقایانی در این میان باشند و بگویند که ما همه شرایط مطلوب را داريم و مشکلاتی را که گفته شد نيز نداريم، اما باز خواستگاری نيست كه بخواهيم با او ازدواج كنيم، چه باید كرد؟
انسانها به دلایل خاص و بعضاً نامعلوم، در طول زندگی خود دچار تحوّلاتی میشوند که در عالم خلقت امری طبیعی و متداول به نظر میرسد. بعضیها به همسر خوب و زندگی مُرفَّهي دست مييابند، بعضیها دیر ازدواج میکنند و بعضی دیگر نيز به چنین موقعیتی نميرسند. همه این موارد علل و عوامل خاص خود را دارد. اگر بتوانیم علت حوادث و پیشآمدها را شناسایی کنیم و آنها را بهخوبی در زندگی به کار گیریم، زندگی موفقي خواهیم داشت. پس موفقیت یا عدم موفقیت ما در زندگی در گرو شناخت صحیح و عمل بر طبق آن است.
فقط میتوانم بگویم ابتدا بایست به خدای خود پناه ببریم. شجاع باشیم و ناامید نشویم. بیایید سرنوشت خودتان را به سمت زیبایی و موفقیت تغییر دهید. خسارتهای گذشته و تاریک خود را جبران کنید، نه اینکه در پى دعانویس و رمّال بروید و به خرافات متوسل شوید. به خداوند پناه ببرید و از او کمک بگیرید. قرآن مىفرماید:
«وَ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ إِنَّ رَبِّی رَحیمٌ وَدُودٌ»؛ و از پروردگار خود آمرزش بخواهید، سپس به درگاه او توبه کنید که پروردگار من مهربان و دوستدار [بندگان] است.» (سوره هود، آیه ۱۱)
«فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفَّاراً»؛ گفتم: از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او همواره آمرزنده است (نوح، آیه ۱۰)
اما باید توجه داشت که معنای درست استجابت همان است که از روایات استفاده میشود که به ما گفته شده: هیچ دعایی بیاثر نیست و هر دعایی در دنیا و آخرت تأثیر مناسب خود را دارد. در واقع هر دعای مقبولی یقیناً به استجابت میرسد اما گونههای استجابت آن مختلف است. خداوند نسبت به بندگانش مهربان است و خیر و خوشبختی مؤمنان را میخواهد، از این رو اگر خواسته آنان به ضررشان است، اما آنان به جهت عدم اطلاع از باطن امور از خداوند آن را میخواهند، اجابت نمیکند. اما چنان که گفتیم اصل دعای او بیاجابت و بیاثر نخواهد بود. عدم اجابت ظاهری آثار و برکات بسیاری برای انسان خواهد داشت که اگر کسی بداند، هرگز از آن ناراضی نمیشود. در حقيقت خوشبختي انسان به دو عامل اساسی نیاز دارد: تمسک و عمل کردن به کارهایی که خداوند برایمان در نظر گرفته. اگر ما به خدا اعتماد داشته باشیم، خیلی از مسائل و مشکلاتمان حل خواهد شد. کلید حل همه مشکلات در دست اوست. اگر مشکل شما حل نمیشود، اشکال در خودتان است نه خلقت، مخلوقات ديگر و نعوذبالله خالق.
انسان مجموعهای از آنچه دارد نیست، بلکه مجموعهای است از آنچه هنوز نیست و ندارد اما میتواند باشد و داشته باشد. (ژان پل سارتر)
***
ازدواج در سن مقرر و عرفي انجام نپذيرد نه تنها به مشکلات عدیده منجر ميشود، بلکه عوارض روحی و روانی نیز به دنبال خواهد داشت. اكثر اعضاي جامعهای را که ما در آن زندگی میکنیم، جوانان تشکیل میدهند. در حال حاضر مسائل و مشکلاتی که جوانان را احاطه کرده باعث شده سن ازدواج در کشور افزایش یابد. این زنگ خطری برای جامعه و خانوادههاست که هر چه زودتر جلوی این مشکلِ بهظاهر سطحی (اما در باطن بسیار خطرناک) را بگیرند. پدیدهی اجتماعی تأخیر در سن ازدواج، هم کارکردهای مناسب و هم نامناسب دارد. به اعتقاد کارشناسان اجتماعی، پیامد مناسب در بالا رفتن سن ازدواج، بهویژه در دختران، این است که آنان با فرصت بیشتری به ادامهی تحصیلات دانشگاهی پرداخته، به اشتغال در بیرون از خانه بپردازند و در عرصههای زندگی اجتماعی، تواناییهای خود را بیش از گذشته بروز ميدهند. اما باید توجه داشت که این نتیجهی مثبت آنقدر چشمگیر و اساسی نیست که تبعات منفیِ فراوانِ ناشی از افزایش سن ازدواج را بپوشاند. با توجه به کوتاه شدنِ سن بلوغ و افزايش بلوغِ زودرسِ جنسي در جامعه، شکاف و طولانی شدن آن و عدم تأمین نیازهای روحی و جسمی، جوانان با مشکلات روحی-روانی دستبهگريباناَند كه به نابهنجاریهای اجتماعی خواهد انجاميد و بحرانهای شخصیتی و اجتماعی در پي خواهد داشت. از جملهی این نابهنجاریها، گرایش به ارتباطات غیرمتعارف دختر و پسر، افسردگی و اختلالات جنسی است. بالا رفتن سن ازدواج یکی از سیاستهای جهانی برای مهار جمعیت در جوامع پیشرفته است؛ طوریکه در حال حاضر با تلاش رسانههای گروهی در جهت آگاهی مردم در اجرای سیاستهای کنترل جمعیت، میزان رشد جمعیت از بالای ۴ درصد به 1.5 درصد کاهش یافته است.
عوامل مؤثر بر سن ازدواج، ارتباط نزدیکی با یکدیگر دارند و تداخل میان آنها، اجتنابناپذیر است اما در مجموع ميتوان آن را در 3 دسته، طبقهبندی كرد:
1. عوامل جسمی و روانی
2. عوامل اجتماعی و فرهنگی
3. عوامل اجتماعی و اقتصادی
الف. نقص جسمی: از جمله عواملی که بر سن ازدواج جوانان مؤثر است و موجب نوسان این متغیر میشود، ویژگیهای جسمی جوان است. در بعضی موارد وجود نقص جسمی یا معلولیتهای مختلف، مانعی در راه ازدواج جوانان است که حتی گاهی منجر به تجرد قطعی میشود و یا در بعضی موارد، موجب تأخیر در سن ازدواج.
ب. باروری: سن مناسب برای داشتن فرزند نیز از جمله عوامل عمده در تعیین زمان ازدواج میباشد. میدانیم که سن ازدواج از لحاظ بیولوژیک، بهویژه تأثیری که بر شرایط زایمان مادر و وضع بدن نوزاد میگذارد، مسئلهای بسیار حساس و دقیق است. مادران معمولاً از ۱۵ تا ۴۴ سالگی قدرت باروری دارند (ولی صاحبنظران فاصلهی سنی مشخصی مثلاً ۲۳ تا ۲۸ سالگی را بهترین سن برای باروری زن میدانند). غالباً مشاهده میشود که سنین خیلی پایین یا خیلی بالا، عوارض نامطلوبی، چه از نظر جسمی و چه روحی، برای مادر و چه از نظر اجتماعی برای والدین به بار میآورد.
ج. عوامل روانی: تحقیقات نشان میدهد بیشتر افرادی که حتی شرایط ازدواج، برایشان فراهم است بر اثر اضطراب و ترسی که ناخودآگاه در وجود آنها نهفته است، از ازدواج سر باز زده، بیشتر به نکات منفی و مسئلهی شکست در ازدواج فکر میکنند. جوان از عدم موفقیت در ازدواج میترسد. او نمیداند که انتخابش صحیح بوده یا نه و نيز نميداند ميخواهد با چه کسی یک عمر زندگی کند؟ آیا قادر به درک یکدیگر خواهند بود؟ آیا در آینده مشکلی با همسر خود نخواهد داشت؟ آیا خانوادهها با هم سازگاری و همسویی خواهند داشت؟ آیا در تربیتِ فرزندان دچار مشکلی نخواهند شد؟ تمامی این عوامل موجب میشود که نوعي ترس از ازدواج، در بعضی افراد که شخصیت ویژهای دارند به وجود آید که بیشتر بر اثر ناآگاهی است. ازجمله عوامل روانی دیگر که در رابطه با سن ازدواج میتوان ذکر نمود، افسردگی و تمایل به عزلتطلبی و گوشهگیری است. افراد افسرده و عزلتطلب، از دیدگاه روانشناسی، متعلق به تیپِ درونگرا هستند و از هرگونه معاشرت و مصاحبت و تماس و ارتباط با دیگران هراس دارند و پرهیز میکنند که البته میتوان با درمان مناسب این حالت را از میان برد.
2. عوامل اجتماعی و فرهنگی
الف. آموزش و آگاهی: عامل دیگری که بر سن ازدواج مؤثر است، نداشتن آگاهی و آموزش لازم است؛ چه دربارهي خانوادهها و چه در مورد خود جوانان. ناآگاهیِ والدین از ضرورت ازدواجِ بهموقعِ فرزندان، از جمله عواملی است که بعضاً باعث بروز پارهای بیتفاوتیها میشود که بیشتر در خانوادههای محروم و کمسواد دیده میشود، یا مانعتراشیهای بیموردی را به همراه ميآورد که عملاً بر مشکلات ازدواج جوانان میافزاید. بیشتر جوانان در این نکته متفقالقول هستند که خانوادهها بهشكل جدی، از طریق تعلیم و آموزش از ازدواج صحبتی به میان نمیآورند و فقط با گوشزد کردن ازدواجهای ناموفق و یا به رخ کشیدن ازدواجهای موفق، در اين باره گهگاهي سخنرانی میکنند. پدران و مادران که عموماً در اینگونه موارد آموزش ندیدهاند، طبعاً نمیتوانند راهنمای فرزندانشان باشند. هیچیک از رسانهها، برنامههای توجیهی در رابطه با ازدواجِ بهموقعِ جوانان ارائه نميكنند و به نارساییهای موجود كه معلول تأخیر در ازدواج و حتی سختگیریهای بیمورد خانوادههاست، نميپردازند. ضمن اينكه در تشويق جوانان در اين زمينه نيز قصور دارند. بدينترتيب جوانان آموزش نمیبینند و پیش از ازدواج، مسایل برای آنها شکافته نمیشود. در برنامههای درسی، مطالب مناسبی برای تشریح زندگی خانوادگی گنجانده نمیشود، در سالهای دبیرستان، واقعیات زندگی را به جوانان آموزش نمیدهند تا در همان سالهای جوانی، آگاهیهای لازم را کسب کنند؛ اطلاعاتي دربارهي اينكه با کدام شخصیت بهتر میتوانند سازگاري داشته باشند و کدام بُعدِ منفی طرف مقابل را نمیتوانند تحمل کنند تا بدین طریق از آرمانسازی در ازدواج جلوگیری کنند. بیشتر جوانان ميگويند که تنها مسائل مادی مورد توجه آنها نیست بلکه باید به مسائل روحی آنان نیز توجه شود. جوان چون خود را نمیشناسد و آموزشی به او داده نشده، نمیداند چه میخواهد. معیارهای او معیارهایی است که از طرف جامعه یا خانواده به او القا شده است، با توجه به اینکه ضرورت ازدواج به موقع برای جوانان و خانوادهها تشریح نشده و با توجه به عواقب این امر عدم آگاهی و آموزش لازم در اینگونه موارد از جمله عوامل مؤثری است که در سن ازدواج جوانان اثر گذاشته و عمدتا موجب تأخیر آن میگردند.
ب. تأثیرپذیری جوانان: از طرف دیگر، تردیدی نیست که تجربهی جوان از زندگیِ والدین و روابط زناشویی اقوام و اطرافیان، در نگرش او به مسئلهی ازدواج مؤثر بوده و هرگونه بدبینی، در اقدام جوان به ازدواج، تأثیر خواهد داشت. اين مسئله نتیجتاً در سن ازدواج نيز مؤثر است و احتمالاً به افزایش آن ميانجامد. ارنست برگس و لئونارد كوترل (جامعهشناسان آمريكايي) ادعا میکنند که سعادت پدر و مادر در زندگی زناشویی خود، بر سرنوشت ازدواج فرزندان آنها تأثیر میگذارد. مشاهدهی خانوادههایی که در طول زندگي، زناشویی موفقی نداشتهاند و پیوسته در مشاجرات و اختلافات سر كردهاند (و از سوءاتفاق، تعداد آنها کم هم نیست)، تهدیدي جدی برای جوانان به شمار ميآيد. آنها مایل نیستند فراقت خاطر و آسایش خود را از دست بدهند. این دسته از جوانان ناملایمات دوران تجرد را بر گرفتاریها و مشاجرات خانوادههای متأهل، ترجیح میدهند. بنابراین تجاربِ تلخ از زندگی ناموفقِ والدین یا اطرافیان، موجب روگردانی جوان از امر ازدواج میشود.
ج. انتخاب همسر: مسئلهی انتخاب همسر و تضاد میان طرز فکر و اندیشهی دو نسل، مشكلاتي به بار آورده كه بر سن ازدواج اثر گذاشته است. انتخاب همسر به طریقهی سنتی و توسط پدر و مادر، از جمله مشکلاتی است که جوانان در راه ازدواجِ خود از آن یاد میکنند. در گذشته خانوادهها فکر میکردند که جوانان برای همسرگزینی صلاحیت لازم را ندارند و بیشتر تابع احساساتاند و به همین جهت، حق انتخاب همسر برای فرزندانشان را، از آن خود میدانستند. اکنون عوامل مختلف از جمله رشد فکری و معنوی جوانان به آنها استقلال فکری و قدرت تصمیمگیری داده است؛ بهنحوی که به تدریج حق همسرگزینی را که زمانی برعهدهی پدر و مادرشان بود، خود به عهده گرفتهاند. اما باید گفت كمرنگ شدن قدرت پدر و مادر، هرگز به معنای آن نیست که آنها دیگر برای تحمیل خواست خود بر فرزندان کوششی معمول نمیدارند. فرزندان اغلب مایلاَند انتخاب آنها همراه با تصویب والدینشان باشد. در مورد دختران، مسئله بهصورت دیگری است و به زعم آنان، محدودهی انتخاب برای آنها یکجانبه است. با وجود آنکه در اسلام خواستگاری دختر از پسر بلامانع است ولی نه تنها فرهنگ ما این موضوع را نمیپذیرد بلکه در سراسر جهان زنان پذیرفتهاند که بگویند فلانی مرا خواستگاری کرده است. یعنی زن میپذیرد که اگر وی به خواستگاری مردی برود، علامت این است که حاضر به اعتراف به نقص خود شده است تا در کنار مردی آن را کامل کند. اما احساس تفوقطلبی، خود نوعي نقص است و باید یکی را برای اثبات فائق بودن، خواستگاری کرد. از اين رو دختران و خانوادههای آنها اقدامی در این جهت به عمل نمیآورند و قدم پیش نمیگذارند؛ به همین جهت، دختران یکی از مشکلات ازدواج خود را نیافتن همسر ایدهآل میدانند. از دیگر دلایل افزایش سن ازدواج، ميتوان به مهریههای سنگین، عدم ارائهی آموزشهای صحیح و آماده نکردن جوانان (بهویژه دختران) برای زندگی آینده، استقلال اقتصادی زنان، انتقال تجربههای ناموفق به جوانان و نداشتن شناخت کافی نسبت به ازدواج و اجرای نادرست قوانین حمایتی از مسایل خانواده، مشکلات خانوادگی و عدم تفاهم والدین و فرزندان بر سر انتخاب همسر اشاره كرد.
د. گرایش به وصلتهای اجتماعی: در گذشته مسایل سنتی بهحدی دست و پاگیر بود که ازدواج دو جوان ایرانی، در حقیقت ازدواجِ دو خانواده و گاهی دو قوم یا قبیله بوده است و هرگونه رابطهای میان زوج، بر روابط خانواده یا قبایل طرفین، اثري مستقیم داشت. اکنون نیز توجه به موقعیت ممتاز خانوادگی و همشأني و همسطحي و نيز توجه به میزان و نقش منزلت نزد کسانی که دارای منزلت اجتماعی والاتری هستند و نیز آنهایی که در پایگاه پایینتری قرار دارند، از اهمیت زیادی برخوردار است. همین امر آنها را مشکلپسند کرده است و گاهی موجب شده خانوادهای از ازدواجِ جوانِ خود، فقط بنا به همین دلایل، جلوگیری کند و مانع ازدواج او بشود.
ه. ارتباط و آشنایی: با وجود اینکه جوانان انتخاب همسر را حق خود میدانند، اما شرایط لازم برای امکان آشنایی و برقراری ارتباط سالم و مشروع در میان جوانان بسیار کم و تقریباً صفر است. معمولاً شرایط اجتماعی، تحصیلی و جغرافیایی هر یک بهگونهای گزینش همسر را تحت تأثیر قرار میدهند. بدینترتيب افراد بیهیچ منع قانونی، خواهناخواه از بين كساني همسر برمیگزینند که بتوانند امکان برخورد با او را در فضایی جغرافیایی داشته باشند. با توجه به این اصل که شناختِ طرفِ مقابل با چند دیدار میسّر نیست، در جریان نخستین دیدارها که بهمنظور شناخت متقابل صورت میگیرد، هر یک از داوطلبان ازدواج، بهنوعی دستخوش هیجان میشوند و به تبع آن، چنان به تصنع در رفتار دچار ميشوند و یا اینکه بهسرعت به احساسات و عواطف گرفتار ميآيند که موضوع آشنایی، شناخت و معارفه را خودبهخود منتفی میسازند. در چنین شرایطی به نظر میرسد اگر ازدواجی هم صورت بگیرد، فاقد بُعدِ ذهنی و روانی است و از نظر سلیقه و علائق فردی، تطابق کافی میان زوجین وجود نخواهد داشت.
و. عوامل فرهنگ سنتی و غربی: مشکل دیگرِ ازدواج که در سن ازدواج مؤثر است، مسائل فرهنگی است. امروزه در احوال خانوادهي ايراني تغييراتي رخ داده و قالبهاي كهن آن شكسته شده و زناشويي كه طي قرنهاي طولاني، تابغ مقرراتي سخت و پيرو سنني ديرين بوده، تحولاتي فراوان به خود ديده است؛ تا حدی که در جامعهي امروز، شاهد تضادهایی فاحش در فرهنگ مردم هستيم. از سویی جماعتي (به خصوص نسلهاي مسنتر) به مقررات و عادات قدیم، همچنان پايبند هستند و از سوی دیگر، نسلي تازه در حال ظهور است؛ نسلي كه به ارزشها و اصول دیگری معتقد است، بهاقتضای ضروریات، تحوّل و تغییر اقتصادی و اجتماعیِ عصرِ حاضر، خود را ناگزیر از شكستنِ سُنَنِ کهن و دور انداختن آنها ميبيند و در صدد است در محیطی بیگانه نسبت به عادت، زندگی تازهای بنا کند. در اثر این تفاوت، نوعی اختلاف و کشکمشِ نهانی میان دو نسل به چشم ميآيد. نسلی به فرهنگ و سنن قدیم دل بسته و نسلی تحت تأثیر عوامل فرهنگی خارجی است. این دگرگونیهای فرهنگی علاوه بر مشکلات و سدهای گوناگونی که بر سر راه ازدواج جوانان به وجود آورده، عاملي بوده تا بسیاری از آداب و رسوم و سنن ارزشمند ایرانی ازدواج نیز به دست فراموشی سپرده شود و این سنت گرانبها، در میان برخی قشرهای جامعه، حال و هوایی تازه پیدا کند. اين آداب و رسوم نوبنیاد، مثل سدي حصين بر سر راه ازدواج جوانانی که قلباً خواستار ازدواج و تشکیل خانواده هستند، قرار گرفته است. همچنین بعضی مسایل خرافی، نادرست و برخی مسایل سنتی غلط و رسوم دست و پاگیرِ قومی یا خانوادگی، دلیل دیگری در رشد اين معضل بوده است. یکی از این مسایل و مشکلات مهم ازدواج جوانان، فرهنگ خانوادههاست. یک خانواده با وجود اینکه سعادت فرزندش را میخواهد و حسن نظر دارد، اما عملاً موانع بزرگی بر سر راه ازدواج او ایجاد میکند. به عنوان مثال میتوان از رسم اولویت ازدواج با خویشان نام برد که در برخی فرهنگها مرسوم است و موجب محدودیت انتخاب جوانان میشود، همچنين است اعتقاد بعضی خانوادهها در مورد ازدواج فرزندان به ترتیب سن که به از دست رفتن فرصتهاي مناسب ميانجامد، بر سن ازدواج تأثير ميگذارد و در نتيجه علتي ميشود بر تأخیر در ازدواج.
ز. نقش سواد: نتایج به دست آمده به روشنی گویای این واقعیت است که سواد و ازدواج با یکدیگر همبستگی معکوس دارند. تحصیل از جمله معیارهایی است که هرچه سطح آن بالاتر ميرود، بهطور محسوس در سن ازدواج نیز تأثير ميگذارد و اين متغير را بالا میبرد. احتمال ازدواج در جمعیت بیسواد، آشكارا بیش از جمعیت باسواد است. از سوی دیگر، نسبتِ جمعیتي كه هرگز ازدواج نکردهاند در میان باسوادان، بیش از بیسوادان است. دلایل تأخیر را میتوان اینگونه بیان کرد که افزایش سطح سواد، نیاز به زمان بیشتری دارد که خود موجب تأخیر سن ازدواج میشود. در سالهای پیش، یک فرد، تحصیلات خود را در هجده و بیست سالگی به پايان ميرساند و در آغازِ جوانی و اوائل بلوغ، برای ازدواج مهيا ميشد. بسیار اندک بودند کسانی که تا سی و چهل سالگی، تحصیلات خود را در رشتههای علمی و تخصصی ادامه دهند و در نتيجه برای ازدواج آمادگی نداشته باشند. اما در عصر حاضر، جوانانی که مایل به ادامهی تحصیل هستند، تازه بعد از بیست سالگی وارد رشتههای تخصصی علمی و صنعتی میشوند و تا مدتها نمیتوانند ازدواج کنند. یکی دیگر از دلایل دیر ازدواج کردنِ افراد تحصیلکرده را در مشکلپسندی این گروه باید جستجو کرد؛ معضلي که انتخاب آنها را با مشکل روبهرو میکند. زیرا بیشترِ ازدواجها امروزه بر مبنای همگنی و همسانی افراد است و به نظر میرسد که تحصیل نیز همه جا به عنوان معیاری در گزینش همسر مطرح باشد و گرایش انسآنها به گزینش همسری مشابه (از نظر تحصیلی) به چشم میخورد، چون شخصیت تحصیلی بهمعنای تشابهِ دیدگاه نیز هست. بنابراین افرادِ تحصیلکرده تمایل به گزینش همسری دارند که از نظر تحصیلی با آنها همسانی داشته باشد و این امر در سن ازدواجِ آنها اثر میگذارد. علاوه بر این موارد، بلاتکلیفی در مورد امکان ادامهی تحصیلات عالی و سالها پشت سدّ کنکور ماندن و علاقه به ادامهی تحصیلات، از مهمترین عوامل بازدارندهی جوانان در پاسخ به نیاز طبیعی و غریزیِ ازدواج است. تحصیل، خود متغیر مستقلی نیست و سطح آن بستگی به عوامل متعددی دارد كه از جمله اين عوامل ميتوان به شغل، درآمد، تحصیلات پدر و غیره اشاره كرد. اين عوامل علاوه بر اثر مستقیمی که بر سن ازدواج میگذارند، بهطور غیرمستقیم نیز تأثیرگذارند. نيز بايد توجه داشت همانقدر كه سواد، شغل، درآمد، آگاهی و حتی اعتقادات افراد احتمالاً در سن ازدواج تأثيرگذار هستند، هر یک از آنها، بهشكل جداگانه هم بر اين مسئله اثرگذار واقع ميشوند.
تضادهایی که در جامعه وجود دارد بر مشکلات جوانان میافزاید و موجب سردرگمی و انزوای آنها میشود. نحوهی برخورد با مسایل در دانشگاهها و جامعه متفاوت است. در دانشگاهها با مسایل برخورد تحلیلی و منطقی میشود، ولی وقتی به جامعهی عام میرسد، تضادهایی میان اصول اساسی و عملی مشاهده میشود که انزوا و سردرگمی جوانان را به دنبال دارد. الگوهایی که در مدارس عنوان میشوند و الگوهایی که خانوادهها پيش روي جوانان میگذارند، بعضاً یکسان نیست. علاوه بر اینها، تضاد میان جامعهی سنتی و صنعتی، تضاد میان ارزشهای پذیرفتهشده و آنچه بدان عمل، بهوضوح مشاهده موجب دگرگونی ارزشها و بلاتکلیفی جوانان شده، بر مسایل مختلف، از جمله ازدواج، تأثیر میگذارد. اکنون نظام اجتماعی، کارکرد حفظ الگوی خود را از دست داده. به عبارت دیگر، الگوها در انتقال صحیح و کامل ارزشها و هنجارها به اعضای جامعه، ناموفق بودهاند، نظام ارزشی تغيير يافته و مردم در بعضی موارد، دچار تعارض در ارزشها شدهاند. در چنین شرایطی، سردرگمی در امور تحصیلی و شغلی و دیگر امور اجتماعی، در امر ازدواج جوانان نيز اثر گذاشته و سن ازدواجشان را بالا برده.
تحول الگوهای فكري دختران که مشوق ادامهی تحصیل و کسب شأن تحصیلی و شغلی و اجتماعی است و ازدواج را مانعي براي دستیابی به اين امور میپندارند، در افزایش سن ازدواج، به لحاظ نظري و عملي، تأثیری چشمگیر دارد. بیاعتمادی نسبت به جنس مخالف، وسواس بیش از اندازه در انتخاب همسر و فراهم بودن زمینهی ارضای نامشروع، عوامل دیگری هستند که در تأهل، تأخیر ایجاد میکنند. نکتهی دیگر، الگوپذیری از جوامع توسعهیافتهی غربی است. به نظر میرسد با آنکه تمایل به استقلال در جوانان بسیار زیاد است، آنها دیگر ازدواج را مسیر تحقق استقلال نميدانند و نگرشی مبتنی بر جستجوی استقلال در تجرد، به چشم میآید. جوانان ترجیح میدهند به استقلال مالی برسند؛ خانهای بخرند یا اجاره کنند و در پایان تجردي آزادانه را محک بزنند. آسیب دیگری كه در این حوزه مطرح میشود را باید ناشی از عرف نادرست فرهنگی جامعهی ما و مطرح شدن یکسویهی پیشنهاد ازدواج، صرفاً از جانب پسرها دانست. به نظر میرسد فرهنگ ما در اینباره، رویهای خشک و انعطافناپذیر اتخاذ کرده است، در حالی که در دین اسلام، مطابق خطبهی عقد، این زن است که خود را به ازدواج مرد در میآورد و پیشنهاد برای ازدواج را هم میتوان بر همین اصل استوار کرد. بسیاری از پسران با وجود علاقه به ازدواج از آنجا که خود را از نظر موقعیت مالی، شأن خانوادگی و طبقاتی درخور گزینههای ازدواجشان نمییابند، از مطرح کردن پیشنهاد آن نیز حتی بهصورت تلویحی و غیرعلنی اجتناب میکنند. اینجاست که نرمشِ طرفِ مقابل و علاقهی طبیعی او به ازدواج، میتواند مشکل را حل کند و موانع را كنار بزند.
3. عوامل اجتماعی و اقتصادی
سن ازدواج در اغلب کشورهای درحال توسعه، روندی صعودی دارد و آمارها نشان میدهد در چند دههی أخیر، بهطور مرتب با نوسانات جزئی افزایش یافته است. بخشی از موضوع، به دیدگاههای فرهنگی بازمیگردد که واکنشی در برابر الگوی توسعه در این جوامع است؛ بهطوری که نتایج یک نظرسنجی در تهران نشان میدهد پسران، سنین بالای ۲۶ سال را برای ازدواجشان مناسب میدانند و دختران ۲۱ تا ۲۵ سالگی را سن ایدهآل ازدواج ميپندارند. سن مطلوب ازدواج برای اقشار کمسواد و بیسواد نیز که از الگوهای توسعه، تأثیرپذیری کمتری دارند، 2 تا 3 سال پایینتر از این حد است. علاوه بر مسایل مذکور، آسیبشناسان اجتماعی مشکلات مالی را مهمترین عاملی میدانند که در جامعهی ما به بالا رفتن سن ازدواج منجر شده است و در تحقیقات میدانی و آنچه از شواهد جامعه برمیآید با وجود همهی دگرگونیهای فرهنگی، ازدواج هنوز یکی از دغدغههای اصلی جوانان بالایِ ۲۰ سال است. اغلبِ دختران و پسران، ازدواج و تشکیل خانواده را نقطهی عطفی در روند زندگیشان میدانند، به آن فکر میکنند و در صورت توانایی برای تأهل، به اقدامات عملی دست میزنند. در حقیقت افزایش سن تأهل در جامعهی ما با دلایل اقتصادی، نظیر تأمین معیشت خانوادهی آینده و اشتغال و مسکن، ارتباطی تنگاتنگ دارد و از این نظر، با عوامل تأخیرسازِ تأهل در کشورهای غربی که دلایل عمدهی فرهنگی دارد، بهکلی متفاوت است. البته ناگفته نماند این مشکلات اقتصادی علاوه بر ناتوان ساختن بخش بزرگی از جمعیت جوان برای تشکیل خانواده، بهتدریج از مطلوبیت ازدواج و تأهل نیز میکاهد و نوعی مقاومت منفی در برابر این جریان طبیعیِ زندگی پدید میآورد. جوانها بهویژه پسران به قول معروف با یک «دو دوتا، چهارتا»، «هر جوری که حساب» ميكنند، ازدواج را عقلانی نمییابند! رفتن زیر بار هزینههای گزافی که پیش، حین و پس از ازدواج وجود دارد و تأمين مخارج مراسم نامزدی، عقد و عروسی و اجارهخانههای سنگین، با وجود بیکاری يا سطح پايين درآمدی، یا غیرممکن است یا بسیار دشوار و بر این اساس، تجرد هر چند که طولانی شده باشد، یک مزیت به شمار ميآيد. فرهنگ جدیدی که میان جوانانِ پسر، بهدور از تعارفات و تبریکهای ازدواج و پیوند زوجین در حال شکلگیری است و تأهل و به دوش گرفتن بار سنگین زندگی خانوادگی را نوعی حماقت، فریب، ندانمکاری یا به قول معروف «افتادن در چاه زندگی پس از بیرون آمدن از چالهی تجرد» میدانند، دلیلی بر صحت این مدعاست.
* «يفتحُ ابوابُ السّماءِ بالرَّحمةِ في اَربعِ مواضِعَ عندَ نزولِ المطرِ و عندَ نَظَرِ الولدِ في وجهِ الوالدينِ وعندَ فَتْحِ بابِ الکعبةِ و عندَ النکاحِ»؛ درهاي آسمان در چهار مورد به رحمت الاهي گشوده ميشود: هنگام نزول باران، آنگاه که فرزند به صورت پدر و مادر خود نگاه کند، وقت بازگشايي در خانه خدا و وقت ازدواج. (رسول اكرم (ص)، بحار الأنوار)
***
آثار و پیامدهای مخرب افزایش سن ازدواج
در امر ازدواج، همراه نیاز جنسی، نیازهای عاطفی نيز مطرح است. یعنی هر کسی نیاز دارد بداند کسی در زندگیاش هست که در کنار رفع نیازهای طبیعی، میتواند با او همفکری و مشارکت داشته باشد. با اين تفسير، اگر فرصت ازدواج از دست برود، جوان جذب معاشرتهایی میشود که خیلی از آنها میتواند زمینهساز مشکلات احساسی و عاطفی برایش باشد، چراکه وقتی پایبندی فردی کم باشد، بیشتر جذب لذتهای کوتاهمدت و آنی میشود و در این میان، امکان معاشرتهايي برای او فراهم میشود که زمینه را برای مصرف مواد مخدر یا روابط نامناسب اجتماعی مهيا خواهد كرد. کارشناسان معتقدند با افزایش متوسط سن ازدواج جوانان، سن جرائمی مثل فحشاء، درگيريهاي خیابانی، سرقت، فرار از خانه، مزاحمت و سایر آسیبهای اجتماعی و نیز تعداد، سابقهی مجرمین کمسن و سال نیز افزایش مییابد. در میان عوامل تأثیرگذار بر کاهش سن جرم، مشکلات روانی ناشی از عدم ارضای نیازهای عاطفی، هیجانی و جنسی بهطور جدی مطرح میشود و بر همین اساس توصیه میکنند که یکی از راههای پیشگیری از چنین مشکلاتی، فراهم آوردن امکان ازدواج جوانان در سنین مناسب است. «طبق آمار، سن ازدواج برای زنان در سال 1345، 18/4% بوده که در سال 85 به 23/6% و برای مردها از 25 سال به 26/5% رسیده است.» این روند برای زنان افزایش بیشتری داشته است. اما سن ازدواج برای مردان در یک سطحی ثابت مانده است. اتفاقی که در این دوره 40 ساله رخ داده است این نکته است که اختلاف سن زوجین که پیش از این 6/6% بوده به 3 سال کاهش پیدا کرده است. این اتفاق یک پدیده مثبت است، زیرا زمانی که اختلاف سن زوجین زیاد است امکان بروز مشاجرات خانوادگی و طلاق، سطح بیوه شدن زنان در سالخوردگی و اختلاف سن پدر با فرزندانش بیشتر است. پس این موضوع یک پدیده مثبت است. علت افزایش سن زنان را میتوان در رشد روند توسعه جستجو کرد.
این آمارها در حالی نشان از افزایش سن ازدواج میدهد که فرهنگ ما هنوز توانایی یافتن همسر مناسب و ازدواج موفق را مهمترین ملاک خوشبختی بهويژه برای دختران میداند؛ طوریکه حتی گاهی بیشترِ فعالیتهای زندگی مثل تحصیلات بالاتر، موفقیت شغلی بهتر، ارتقای پایگاه اجتماعی و اقتصادی، معطوف به یافتن همسری مناسب است که البته معلوم نیست مردانی که خود از چنین امتیازاتی برخوردارند، تا چه حد علاقهمند به ازدواج کردن با دخترانی در سطح اجتماعی و حرفهای خویش هستند. از طرفی توقعات خانوادهها در رابطه با ازدواج فرزندانشان بالا رفته. نیز بسیاری از مردان که طبق فرهنگ ما باید پا پیش بگذارند، مخارج و هزینههای زندگی را تأمین کنند، به لحاظ تحصیلات، میزان درآمد، موقعیت اجتماعی و شغلی در وضعیت مناسبی به سر نمیبرند و حتی گاهی وضعیت آنها نسبت به دختران نامطلوبتر است.
به عقیدهی روانشناسان، اگر موانع غير قابل عبور و مشكلاتي كه نميتوان بر آنها فائق آمد، سدِ راه انگیزههای قوي شوند، فرد به نوعي ناکامی ميرسد که از بارزترین نتایج آن، بروز رفتارهای پرخاشگرانه است. از سویی دیگر، مردم از نظر روشِ مقابله، با یکدیگر متفاوتاَند و در شرایطِ ظاهراً مشابه، وقتی افراد دچار ناکامی میشوند، بعضی تسلیم ميشوند و بعضی به کوشش خود ادامه میدهند و بعضی دیگر، زیر فشار خرد میشوند.
بر همین اساس روانشناسان تأکید میکنند که ناکامیِ ناشی از وجود موانع متعدد بر سر راه ازدواج جوانان، میتواند شماری از آنها را به سوی ارتکاب برخی جرائم بکشاند. موارد همچون نزاعهای دستهجمعی، فرار از خانه، اعتیاد، خودکشی، خانههای فساد و فحشاء، پدیدهی مردان خیابانی و... همه بیانگر آن است که اگر به فکر چارهاندیشی نباشیم، آیندهی این جوانان به تیرگي خواهد كشيد. از طرفی ازدواج در اغلب موارد به افزایش احساس امنیت و تأمین نیازهای جنسی و عاطفی جوان منجر میشود. البته این تأکید روانشناسان را نیز نباید فراموش کرد که وجود چنین آسیبهای ناشی از افزایش سن ازدواج نباید به هیچوجه منجر به انتخاب راهکار ازدواج به هر شکل و با هر شرایطی باشد، زیرا در این صورت ازدواج نه تنها راهگشا نخواهد بود بلکه خود به جمع عوامل تأثیرگذار بر آسیبهای یاد شده خواهد پیوست.
عقیدهی روانشناسان در مورد علل افزایش سن ازدواج در ایران: عوامل مختلفي را در اين زمينه مطرح كردهاند، اعم از عوامل اقتصادی، جامعهشناسی و روانشناسی. از جمله عوامل اقتصادی این است که جوانان احساس میکنند امکان تأمین هزینههای زندگی روزمره را ندارند و کسانی هم که جذب بازار کار میشوند، ممکن است درآمد لازم را نداشته باشند. آنهایی هم که تحصیل میکنند، امید زیادی برای یافتن شغل مناسب ندارند. افرادی که به ازدواج نیاز و تمایل دارند، اگر نتوانند ازدواج کنند، سعی میکنند که با مشغولیات، رفتوآمدها و معاشرتهای مسئلهساز خود را سرگرم کنند و به این ترتیب ممکن است تصمیمگیری برای این افراد مشکلتر شود، چون فکر میکنند که قبلاً معیارهایی برای ازدواج داشتهاند. بالا رفتن سن ازدواج، تبعات متفاوتی برای دختران و پسران ایجاد میکند و در جامعهای که ما فکر میکنیم مردها باید در ازدواج جلو بیایند و تصمیم بگیرند، دخترها بختِ کمتری خواهند داشت، چراكه در سن بالا پذیرفتن هر نوع همسری برای آنها، کار آسانی نخواهد بود. بهخصوص که در حال حاضر دخترانِ ما بیشتر وارد جامعه میشوند، تجربهی درس و دانشگاه را به دست میآورند، در نتیجه در انتخاب همسر، بیشتر دچار تردید میشوند و زمان بیشتری صرف میکنند و این مسئله بختِ ازدواجشان را در آینده کاهش میدهد.
تفاوت آسیبپذیری دختران و پسران
دخترانی که سن ازدواجشان بالا میرود، به خاطر داشتن گرایشها، حساسیتها و حسادتهايي که لازمهی سن و فقدان تجربهی كافي آنهاست، ممکن است بیشتر فریب بخورند، بیشتر مستعد بروز رفتارها و واکنشهای برانگیزاننده و پرخاشگرانه و درگیرانه باشند. همچنين دختران بسيار راحتتر در دام وعدههای افرادی که آمادهی سوءاستفاده از آنها هستند اسير شده، جذبشان ميشوند و فريبشان را ميخورند. افزایش سن ازدواج و عدم ارضای جنسیِ بهموقع، شکلگیری عقدههای روانی و انباشت آنها در شخصیت فرد را به دنبال دارد. ارضای جنسی، امنیت و آرامش روانی را موجب میشود و بدون آن، عصبیتهای روحی، مجال بروز مییابند. فرمان خداوند متعال مبني بر خويشتنداري، برای فردی است که به هر دلیل توانایی ازدواج ندارد و جنبهای موقت یا استثنایی دارد. اين فرمان هرگز راهکاري عمومی برای ادارهی جامعهی دینی نيست. آمارها نشان میدهد اغلب دختران و پسران فراری از خانه، بر سر موضوع ازدواج با خانوادهشان اختلاف دارند. افزایش امنیت درونی، بازیابی شخصیتی و حتی رفع برخی مشکلات ذهنی و روانی، ارزشهایی هستند که در کنار بلوغ فردی و اجتماعی، افزایش مهارت، انگیزه و تولید ثروت، میتوان آنها را جزو پیامدهای ازدواجِ بهموقع دانست. در حقیقت ازدواج و تشکیل خانواده، انگیزشی قدرتمند برای زوجین ایجاد میکند تا به جنگ سختیهای زندگی بروند و از آسیبهای گوناگونی که در زندگی مجردی در کمین آنهاست، مصون بمانند. از این دیدگاه، پاسخگویی به نیازهای عاطفی، بزرگترین دستاورد ازدواج است که به سلامت شخصیتی فرد میانجامد.
افزایش امنیت درونی، بازیابی شخصیتی و حتی رفع برخی مشکلات ذهنی و روانی، ارزشهایی هستند که میتوان آنها را جزو پیامدهای ازدواجِ بههنگام دانست. اینکه یک نفر در کنارِ فرد ديگري باشد و تنهاییاش را پر کند و قابل اعتماد و محرم رازش باشد، سوپاپ اطمینانی برای عصبیتهای فردی و اجتماعیِ هر یک از زوجین است و از بروز ناهنجاریهای رفتاری میکاهد. تجربههای اجتماعی نیز نشان میدهد هنگامی که ازدواجِ بهموقع به زایش نهاد خانواده و اقتدارِ آن در جامعه میانجامد، سطح آسیبهای ناشی از احساس تنهایی و پوچی که از مشخصههای جهان معاصر است، به کمترین حد ممکن میرسد. اوج این تجربهی اجتماعی را میتوان در رابطهی میان افزایش سن ازدواج و بالا رفتن میزان خودکشی یا میل به آن دانست.
به گفتهی برخی متخصصان، زمان طلایی برای بچه دار شدن، ۱۸ تا ۲۵ سالگی است و بعد از سن ۳۰ سالگی، به دلیل افزایش اختلالاتی مانند فشار خون حاملگی، شانس بارداری کمتر است. این در شرایطی است که سن ازدواج در شهرهای بزرگ کشور، به ۲۸ سال و بالاتر رسیده است. بالا رفتن سن ازدواج در کشور، عامل افزایش ناباروری اعلام شده که میتواند فرصت باروری زوجها را پنج تا هفت سال کاهش دهد. هر چه سن بالا برود، شانس موفقیت انجام روشهایی برای باروری از جمله باروری خارجِ رحم، کمتر میشود. بايد توجه داشت ناباروری، يكي از معضلاتي است كه ميتواند بهعنوان بحران، عامل ازهمگسیختگی زوجها باشد و نقش خانوادهها و دولت در حل این معضل، بسیار مهم و اساسی است.
* چشمپوشي از حقايق، آنها را تغيير نميدهد. (گابريل گارسيا ماركز)
راهکارهای جلوگیری از افزایش سنِ ازدواج
توجهِ هر چه بیشتر خانوادهها به امر ازدواج، لازم و ضروري است؛ با درنظرگرفتن اینکه یکی از واجبات در دین اسلام است و خداوند در قرآن بر آن تأکید فراوانی نموده و در احادیث نیز توسط امامان معصوم سفارشِ فراوان شده است. پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) در روایتی فرمودهاند: «کسی که از دین و اخلاق خوبی برخوردار است، اگر به خواستگاری دختر شما آمد، به او همسر بدهید، زیرا اگر چنین نکنید، فتنه و فساد بزرگی در زمین ایجاد کردهاید.» (وسایل الشیعه، ج ۲۰، ص ۸۶) ايشان در اين حديث به این موضوع تأکید دارند که خانوادهها نبايد راه ازدواج جوانان را با سنتهای غلط بگیرند و ميبايد امر ازدواج را تسهیل بخشند.
برای مبارزه با معضل اجتماعی افزایش سن ازدواج، راهحلهای زیادی وجود دارد که کمابیش از گذشته مطرح بوده، به نظر میرسد دیگر زمان راه حل دادن تمام شده و باید در مسیر عملی ساختن این راه حلها قدم برداشت. تنها راه رهایی از این مشکل آن است که ملت و دولت دست به دست هم دهند و با برنامهریزیهای کلان فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی، برای رفع این مشکل بزرگ تلاش کنند. شاید نقطهی آغازین و در عین حال بسیار مهم حل مشکل این باشد که ابتدا سعی کنیم تفکر و شناخت جوانان را عوض کنیم و آنان را از مادیگرایی و سطحینگری، به معنویت و توجه به خدا و دینباوری، سوق دهیم. تغییر نگرشها و شناختهای افراد، کمک زیادی به تغییر رفتار آنان میکند و هر تغییری، بدون داشتن زیرساختهای فکری محکم، دوامی نخواهد داشت. وظيفهي مهم در این حوزه، برعهدهی خانوادهها و متصدیان امور فرهنگی مثل، دانشگاه، صدا و سیما، مطبوعات، هنر و.... اين گروهها و سازمآنها باید در این راستا برنامهریزی جدی داشته باشند. کارهایی که میتوان در راستای این هدف انجام داد، بدين شرح است:
1. ارزش دانستن تأهل
چنانچه در روايات اهل بيت آمده، تأهل و همسر داشتن به عنوان ارزش، و تجرد و مجرد ماندن، ضدارزش تلقی شود، شاهد تغییر نگرش افراد نسبت به سن ازدواج خواهيم بود.
2. درجهبندی ملاکهای انتخاب همسر
در فرهنگ دینی مهمترین ملاک برای انتخاب همسر، ایمان و اخلاق است. و ملاکهای دیگر از اهمیت کمتری برخوردار است. این در حالی است که در جامعهی کنونی ما ملاکهایی چون مدرک، ثروت، پست، مقام و بهطور کلی مظاهر مادی، بیشترین اهمیت را دارد. به همین خاطر تمام تلاش جوانان این است که از هر راهی، امتیازات فوق را به دست آورند و از این طریق به مقبولیت اجتماعی کافی برسند. اما از آنجا که رسیدن به این ملاکها زمان زیادی میطلبد، بهناچار از ازدواج در ابتدای جوانی محروم میشوند و در نتيجه سن ازدواج افزایش مییابد. اگر مسئولان فرهنگی کشور، ارزشهای واقعی را که ایمان و اخلاق در صدر آن است ترویج کنند، نه تنها سن ازدواج کاهش پیدا میکند، بلکه بسیاری از مشکلات دیگر نیز حل خواهد شد.
3. گسترش فرهنگ قناعت و سادهزیستی
اگر در جامعه، سادهزیستی و استفاده از حداقل امکانات مادی، ارزش شود و یا حداقل این که ضدارزش نباشد، سن ازدواج کاهش پیدا میکند اما اگر داشتن خانه و اتومبیل مدل بالا و امکانات مادی، ارزش شود، چشم و همچشمیهای زیانآور گسترش یابد، جوانِ امروزی ما ناچار است در پی تهیهی آن وسایل باشد، تا آن را تهیه نکرده، ازدواج نکند. در نتیجه از داشتن خانواده در سن جوانی، محروم میماند.
4. ازدواج در خلال تحصیل
همانطور که گفتیم یکی از عوامل افزایش پیدا کردن سن ازدواج، تحصیل است. اگر طوری برنامهریزی شود که دانشجویان قادر باشند در خلال تحصیل، ازدواج کنند، سن ازدواج در میان این قشر که مهمترین و حساسترین بخش جامعه هستند، کاهش پیدا میکند. این امر مشروط بر این است که خانوادهها اولاً اهمیت موضوع را درک کنند و متوجه این موضوع باشند که چه خطرهای بزرگی فرزندان دانشجوی آنها را تهدید میکند و چه مشکلات روحی و روانی زیادی در اثر تأخیر ازدواج برای آنان به وجود میآید، ثانیاً با برنامهریزی دقیق، با هماهنگی و کمک دانشگاه و دیگر نهادهای مربوطه، ترتیباتی بدهند که دانشجویان بتوانند با حداقل امکانات ازدواج کنند و در عین حال تحصیل خود را نیز ادامه دهند. جوان دانشجوی ما اگر امکان ازدواج داشته باشد (حتی تا اين حد كه بتواند عقد كند و در دوران نامزدي پيش ازدواج بماند)، هم از برکات مادی و معنوی ازدواج محروم نشده و هم با انگیزهی بیشتری تحصیل را دنبال میکند. دانشجو اگر احساس کند آیندهی روشنی دارد و میتواند مسئولیت زندگی را که با ازدواج برعهدهی او گذاشته میشود، بر دوش بکشد، کمتر به دنبال فعالیتها و برنامههای غیردرسی و حتی ضددرسی میرود، بلکه تمام سعی و همت خود را صرف بهتر کردن زندگی و بالاتر بردن سطح آن میکند.
5. راهبرهای اقتصادی
همانطور که گفتیم عوامل اقتصادی از عمدهترین دلایلی است که جوانان برای تأخیر ازدواج خود مطرح میکنند. برای اینکه این عامل مهم را كمرنگ كنيم باید در دو جهت برنامهریزی کنیم:
الف. هزینهها را حتیالامکان کاهش بدهیم.
منابع اقتصادی و تولید ثروت را برای جوانان فراهم کنیم. بنابراین راهبردهای كه ميآوريم، میتواند ما را در عملی ساختن دو هدفي كه پيش از اين گفتيم، یاری دهد:
1. کاستن هزینههای اضافی: بسیاری هزینههای زندگی، اعم از هزینههای جشن عقد و عروسی، یا تهیهی جهیزیه، مسکن و سایر لوازم زندگی، ضرورت زیادی ندارد، حذف یا کاهش آن بههيچوجه غيرممكن نيست. اگر پسر و دختر و خانوادههایشان تصمیم بگیرند تمام هزینههای غیرضروری را حذف کنند و به حداقل امکانات اکتفا کنند، امکان ازدواج برای بیشتر جوانان ما عملی میشود. اینکه جوانان ما یا خانوادههایشان این تصور و ایده را داشته باشند که در ابتدای زندگی باید از تمام یا بیشتر امکانات مادی برخوردار باشند و در برگزاری مراسم عقد و عروسی، هزینههای سنگینی بر یکدیگر تحمیل کنند، نتیجهای جز فرار جوانان از ازدواج حاصل نخواهد شد.
2. همیاری در هزینههای ازدواج: همانطور که خداوند همهی مردمِ جامعه را به یاری جوانان برای ازدواج و تشکیل زندگی دعوت میکند، همهی افراد، به خصوص افراد متموّل، وظیفه دارند در این امر خیر شرکت کنند. همچنین اگر ترتیبی داده شود که افراد نزدیک به خانوادهی پسر و دختر، بهصورت یک رسم و عادت نیکو، قسمتی از هزینههای ازدواج را برعهده گیرند، کمک بزرگی در تحقق این هدف خواهند بود. این پیشنهاد، گرچه ظاهري ساده دارد ولی در عمل، مسیر ازدواج جوانان را بهشكلي شگفتانگيز هموار ميسازد و چون این مشکل عمومیت دارد، هر کسی خود را محتاج کمک میبیند، همهی مردم در این امر خیر شرکت خواهند کرد.
3. پرداخت وامهای قرضالحسنه برای ازدواج: قرضالحسنه که یکی از سنتهای خوب و گرهگشای اسلامی است و در آیات فراوانی از قرآن به آن تشویق و تأکید شده، تأثیر فوقالعادهای در حل مشکلات اقتصادی جامعه دارد. اگر این سنت حسنه که امروز در گوشه و کنار جامعه تحت عنوان «وام ازدواج» وجود دارد گسترش یابد و به این طریق وامهای طولانیمدت و کمبهره به جوانان برای ازدواج و تهیهی وسایل زندگی تعلق گيرد (چنانکه از برنامههای مهم دولت جدید شمرده شده است)، کمک زیادی به ازدواج جوانان و در نتیجه کاهش سن ازدواج، خواهد شد.
4. ایجاد شغلهای پارهوقت در دوران تحصیل و مانند آن: امروز دغدغهی اصلی جوانان و بهویژه دانشجویان، اشتغال است. متأسفانه آموزش و پرورش و آموزش عالی ما، طوری برنامهریزی نکردهاند که همهی فارغالتحصیلان خود را به ابزار و فنون شغلی مجهز کند. البته کارهایی در تحقق این هدف انجام شده ولی اصلاً کافی نیست. فیالمثل اگر دانشجوی جوان ما بتواند در خلال تحصیل، شغل مناسبی داشته باشد، میتواند بسیاری از هزینههای زندگی خود را تأمین کند. لازمهی این کار این است که آموزشهای کاردانی و کاربردی در طول تحصیل گسترش یابد و تعداد واحدهای نظری کاهش پیدا کند.
5. تشویق به زندگی در کنار خانوادهی یکی از زوجین: در زمانهای گذشته بیشتر جوانان، ابتدای زندگی خود را در کنار والدینشان آغاز میکردند و به مرور زمان سعی میکردند با پسانداز و امثال آن، از پدر و مادر خود مستقل شوند. اگر بتوانيم این فرهنگ را دوباره زنده کنيم و مشوق جوانان و خانوادههایشان در پذیرش این امر باشيم، کمک زیادی به حل مشکل ازدواج میشود.
6. راهبردهای اجتماعی: از آنجا که اجتماع و جامعه، مجموعهای متشکل از واحدهای کوچکترِ خانواده است، بهترین جایگاه کمک به ایجاد خانواده و فراهم ساختن ازدواج جوانان، خود جامعه است. ازاینرو برای حل مشکل ازدواج جوانان و جلوگیری از افزایش سن ازدواج، چارهای جز همکاری و همیاریِ همهی افراد و آحاد جامعه وجود ندارد. راهبردهای اجتماعی که میتوان در این زمینه ارائه داد، از اين قرار است:
- ایجاد اشتغال پارهوقت دوران تحصیل بهخصوص برای پسران و درآمدزایی آنان برای به عهده گرفتن مخارج زندگی است.
- ترویج الگوهای فرهنگی ازدواج در سن پایین در جامعه بهنحوي كه جوانان بتوانند تا پایان تحصیل با والدین خود زندگی کنند.
- قائل شدن امتیاز ویژه برای استخدام جوانانِ ازدواجکرده.
- ارائهی الگوهای مناسب از زندگی زوجین جوان از طريق رسانههاي جمعي بهويژه تلويزيون. توجه داشته باشيم كه اين الگوها بايد واقعبينانه باشند نه خیالپردازانه.
- ساختن شهرکها و مجموعههای ارزانقیمت توسط دولت و واگذاری آنها با شرایط اجاره به شرط تملیک و ارائهی وامهای مسکن برای کسانی که ازدواج میکنند، از اهرمهای اصلی مقابله با این معضل و آسیب اجتماعی هستند.
- فرهنگسازی برای ازدواج ساده و برپایی کلاسهای آموزشی دربارهی ضرورت ازدواج برای فرد و نظام اخلاقی و هنجاری اجتماع.
- حمایتهای متنوع بیمهای و مالی از جوآنها در آستانهی ازدواج، قرارگیری متأهلان در اولویت برخی خدمات اجتماعی و شغلی، ساخت مسکن ارزانقیمت و واگذاری به زوجین جوان و فراهم آوردن امکانات ضروری زندگی زوجین توسط نهادهای دولتی یا «ان. جی. او»ها.
در پايان بايد گفت در سال اخیر آمارها منحنیهای روبهرشد و مشابهی را در زمینهی انحرافات و بیبندوباریهای اخلاقی در میان جوانان نشان میدهند. گرچه به طور قطع نمیتوان یک عامل را علت انحرافات اخلاقی و بیبندوباری جنسی جوانان دانست اما در بیشتر موارد، اين معضل تا حد زیادی ناشی از فراهم نبودن شرایط ازدواج برای جوانان یا به تعبیر دقیقتر، افزایش سن ازدواج است. بنابراين قدر مسلّم این است که اقدامات پیشگیرانه در زمینهی انحرافات اخلاقی و برنامهریزی برای ازدواج در زمان مناسب، در قدم اول به خود جوانان مربوط میشود. اين مهم با پیروی از دستورات اسلامی مبنی بر اقدامِ بهموقع برای ازدواج ميسر ميشود و مقاومت در برابر وسوسه موجب ميشود از خطرات احتمالی پیشگیری شود. در مرحلهی بعد خانوادهها و سازمانهای اجتماعی، بهویژه دولت، در مورد ازدواج جوانان نقش و مسئولیت خطیری را برعهده دارند.
«مَن زَوّج اَعزَبا کانَ مِمَّن یَنظُر الله عَزَّ وَ جلَّ اِلیه یوم القیامة»؛ کسی که مجردي را تزویج کند و امکان ازدواج او را فراهم نماید، از کسانی است که در قیامت خداوند به آنان نظر لطف میکند. (امام صادق (ع)، وسائل الشیعه)
***
نقش و ضرورت مشاوره در ازدواج
متأسفانه در جامعهی ما در برخی از موارد دختران و پسران بدون مطالعه و آگاهی كافی، با برخورداری از احساس و ذوق، منهای دقت در ابعاد گوناگون اخلاقی، جسمی و روانی با یكدیگر ازدواج میكنند. همچنین بعد از تشكیل خانواده نیز در صورت ایجاد تعارضهای زناشویی بهدلیل بیاطلاعی و نداشتن آگاهی كافی و ندانمكاری، به این مشكلات دامن میزنند. همین عوامل و بیاطلاعیها ضرورت انجام مشاوره را در تمام مراحل ازدواج و تشكیل خانواده دوچندان كرده است. امروزه ارزش خدمات مشاورهی ازدواج و خانوادهدرمانی، نه فقط در درمان كاركردهای غلط و نامطلوب زن و شوهر، بلكه در پیشگیری از بروز بسیاری از نابسامانیها در زندگی زناشویی، حفظ و ابقاء و یا انتقال ویژگیهای رفتاری مطلوب، شرایط و موقعیتهای پویا و رشددهنده در زندگی خانوادگی شناخته شده است.
توجه به روند ازدواج نشان میدهد كه هر یك از مراحل آن، به مشاورهای مخصوصِ آن مرحله نیاز دارد. مراحل مشاورهی ازدواج عبارتند از:
1. مشاورهی قبل از ازدواج
هدف اصلی مشاوره در این مرحله، كمك به افراد جهت انتخاب زوج مناسب است. این مرحله، مهمترین مرحلهی مشاورهی ازدواج است، زیرا جنبهی پیشگیری دارد و در صورت هدایتِ صحیح، به تأمین بهداشت روانی خانواده میانجامد.
2. مشاورهی در حین ازدواج
هدف از مشاوره در این مرحله، تحكیم پایههای زوجین است. شناخت زوجین از یكدیگر، به دست آوردن اطلاعات دربارهی روانشناسی زن و مرد، چگونگی رفتار صحیح آنها با یكدیگر، جلوگیری از بروز اختلافنظرها و عمیق شدن آن، از اهداف این مرحله از مشاوره است.
3. مشاورهی بعد از ازدواج
زوجین در این مرحله، یعنی شروع زندگی مشترك، مسایل فرهنگی، عقیدتی، اجتماعی و سنن مورد قبول یكدیگر را عملاً تجربه میكنند و ممكن است قادر به حل پارهای از تعارضات و اختلافات نباشند، بنابراین مشاوره در این مرحله برای راهنمایی آنها و پیشگیری از بروز اختلاف مفید خواهد بود.
* «ما يَستَغنى رَجُلٌ عَن مَشوَرَةٍ»؛ هيچكس از مشورت بىنياز نيست. (رسول اكرم (ص)، نهج الفصاحه)
***
فهرست منابع:
احمد اکبری، روزنامهي جامجم، ۲۳/۲/۱۳۸۵
فصلنامهي علمی پژوهشی سازمان ثبت احوال کشور، پاییز ۸۶
تضادها در جامعه؛ مؤثر بر ازدواج، مقالهي روزنامه قدس، ۳ تیر ۱۳۸۷
افزایش سن ازدواج یکی از عوامل بیبندوباری و فساد، کیهان ۲۵، شهریور ۸۷
مروری بر مسایل و مشکلات جوانان در راه ازدواج، گزارش، اطلاعات، ۲۶ آذر ۸۶
مجلهی جامعهشناسی شمارهی ۸، بررسی دلایل و اثرات افزایش سن ازدواج دختران روستایی در ایران، مقالات ارسالی به آفتاب
كشكول جديد، دكتر علياصغر حلبي، نشر قطره، ۱۳۸۷