نظم در لغت به معنای آراستن، برپاداشتن، ترتیب دادن کار و... و در اصطلاح نظامی به معنای پیروی کامل از دستورهای نظامی است. لغت شناسان، نظم را به معنای آراستگی، هماهنگی، پیوستگی ترتیب زمانی یا عددی یا مکانی، رشته مروارید، میزان کردن، قاعده قانون،... دانستهاند؛ انضباط نیز به معنای نظم و انتظام، تربیت و درستی، عدم هرجومرج، سامان پذیری و آراستگی است. انضباط به معنای استوار شدن، نگاهداشتن، رعایت قوانین و مقررات و نیز وفای به نظم است. کلمههایی مانند صف، حد و حدود، تدبیر، اقتصاد و میانهروی، بیانکنندة جلوههای نظماند.
برخی معتقدند که انضباط، راهنمایی تمایلات و غرایز فطری بهسوی هدفی ویژه است. انضباط، قانونِ زندگی است و از گذر آن، فعالیتها و رفتارها در ظابطهای خاص درمیآید و هر کس درمییابد که چگونه باید زندگی کند و چگونه از اوقات خود به گونه شایسته بهره جوید.
هدف از بررسی این موضوع، چگونگی ایجاد نظم و انضباط در درون خانواده و در نهایت برقراری آرامش اعضای خانواده است. مطمئن باشید اگر هر شخصی در هر مرحلة زندگی که هست نظم و انضباط داشته باشد موفقیّت در انتظار اوست. همة ما کمابیش با این موضوع که یکی از اصولِ موفقیّت در زندگی، شغل، تحصیل و دیگر فعالیتهای انسان نظم است، موافقیم. چراکه غفلت از این نکتة مهم، اوقات گرانبها و برگشتناپذیر انسان و بسیاری از فرصتهایی را که میتوانستیم در جهت ایجاد یک زندگی ثمربخش و سعادتمند به کار بگیرم را، به هدر داده است.
هدف از انضباط این است که انسان را قادر به سازش با قوانین و مقرراتی که فرهنگ یک گروه پذیرفته بنماید، بهطوریکه افراد رفتار خود را با توقعات و خواستههای گروه اجتماعی که در آن زندگی میکند هماهنگ نماید. رعایتِ قوانین و مقررات نهتنها برای آدابورسوم حائز اهمیت است، بلکه برای شادی، سازش و آرامش خود انسان نیز اهمیت دارد. نظم اساس موفقیّت و یکی از عوامل مؤثر در شادی زندگی انسانهاست.
اهمیت یادگیری نظم و آثار متعدد و مهم آن در زندگی، سببِ علاقهمندی روان شناسان به این موضوع و انجام پژوهشهایی دراین باب شده است؛ زیرا بینظمی، آدمی را رنج میدهد و ذهن و فکر انسان را آشفته میسازد، بازدهی کار را کم میکند، وقتِ گرانبها را بهآسانی نابود میکند. برای مبارزه با آفتِ بینظمی، لازم است نخست آن را شناخت و سپس با آن مبارزه کرد تا دستیابی به گوهر گرانبهای نظم، آسانتر شود.
عوامل بینظمی را میتوان به چند دسته تقسیم کرد:
1- عوامل زیستی
محیط نامناسب و جو ناسالم، زمینة بینظمی را فراهم میکند. نبود بهداشت مکان، امکانات لازم و برگزیدن زمان نامناسب و... که آمادگی جسمی و روحی انسان را برای رعایت نظم از میان میبرند، عواملِ زیستی بینظمی محسوب میشوند؛ مثلاً در کلاسی که روشنایی و نور کافی ندارد، توقع رعایتِ نظم از شاگرد بیجاست.
2- عوامل روانی
عقلِ سالم، در بدن سالم است. افراد خسته و افسرده و بیمار، از شرایط لازم برای رعایت نظم و مقررات بیبهرهاند. ضعف روحیه، حسادت، بدبینی، میل به انتقامجویی و...، از عوامل روانیاند که موجب پدید آمدن آفت بینظمی میشوند؛ مثلاً اگر در محیط خانه، پدر و مادر، بر فرزندشان سخت بگیرند و او را مدام تنبیه کنند، چنین فرزندی از رفتار پدر و مادر خسته میشود و در او، روحیه بدبینی و انتقامجویی پدید میآید و تن به نظم نمیدهد.
3- عوامل عاطفی
یکی دیگر از اسباب بینظمی را میتوان در عوامل عاطفی پی جست. برانگیخته شدن احساسات و عواطف شدید، مانند خوشحالی بسیار، خشم و ناراحتی، باعث به وجود آمدن بینظمی است. انسانِ خشمگین، برای آرامش درونی، به کارهایی دست میزند که واکنش ناراحتی روحی او است و در حقیقت، بینظمی او، از همینجا سرچشمه میگیرد.
4- عوامل اجتماعی
ریشه برخی از بینظمیها مشکلات اجتماعی است. معاشرت با افراد بینظم و تأثیرپذیری از آنان، سبب بینظمی در زندگی میشود. بینظمی در خانه، محل کار، کوتاهی در رعایت قوانین اجتماعی، ازجمله رفتارهای ناشایستهای است که بر اثر معاشرت با افراد بینظم حاصل میشود. اجتماع نامنظم در رشد آفت بینظمی در افراد، تأثیر فراوانی دارد.
5- عوامل تربیتی
تربیت صحیح و آموختن نظم و انضباط به فرزندان در کودکی، نقش اساسی در منضبط شدن آنان دارد. طبعِ سرکش و خودخواه آدمی، اگر در پرتو تربیت و تهذیب درنیاید، سبب به وجود آمدن و رشد آفت بینظمی میشود. ازاینرو، برخی از بینظمیها را در عوامل تربیتی باید جست.
6- عوامل فرهنگی
یکی دیگر از عوامل بینظمی، نبود رشد فرهنگی است. هنگامیکه رعایت نظم و مقررات و قوانین در جامعه، به یک فرهنگ تبدیل شود و نسبت به آن احساس نیاز کنند، کمتر کسی حاضر به نقض مقررات و ضوابط خواهد شد. به همان اندازه که نظم، انسان را دررسیدن به کمال یاری میکند، بینظمی، مایة عقب ماندن و ناکامیاش خواهد شد و نشاط را از او میگیرد و عملش را نافرجام میگذارد. یکی دیگر از عوامل بینظمی، شتاب بیجاست. هر کاری را وقتی است که باید در آن انجام شود. شتاب در چنین کاری، باعث میشود که بهدرستی انجام نشود.
با نگاه به عالم هستی درمییابیم مجموعة عالم، یک نظام بزرگ تشکیلاتی است که تحت حاکمیت خداوند قرار دارد و کمترین درهمریختگی و نابسامانی در آن وجود ندارد. تشکیلاتی که انسان در مسیر پیمودن کمال، نیازمند هماهنگی با آن میباشد. چه اینکه عالم تشریع همسو با عالمِ تکوین است. روانشناسی تربیتی نظم را اینگونه تعریف کردهاند: «نظم به معنای صحیح یعنی اینکه فرد شخصاً اعمال خود را تحت قاعده درآورد، خویشتن را کنترل و هدایت کند و با توجه به آثار و نتایج اعمال خویش اقدام نماید.» بر طبق این تعریف نظم از چند مؤلفه تشکیلشده است که عبارتند از:
1. آگاهی و بصیرت
چنانچه رفتار انسان بر اساس شناخت و بصیرت باشد، علاوه بر آنکه رفتار از روی میل و رغبت صورت میگیرد، فرد در حفظ و بقای آن کوشا خواهد بود، در مورد نظم نیز چنین است؛ یعنی تنها درصورتیکه نظم بر مبنای شناخت فرد نسبت به اصول و قواعد و فواید و آثار آنها ایجاد شود، مقبول بوده و فرد بدون هیچگونه رنج و خستگی بر اساس آن عمل میکند.
2. آزادی مشروط
نظم به معنای محدود نمودن آزادی فرد نیست، بلکه بهمنظور آن است که رفتار و فعالیت فرد را معقولانه بر طبق ضابطهها و معیارهای منطقی و مشخصی درآورد. ضابطه و معیارهایی که هم به سود فرد است و هم به سود جامعه. پس باید این نکته را در نظر داشته باشیم که نظم و مقررات، آزادی بیقیدوشرط افراد را مشروط میکند، تا حدی که این آزادی به حقوق دیگران ضرری وارد نکند و مانع رشد و هدایت خود فرد هم نشود امّا باید توجه نمود که این مشروط کردن، نباید به آزادی اندیشه و عمل فرد آسیبی برساند.
3. خودکنترلی یا انضباط شخصی
یکی از اصول مهم در منظم بودن این است که فرد از روی اختیار آن را بپذیرد. بهعبارتدیگر فرد شخصاً اعمال و رفتار خود را کنترل نموده و تحت نظم و قاعده درآورد و با توجه به آثار و نتایج اعمال خویش اقدام نماید. یک فرد منظم در مراحل مختلف زندگی خویش عاقلانه رفتار میکند و با ارزیابی و تدبیر رفتارهای خود را مدیریت میکند. چنین فردی قادر است عواطف و احساسات خود را کنترل نموده، ارزشهای صحیح اخلاقی را بپذیرد، در زندگی جمعی احساس مسئولیت میکند، به حقوق و وظایف خود آشنا است و برنامة زندگی شخصی خود را از لحاظ مسائل مختلفی چون عادات غذایی، استراحت، تفریح، مطالعه و ... درست تنظیم میکند.
4. مداومت
نظم را نمیتوان بهصورت مقطعی و یا در یکزمان مشخص ایجاد کرد، بلکه باید در طول زمان در فرد شکل گیرد. چنانچه نظم بر اثر تمرین و تکرار در افراد بهصورت یک عادت آگاهانه درآید، از ثبات و دوام بیشتری برخوردار خواهد بود. ایجاد هر عادت و رفتار صحیح، محتاج تمرین است و نمیتوان انتظار داشت با وضع مقررات فوری آن را به وجود آورد. همچنین پس از منظم بودن بهصورت به ویژگی درونی درآمد برای استمرار آن تمرین و تکرار و تقویت لازم است.
بدون اینکه به هدف فکر کنید، کارهایی را که در ذهن دارید برای خود بهعنوان نمونه تمرینی انجام دهید. اهداف افراد موقتی هستند و به همین دلیل توجه بیش از حد به یک هدف، سبب ایجاد نوعی محدودیت میشود. زمانی که ذهن شما بر روی هدفی خاص تأکید میکند، مطمئن باشید که مراحل رسیدن به هدف سیر طبیعی خود را طی میکنند و دیگر دلیلی وجود ندارد که به آنها تاکید کنید. در این شرایط تمرین بر روی موارد دیگر سبب میشود انضباط فردی شما بهعنوان یک خصوصیت اخلاقی به تعقیب اهداف دیگر بپردازد. آنچنان که انسانها هم بهصورت خودآگاه و هم ناخودآگاه به دنبال لذت بوده و از درد و رنج گریزان هستند، یک نیروی درونی آنها را نسبت به تعقیب اهدافشان ترغیب میکند؛ بنابراین نمیتوان هیچ شروع و یا پایانی برای تلاش بهمنظور رسیدن به اهداف قائل شد و باید دانست که تمرین و ممارست یکی از مهمترین قسمتهای انضباط فردی محسوب میشوند. تمرین و ممارست باید روند آهسته و پیوستهای داشته باشد. این امر نیازمند حمایت، حرارت، غیرت، تعصب، ذوق و اشتیاق است. زمانی که شما یک چنین صفاتی را در حین تمرین از خود نشان بدهید، آنوقت روند کارتان خود به خود مداوم، ثابت و پایدار میشود. زمانی که این مسئله در وجود شما تحکیم پیدا کند و بهصورت یک عادت شود، تمرین و ممارست به جریانی طبیعی در زندگی تبدیل میشود. اینجاست که تلاش و کوشش زحمت زیادی محسوب نشده و این امر در زندگیتان جاودانه میشود.
اهمیت نظم و انضباط
درخت نظم و انضباط یکی از میوههای لذیذش محکمکاری و استحکام در کار است. نظم و انضباط در امور زندگی انسانها آثار و برکات زیادی هم برای فرد و هم برای جامعه دارد که از مهمترین آنها رضایتمندی از زندگی است. نظم موجب میشود از هدر رفتن وقت، سرمایه، استعداد و رغبتهای اعضای خانواده جلوگیری شود آید و درنتیجه شادی و نشاط و امید در خانواده بیشتر شود.
نظم بحثی پیچیده و چندبُعدی است. تعاملات انسانی در حوزة تعریف نظم، نظمپذیری و عوامل اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، طبیعی؛ معطوف به نظم همگی مؤثر هستند؛ بنابراین وجود نظم میتواند منجر به تأثیر معنیدار در حوزههای فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی انسانی گردد. حاکم کردن نظم و انضباط در کارها همچنین موجب میشود که هر کاری بهموقع، بهجا و در حد انتظار انجام شود و انسان از سردرگمی و فشار روانی به دور باشد، درنتیجه هم اثربخشی و کارآمدی بیشتر خواهد شد و هم شادی انسان مختل نمیشود. فردی که در زندگی منظم باشد، در پوشش و آرایش در استفاده از کلمات و تنظیم جملات، در رعایت وفای به عهد، در تزیین محل زندگی و کار، الگوی مؤثر برای دیگران خواهد شد.
گوهر وقت، بدین تیرگی از دست نده آخر، این دُرّ گران مایه بهایی دارد
گستردگی و رشته داری نظم در عالم هستی به درجهای است که مهمترین دلیلِ شناخت خداوند که متکلمان بر آن تکیه نمودهاند، «برهان نظم» میباشد و خداوند نیز نظمدهنده به امور نامگرفته است.(ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج 20)
در تبیین جایگاه و اهمیت نظم همین بس که حضرت امیرالمؤمنین در واپسین روزهای زندگی شریفشان در توصیه به نظم، آن را از ارزشهای برتر اسلامی معرفی میکند و همردیف با تقوای الهی قرار میدهند. این سفارش حضرت در راستای امر خداوند به اقامة قسط و عدل و رعایت آن در روابط اجتماعی و نهی از ایجاد فساد است. تقوا و نظم هر دو لازمه زندگی بشر است. تقوا برخی از مفاسد بینظمی و بیانضباطی را از بین میبرد ولی نگاه یکسویه به دین و جدا نمودن نظم مداری و تشکیلات، از دین، قادر است ارکان ایمان و معنویّت را متزلزل و محیط فاسدی به وجود آورد.
قرآن به اهمیت حفظ نظم و عدم اخلال در مسائل و نیازهای جامعه توجه میکند و در قالبهای مختلف به آن اشاره نموده است. برای مثل در توجه دادن بهاعتدال و دوری از فساد در جامعه، منافقان را فسادگر برشمرده و نسبت به خداوند میفرماید: «خداوند فساد در زمین را دوست ندارد.» در قرآن کریم، بهگونهای صریح، به موضوع نظم اشاره نشده است، امّا آیات بسیاری هست که جلوة نظم و انضباط در زندگانی انسان را مورد توجه قرار داده و بر آن پای فشرده است.
«خَلَقَ السَّمَوَتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَصَوَّرَکمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَکمْ وَإِلَیهِ الْمَصِیرُ»؛ خدا آسمانها و زمین را بهحق (و نظم احسن اتقن) آفرید و شما آدمیان را به زیباترین صورت برنگاشت و بازگشت همه خلایق بهسوی اوست. (سوره التغابن، آیه 3)
وفاداری و عمل به قانون و به دیگر عبارت نظم مداری، راه دوری از تنش و برخوردهای بشری است. انسان گرایشهای گوناگونی دارد که با یکدیگر ناسازگارند. آنچه میتواند گرایشهای متفاوت و گاه متضاد را سازماندهی کند و به صلاح جامعه سوق دهد، نظمی است که میان آنها مدیریت نماید. احترام به مرزها و پایبندی به آن، نیاز بشر برای زندگی عاری از تنش است.
«هُوَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِک الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکبِّرُسُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یشْرِکونَ»؛ اوست خدای یکتایی که غیر او خدایی نیست، سلطانِ مقتدر عالم، پاک از هر نقص و آلایش، منزّه از هر عیب و ناشایست، ایمنیبخش دلهای هراسان، نگهبان جهان و جهانیان، غالب و قاهر بر همه خلقان، با جبروت و عظمت، بزرگوار و برتر (از حدّ فکرت)، زهی منزّه و پاک خدای یکتا که از هر چه بر او شریک پندارند منزّه و (ازآنچه در وهم و خیال و عقل اندیشند) مبرّاست. (سوره حشر، آیه 22)
تفاوتهای نظم و انضباط: انضباط، آن است که انسان در درون خود، خویشتن را بهقاعده گیرد و ضبط کند و بپذیرد که میباید خویشتندار باشد و بر خودش، اعمالش و احوالش پیروز شود. وقتی این توانایی و تسلّط در او شکل گیرد، فردی است که خود به خود، جز درستی از او صادر نمیشود و جز حالت و حرکت شایسته در او صورت نمیگیرد، ولی نظم آن است که انسان را با دیگران، در حرکت جمعی هم سو کرده و برای فعالیت گروهی، آماده نماید. در اینجا، غالباً، سازگاری مطرح است و ممکن نیست همه افراد، همواره، به نظم و همکاری در جمع خُشنود باشند.
انضباط فردی چیست؟ انضباط فردی به کدهای اخلاقی باز میگردد که فرد برای خود تجویز میکند. وی با اتکا به این کدهای اخلاقی میتواند برای انجام یک کار در جهان و یا برای گسترش و بهکارگیری یک الگویِ خاص رفتاری تحت هر شرایطی اقدام کند. بهعنوان مثال اگر من تصمیم بگیرم که ۵ کیلو وزنم را کم کنم و این کار را در یک بازة زمانی ۳ ماهه انجام دهم، مطمئناً به انضباط فردی نیازمندم؛ از سوی دیگر زمانی که تصمیم میگیرم از قانون طلایی: «همانطور که دوست دارید دیگران با شما رفتار کنند، خودتان هم با آنها همانطور رفتار کنید» پیروی کنم، آنوقت خودم را مقرر کردهام که یک رفتار تأیید شده را در خصوصیات اخلاقی خود بگنجانم. میتوان اظهار داشت که انضباط فردی یک کد رفتاری است که فرد برای خود معیّن کرده و تحت هر شرایطی از آن پیروی میکند تا به هدف خاصی که در ذهن دارد برسد.
آثار و فواید نظم
آدمی، در مسیر تکامل است و برای رسیدن به کمال، باید در پرتوی عقل، از کوتاهترین راه بهره جوید تا به هدف خویش دست یابد. در این مسیر، نظم و انضباط کوتاهترین و بیخطرترین راه است. راز و رمز کامیابی انسانهای بزرگ و راه غلبه بر سختیها، یافتن کاستیهاست. عامل تأمین نیازهای مادی و معنوی و دستیابی سریع به اهداف و صرفجویی در وقت و استفادة بهینه از این گوهر طلایی و محکم کاری و استحکام عمل و مراعات حقوق انسانهاست. انسان منظم و منضبط، زودتر به هدف میرسد و از نشاط و تحرّک بیشتری برخوردار است؛ وی برنامهریزی بهتری داشته، پیشرفت کار خود را احساس میکند و آیندهنگر و دوراندیش است.
بدون شک آثار بینظمی در جایجای زندگی خود را نشان خواهد داد. شاید به همین دلیل بود که حضرت علی (ع) در واپسین لحظات حیات خود به فرزندان و پیروان خود توصیه به تقوا و نظم میکند. «اوصیکم بتقوی الله و نظم امرکم»؛ چراکه در سایة نظم است که ما میتوانیم شاخصهای قانونپذیری را افزایش دهیم، سلامت اجتماعی و امنیت اجتماعی را ارتقا دهیم و آسیبها را در زندگی شهری کم کنیم تا آثار نظم بر نشاط و شادابی جامعه ما مشهود باشد. داشتن نظم و ترتیب، مانند بهرهمندی از هر ویژگی مطلوب دیگری، آثار مطلوب فراوانی دارد که به ذکر مهمترین آنها میپردازیم.
۱ - کاهش استرس و ایجاد آرامش
در این زمینه همواره تأکید میشود که فهرست کارهایی را که باید انجام دهید، فراهم کنید. چراکه نداشتن برنامه و بههمریختگی، ذهنِ شما را مشغول میکند و بدون شک با فشار روانی مواجه میشوید، امّا منظم بودن میزان استرس را کاهش و احساس آرامش را افزایش میدهد.
۲ - ایجاد تعادل بیشتر
با داشتن نظم، برای مطالعه، شرکت در کلاس یا دنبال کردن سرگرمی موردعلاقهتان وقت لازم را پیدا خواهید کرد. ترتیب دادن به زندگی، شما را باکفایتتر خواهد کرد. شما میتوانید کارها را در زمان کمتری انجام دهید و امور زندگی را در کنترل خود درآورید.
۳ - صرف وقت بیشتر برای خانواده و دوستان
ترک کردن محل کار سر ساعت، صرف وقت کمتر برای انجام کارهای خانه باعث میشود شما وقت آزاد بیشتری برای نزدیکان و خانواده بگذارید.
4 – الگوبرداری از دیگران
در صورت داشتن فرزند، رعایت نظم در خانه اهمیت زیادی پیدا میکند. اگر لباسها و وسایل خود را مرتب نکنید احتمال دارد فرزندان نیز این کار را یاد بگیرند. درحالیکه منظم بودن شما بیانگر حرفهای شما خواهد بود. یادگیری نظم میتواند در آینده برای فرزندان شما مفید باشد.
5 - صرفهجویی
فرد منظم از آنچه در منزل دارد، آگاه است؛ این امر مانع از رفتوآمد بیدلیل به مغازه است. بهعلاوه همانطور که پیشتر ذکر شد، رعایت نظم سبب صرفهجویی در وقت شما نیز میگردد.
6 - پیشرفت در زندگی
بینظمی مانع پیشرفت میشود. افراد منظم راه و شیوهای در پیش میگیرند که از انجام کارهای غیرضروری و وقتگیر صرفنظر کنند و بیشتر تمرکز خود را بر آینده و هدف خود میگذارند و دراین زمینه پیشرفت هم خواهند کرد.
حاکمیت نظم و تدبیر در جهانِ هستی، محسوس است. حرکت وضعی و انتقالی کره زمین، شب و روز و سال و ماه را بهطور مرتب در پی دارد. فصلهای بهار، تابستان، پاییز و زمستان همگی مولود نظم و حساب است. خدای متعال برای خورشید و ماه و ستارگان آسمان حرکاتی استوار قرار داده است. آری هستی بر پایة نظمی استوارشده است که دارای ناظمی مقتدر است. خداوند خود ناظم است و جهان را بر اساس نظم آفریده است. بایست در پرتو عقل، از کوتاهترین راه بهره جوید تا به هدفِ خویش دست یابد. در این مسیر، نظم و انضباط کوتاهترین و بیخطرترین راه است؛ زیرا نظم همردیف ارزشهای والای انسانی است و راز و رمز کامیابی انسانهای بزرگ و راه غلبه بر سختیها و یافتن کاستیهاست و عامل تأمین نیازهای مادی و معنوی و دستیابی سریع به اهداف و صرف جویی در وقت و استفاده بهینه از این گوهر طلایی و محکمکاری و استحکام عمل و مراعات حقوق انسانها است.
7- استفادة بهینه از فرصتها
فرصتها، چنان ابر بهاری، در آسمان عمر آدمی ظاهر میگردند و بهسرعت میگذرند. آنکس که از این فرصتها استفاده نکند، جز افسوس، بهرهای بخواهد داشت. آنکس که به رویش در خیری گشوده شد، غنیمت بشمارد و از فرصت استفاده کند؛ زیرا نمیداند چه وقت آن در به رویش بسته میشود.
ضرورت نظم در زندگی انسانها
یکی از اصول موفقیّت در زندگی، شغل، تحصیل و دیگر فعالیتهای انسان، نظم است، چراکه غفلت از این نکته مهم، اوقات گرانبها و برگشتناپذیر او و بسیاری از فرصتهایی را که میتوانست در جهت ایجاد یک زندگی ثمربخش و سعادتمند به کار گیرد، به هدر میدهد. تمام دانشمندان و متفکران، مدیران موفق، در سایة نظم و انضباط به درجاتی رسیدهاند. برای ایجاد نظم در زندگی، دو عامل مؤثر است: عامل اول مربوط به خود انسان است که از آن به «عامل داخلی» تعبیر میکنیم و عامل دوم مربوط به دیگران است که آن را «عامل خارجی» مینامیم.
الف. عامل داخلی
1. انسان باید راههایی را که اندیشمندان موفق جهان طی کرده و به مقصد رسیدهاند، مطالعه کند و عوامل پیروزی را از آنان بیاموزد. بدون تردید یکی از عوامل ترقّی آنان، رعایت نظم و عمل جدی به برنامهای منظم بوده است.
2. استفاده از یک راهنمای شایسته و خردمند که خود در زندگی به پیروزی دستیافته باشد.
3. به کار گرفتن عقل خلاق در زندگی: اگر انسان برای زندگی خود برنامة خاصی تنظیم کند، بدون تردید به هدفش خواهد رسید؛ یعنی ساعات شبانهروز خود را تقسیم نماید و برای تحصیل، کار و فعالیت، گردش و ورزش، دیدوبازدید و دیگر امور خود برنامهریزی دقیقی داشته باشد که دراین صورت قطعاً پیروز خواهد شد.
ب. عامل خارجی
1. والدین هوشمند باید کودکان را از همان آغاز کودکی به نظم و ترتیب وادار نمایند و به آنان بیاموزند که هر چیزی را باید در جای خود قرار داد؛ بهعنوانمثال به کودکان خود یاد بدهند که پس از بازی با اسباببازیهایشان، آنها را در مکان خود بگذارند. همچنین محل مناسبی را برای قرار دادن لباس، کیف و دفتر و کتاب آنان مشخص کنند تا پس از استفاده، آنها را در جای خود بگذارند. علاوه بر این، باید ساعات بازی کردن و خواب و خوراک آنان را نیز معیّن نمایند تا به نظم و انضباط عادت کنند.
2. انتخاب دوستانِ منضبط: اولیا و مربیان باید نوجوانان را یاری کنند تا دوستان خوب و منظم انتخاب نمایند، زیرا معمولاً نوجوانان از دوستانشان تأثیر میپذیرند و نظم را در زندگی رعایت خواهند کرد.
3. مطالعة سرگذشت بزرگانی که در سایة نظم و ترتیب، در زندگی به موفقیّت چشمگیری رسیدهاند و همچنین افرادی که به دلیل بینظمی شکستخورده و زیاندیدهاند، در گرایش نوجوانان به نظم بسیار مؤثر است.
4. مساعد کردن زمینهها برای اجرای نظم؛ مانند اختصاص دادن اتاقی برای مطالعه در خانه و یا ثبتنام در کتابخانههای عمومی و همچنین خویشتنداری و پرهیز از ایجاد تنش و ناراحتی در محیط خانه از سوی والدین.
روش نظمآموزی به فرزندان: ما در دنیای پرتحرّکی زندگی میکنیم، همه چیز بهسرعت در حال تغییر و تحوّل است: غذای آماده فوری، چاپ فوری، کم کردن وزن فوری و... انتظار داریم تا در اسرع وقت به آنچه میخواهیم برسیم. اگر میتوانستیم فرزندانمان را هم بهسرعت تربیت کنیم و در اسرع وقت نظم و ترتیب و ادب را به آنها بیاموزیم، چیز بدی نبود؛ اما واقعیت این است که تربیت فرزندان، مستلزم صرف وقت و انرژی فراوانی است. نظمآموزی فوری، شبیه وزن کم کردن فوری است. مدتی مؤثر واقع میشود، اما بهزودی بهجای اولمان برمیگردیم. در مواقعی، حتی وضع از شرایط قبلی هم بدتر میشود. با سرعتی بیش از آنکه لاغر شدیم چاق میشویم. برای کم کردن وزن بدن، برنامههای تدریجی مؤثرترند. عادتها باید بهتدریج شکل گرفته و تقویت شوند. رفتار هم به همین شکل باید بهتدریج تغییر کند تا تغییر یافته، باقی بماند. بدانید هر کس مدعی شود، راه و رسم سریع تربیت فرزندان را میداند، گزافهگویی کرده است. این روند کار و طبیعت انسانها نیست، اما از سوی دیگر، نباید آموزش نظم به فرزندان را اقدامی هولناک و ملالانگیز دانست. هر پدر و مادری میتواند راه تربیت درست فرزندانش را یاد بگیرد. نیازی به حفظ کردن مطالب نیست.
والدینی موفقترند که در ایجاد انضباط در کودکان خود دارای سیاست و روش ثابتی هستند. با این روش کودکان گیج نشده و میآموزند که هیچگاه قانونشکنی نکنند؛ مثلاً، اگر کودک شما باید رأس ساعت مقرری به رختخواب برود باید این کار را همیشه و در هر موقعیتی انجام دهد، زیرا اگر کودک شما بفهمد که گاهی میتواند دیرتر بخوابد این حس در وی به وجود خواهد آمد که میتواند این کار را در مورد تمام قوانین انجام دهد و در نتیجه احترام زیادی برای قوانین قائل نخواهد بود.
راهکارهای افزایش نظم
اگر از جمله افرادی هستید که هر روز صبح قبل از ترکِ خانه باید مدتی به دنبال یکدست لباس تمیز و مناسب و یا کتاب و جزوههایتان بگردید و سرانجام در حالیکه از ظاهرتان زیاد راضی نیستید از منزل خارج میشوید و یا اینکه میز کارتان آنقدر شلوغ است که ناچارید برای پیدا کردن برگهای که دیروز آخر وقت روی آن گذاشتهاید، تمام وسایلتان را از روی میز جمع کنید، به شما پیشنهاد میکنیم که راهکارهای ارائهشده در این بخش را مطالعه نمایید تا آرامش بیشتری را در زندگیتان تجربه کنید.
1- برای خود اهدافی تعیین کنید
هدف عبارت است از خواست و ارادة قوی برای رسیدن به مطلوبی خاص که با انجام اعمال آگاهانه برای دستیابی به نتیجه همراه است. پافشاری برای رسیدن به هدفی خاص مبیّن میزان اهمیت آن هدف است. برای مثال ممکن است شما تصمیم بگیرید که در سال تحصیلی جدید از برنامة متفاوتی پیروی و پیشرفت تحصیلی را تجربه کنید.
برای اینکه این میل درونی را به یک هدف تبدیل کنید، باید اشتیاق زیادی نسبت به آن داشته باشید. اشتیاق چگونه به وجود میآید؟ خودتان را مجسم کنید که به هدف مورد نظر رسیدهاید، همه احساسات خوب و مثبتی را که از این موفقیت به شما رسیده در ذهن خود بازآفرینی کنید. زمانی که چنین تصویری در ذهن خودآگاه شما خلق شد، ذهن و جسم بر روی آن مسئله پافشاری میکنند. همچنین با استفاده از جملات تأکیدی مثبت، اشتیاق خود را افزایش دهید.
2- برای رسیدن به اهداف خود برنامهریزی کنید
برای رسیدن به انضباط فردی باید میان کلیة عوامل دخیل در رساندن شما به نتیجه ارتباط برقرار کنید. تصمیم بگیریم که چه عواملی در این میان میتوانند به ما کمک کنند و چه عواملی مانع حرکت ما هستند؛ بنابراین باید فهرستی از بایدها و نبایدها تهیه کرده و روی آن کار کنید. عوامل مثبت و منفی همیشه باید در یک خط تعادل قرار داشته باشند تا ما بتوانیم به هدف خود دست پیدا کنیم.
برنامه، متشکّل از کارهایی است که باید بهطور روزانه برای رسیدن به اهداف خود انجام دهیم. باید از همان جایی که هستیم شروع کنیم. برای تنظیم یک برنامة فردی مفید، نخست باید نگاه درستی از وضعیت جسمانی روحی خود داشته باشیم. این برنامه باید از کم شروع شود و بهمرور زمان افزایش یابد. برنامه هر کس با دیگری متفاوت بوده و مربوط به خودش میباشد. برنامهریزی شاید کار دشواری نباشد اما مسئلهای که اهمیت زیادی دارد، تعهد به اجرای برنامه است. اگر برنامه سخت و اجرای آن قدری دشوار باشد، در نهایت منجر به انصراف از اجرای آن میشود. به همین دلیل کاملاً منطقی است که گاهی برنامهها را تعدیل کرده و تغییراتی در آن ایجاد نمایید و وقتی به آن عادت کردید، کمکم خودتان را به هدفی که در ذهن دارید نزدیک کنید. برای برنامه ریزی باید اطلاعات کافی داشته باشیم.
سعی کنید در هر روز فعالیتهایی را جهت نیل به هدفتان انجام دهید. در آغاز از گامهای کوچک شروع کنید. مثلاً بهجای اینکه به خودتان بگویید من هر روز حداقل 3 ساعت مطالعه میکنم. هر هفته نیم ساعت به زمان مطالعة روزانة خود بیفزایید. اگر تابهحال در طولترم درس نخواندهاید، پیروی از یک برنامة سنگین و فشرده، شما را خسته و بالطبع از ادامة راه منصرف خواهد کرد.
این نکته را نیز فراموش نکنید که بهتر است هر فرد طبق برنامة شخصی خودش عمل کند؛ بنابراین بهتر است برنامهتان را شخصاً تهیه کنید. البته ازآنجاییکه برای برنامهریزی باید اطلاعات کافی داشته باشید، بد نیست که از نظرات دوستان منظم، اعضای خانواده و یا مشاوران استفاده کنید، امّا تصمیمگیرندة نهایی خود شما هستید. برنامهریزی کردن کار دشواری نیست، امّا مسئلهای که در این زمینه از اهمیت بالایی برخوردار است تعهد به اجرای برنامه است. اگر برنامه سخت و اجرای آن قدری دشوار باشد، در نهایت منجر به انصراف از اجرای آن میشود. به همین دلیل کاملاً منطقی است که گاهی برنامهها را تعدیل و تغییراتی در آن ایجاد نمایید و کمکم خودتان را به هدفی که در ذهن دارید نزدیک کنید.
3- عادت به کار را در خود تقویت کنید
توماس هنری هاکسلی[1]، زیستشناس و صاحبنظر در مباحثِ تعلیم و تربیت، میگوید: شاید باارزشترین نتیجة تعلیم و تربیت این باشد که توانایی پیدا میکنیم تا خود را واداریم که آنچه را باید انجام داد، بهموقع انجام دهیم، چه بپسندیم و چه نپسندیم. این نخستین درسی است که باید آموخته شود و هر چقدر که آموزش کسی زود آغاز شود، احتمال دستیابی به نتیجة مطلوب بیشتر است...«انضباط یعنی انجام کارهای درست در زمان مناسب و به دلیل موجّه.» اولویتهای خویش را باز بنگرید و رد آنها را بیابید تا ببینید راه را درست رفتهاید یا نه.
4- به فعالیتی چالشبرانگیز بپردازید
برای تقویت قدرت تفکّر و ارادة خویش، دستبهکاری بزنید یا طرحی را اجرا کنید که خلاقیتتان را شکوفا میسازد. این امر وادارتان میکند که از قوای ذهنیتان بیشتر استفاده کنید و در کار خویش انضباط داشته باشید. در این مسیر باقی بمانید و ببینید که توانایی شما بیش از آن است که خود میپندارید.
5- مسئولیت اعمال خود را بپذیرید
«هر فرد مسئول رفتار خویش است.» این جمله نهتنها از سوی پیامبر اسلام (ص) در احادیث مختلف نقلشده است، بلکه سالهاست که بهعنوان مبحثی اساسی در منابع و نوشتارهای روانشناختی به چشم میخورد. هنگامیکه شما مسئولیت رفتارهای خود را میپذیرید، پیامدهای ناشی از آن را بهحساب بدشانسی یا ضعف و سستی دیگران نگذارید، قبل از انجام هر عمل به نتایج آن فکر کنید و برای انجام هر چه بهتر آن برنامهریزی نمایید و با نظم و دقت پیش میروید. (تاریخ طبری، جلد 3)
6- وقتشناس باشید
یکی از ویژگیهای بارز افراد منظم، وقتشناس بودن آنهاست. هنگامیکه میخواهید با دیگران قرار بگذارید، به همة جوانب از جمله ترافیک، محل قرار و کارهای دیگری که باید در آن روز انجام دهید خوب فکر کنید. سعی کنید برای دیگران نیز بهاندازة خودتان احترام قائل شوید. اگر باید صبح زود در دانشگاه یا محل کار خود حاضر باشید، بهتر است کمی زودتر از خواب برخیزید. با این کار دلهرة دیر رسیدن به محل کار یا دانشگاه خود را نخواهید داشت و روزتان را با استرس آغاز نمیکنید.
7- افراد منظم را بهعنوان دوست انتخاب کنید
دوستان و معاشران منظم، تأثیری بس بزرگ در به وجود آمدن نظم در زندگی انسان دارند. شما میتوانید با مشاهدة رفتارهای دوستان منظم خود از آنها الگوبرداری کرده و از آنها سرمشق بگیرید. از طرف دیگر آرامش و اعتدالی که در زندگی دوستان منضبط شما وجود دارد باگذشت زمان به زندگی شما نیز انتقال مییابد.
8- هنر مدیریت زمان را بیاموزید
از مهمترین راههای دستیابی به نظم، تقسیم وقت است. تنظیم وقت افزون بر آنکه باعث پدید آمدن نظم است، سبب میشود انسان از اوقات فراغت نیز بهخوبی بهرهمند شود و برای همه اوقات خود برنامهریزی کند و از فرصتها بهره جوید. برای تنظیم زمان خود در آغاز باید بدانید که وقتتان صرف چه فعالیتهایی میشود. برای این کار میتوانید دفترچهای تهیهکرده و به مدت یک هفته فعالیتهای روزانة خود را در آن یادداشت کنید. اکنون با مرور این دفترچه میتوانید فعالیتهای ضروری، فعالیتهای غیرضروری و فعالیتهایی که باعث اتلاف وقتتان میشوند را از هم تشخیص داده و با حذف فعالیتهای نامطلوب زمان بیشتری را به فعالیتهای سودمند و مفید اختصاص دهید. بهعلاوه سعی کنید هیچگاه کارهایتان را تا آخرین فرصت اعلامشده به تعویق نیندازید.
بدقولی
همة ما، آدمهای بدقول زیادی را در زندگیمان دیدهایم. بعضی از ما خودمان آدمهای بدقولی هستیم و برخی از ما مجبوریم همیشه آدمهای بدقول را تحمّل کنیم. آدمی که وفای به عهد در قاموس اخلاقیاش نیست، کسی که هیچگاه بر سر حرف و وعدهاش نمیایستد، کسی که به قول خودش، دیگران را سر کار میگذارد و پس از بدقولی، نشانهای از پشیمانی در چهرهاش دیده نمیشود. این شخص ممکن است هر آدمی با هر طبقة اجتماعی باشد.کسی که بدقولی میکند، معمولاً با مرور زمان، اعتبارش را در میان اطرافیان از دست میدهد و دیگر کسی برای سخنان و وعدههایش ارزشی قائل نیست. چنین فردی اگر از قضاوت دیگران نسبت به خودش ناراحت و رنجیده نشود، تصمیمی برای اصلاح رفتارش نمیگیرد و از وضعیتش نیز گلایه نمیکند، اما کسانی که مجبورند با چنین فردی زندگی کنند و کارهای روزمرهشان به نوعی با او گره خورده است، به ویژه اگر خودشان پایبند به وعدههایشان باشند، آزرده میشوند.
برخی افراد واقعاً دوست ندارند بد قول باشند ولی چون تو رودربایستی قرار میگیرند قول میدهند و عمل نمیکنند. این عیب و اشکال از شماست که وقتی میدانید او قادر نخواهد بود به قولش عمل کند، باز او را مجبور به انجام آن میکنید؛ بنابراین به وعده و قول آنها چندان اهمیت ندهید. گروهی از افراد، دوست ندارند بد قول باشند، اما برایشان پیش آید. خوب هرکس در مقابل هرکدام از اینها عکسالعملی نشان میدهد. اولی و دومی که باید خونسرد باشند چون نمیتواند کاری انجام بدهند و روی قولشان حساب باز نکنند؛ اما در مقابلِ سومی باید صبور بوده و گذشت کنید.
علم روانشناسی، بدقولی را از عوامل ایجاد مشکل در روابط اجتماعی میداند؛ تا آنجا که تکرار آن را سبب تبدیل مشکل به معضل معرفی کند. بر اساس یافتههای این علم، بدقولی زنگ خطری برای سلامت نسلِ آینده و مسبّب قطع ارتباط با دوستان، عاملی برای ایجاد کینه، کاهش عزّتِ نفس و ایجاد تنش میان افراد است؛ پدیدهای که کمتر کسی به عواقب ناگوار آن فکر میکند؛ ازاینرو گفته میشود بیاعتنایی نسبت به وفای به عهد، خصلتی است که به احتمال زیاد، در خانواده به فرد منتقل میشود و تا وضعیت فرهنگی و خانوادگی فرد اصلاح نشود؛ امیدی به تغییر رفتار نیست؛ هر چند انسان اگر بخواهد میتواند در هر سن و جایگاهی، رفتارش را تغییر دهد.
اگر همة ما باور داشته باشیم که سلب اعتماد عمومی و از دست رفتن حرمت افراد، فقط گوشهای از پیامدهای بدقولی است؛ باید تصمیمی جدی بگیریم و از همین حالا برای تغییر رفتار نادرستمان تلاش کنیم.
نتیجهگیری
انضباط، عمل تربیت و یادگیری است که به رشد و تکامل فرد کمک میکند؛ افراد منضبط، زندگی منظم و مرتبی دارند و وظیفهشناس و درستکار هستند و انضباط فردی دارند. انضباط به معنی صحیح یعنی، فرد اعمال و رفتار خود را تحت نظم و قاعده در آورد، خویشتن را کنترل و هدایت کرده و با توجه به آثار و نتایج اعمال خویش اقدام کند. افراد در هر دوره از زندگی مسئول کار خود هستند. در دورة بلوغ این مسئولیت جنبه قانونی نیز پیدا میکند. قدرت مافوق، ترس از تنبیه، محدودیت، گروه همسن و معلم در تمامی اوقات و در مراحل مختلف زندگی قادر به کنترل و اداره فرد نیستند. باید فرد را طوری تربیت کرد که خود اعمال خویش را کنترل کند و رفتار خود را مطابق قاعده و قانون معیّن سازد. انسان باید در هر مرحله از زندگی عاقلانه رفتار کند و از روی سنجش و تدبیر اعمال خود را اداره نماید. عاقلانه رفتار کردن یعنی، فرد درست فکر کند؛ عواطف و احساسات خویش را کنترل نماید؛ میزان صحیح اخلاقی را بپذیرد؛ در زندگی جمعی احساس مسئولیت کند؛ به حقوق و وظایف خود آشنا باشد؛ برنامة زندگی خصوصی خود را از لحاظ غذا، استراحت، تفریح، مطالعه و مانند اینها درست تنظیم کند؛ شخصیت و حقوق دیگران را محترم شمارد؛ با دیگران همکاری کند و برای نیل به هدفهای گروهی فعالیت کند و در عین حال از حقوق و امتیازات خود نیز استفاده کند. انضباط به این معنی، هدف اساسی تعلیم و تربیت را تشکیل میدهد.