مقدمه
امروزه بسیاری از نظریهپردازان و صاحبنظران علوم ارتباطات بر این باورند که مهارتهای ارتباطی نقش بسیار مهمی در موفقیّت انسان دارد. به جرأت میتوان ادعا کرد که یکی از مهمترین دلایل شکستهایی که انسان در زندگی خود با آن مواجه میشود این است که قبل از اتخاذ تصمیم و مبادرت به انجام یک کار (انتخاب شغل، ازدواج، تربیت فرزند و امثال آن) سعی نکرده است که مهارتهای ارتباطی و رفتاری لازم برای انجام آن کار را کسب کند. در واقع میتوان گفت، ریشه بسیاری از سوءتفاهمات، رنجشها و اختلافات و همچنین منشأ بسیاری مشاجرات، اختلافات و نزاعهای خانوادگی، عدم وجود فهم متقابل در صحبتها است؛ چراکه یکی از طرفین گفتگو یا بدتر از همه دو طرف گفتگو حرف یکدیگر را نمیفهمند و برداشت درستی از پیامهای دریافتی ندارند. امّا بهراستی چه باید بکنیم تا بتوانیم رابطه مفید و سالم با دیگران داشته باشیم؟ در ادامه، به پارهای از این راهکارها اشاره میکنیم:
* محبّت و احترام متقابل: اساس معاشرت بین تمامی افراد، احترام و محبّت متقابل است؛ یعنی هر دو موظف هستند به یکدیگر احترام بگذارند و با محبت با هم رفتار نمایند. احترام گذاشتن و شخصیت دادن به دیگران یعنی ایجاد احساس بزرگی مهم بودن در دیگران است.
هرکسی در زندگی به دنبال دریافت تأیید از اطرافیان خود است و مایل است دیگران ارزش واقعی او را بشناسند. همه انسانها دوست دارند از نظر دیگران مهم و با ارزش باشند. هرکسی در دنیای کوچک خود نیاز دارد که احساس کند، هم برای او و هم برای دیگران مهم است.
فهم و درک این موضوع و ارضاء این احساس در دیگران، شاهراه نفوذ در قلب و دل آدمی است و مدیریت خوب توانمند و نفوذ در قلبها؛ مبتنی بر این پایه اخلاقی و تربیتی است. امّا چگونه میتوان حس مهم بودن، بزرگ بودن و کسی بودن را در دیگران برانگیخت؟
* تشویق و تحسین کردن صمیمانه: خوبیها و توانمندیهایی که در دیگران وجود دارد. این نکته را نمیتوان منکر شد که همه انسانها به شدت تشنه تعریف و تمجید هستند. جنبههای مثبت افرادی را که با آنها سروکار دارید پیدا کنید و بدون بخلورزی، صفات مثبت آنها را تعریف و تمجید کنید.
بیشتر افراد، به لحاظ برخورداری از غریزه «حُب نفس»، دوست دارند که مورد توجه قرار بگیرند. توجه به این نیاز، درحدی که به افراط کشیده نشود و آثار سوء نداشته باشد، عاملی در جهت تغییر رفتار یا ایجاد «انگیزه عمل» در انسانهاست.
وقتی از کسی تعریف میکنیم، در واقع حس «خوددوستی» او را ارضا کردهایم. این هم جاذبه و محبّت میآفریند، هم نیت و انگیزه پدید میآورد یا تقویت میکند.
همچنان که از لفظ تشویق نیز برمیآید، به معنای «بر سر شوق آوردن» و «راغب ساختن» در ماهیت تشویق نهفته است. این کار، نیازمند شناخت ما از روحیات و خصلتهای روانی اشخاص به معنای عام و از ویژگیهای روحی فرد مورد تشویق بهطور خاص است. در تشویق، باید از لفظ، شیوه و برخوردی استفاده کرد که در درونِ شخص، شوق و نیت و علاقه ایجاد کند و این محرّک درونی، او را به تلاش بیرونی وادار کند، نه اینکه صرفاً یک «تحریک بیرونی» باشد.
بعضی خصلت «تشویق دیگران» را ندارند و به دلیل خودخواهی، غرور، حسد یا هر عامل دیگر، هرگز زبان به ستایش و تمجید از خوبیهای دیگران نمیگشایند و گفتن یک کلمه تشویقآمیز، برایشان بسیار سنگین است، هر چند خودشان پیوسته دوستدار آناند که مورد تشویق دیگران قرار بگیرند. برخی هم بهگونهای تربیت شدهاند که بهراحتی زبان به تعریف از دیگران و خوبیهایشان میگشایند و نه تنها تشویق خوبان برایشان سنگین نیست، بلکه از این کار، لذّت هم میبرند.
هرچند سخن از تشویق است ولی مدح و ستایش نیز، یکی از جلوههای تشویق و روشهای رغبتآفرینی در افراد به شمار میآید. از آنجا که تشویق، برای انگیزش به کار نیک است، اگر کمتر از «ارزش کار» و «فضیلت صفات» باشد، موجب کماهمیت جلوه یافتن آن کار و صفت میگردد. مثلاً اگر یک دانشآموز، پس از یک سال تلاش در امر تحصیل و داشتن معدل «بیست»، فقط با یک «بارکالله» و «احسنت» تشویق شود، روحیه خود را از دست میدهد، یا اگر در برابر فداکاری عظیم و ایثار چشمگیر یک انسان وارسته، تنها به ستایش مختصری اکتفا شود، حق او ادا نشده است.
* افراد را با نام نیک صدا زدن
بیشتر مردم نام خود را به همه نامهای عالم ترجیح میدهند! اگر اسم آنها را به یاد آورید و آن را بهآسانی و درستی تلفظ کنید، برای صاحب اسم بهمنزله لطیفترین تعارفات و گرانبهاترین توجهات است، امّا اگر آن را فراموش کنید یا بهخوبی از عهده تلفظش برنیایید موجب رنجش خاطر مخاطب خود خواهید شد.
پس باید اسم اشخاص را به خاطر سپرد، لیکن ما همواره از این کار غفلت میکنیم یا وقت نداریم و یا زحمت یادداشت کردن به خود نمیدهیم. با تکرار میتوان آنها را در حافظه خود ترسیم نمود. غالباً تصور میکنیم که این کار وقت ما را تلف میکند، درحالیکه با به کار بردن نام افراد به آنها میفهمانیم که برای ما مهم هستند و آنها را دوست داریم. سعی کنید دوستان خود را با نام کوچک صدا بزنید، چون این کار حس صمیمیت زیادی را نسبت به زمانی که با نام خانوادگی مورد خطاب قرار میگیرند القا مینماید.
ناپلئون با وجود گرفتاری و توجه به امور کشور، تقریباً اسم همه مردمی که به او بر میخورند را در نظر داشت. روش او در این مورد بسیار ساده بود، هر وقت اسم کسی را درست نمیشنید میگفت: ببخشید درست متوجه نشدم. در ضمن مکالمه با آن شخص سعی میکرد که چند بار اسم او را ببرد و میکوشید نام او را با شکل و قیافه شخص نسبت دهد. درست است که این عمل نیازمند صرف وقت است، امّا به قول امرسون: «حسن معاشرت مرکب از فداکاریها و گذشتهای کوچک است.» بنابراین اگر میخواهید که مردمان شما را دوست بدارند به یاد داشته باشید که نام هر کس برای او مطبوعترین کلمه است. دیگران را با نام نیکو صدا بزنید تا حس مهم بودن را در آنها برانگیزید.
* اظهار علاقه کردن به اطرافیان
ابراز علاقه به مخاطب نشانگر مهم بودن او برای ما است، پس از صمیم قلب عشق بورزید: اگر میخواهید قلوب دیگران را جلب نمایید دوستداشتنی باشید، به فکر دیگران باشید و آنها را دوست بدارید. اگر واقعاً به دیگران علاقهمند شوید و صمیمانه و در نهایت اخلاص به آنها مهر بورزید، ظرف مدتِ کوتاهی چندان طرفدار و علاقهمند پیدا میکنید که اگر دو سال میکوشیدید تا سایرین را به خود علاقهمند سازید اینقدر موفق نمیشدید.
برای مثال در هنگام گفتگو با دوستان و کسانی که در زندگی شما تأثیر مثبتی دارند به طریقی از روز تولد آنها آگاه شوید و این روزها را به خاطر بسپارید (اگر مشکل است میتوانید جایی یادداشت کنید!) و بهمحض فرا رسیدن این روزها به آنها تبریک بگویید. دقت کنید که چه حسّ خوبی در طرف مقابل ایجاد میکند و چه پیشرفتی برای شما حاصل میشود. شما با این کار (حتی اگر هدیهای هم ندهید) بهطرف مقابل میفهمانید که او برای شما مهم است و شما به او علاقه دارید. و یا زمانی که دوستتان به شما تلفن میزند، لحنی به خود بگیرید تا معلوم شود شما با اشتیاقِ زیاد صدای او را میشنوید.
* در نظر گرفتن منافعِ مردم
در هر ارتباطی منافع دیگران را در نظر بگیرید، خصوصاً وقتیکه این ارتباط برای رضای خدا باشد تا مطمئن نشدهاید که چیزی به کسی میدهید از او چیزی نخواهید. تا منفعتی برای طرف مقابل در نظر نگرفتهاید، از او درخواستی نکنید. آنچه را که وظیفه آنهاست با «لطفاً» بخواهید و آنچه را که باید انجام دهند؛ با تشکر، سپاس بگویید. نشان دهید که بیغرض هستید. کافی است مخاطب شما احساس کند که شما برای منافع خود ارتباط برقرار کردهاید و غرض دارید تا از شما متنفر گردد.
* احترام گذاشتن به عقیده و نظر دیگران
گـاهـی افـراد، اعـمـال خـلاف را نـه بهعنوان خـلاف، بـلکـه بـه ایـن عـنـوان کـه آن را عـمـل صـحـیـحـی میدانند، انـجـام میدهند و چه بسا بـرای آن نـوعـی ارزش هـم قـائل هـسـتـنـد. کـسـی کـه در مـعـاشـرت با چنین افرادی قصد انتقاد دارد، باید به این نـکـتـه تـوجـّه داشـتـه بـاشـد، کـه در بـرخـورد با کسانی کـه اعمال خلاف و باطل را از روی اعتقاد و تقدّس انجام میدهند، تنها باید با سلاحِ حکمت و منطق وارد شد و با ملایمت و شفقت آنها را متوجّه اشتباهشان کرد؛ زیـرا بـدیـهـی اسـت کـه عـقـایـد هـر کـس برای خودش محترم است و او توهین به آداب و رسوم و عـقـایدش را توهین به خودش تلقّی میکند و از خود واکنش نشان میدهد. در این صورت ما اگر به باورها و آداب و رسوم غلط و بیمحتوای او اهانت کنیم، در واقع کار چندان مهمی انجام ندادهایم ولی او بر اثر حمیـّت جاهلانهاش، به عـقـایـد و اعمال صحیح ما بیحرمتی کرده است. در نتیجه بهجای آنکه سبب هدایت او شده باشیم، او را بیشتر در جهل، ظلمت، کفر و گناه فرو بردهایم.
وقتی شما به طور مستقیم به کسی میگویید اشتباه میکنید، ضربه مستقیمی به شخصیت، هوش و غرور او زدهاید. شما گفتهاید من از تو داناتر هستم. من میخواهم به تو یاد بدهم نظر من صحیحتر است. بهراستی وقتی کسی احساس کند به او توهین شده است، باز هم عقیده ما را میپذیرد؟ به یاد داشته باشیم هر کس از نظر خودش فکر و عقیدهاش درست است؛ و تغییر دادن این نظر نیازمند هنر و ظرافت است. طرف مقابل شما وقتی حاضر است نظرش را عوض کند که به او توهین نشده باشد (تو اشتباه میکنی حامل چندین توهین است) در این صورت اگر با هزار دلیل هم اثبات بشود نظر شما درست است، چون طرف مقابل احساس خصومت و دشمنی میکند نظر شما را نمیپذیرد. هرگز جمله خود را با عبارت «میخواهم آن را به تو اثبات کنم» شروع نکنید. چون معنای این جمله این است که من از تو داناتر هستم.
2400 سال پیش افلاطون گفته بود: علم یعنی یادآوری، نه یاد دادن؛ و معلم یعنی یادآوری کننده.
400 سال پیش گالیله گفته بود: شما نمیتوانید به کسی چیزی را یاد بدهید که قبلاً نمیدانسته است، بلکه شما فقط به او یادآوری میکنید.
از این جملهها میتوانیم نتیجه بگیریم: همه انسانها میدانند ولی چون انسان هستند فراموش کردهاند. شما باید به آنها کمک کنید «همان چیزی را که میدانند به یاد آورند»؛ بنابراین اگر میخواهید نظر کسی را عوض کنید، بهگونهای به او بگویید که احساس کند نظر خودش است نه نظر شما. انسانها در مقابل نظرهای دیگران مقاومت میکنند؛ امّا اگر بگویید این همان نظر شماست، هر چیزی که از خودشان باشد را میپذیرند. بزرگی گفته است: اگر میتوانید از بقیه مردم داناتر باشید، هرگز دانایی خود را به رخ دیگران نکشید.
شما باید همانطور که دوست دارید مورد احترام دیگران باشید، خودتان نیز به دیگران احترام بگذارید. متأسفانه امروزه جوانان خیال میکنند همهچیز را میدانند و از همهچیز سر در میآورند، در واقع خـود را عـقـل کل میدانند، امّا اینطور نیست. کافی است به 5 سال پیش خود بیاندیشید. یقیناً شما امروز بسیار باهوشتر و باتجربهتر شدهاید. اینطور نیست؟ با آنکه 5 سـال پـیـش نـیـز فکر میکردید همهچیز را میدانید.
* با صدای بلند صحبت نکنید و به دیگران دشنام ندهید
دشنام و ناسزاگویی ممنوع است، چون نشان میدهد که شما قادر نیستید برای بـیـان عقاید خودتان از واژهها و لغات مناسبتری بهره بگیریـد و دیگر اینکه هنگامیکه با صدای بلند صحبت میکنید، بـاعث بالا رفتن سطح استرس میان اطرافیان خود میگردید. بـلند صحبت کردن بیانگر آن است که شما قادر به بحثِ منطقی با دیگران نـیـستید و عجز شما را در استدلال معقولانه نشان میدهد و اینکه میخواهید حرف خودتان را با توسل به زور و خشونت به کرسی بنشانید. هـمـچـنـیـن بلند صحبت کردن سبب جلب توجه منفی اطرافیان میگردد.
توجه به این نکته نیز ضروری است که برقراری ارتباط با دیگران منحصر به ارتباط کلامی نمیشود و افراد در گفتگو با دیگران دانسته یا ندانسته پیامهایی را نیز بهصورت غیرکلامی به مخاطب میفرستند عواملی چون لهجه، طنین صدا، تأکید و تکیهکلامها و عوامل غیرکلامی چون «چشمها»، «حالت چهره»، «وضعیت قرار گرفتن بدن»، «حرکات و اشارات»، «تماس جسمی» و «طرز لباس پوشیدن و آرایش سر و صورت» در درک و فهم مخاطب از پیامهای ما بسیار مؤثر هستند ولی متأسفانه بسیاری از افراد در صحبتهایشان، به این مسائل بیتوجه هستند و تصوّر میکنند که درک و فهم طرف مقابل تنها از طریق پیامهای کلامی حاصل میشود.
توجه داشته باشید هنگام صحبت کردن استفاده از برخی کلمات برای افرادی که سطحِ درک پایین یا متوسطی دارند، صحیح نیست. تصور نکنید با استفاده از اینگونه کلمات میتوانید هوش و استعداد خود را نشان دهید. استفاده از کلمات تزئینی و مبهم مختص افرادی که زیاد صحبت میکنند، زیاد مثال میآورند و از کلمات یا اصطلاحات سنگین استفاده میکنند، بهتدریج، زمان و مکان صحبت را از دست میدهند، مخاطب را خسته و خود نیز اصل مطلب را فراموش میکنند. پس سعی کنید تا جایی که میتوانید از جملات کوتاه، مختصر و مفید استفاده کنید تا هم ارزش صحبتتان را بالا ببرید و هم رابطه خود را با دیگران گسترش دهید.
هیچیک از ما با مهارتهای برقراری ارتباط از مادر متولد نشدهایم، برخلاف تصور بیشتر افراد، مهارتهای ارتباطی، کاملاً آموختنی است و آگاهی از این مهارتها به ما کمک میکند تا در برخورد با اشخاص مختلف اعم از پدر، مادر، همسر، فرزند، دوست یا همکار موفقتر ظاهر شوید.