کار و کارآفرین

جامعه ایرانی دریکی دو دهه اخیر، از سوی صاحب‌نظران و مسئولان موردنقد قرارگرفته و انتقادات زیادی به رفتار اجتماعی مردم واردشده است. یکی از انتقاداتی که از سوی آنان واردشده، «تنبلی» و «بی‌کاری» است. شواهد ارائه‌شده برای وجود «تنبلی» و «بی‌کاری» در ایران و رواج زیاد آن، قابل‌تأمل است.برخی از این شواهد عبارت است از: عدم تمایل به درس خواندن در مدارس و دانشگاه‌ها، میزان کار اداری و بهره‌وری کارمندان، میزان بالای تماشای تلویزیون در ایران به‌جای کتاب‌خوانی، تمایل زیاد به استخدام در دستگاه دولتی و عدم تمایل برای کسب تخصص و مهارت و کارآفرینی، وجود تعطیلی فراوان سالانه، شیوع پدیده‌ای به نام «بین التعطیلین».                                                                                     
بعضی از مشکلات اصلی نظام آموزشی ایران سیستم ارزش‌گذاری غلط و درنهایت منجر به سیستم آموزشی معیوب می‌شود. باور داشته باشید که متأسفانه ریشه اصلی تمام این گرفتاری‌ها؛ نحوه نادرست در تربیت درون خانواده و مدرسه می‌باشد. زیرا آنچه را که کودک ایرانی در مدارس و در خانواده باید یاد بگیرد متأسفانه فاقد بعضی از ضروری‌ترین نیازهای یک انسان ایرانی است که آن‌هم ناشی از سیستم غلط ارزش‌گذاری می‌باشد. سیستم آموزشی از دو جهت غلط است .
۱) آنچه به فرد یاد می‌دهند.                                                                                            
۲) آنچه فرد را به یادگرفتن آن تشویق می‌کنند. 
مسئله اول، آنچه به نوجوانان یاد می‌دهند: کودک در این سیستم آموزشی فرصت امتحان بعضی از استعدادهای خود را نمی‌یابد و به‌نوعی در بسیاری از استعدادهای خود سرکوب می‌شود و از طرف دیگر فرد به علت فرهنگ غلط ارزش‌گذاری از رفتن به‌سوی استعدادها و آرزوهای خود ناامید می‌شود.
به‌طور مثال: توانایی کار گروهی (تیمی کارکردن) در بین ایرانیان بسیار نادر و کم یاب است و آن‌هم به علت فقدان کارهای گروهی در دوران دبستان‌ها و سایر مقاطع دیگر، دچار نخوت و افول می‌شود و کلاً نوجوان در سیستم آموزشی ایران یاد می‌گیرد که فردی عمل کند نه گروه. مادر و پدر از همان ابتدا کودکی به فرزند خود یاد می‌دهند که، نگذار کسی در کلاس از تو جلو بزند، یا به او می‌آموزند با بچه‌ها ارتباط نگیر با آن‌ها بازی نکن، اگر کسی جلو آمد او را بزن و ... 
متأسفانه ما در خانواده و مدارس خودمان { آموزش را داریم ولی پرورش را هرگز} بنابراین در کنار آن، دانش‌آموز ایرانی در مدرسه یاد نمی‌گیرد که چگونه رفتار خود را برای کار کردن با جمع پیچیده و منعطف کند و همین عدم آموزش منجر به آن می‌شود که فرد در محیط‌های کار آینده خود به مشکل بربخورد و درنهایت نظام آموزشی خانواده ایرانی در ایجاد یک شخصیت کاری معمولاً شکست می‌خورد.
ریشه شکست آن است که خانواده و (جامعه) ایرانی فرزند خود را فردی پرتوقع، مغرور و درعین‌ حال بدون اعتماد به‌ نفس کافی پرورش می‌دهد و همین امر باعث می‌شود که جوانان ایرانی در بازار کار تنها دنبال کارهایی باشد که نیازی به فعالیت فراوان و خلاقیت زیاد نداشته باشد و تنها سعی می‌کنند کاری راحت باکلاس و روزمره و نه لزوماً مفید انجام دهند. حتی اگر این به قیمت آن باشد که مهروموم‌ها وابسته مالی خانواده باشند. جدا از آن فرزند ما عدم وجود اعتماد به‌ نفس کافی که ریشه در ایده آل گرایی او دارد را پیدا می‌کند.                                                                    
این اشکالات منجر به آن می‌شود که بسیاری از جوان‌های ایرانی همه‌چیز را در آن ور مرزها ببینند. که این خود باعث می‌شود که بسیاری از تکنولوژی‌ها و الگوریتم‌های ما کاملاً وارداتی باشد. واردکردن علوم و تکنولوژی و الگوریتم‌ها در حالت کلی کار مناسبی است اما به شرطی که به آنچه خودداریم واقف و معترف باشیم و بتوانیم آنچه را می‌گیریم را هم نقد کنیم و متناسب با سیستم جامعه ایران جلو ببریم.
و مورد دیگر که بایست خیلی به آن اهمیت داد مسئله تغذیه جوانان است: به‌طور مثال: مسئله تغذیه یک دانش‌آموز رشته ریاضی فاقد آگاهی لازم از نیازهای تغذیه روزانه اوست. تا این حد که؛ یک فارغ‌التحصیل ریاضی شاید نداند که نیاز روزانه او به انواع ویتامین به چه میزان می‌باشد یا یک سیستم تغذیه خوب چگونه است. تغذیه در دوران نوجوانی و بلوغ اهمیت زیادی دارد. زیرا نوجوانان و جوانان به دلیل سوخت‌وساز بالای بدن و فعالیت زیاد به انرژی بیشتری نیاز دارند. البته لازم به ذکر است که پرخوری زیاد در این دوران سبب چاقی بیش‌ازحد نوجوان خواهد شد. تا جایی که،‌ گاهی نوجوان برای حفظ تناسب‌اندام ناچار به رژیم گرفتن می‌شود. بنابراین درصورتی‌که تغذیه مناسب باشد و تمام مواد لازم به بدن برسد، هم انرژی موردنیاز نوجوان به حد کافی تأمین خواهد شد و هم نیازی به رژیم خاص غذایی وجود نخواهد داشت.                                              
یک اشکال دیگر آموزش ما برای فرزندانمان این است که پدر و مادر فرزند بایست بداند، نیاز دانش‌آموز رشته ریاضی ما به دانستن تاریخ صحیح ایران و جهان بیش از آن چیزی است که به او یاد می‌دهند. چراکه با دانستن تاریخ است که شعور فرد از مسائل اجتماعی بالا می‌رود. اینکه آن دانش‌آموز بنشیند در اتاق و فقط درس بخواند و فرمول‌ها را حفظ کند، اصلاً کاری درستی نیست. در برخی از موارد دیده‌ایم که پدر و مادر حتی غذای آن‌ها را به اتاقشان می‌برند و هرگز اجازه نمی‌دهند با دوستان و اقوام خود سلام و علیک هم داشته باشند، سؤال اینجاست که با این نوع رفتار آیا این نوجوان آینده خوبی خواهد داشت؟ آیا یک دانش‌آموز رشته ریاضی فیزیک باید تا این حد وقت خود را برای حفظ کردن به حل مسائل مثلثات و هندسه بگذارد؟ آیا دانستن بسیاری از مسائل روزمره و اجتماعی برای او ضروری‌تر نیست؟ آیا نمی‌شد بسیاری از این مباحث را بعد از ورود او به دانشگاه به او تعلیم داد؟ وقتی می‌بینیم اکثریت دانش آموزان مدارس از درس خواندن فرار می‌کنند و دوست ندارند به دانشگاه بروند بازهم شما اصرار دارید آن‌ها درس بخوانند. مگر قرار است همه در کشور ما دکتر و مهندس شوند. مگر کشور عزیزما به کارهای خدماتی نیاز ندارد؟ ما صنعت‌گر نمی‌خواهیم؟ ما کارگر و مجری نمی‌خواهیم؟ در این صورت آیا آن‌ها نیازمند به دانستن مسائل تربیتی و اخلاقی و اجتماعی نیستند.
سؤال اصلی این است که احتیاجات اصلی دانش آموزان ایرانی که اکثر آنان قرار است به همین تحصیلات بسنده کنند چیست؟. علوم انسانی در ایران بیشتر ازآنچه تحلیل و ریشه‌یابی مسائل انسانی و اجتماعی باشد، علومی حفظی است که سعی دارد مطالب را به سبک مکتب‌خانه‌های قدیم قطعی و حفظی بیان کند، درحالی‌که واقعیت علوم انسانی چیزی جز همین تحلیل و بررسی‌ها نیست.                                               
مسئله دوم این است که تشویق کردن افراد در فرهنگ ما وجود ندارد: بزرگ‌ترین مشکل در این سیستم بسته، ناامید کردن فرد از حرکت به‌سوی استعدادهای خود است. همش منفی‌بافی، ترس و هیجان‌های بی‌مورد، و از همه بدتر اینکه، اگر در ایران کسی خطایی کند همه آدم‌ها بر سر او می‌زنند و کاملاً اورا تخریب می‌کنند. ولی اگر کسی موفقیت بالایی پیدا کند، هیچ‌کس او را تشویق نمی‌کند. به‌طور ساده می‌توان گفت تنبیه هست ولی تشویق هرگز.
به‌طور مثال در جامعه می‌بینیم برخی از موارد مردم ما استعدادهای هنری بسیار خوبی دارند، اما متأسفانه عده‌ای با ندانم کاری‌های خودشان و شاید هم به خاطر حسادت؛ چنان یک هنرمند خوب و لایق را تخریب می‌کنند که تا مدت‌ها اصلاً نمی‌تواند در بین مردم حضور پیدا کند. واقعاً دلیل آن چیست؟ کسی نمی‌داند. درحالی‌که به گفته بسیاری از متخصصین؛ نیاز بسیاری از رشته‌های هنری به‌مراتب بالاتر از بسیاری از رشته‌های مهندسی در کشوراست. تابه‌حال افراد زیادی را دیده‌اید که پزشک هستند ولی در رادیو و تلویزیون خوانندگی می‌کنند. یا عده‌ای بهترین شاعر و نویسنده هستند اما در اداره‌ای فلان جا که اصلاً ربطی به او ندارد کارمند است
و.....                                                       
از همه بدتر جایگاه پایین رشته‌های مهمی چون علوم انسانی و اقتصادی که وجودشان در کشور بسیار مهم و حیاتی است، اما چنان دیدگاه بدی به آن داده‌اند که کمتر دانش‌آموزی حاضر است آن را به‌عنوان رشته موردعلاقه خود انتخاب کند. در حالی کاملاً خلاف آن در کشورهای پیشرفته دنیا برقرار است. بسیاری بر این عقیده‌اند که رشته‌های جامعه‌شناسی و علوم انسانی و اقتصادی یکی از کلیدی‌ترین ریشه‌های موردنیاز کشور ماست.
به‌طور مثال در کشورهای صنعتی، علاقه مردم به انتخاب رشته‌های بازرگانی، مدیریت و اقتصاد به‌مراتب بالاتر از رشته هائی است که در ایران به‌عنوان بهترین و باکلاس ترین رشته‌ها شناخته می‌شوند. سیستم ارزش‌گذاری غلط و منجمد در سیستم آموزشی ایران منجر به آن شده است که ارزش رشته نه بر اساس نیاز فرد یا اجتماع بلکه بر اساس معیارهای فرهنگی غلط تعیین شود.
میزان بیکاری در ایران نزدیک به یک‌چهارم است. حدود ۷۰ درصد جمعیت ایران زیر ۳۵ سال سن دارند. مرکز آمار ایران میزان بیکاری جوانان را ۲۱٫۸ درصد اعلام کرده که تقریباً دو برابر نرخ متوسط بیکاری در ایران است. نرخ بی‌کاری در استان‌های مختلف ایران متفاوت است. اما اغلب نرخ بی‌کاری در استان‌های مرزنشین از دیگر نقاط ایران بالاتر است. 

به گزارش بانک مرکزی ایران، در سال ۱۳۸۹، ۲۲٫۵ درصد از خانواده‌های ایران بدون فرد شاغل، ۵۵٫۴ درصد دارای ۱ فرد شاغل، ۲٫۱۷ درصد دو فرد شاغل و ۴٫۹ درصد دارای ۲ و بیشتر فرد شاغل بوده‌اند. درعین‌حال در سال ۱۳۹۰، ۸۰۰٬۰۰۰ فرصت شغلی ازدست‌رفته که معادل ۱۸ میلیارد دلار تولید بوده است. در سال ۱۳۹۳ درصد خانواده‌های بدون فرد شاغل به ۲۴٪ رسید که از این میان ۵۷ درصد یک نفر شاغل، ۱۵٫۵٪ دو نفر شاغل و ۳٫۵ درصد دارای سه نفر شاغل و بیشتر بوده‌اند. (خبرگزاری: (فارس) و (تابناک)، ۲۷ فروردین ۱۳۹۱. بازبینی‌شده در ۲۸ فردوردین ۱۳۹۱) .
علت اصلی بیکاری جوانان چیست؟ این پرسشی است که بیش از دو دهه است نظرات و دیدگاه‌های متفاوتی در خصوص آن ارائه می‌شود اما باگذشت سال‌ها هنوز در رفع آن موفقیتی حاصل نشده و عوامل مؤثر بر کاهش آن نیز در مرحله اجرا با نواقص و ضعف‌های فراوان روبه‌رو شده است. کارشناسان اقتصادی معتقدند علل بیکاری جوانان در جامعه امروز به عوامل مختلفی بستگی دارد. که شامل؛ عوامل جسمی مانند بیماری‌ها و اختلال غدد، گرایش‌ها عاطفی، هیجانی مانند افسردگی، رنج گریزی و وابستگی، ترس از شکست و عدم موفقیت، پوچی، بلاتکلیفی، ابهام در آینده، تردید در اولویت‌ها، سطح کمینه بالا یعنی فرد حقوق بالایی را انتظار دارد، عدم اعتمادبه‌نفس و حقارت ،  می‌شود که از بزرگ‌ترین مشکلات این‌گونه  افراد به شمار می‌رود.
خوب است بدانید که بعضی افراد ضعف در شروع کاردارند و بعضی ضعف در ادامه کار؛ علت ضعف در شروع، ضعف در اعتمادبه‌نفس یا کمال‌گرایی است، یعنی فرد می‌گوید که من نمی‌توانم و یا می‌خواهد همه شرایط فراهم شود و چون این اتفاق فراهم نمی‌شود هیچ‌گاه کاری را شروع نمی‌کنند.
افرادی که ضعف در ادامه کاردارند افرادی هستند که تنوع‌طلب هستند یا اختلال شخصیت خود یاب دارند؛ این افراد کسانی هستند که هویت‌های گوناگون را آزمایش می‌کنند. تنبلی که ناشی از عدم اعتمادبه‌نفس و یا حقارت است دو نوع روحیه را ایجاد می‌کند و در هر روحیه‌ای یک اثری دارد یعنی افرادی که احساس حقارت دارند و برون‌گرا هستند و افرادی که احساس حقارت و خودکم‌بینی دارند و درون‌گرا هستند ، دو اثر متفاوت دارد. در مسئله حقارت در افراد درون‌گرا، منزوی و گوشه‌گیر باعث کم‌کاری و تنبلی خواهد شد و در برون‌گراها این حقارت باعث پرکاری اجتماعی و به معنی تلاشگری اجتماعی می‌شود. 
اما دقت داشته باشید که تلاشگری اجتماعی و فردی باهم متفاوت‌اند، تلاشگری فردی در شرایطی است که فرد در خانه هم برای خود کارها و برنامه‌های مختلفی دارد ولی در تلاشگری اجتماعی فرد در حضور جمع پرکار می‌شود. افرادی که حقارت دارند و از طرفی برون‌گرا هستند این‌ها تلاشگری اجتماعی‌شان افزایش پیدا می کند.                           
هر تلاشگری احساس حقارت نمی‌کند بلکه افرادی که احساس حقارت می‌کنند و برون‌گرا هستند تلاش اجتماعی زیادی دارند. مثلاً فردی در تنهایی حتی مسواک نمی‌زند ولی در جمع تلاش می‌کند این عمل را انجام بدهد. این افراد برون‌گراهایی هستند که احساس حقارت دارند. ممکن است بپرسید که چطور این افراد تا این اندازه در جمع تغییر می‌کنند؟ پاسخ‌خواهم داد؛ به این دلیل است که این افراد برای جلب‌توجه اجتماعی خیلی کارها می‌کنند تا مقداری توجه جلب کنند به همین دلیل انگیزه کارشان مسئولیت‌پذیری نیست بلکه توجه‌طلبی است. اما چون پیش خانواده انگیزه‌ای برای جلب‌توجه ندارند تلاش هم نمی‌کنند. در نوجوانان این حالت زیاد پیش می‌آید مثلاً وقتی اردو می‌روند تلاش زیادی می‌کنند درحالی‌که در خانه هیچ کاری نمی‌کند. مهم‌ترین عامل تنبلی و بی‌کاری بی‌هویتی و نداشتن تربیت صحیح خانواده است. البته ممکن است افرادی که دچار بی‌هویتی هستند؛ از هر کاری مقداری بدانند؛ اما هیچ‌کدام از آن کاری‌هایی را که می‌کنند عمق ندارد. 
اگر از خودتان شاکی هستید که گاهی یا کمی بیشتر از گاهی، کارهای مهم را پشت گوش می‌اندازید و یا دست‌دست می‌کنید و کار امروز را به فردا می‌سپارید، بدانید شما هم جزء افرادی هستید که دچار این مشکل هستند، آن‌ها در انجام دادن کارها بسیار مسامحه‌کار، طفره رو، امروز فردا کن یا پشت‌گوش‌اندازند. تنبلی از آن مشکلاتی است که همه ما با آن دست‌به‌گریبان هستیم وعده‌ای از ما می‌توانیم بر آن غلبه کنیم. برای همه ما پیش‌آمده که کارهایمان را از امروز به فردا می‌اندازیم. دلایل زیادی هم می‌توانیم برای این تصمیم بیاوریم؛ از سردرد گرفته تا مشغله‌های روزانه؛ اما این دلایل فقط به یک نقطه ختم می‌شوند؛ تنبلی! 
کارشناسان اقتصادی معتقدند علل بیکاری افراد در جامعه امروز به عوامل مختلفی بستگی دارد بعنوان مثال ، فرهنگ مدرک‌گرایی جای خود را به فرهنگ کار و مهارت‌آموزی داده است. همچنین نوسانات اقتصادی، عدم توزیع مناسب درآمد و امکانات، عدم جذب نیروی کار در مراکز تولیدی و صنعتی، عدم تناسب بین آهنگ رشد جمعیت و فرصت‌های شغلی، ضعف قوانین و مقررات، اتخاذ برخی سیاست‌های غلط و فقدان آموزش‌های متناسب با نیاز بازار کار، پذیرش بیش‌ازحد دانشجو بدون در نظر گرفتن بازار کار رشته‌های تحصیلی و عدم تناسب آموزش‌ها با نیاز بازار کار از شاخص‌ترین عوامل به شمار می‌رود. 
تمایل نداشتن برخی مردان به اشتغال یکی از چالش‌های مهم همسرانشان به‌خصوص زنان شاغل است. این مسئله در برخی از خانواده‌ها به‌قدری شکل بحرانی به خود گرفته است که به‌طورکلی تأمین تمام مخارج و هزینه‌های خانوار از پرداخت اجاره خانه گرفته تا هزینه خوردوخوراک و پوشاک و حتی شهریه تحصیل فرزندان نیز به دوش مادر خانواده می‌افتد! درواقع کسی که باید وقت و انرژی خود را برای رسیدگی به امور خانه و تربیت فرزندان بگذارد، از صبح تا شب‌کار می‌کند و در مقابل او؛ شوهرش یا پای تلویزیون است یا وقتش را با دوستانش در پارک سپری می‌کند!
شخصاً معتقدم که کار در کشور ما بسیار هست، ولی همت کار نیست و "افزایش سطح انتظارات و توقعات" موجب شده تا آقایان به هر شغلی تن ندهند و صرف‌نظر از پرستیژ دار بودن شغل، از کسب‌وکارهایی استقبال کنند که آسان و کم زحمت و دارای درآمد بالا باشد. حجم بیکاری فعلی محصول چند سال گذشته نبوده و مهروموم‌های سال است که در کشور ریشه دوانده و گسترش قاچاق و واردات بی‌رویه کالا به این مسئله دامن زده است.
از طرفی  کارشناسان  و مشاوران خانواده معتقدند که این نوع رفتار در مردان، معمولاً یک خصلت شخصیتی است. یعنی اگر شخصیت این افراد در خانواده‌شان بررسی شود، خواهید دید که مثلاً پدر این فرد هم‌ چنین خصلتی داشته یا دارد. یا مثلاً برادر و حتی عموهای این فرد هم ممکن است به همین سبک زندگی کنند. بایست خانواده‌ها دقت داشته باشند که این افراد برای حل مشکلشان حتماً  نزد روان‌درمان یا روان‌کاو بروند و درمان خود را شروع کنند که گاهی تا یک سال هم‌زمان می‌برد تا مشکلشان حل شود.                                                                         
گاهی اوقات مردها به دلیل قرار گرفتن در شرایطی، تنبل و تن‌پرور می‌شوند. یعنی وقتی مردی می‌بیند که کار نکردن او مشکلی در زندگی‌اش ایجاد نمی‌کند تصمیم می‌گیرد که همسرش سرکار برود و او در خانه بماند. بعضی از این مردها در خانه آشپزی می‌کنند و با دوستانشان به تفریح و خوش‌ گذرانی هم می‌روند و می‌بینند که هیچ مشکلی در زندگی‌شان به وجود نمی‌آید.  این مسئله به خاطر آن است که وقتی مسئولیت‌پذیری یکی از زوجین بیشتر از دیگری باشد، طرف مقابل به وظایف خود عمل نمی‌کند؛ مثلاً وقتی مردی می‌بیند همسرش تمام‌کارها را انجام می‌دهد، کم‌کم از زیر بار مسئولیت شانه خالی کرده و سعی می‌کند تا جایی که امکانش هست تمام‌کارها را به همسر خود واگذار کند. بنابراین خانم‌ها توجه داشته باشند که اصلاً کار درستی نیست که زن‌ها همه‌کارهای  منزل و بیرون از خانه را به عهده بگیرند.البته در برخی از موارد هم دیده‌شده که گاهی اوقات زن یا مرد، تمام وظایف یکدیگر را انجام می‌دهند چون فکر می‌کنند طرف مقابلشان به‌درستی نمی‌تواند آن کار را انجام دهد. معمولاً این نوع زندگی‌ها به جابه‌جایی نقش‌های زن و شوهر منجر می‌شود؛ برای مثال، ممکن است مردی به زنش بگوید: «تو که کار می‌کنی، درآمد هم داری، باید پرداخت اجاره خانه را تقبل کنی» یکی از نکاتی که در ارتباط با مسئولیت طرفین باید رعایت شود، این است که مواظب باشیم کمک ما در ذهن همسرمان، جابه‌جایی نقش تلقی نشود. این مسئله خیلی مهم است و باید از ابتدا به‌صورت شفاف آن را مطرح کنیم.                                                        
کارشناسان  و مشاوران خانواده دراین‌باره معتقدند که ریشه این مشکل نداشتن بلوغ عقلی و روانی برای ازدواج در بعضی از زنان و مردان است. مسئولیت‌پذیری یکی از شاخصه‌های اصلی بلوغ عقلی و فکری است و فردی که به این بلوغ نرسیده است، باید ابتدا مهارت مسئولیت‌پذیری را فرابگیرد تا بتواند ازدواج موفقی داشته باشد.

افراد تنبل در کارشان احساس مسئولیت نمی‌کنند و به‌تدریج دوستانشان را از دست می‌دهند. این افراد از تأخیری که در کارشان داده‌اند، ناراحت و پشیمان نیستند. در بیشتر گزارش‌ها به این نکته اشاره‌شده که افراد یادشده از نداشتن اعتمادبه‌نفس، شکایت دارند. همچنین وجود نشانه‌های افسردگی، خستگی، سردردهای شدید، بی‌خوابی، فشارخون و زخم معده در فرد تنبل، گواه آن است که او نمی‌خواهد خود را از رنج تنبلی نجات دهد. احساس مسئولیت نکردن، باعث می‌شود که افراد تنبل به نصایح دوستان، استادان و کسانی که می‌خواهند دراین‌باره به آنان کمک کنند، گوش ندهند و درنتیجه، آن‌ها را از دست می‌دهند.   

 به‌طورکلی تنبلی و بیکاری و به تأخیر انداختن کارها از عوامل زیر سرچشمه می‌گیرد:                                              
الف. احساس خودکم‌بینی: به‌طور نسبی هر کس در مواقعی احساس خودکم‌بینی می‌کند؛ یعنی شخصیت خود را در جایگاهی پایین‌تر ازآنچه هست، می‌بیند و از این نظر، دچار ناراحتی می‌شود یا اعتمادبه‌نفس خود را از دست می‌دهد و احساس بی‌ارزشی می‌کند. گاهی شما به دلایل مختلف، موفق نمی‌شوید که کارتان را به‌موقع انجام دهید و درنتیجه، احساس شرمندگی می‌کنید. گاهی به خودتان می‌گویید: من آدم بدی هستم؛ چون کارم را به‌موقع انجام نداده‌ام. بنابراین، کسی که در ارزش وجود خود شک می‌کند، طبیعی است که آمادگی انجام کار خوب را ندارد.
ب. پایین بودن سطح تحمل (سرخوردگی): یکی از علل سرخوردگی یا پایین بودن سطح تحمل، به خود رسیدن و افراط است. اگر شما به ایده آل می‌اندیشید، یعنی می‌خواهید هر کاری را به بهترین شکل انجام دهید؛ ولی نمی‌توانید و طبعاً ناراضی می‌شوید. نارضایتی، عاملی است که شمارا از فعالیت بعدی بازمی‌دارد و دیگر حاضر نخواهید بود آن کار را ادامه دهید و این وضع در شما ابتدا به‌صورت بهانه‌جویی و سرانجام عادت، ظهور خواهد کرد. شما باید بدانید که مقصود از کار، انجام آن به نحو احسن نیست؛ زیرا هر کار خوب و ظاهراً بی ایراد نیز خالی از نقص نخواهد بود؛ پس سختگیر نباشید و به خود اعتماد داشته باشید. 
ج. خشم: بسیاری از تنبلی‌ها نتیجه خشم و پرتوقعی است؛ مثلاً دانشجویی از ترس مشروط شدن، انجام تحقیق درسی خود را عقب می‌اندازد و از آن نظر که نمی‌تواند آن را به‌طور کامل انجام دهد، بهانه‌تراشی می‌کند و تقصیر را به گردن هم‌اتاقی خود می‌اندازد یا استادش را مقصر می‌داند که تحقیق مشکلی را برای او تعیین کرده است. از کار کردن نهراسید و تنها به خوب ارائه کردن آن توجه نداشته باشید؛ چون همیشه قضاوت درباره کار انجام‌نشده، پوچ و بی‌حاصل است. از دست خود عصبانی باشید و خود را مقصر بدانید و همه تقصیرها را به گردن دیگران نیندازید.
راههای جلوگیری از تنبلی                                                                           
به خود پاداش بدهید: بزرگ‌ترین نیروی انگیزه‌بخش در جهان، شور و هیجان و رضایت از کاری است که انجام می‌دهید. اگر احساس کنید که پاداش تلاش خود را می‌گیرید، انگیزه‌ای برای کار بیشتر به دست می‌آورید؛ اما اگر کاری که می‌کنید، هرگز به‌قدر کافی خوب نباشد، زندگی، فعالیتی کسل‌کننده و بی‌نشاط می‌شود. اشخاص موفق و مقید، اغلب به دلیل کاری که می‌کنند، به خود امتیاز می‌دهند و احساس هیجان دارند.
مثبت فکر کنید: وقتی به کار انجام‌نشده‌تان فکر می‌کنید، ناراحت می‌شوید و ترجیح می‌دهید کار دیگری بکنید. علتش این است که به خود پیام‌های منفی می‌دهید و براثر آن، خود را گناهکار و شکست‌خورده می‌بینید. شما می‌توانید راه مقابله با این افکار منفی را بیاموزید؛ تا تحت تأثیر آن‌ها قرار نگیرید. این افکار را یادداشت کنید. علت طفره‌روی شما از کار، این است که درباره آن به‌طور غیرمنطقی و غیرواقع بینانه فکر می‌کنید.
شجاع باشید: یک عمل شجاعانه، می‌تواند همه ترس‌های شمارا از میان ببرد. دیگر به خود نگویید که عملکردتان باید خوب باشد و به خاطر داشته باشید که نفس عمل کردن، بسیار مهم‌تر است. 
قدرشناسی از فرصت‌ها: اگر افراد، گذر زمان و فرصت‌های پیش‌آمده را درک نکنند و به ارزش بی‌بدیل وقت توجه نکنند، به‌راحتی آن را از دست می‌دهند؛ به‌طور مثال، کسب علم و دانش و بالا رفتن از نردبان ترقی، همیشه برای انسان میسر نمی‌شود. پس اگر شخصی فرصت آن را پیدا کند؛ ولی به اهمیت و ارزش واقعی آن آگاه نباشد، ممکن است آن را با تنبلی و بی‌حالی، از دست بدهد و زمانی حسرت آن را بخورد که هیچ سودی نداشته باشد. فهم و درک ارزش وقت و فرصت‌های به‌دست‌آمده، افراد را از تنبلی و اهمال‌کاری، بازمی‌دارد.                       
تلاش در ایجاد انگیزه: بسیاری از موارد تنبلی و اهمال‌کاری، به خاطر نداشتن انگیزه کافی است و همین مسئله باعث بی‌حالی و تنبلی شخص در انجام کارها و وظایفش می‌شود. اگر انگیزه کافی در ما وجود نداشته باشد، در انجام وظایف واجب نیز سستی می‌کنیم. بنابراین، بر ما لازم است با توجه به نتایج و ثمراتی که از انجام کارهایمان به دست می‌آوریم، در خودمان انگیزه ایجاد کنیم.
تعیین وقت معین برای هر کار: افراد باید برای هر کاری قبل از انجام آن، وقت معینی در نظر بگیرند؛ تا در آن‌وقت و فاصله زمانی، کار انجام شود. اگر وقت هر کاری از قبل مشخص نشود، ممکن است انسان در انجام آن امروز و فردا کند؛ مثلاً یک کشاورز اگر نداند زمان کاشت و برداشت محصول محدود است، یا به آن بی‌توجه باشد، هرگز نمی‌تواند محصول خوبی به دست آورد.
اولویت‌بندی کارها: اشخاص برای خودشان وظایف گوناگونی را در نظر می‌گیرند. هر کس باید بتواند کارهای بااهمیت‌تر را با اولویت اول، انجام دهد. این تقسیم‌بندی، شمارا مقید خواهد کرد تا به کاری که فوریت بیشتری دارد، بیندیشید و در این مورد اگر به‌طورجدی در انجام آن تسریع نکنید، اهمال‌کاری شما در سایر امور نیز تأثیر خواهد گذاشت.
اقدام به کار در حد توان: گاهی انسان به کاری مبادرت می‌کند که از حد توان و طاقت او فراتر است. در اینجا شخص با انتخاب غلط، زمینه اهمال‌کاری خود را فراهم ساخته است. بنابراین، هر کس ابتدا باید توان خویش را در انجام کارها برآورد کند و بعد کاری مناسب با توانش بپذیرد.
تغییر محیط: گاهی تنبلی و اهمال‌کاری، به خاطر شرایط محیطی خاصی است که فرد در آن قرارگرفته است. تغییر و تحول در این شرایط، می‌تواند تنبلی و بی‌حالی را از افراد دور کند.  
اهمیت کارآفرینی                                             
با توجه به اهمیت و نقش بالای کارآفرینی در ایجاد توان رقابتی و توسعهٔ اقتصادی، توجه هرچه بیش‌تر به تقویت زمینه‌های فعالیت کارآفرینان و ترویج فرهنگ کارآفرینی در کشور، از اهمیت زیادی برخوردار است تا بتوانیم با توسعهٔ فرهنگ کارآفرینی، زیرساخت‌های جامعه را برای زندگی سعادتمندانه دگرگون نماییم. قسمت اعظم فرهنگ کارآفرینی در جوامع کنونی، متأثر از نهادینه شدن فرهنگ علم در جامعه است. امروزه شواهد موجود نشان می‌دهد که کارآفرینی می‌تواند درنتیجهٔ برنامه‌های آموزشی، پرورش یابد.                                                  
کارآفرینی، مفهومی است که همواره همراه بشر بوده و به‌عنوان یک پدیده نوین نقش مؤثری را در توسعه و پیشرفت اقتصادی کشورها یافته است، به‌طوری‌که در اقتصاد رقابتی و مبتنی بر بازار امروزه دارای نقش کلیدی است، ازاین‌رو تضمین حیات و بقاء کشورها نیازمند نوآوری، ابداع و خلق محصولات و خدمات جدید می‌باشد. ازاین‌رو اقتصاددانان برای نخستین بار در نظریه‌های خود به تشریح کارآفرین و کارآفرینی پرداختند.
از طرفی هم توسعه کشور نیازمند فعالیت بیشتر همه اقشار جامعه است، یکی از بهترین عوامل خانواده است زیرا ضرورت ایجاد این سیستم کارآفرینی در خانواده از اهمیت بسیاری برخوردار است. چنانچه با فرهنگ‌سازی بتوان چنین سیستمی را در خانواده نهادینه کرد، قطعاً در سال‌های آینده شاهد ایجاد نسل کوشا و زرنگ و کارآمد خواهیم بود. در این زمینه نباید از آموزش هم غافل بود و از طرفی باید در کنار این‌ها نظارت اجتماعی را نیز افزایش داد.  
خانوداه ها بایست تلاش کنند برای از بین بردن تنبلی در جامعه، فضای کار و تلاش را به سمتی ببرند که کارنکردن و کم‌کاری ضعف جدی و توهین در بین اعضای خانواده و جامعه به‌حساب بیاید و از طرف دیگر نیز، باید تلاش کنند که حق افراد کارآمد و کوشا به‌صورت بهتر و عالی پرداخت‌شده و آن‌ها را به شکل‌های مختلف تشویق کنند. اما شواهد نشان می‌دهد که این دیدگاه و نظرات، تاکنون کمتر مورد آزمون علمی واقع‌شده است و درست‌تر اینکه تاکنون پژوهش خاصی درباره آن در ایران انجام‌نشده است. 
کارآفرینی را می‌توان شکل ویژه‌ای از نوآوری و خلاقیت بیان کرد که محدودیت به تأسیس یک کسب‌وکار جدید نیست زیرا می‌توان آن را در کسب‌وکارهای جاافتاده نیز یافت.‌ در این میان نقش و اهمیت خانواده به‌عنوان کانون اندیشه نوگرایی، در ایجاد روحیه خلاقیت و نوآوری در افراد، گسترش روحیه کارآفرینی و توسعه کسب‌وکار جدید در جامعه، انکارناپذیر است. چراکه خانواده ازنظر کمی و کیفی به پرورش روحیه و خلق ایده و کار در افراد می‌پردازد. تحقق کارآفرینی مستلزم توجه ویژه والدین به ابعاد و ساحت‌های حیات فردی فرزند از هنگام تولد تا زمان تکوین شخصیت اوست.‌
اگر والدین فرزند را به سمت و سویی ترغیب کنند تا ذهن خود را به صورتی منسجم سوق دهد، برای چنین فردی دستیابی به منابع اقتصادی ناشی از کار و تسخیر فضاهای جدید ارزش تلقی می‌شود. چنین طرز تلقی از دنیای پیرامون ذهن فرد را نسبت به خلق ایده‌ای نو و استقلال اقتصادی و کسب موفقیت دگرگون می‌سازد. خانواده می‌تواند عنصر پویایی و تحرک را به ژرفای وجود افراد تحت نفوذ و وابسته به خود تزریق کند، به شکلی که فرد و جامعه در محیطی هماهنگ به تعامل بپردازند و قالب‌های اجتماعی نوآورانه شکل گیرد.  

 کارآفرینی چیست؟                                                                                                          
کارآفرینی (به انگلیسی: Entrepreneurship) واژه‌ای است که به‌وفور در ادبیات عمومی جامعه به کار می‌رود، به‌عنوان یک حوزه مطالعاتی، نسبتاً جوان است و تعاریف مختلفی از آن ارائه‌شده است. کارآفرینی یک مفهوم چندوجهی است و محققان علوم مختلف اعم از اقتصاد، جامعه‌شناسی، روانشناسی و... در تئوری‌ها و تعاریف خود، هرکدام به یک وجه از این مفهوم پرداخته‌اند. آن‌ها در طول زمان تعاریف متفاوتی از کارآفرینی داشته‌اند و هرکدام بر بعد خاصی از فرایند کارآفرینی متمرکزشده‌اند. 
واژه کارآفرینی از کلمه فرانسوی " Entrepreneurs " به معنای "متعهد شدن " نشأت‌گرفته است . کارآفرینی اولین بار موردتوجه اقتصاددانان قرار گرفت و تمامی مکاتب اقتصادی از قرن 16 میلادی تاکنون به نحوی کارآفرینی را در نظریه‌های اقتصادی خویش تشریح نموده‌اند.
کارآفرینی فرآیند یا مفهومی است که در طی آن فرد کارآفرین با ایده‌های نو، خلاق و شناسایی فرصت‌های جدید با بسیج منابع، به ایجاد کسب و شرکت‌های نو، سازمان‌های جدید و نوآور رشد یابنده مبادرت می‌ورزد. این امر توام با پذیرش خطرات است ولی اغلب منجر به معرفی محصول یا ارائه خدمات به جامعه می‌شود. انگیزه‌های مختلفی در کارآفرین شدن مؤثر می‌باشد که ازجمله آن‌ها: نیاز به موفقیت، نیاز به کسب درآمد و ثروت، نیاز به داشتن شهرت و مهم‌تر از همه نیاز به احساس مفید بودن و استقلال‌طلبی را می‌توان نام برد.    

 کارآفرینی از مباحثی است که در تمامی ابعاد توسعه اقتصادی و اجتماعی از حدود 20 سال به این‌طرف عملاً در دنیای تجارت و کسب‌وکار مطرح‌شده است، ازجمله تعاریف کارآفرینی می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: 
" سرمایه هرگز ایده را به حرکت درنمی‌آورد بلکه این ایده است که محرک سرمایه است و موفقیت در کسب‌وکار، با ایدهٔ نوآورانه و خلاق که به همراه سرمایه منجر به ارائهٔ محصول جدید در بازار می‌شود رقم می‌خورد که این را اصطلاحاً کارآفرینی می‌گوییم".
کارآفرینی کیفیتی است که افراد را قادر می‌سازد یک فعالیت جدید را شروع کنند یا باقدرت و به‌طور ناباورانه فعالیت موجود را توسعه دهند. کارآفرینی موتور تحول و توسعه اقتصاد، فرهنگ و جامعه است. رشد و فراگیری این پدیده می‌تواند به تحول و دگرگونی اساسی در اقتصاد ملی منجر شود. کارآفرینی فرآیندی است که طی آن فرد کارآفرین با ارائه ایده و فکر جدید ایجاد کسب‌وکار با قبول مخاطره و تحمل ریسک، محصول و خدمت جدید را ارائه می‌کند.                                                                        
اگرچه تعاریف گوناگونی از کارآفرینی ارائه‌شده است، لیکن بیشتر نویسندگان و صاحب‌نظران درمجموع کارآفرینی را " فرآیند شناسایی فرصت‌های اقتصادی، ایجاد کسب‌وکار و شرکت‌های جدید، نوآور و رشد یابنده برای بهره‌برداری از فرصت‌های شناسایی‌شده می‌دانند که درنتیجه آن کالاها و خدمات جدیدی عرضه می‌شود. درواقع کارآفرینان کسانی هستند که با ایجاد محصولات خدمات نوین موردنیاز مردم، درآمد خوبی کسب می‌کنند. معمولاً گمان می‌رود که کارآفرینان درراه اندازی شرکت‌ها تبحر دارند.  درهرحال آن‌ها از هیچ، کسب‌وکار جدید خلق می‌کنند. آن‌ها به‌رغم مخاطرات بسیار، پیشگام کارهای جدید می‌شوند. 
تعریف ژوزف شومپیتر از کارآفرینی                                                                                        
ژوزف شومپیتر (1934) فرآیند کارآفرینی را " تخریب خلاق " می‌نامد. به‌عبارت‌دیگر ویژگی تعیین‌کننده در کارآفرینی همانا انجام کارهای جدید و یا ابداع روش‌های نوین در امور جاری است. روش نوین همان "تخریب خلاق " می‌باشد. ازنظر وی نوآوری در هر یک از زمینه‌های ذیل کارآفرینی محسوب می‌شود.                                      
1- ارائه کالای جدید                                                               
2- ارائه روش جدید در فرآیند تولید                                                                       
3- گشایش بازاری جدید                                                     
4- یافتن منابع جدید                                                                             
5- ایجاد هرگونه تشکیلات جدید در صنعت                                                     
اصولاًکارآفرینی به معنای فعالیت خلاق برای کسب ارزش از طریق ایجاد یک شرکت یا سازمان است. کارآفرین تلاش می‌کند تا از طریق شناسایی و پی گیری فرصت‌ها بدون در نظر گرفتن منابع در اختیار خویش به ارزش‌آفرینی بپردازد. کارآفرینی فرایندی است که از طریق تجربه و انتقال آن، قابل‌آموزش و قابل یادگیری است. به عقیده «آلفرد مارشال» کارآفرینان افرادی هستند که ماجراجویی می‌کنند و ریسک آن را متقبل می‌شوند. سرمایه و نیروی کار را گرد هم می‌آورند، برنامه کلی آن را تنظیم می‌کنند و بر جزئیات آن نظارت می‌نمایند.
این کارآفرین باید توانایی مدیریت کارها را از طریق افراد داشته باشد و آن را در محیطی سامان دهد که ماجراجویی و ریسک، جزء ذاتی آن است. بنابراین در دنیای در حال تحول امروز، کامیابی از آن جوامع و سازمان‌هایی است که بین منابع کمیاب و قابلیت‌های مدیریتی و کارآفرینی منابع انسانی خود رابطه معنی‌داری برقرار سازد. تا با استفاده از این توانمندی ارزشمند، سایر منابع جامعه و سازمان را به‌سوی ایجاد ارزش وحصول رشد و توسعه، مدیریت و هدایت کنند.                                                             
تفاوت کارآفرین با خلاق، نوآور، مخترع، سرمایه‌گذار و مدیر:                                                           
با توجه به تعاریف فوق، در خیلی از موارد، به خاطر نزدیکی و وجود تشابهات بین واژه‌های کارآفرین، نوآور، مخترع، سرمایه‌گذار و مدیر، آن‌ها را به‌جای یکدیگر به کار می‌برند. در این قسمت به تفاوت‌های آنان اشاره می‌شود.
خلاق: خلاقیت یک پدیده ذهنی است و فرد خلاق کسی است که فکر و ایدهٔ جدیدی دارد و به دنبال روش جدیدی برای هر موضوع است. به‌عنوان‌مثال هرکدام از افراد عادی در مواجه‌شدن با شیشه کثیف خودرو، به این فکر می‌افتد که شیشه را تمیز کند. ولی فرد خلاق احتمالاً به این فکر می‌افتد که چگونه می‌توان شیشه‌ای تولید کرد که کثیف نشود. در اینجا فرد خلاق به دنبال راه تازه برای یک مشکل است.                         
مخترع: خلاقیت و اختراع به هم نزدیک‌اند. گفته‌شده که فرد خلاق، به دنبال راه و روش تازه برای حل مشکل است. اما او هنوز راه و روش را پیدا نکرده است. ایجادکننده راه و روش تازه، همان مخترع است. پس مخترع کسی است که روش یا محصولی را برای اولین بار تولید می‌کند. در مثال فوق، کسی که شیشه‌ای تولید کند که کثیف نشود و نیاز به شستن نداشته باشد، مخترع است.                                  
نوآور: کسی است که قابلیت استفاده و مقرون به‌صرفه بودن محصول اختراع‌شده را بررسی و در صورت امکان، آن را تجاری می‌کند. در مثال بالا، پس از اختراع شیشه توسط مخترع، فرد نوآور بررسی می‌کند که شیشه تولیدی در مقایسه با شیشه‌های قبلی، چقدر مقرون‌به‌صرفه و اقتصادی است.
سرمایه‌گذار: سرمایه‌گذار کسی است که سرمایه (مالی) را در اختیار افراد (در اینجا منظور کارآفرینان است) می‌گذارد و در برابر آن در سود به‌دست‌آمده نیز شریک می‌شود. در مثال فوق، کارآفرین برای تجاری کردن محصول تازه اختراع‌شده (شیشه) احتمالاً به سرمایه زیادی نیاز دارد. به همین دلیل با سرمایه‌گذاری صحبت می‌کند تا از سرمایه او برای انتقال محصول به بازار استفاده کند. سرمایه‌گذار نیز قبول می‌کند و سرمایه خود را در اختیار کارآفرین قرار می‌دهد و در پی آن، در سودی که او از این راه به دست می‌آورد شریک می‌شود.
مدیر: مدیران، واحد کسب‌وکار را اداره می‌کنند و کارآفرینان با نگاه فرصت گرایانه، واحد کسب‌وکار را راه‌اندازی می‌کنند. ازآنجاکه هر کارآفرینی مسئولیت تمام‌کارهای مربوط به کسب‌وکار را بر عهده دارد، به‌طورکلی می‌توان گفت هر کارآفرینی مدیر است اما هر مدیری کارآفرین نیست.
کارآفرین کیست؟                                                                                        
کارآفرین (به انگلیسی: Entrepreneur)، فردی است که با صرف زمان و انرژی لازم، منابع، نیروی کار، مواد اولیه و سایر دارایی‌ها را به‌گونه‌ای هماهنگ می‌سازد که ارزش آن‌ها و یا محصولات حاصل از آن‌ها نسبت به حالت اوّلیه‌اش افزایش یابد (ایجاد ارزش‌افزوده کند). کارآفرینان بامهارتی که در تشخیص فرصت‌ها و موقعیت‌ها و ایجاد حرکت در جهت توسعهٔ این موقعیت‌ها دارند، پیشگامان حقیقی تغییر در اقتصاد و تحولات اجتماعی محسوب می‌شوند.                            
کارآفرین فردی است که کنترل درونی دارد. او برای آنکه بتواند درست آنچه را که می‌اندیشد عینیت بخشد و عزم خود را عملی کند باید رئیس و کارفرمای خود باشد. یعنی کارآفرین نیاز به استقلال دارد. ذهن پویای او مرزهای از پیش تعیین‌شده و قالب‌های رایج را در هم می‌شکند و باوجودی که همان چیزی را می‌بیند که دیگران می‌بینند، اما چیزی را می‌اندیشد که دیگران نمی‌اندیشند. یعنی کارآفرین خلاق است.
وقتی‌که خلاقیت او از ذهن به عمل منتقل می‌شود نوآوری صورت می‌گیرد. نوآوری یعنی پیمودن راه نارفته. کسی که اولین بار راهی را می‌پیماید. برای شناخت فرد کارآفرین باید ابتدا بدانیم که او چه‌کارهایی می‌کند و سپس دریابیم کدام خصوصیات و ویژگی‌های شخصیتی او را از دیگران متمایز می‌کند. کارآفرین فردی است دارای ایده و فکر جدید که از طریق فرآیند ایجاد کسب‌وکار (کسب‌وکار خانگی، کسب‌وکار مجازی، کسب‌وکار در مغازه یا شرکت یا سازمان) توأم با بسیج منابع و مخاطره مالی و اجتماعی، محصول یا خدمت جدیدی را به بازار عرضه می‌کند.
خصوصیات بارز کارآفرینان                                                                            
در جهان کنونی، اکثر میلیاردرهای موفق همان 24 ساعت شبانه‌روز و همان دسترسی به اطلاعاتی رادارند که بقیه آدم‌ها نیز دارند؛ اما تفاوت آن‌ها با دیگران این است که بیش از هر کس دیگری متفاوت با بقیه فکر می‌کنند. کارآفرینان برای آینده کسب‌وکار خود دارای چشم‌انداز می‌باشند و مهم‌تر از آن دارای توانایی پیاده‌سازی رویاهای خود هستند. وقت تلف نمی‌کنند، سریع تصمیم‌گیری می‌کنند. تردستی آن‌ها عامل کلیدی موفقیتشان است و هنگام تصمیم‌گیری، به سریع‌ترین روش ممکن، تصمیم‌گیری و اجرا می‌کنند. کارآفرین‌ها نسبت به مشارکت و اجرای کار متعهد هستند. آن‌ها به‌ندرت جا می‌زنند، حتی زمانی که با موانع غیرقابل‌عبور مواجه‌اند.                                                                         
کارآفرینان عاشق آنچه آن‌ها انجام می‌دهند، هستند. این عشق است که آن‌ها را حفظ می‌کند و ترک این اعتقاد و نیت برایشان دشواراست؛ و این عشق به مردم و خدمات آن‌ها است که آنان را بسیار موفق در ارائه کارشان می‌کند. کارآفرین‌ها از قدرت خود، آگاهی دارند و خودشان را با همراهی افرادی مجهز می‌کنند که مشخصه قدرت آنان برای محیط کار بسیار مناسب است. 

پولدار شدن لزوماً محرک کارآفرینان نیست؛ میزان درآمد سنگ ترازوی آنان نیست؛ بلکه کارآفرینان عقیده دارند اگر درست خدمت کنند و موفق باشند، پاداش نیز خواهند داشت. کارآفرین‌های موفق نه‌تنها خودشان نقشه دارند، بلکه به نقشه شما نیز گوش می‌دهند و به شما مشاوره معقولانه و مفیدی می‌دهند. آن‌ها می‌دانند که در مورد چه‌کاری توانایی دارند و باسخاوت بقیه را کمک می‌کنند تا به مسیر تحقق رویاهای شان پی ببرند.
با بودن در قلمرو کوچک کارآفرین‌های موفق خواهید فهمید که مغز آنان نسبت به بقیه مردم متفاوت کار می‌کند. آن‌ها جایی که ممکن است چشم‌اندازها و دیدگاه‌های بسیاری موردنیاز باشد، برای تشخیص داده‌های مسئله به بقیه افراد می‌پیوندند؛ حتی اگر آن طرح منتقدان بیشتری نسبت به حامیانش داشته باشد.
کارآفرین‌های موفق نکات خوب زندگی خویش را تشخیص داده و قاعدتاً برای آن‌ها سپاس‌گزار نیز خواهند بود. چون آنچه شما روی آن تمرکز می‌کنید، گسترش می‌یابد و هنگامی‌که بر خوبی در زندگی تمرکز می‌کنید، مقدار بیشتری از آن را خلق می‌کنید. اگر کارآفرین‌های موفق به‌جایی رسیده‌اند که هم‌اکنون هستند، به خاطر این است که قبول کرده‌اند با همان چیزی در ارتباط هستند که نیازمندش بوده‌اند. آن‌ها در مورد مسائل با تمام جان‌ودل خود سخن می‌گویند و هرگز شبیه افراد بی‌حوصله و ناشکیبا به نظر نمی‌رسند، بلکه فقط تمام تلاش خود را می‌کنند.
افرادی که یک فرصت شغلی جدید در صنعت ایجاد می‌کنند کارآفرین هستند. آن‌ها اغلب این کار را با ایجاد شرکتی تازه انجام می‌دهند. اما آن‌ها همچنین فرصت‌های جدید شغلی را با ورود یک محصول یا ایجاد یک بازار جدید به وجود می‌آورند. بنابراین که در کارخانه‌ها بزرگ خطوط تولید تازه‌ای به راه می‌اندازند و یا با ایجاد بخش‌هایی تازه که قبلاً وجود نداشت باعث ایجاد بازاری جدید می‌شوند با این تعریف کارآفرین هستند.
به بیان کلی‌تر کارآفرینان منابع را مدیریت می‌کنند تا چیز تازه‌ای بسازند اعم از شغل تازه یا کالا یا خدمت یا حتی بازار تازه- آنچه کارآفرینان موفق را از کارآفرینان دیگر متمایز می‌کند سرعت توسعه فعالیت اقتصادی آنان است. آن‌هایی بیشتر موفق هستند که فعالیت اقتصادی‌شان را بتوانند به‌سرعت رشد دهند. آن‌ها موقعیت‌هایی را که در بازار دیگران به آن‌ها توجهی نمی‌کنند می‌یابند و همین ایده بهره‌برداری کردن از این موقعیت‌ها را در ذهن آن‌ها شکل می‌دهد. 
آن‌ها خودشان را به‌خوبی در بازاری که در حال انتقال و تغییر است جا می‌اندازند که از این نظر مبتکر و مخترع شناخته می‌شوند. آن‌ها به‌دقت پیش‌بینی می‌کنند که جهت بازارها در حال تغییر است و سپس آماده می‌شوند که بازارها را به راه بیندازند که این کار را قبلاً کسی انجام نداده بود.
مردم اغلب فکر می‌کنند کارآفرینان در ابتدا موفق هستند چون گوش‌به‌زنگ‌ها یا خدمات تازه‌ای ابداع می‌کنند مثل موتور جستجوی یاهو. اما این‌طور نیست و اغلب کارآفرینان موفق کار خود را با افزایش در کیفیت یک کالا یا محصول ایجاد می‌کنند بدون اینکه چیز تازه ایجاد کرده باشند. آن‌ها اطلاعات کوچکی روی آنچه دیگران انجام می‌داده‌اند ایجاد می‌کنند.

یکی از فصل‌های درخشان زندگی پیامبر معظم اسلام صلی‌الله علیه وآله، کار و کارآفرینی و تقدیر و ترویج کار و فعالیت است. در نگاه پیامبر اکرم صلی‌الله علیه وآله، کار کردن، در ردیف جهاد درراه خدا آمده است. وی دراین‌باره می‌فرماید: «هر کس از راه، حلال برای استغنای خود و خانواده‌اش تلاش کند، مانند کسی است که درراه خدا جهاد کرده است و هر کس با تلاش و آبرو، در پی حلال دنیا باشد، در مرتبه شهدا خواهد بود».
امام صادق علیه‌السلام، درباره پیامبر می‌فرماید: «پیامبر، همیشه هسته‌های خرما را در زمین می نشاند و علاقه زیادی به کشاورزی داشت». همچنین ابن اثیر می‌نویسد: «در فدک، درخت خرما بود که پیامبر صلی‌الله علیه وآله، آن‌ها را کاشته بود که از میوه آن‌ها، حجاج استفاده می‌کردند. عده‌ای نیز از آن‌ها بهره
اقتصادی می‌بردند».                                                         
از احادیث مرتبط با مقولات یادشده، به‌خوبی روشن می‌شود که پیامبر اکرم صلی‌الله علیه وآله، بااینکه امور اجتماعی و وظایف سنگین رسالت و تبلیغ را بر عهده داشت، هم شخصاً کار می‌کرد و هم کار و تلاش و خلق فرصت‌ها را ترویج می‌کرد. او، مروج کار و کارآفرینی بود و همواره و در تمامی زوایای حیات خویش، در هیئت یک کارآفرین اندیشه‌ورز، ظاهر می‌شد؛ او، مبدأ کار و کارآفرینی را خدا می‌دانست و می‌فرمود: «وقتی خداوند، دری از کسب‌وکار و روزی را به روی شما گشود، آن را حفظ کنید» و همواره تأکید می‌کرد که «کسی که از دسترنج خود درآمد داشته باشد و کسب‌وکار و اشتغال داشته باشد، دوست خداوند است». 

برو کار می‌کند، مگو چیست کار       که سرمایهٔ جاودانی است کار

دستگیری و نجات نیازمندان                                                                                
دست‌های کوچک کودکانی که از موهبت پدر محروم‌اند، چشم‌های نگران بیوه‌زنانی که بار سنگین زندگی از طاقت شانه‌های آنان فراتر رفته است و دل‌های خسته نیازمندانی که از شدت نجابت هرگز لب به شکوه نمی‌گشایند، هرروز و هرلحظه در انتظار یاری پاک و پربرکت شماست. گاهی خدا می‌خواهد با دست شما دست دیگر بندگانش را بگیرد. وقتی دستی را به یاری می‌گیرید، بدان که دست دیگرتان در دست خداست. به نظر بنده هیچ رنگی در زندگی انسانی جز بارنگ شادمانی و شعف چهره‌های غمگینانه همنوعان فرودست و مستمند را رنگ نمی‌بخشد.

در دیاری که در آن نیست کسی یار کسی       کاش یا رب نیافتد به کسی کار کسی

(شاعر: استاد شهریار) 

 استحکام پایداری جامعه سالم با کاهش دغدغه‌های کهنه نیازمندان میسر می‌شود و اعتبار می‌یابد و سلامت فکر و روان و آرامش و آسایش عمومی با مشارکت نیک اندی‌شان توانمند در مسیر یاری و کمک ضعیفان تحقق می‌یابد. این موقعیت در جامعه ما به لحاظ باورها، اعتقاد به وعده‌های الهی و همچنین فرهنگ مردم مداری و بخشندگی همواره فراروی افراد قرار دارد. احساس خوش آسایش و آرامش افراد نیازمند و خشنودی باطنی افراد خیر وصف‌ناپذیر است. کمک به همنوع چشمه‌ای که همیشه می‌جوشد نوع‌دوستی فرهنگ دیرینه ایرانیان است.                       
کمک کردن به دیگران و برآورده کردن نیازهای آن‌ها باعث می‌شود که احساس شادابی و انرژی بیشتری داشته باشید. چه خوب است قبل از این‌که کسی از شما درخواست کمک و یاری کند، به او کمک کرده ویاری‌اش برسانید. تحقیقات نشان داده است، کمک کردن به‌صورت داوطلبانه به دیگران باعث می‌شود فرد علاوه بر احساس رضایت درونی و شادی، مشکلات خود را نیز حل‌شده ببیند و از ارتباط بهتری با افراد جامعه نیز بهره‌مند شود و سلامت جسمی و بدنی بیشتری نیز داشته باشد. کمک به دیگران باعث می‌شود از مشکلاتتان دور شوید و نیز به بهبود روابط اجتماعی شما کمک می‌کند. همان‌طور که افراد شاد بیشتر به فکر کمک به دیگران هستند، کمک به دیگران نیز شادی شمارا افزایش می‌دهد. طی یک بررسی معلوم شد کمک به دیگران باعث تقویت شادی، احساس رضایتمندی از زندگی، اعتمادبه‌نفس، سلامت جسمی و کاهش افسردگی می‌شود.
اگر "گذشت" کسی را کوچک می‌کرد                                        
خدا این‌قدر بزرگ نبود...                                         
اگر " بخشش" کسی را فقیر می‌کرد،                                                           
خدا این‌قدر غنی نبود…         
                                
انسان‌ها همواره خواهان کمال طلبی هستند. از سوی دیگر گرایش به برانگیختن تحسین دیگران و در حقیقت حس زیبایی خواهی که خوشبختی ازجمله آن‌ها محسوب می‌شود. یکی از این راه‌های، احسان و نیکویی کردن به دیگران است. نیکی کردن به همنوع از دو بٌعد جسمی و روحی، انسان را ارزشمند می‌سازد؛ چراکه فرد با گذشتن از تعلقات مادی دنیوی، نخست به چنان آرامشی دست می‌یابد که خود را از دیگران در این زمینه برتر دانسته و احساس خوشبختی می‌نماید. در ثانی؛ باعث جذابیت بین مردم می‌شود و دیگران را به‌راحتی به‌سوی خود جذب می‌کند.
بزرگی می‌گفت: برای رسیدن به بلندای بخشندگی باید از «آز» وجود خویش بگذرید. دستی که کمک می‌کند، از دستانی که برای دعا بالا می‌روند مقدس‌تر است وزندگی حقیقی یعنی در کوچه‌پس‌کوچه‌های شهرتان دست کسی را بگیرید و ابراز یک "کلمه دلگرم‌کننده و قدمی مثبت برداشتن برای فردی درمانده ارزشش بیشتر از ساعت‌ها تعریف و تمجیـد، بعد از مرگ اوست.                             
انسان خوشبخت نمی‌شود اگر برای خوشبختی دیگران نکوشد زیرا بخشنده بودن بیش از آنکه توانایی مالی بخواهد قلب بزرگ می‌خواهد. آگاه باشید که خدا در هیچ جا، همچون آنجا پرستش نمی‌شود که آدمی برای نیکی کردن به مردم و زیارتشان گام برمی‌دارد. بی‌شک هر گام کوچک شما در گشودن گره فروبسته نیازمندان و مستمندان با استقبال رحمتی وسیع از جانب آن‌که تاروپود زندگی در دستان توانای اوست مواجه خواهد شد و با ستایش فرشتگان رحمتش بدرقه خواهد گشت که در کتاب آسمانی‌اش فرمود:                                     
{لَن تَنَالُواْ الْبرِّحَتی تُنفِقُواْ مِمَّا تحُبُّونَ وَ مَا تُنفِقُواْ مِن شی‌ءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ } 

شما هرگز به مقام نیکوکاران و خاصان خدا نخواهید رسید مگر ازآنچه دوست می‌دارید و محبوب شماست درراه خدا انفاق کنید، و آنچه انفاق کنید خدا بر آن آگاه است(سوره آل‌عمران آیه 92).                                              
این‌گونه کمک‌ها و ازخودگذشتگی‌ها درنهایت جبران می‌شود زیرا مردم تمایل دارند بعداً به این افراد کمک کنند. ضمن این‌که افراد با کمک کردن به دیگران برای حل مشکلاتشان در حقیقت چیزهای جدید می‌آموزند و برای خود یک سرمایه اجتماعی نگه می‌دارند که ممکن است در همان لحظه به کارشان نیاید اما بعداً بسیار کمک‌ کننده
است.  

پیامبر اکرم - صلی‌الله علیه و آله - فرمود: قال رسول الله - صلی‌الله علیه و آله - مَنْ قَضی لأخیهِ المؤمنِ حاجةً کانَ کمَن عَبَدَ اللهَ دَهرَهُ. 

کسی که برای کمک به برادر خود و سود رساندن به او اقدام کند، پاداش مجاهدان درراه خدا به او داده خواهد شد. «امالی شیخ طوسی، ص 481، ح 1051»
رسول خدا - صلی‌الله علیه و آله - فرمود: قال رسول الله - صلی‌الله علیه و آله -: أیّها مُسلمٍ خَدَمَ قوماً مِنَ المسلمینَ إلاّ أعْطاهُ اللهُ مِثلَ عَددِهِم خُدّاماً فی الجَنَّةِ. هر کس یک نیاز برادر مؤمن خود را برآورد، مانند کسی است که عمر خویش را به عبادت خدا سپری کرده باشد. «الکافی، ج 2، ص 207».
أبغُونِی الضُّعَفاءَ فَإنَّما تَرزُقُونَ وَ تَنصُرُونَ بِضُعَفاءِکم؛ ناتوان را پیش من آرید زیرا شما به برکت ناتوانان خود روزی می‌خورید و یاری می‌شوید. (گزیده‌ای از نهج الفصاحه 20).                                            
أتُحِبُّ أن یلِینَ قَلبُک وَ تُدرِک حَاجَتَک؟ اِرحَمِ الیتیمَ وَ امسَح رَأسَهُ وَ أطعِمهُ مِن طَعامِک یلِنَ قَلبُک وَ تُدرِک حاجَتَک؛

آیا دوست داری دلت نرم شود و حاجت خود بیابی بر یتیم رحمت آور وی را بنواز و از غذای خویش بدو بخوران تا دلت نرم شود و حاجت خود بیابی. 

(گزیده‌ای از نهج الفصاحه 32).                                                                    
أحبّ الأعمال إلی اللَّه من أطعم من جوع أو دفع عنه مغرما أو کشف عنه کربا؛ 

بهترین کارها در پیش خدا آن است که بینوائی را سیر کنند، یا قرض او را بپردازند یا زحمتی را از او دفع نمایند(گزیده‌ای از نهج الفصاحه 76).                                         
أحبّ الطّعام إلی اللَّه ما کثرت علیه الأیدی؛ بهترین غذاها در پیش خدا آن است که گروهی بسیار بر آن بنشینند. (گزیده‌ای از نهج الفصاحه 82). 
أحبّ عباد اللَّه إلی اللَّه أنفعهم لعباده؛ ازجمله بندگان آن‌کس پیش خدا محبوب‌تر است که برای بندگان خدا سودمندتر است. (گزیده‌ای از نهج الفصاحه 86). 
 
احسان و نکوکاری به هراندازه و شیوه نمود شکوفایی درک انسان توانمند نسبت به همنوعان محتاج و درمانده در گردش زندگانی است. محققان در تحقیقات اخیر توضیح می‌دهند که برای دسته مشخصی از افراد، پیشرو بودن در زندگی بسیار ساده‌تر است. به عقیده آن‌ها سه دسته افراد وجود دارند: گیرنده‌ها، متوسط‌ها و بخشنده‌ها. افراد گیرنده همه حواسشان متوجه خودشان است درحالی‌که دهندگان یا بخشندگان همیشه به دنبال راهی برای کمک به دیگران هستند. متوسط‌ها نیز خودشان را با دیگران همسو می‌کنند. آن‌ها مشتاق کمک به دیگران هستند، اما ممکن است انتظار داشته باشند که در عوض کارشان، از جانب سایرین کمک دریافت کنند.                                                                     
رویکرد افراد موفق در قبال مشکلات بسیار جالب‌توجه است. موانعی که به عقیدهٔ اکثریت افراد غیرقابل‌عبور هستند، برای افراد موفق چالش‌هایی به شمار می‌روند که باید بر آن‌ها چیره شد. اعتمادبه‌نفس آنان در مواجهه با مشکلات، به خاطر توانایی‌شان در دوری کردن از منفی نگری هایی است که دیگران را از پیشروی بازمی‌دارد.                                                     
کمک کردن و تعهد به افراد و گروه‌های دیگر باعث حس وابستگی به آن‌ها می‌شود. انسان طبعاً اجتماعی است این بدان معناست که ما برای سلامت روحی و روانی مناسب به برقراری ارتباط با دیگران نیازمندیم. ارتباط با دیگران این نیاز را تأمین می‌کند ولی گاهی اوقات نادیده گرفته می‌شود. علاوه بر ایجاد ارتباط و حس وابستگی، کمک کردن یک دلیل بزرگ‌تر دارد این دلیل باعث می‌شود که شما یک بخش لازم از جامعه باشید.
کمک کردن به دیگران و روبرو شدن با مشکلات آن‌ها باعث می‌شود که وسعت دید شما افزایش و طرز فکر شما تغییر یابد. یعنی به این روشن‌بینی می‌رسید که مشکلات شما در مقایسه با آن‌ها بسیار کوچک است. وقتی مشاهده می‌کنید که افراد دیگر در چه شرایط سختی زندگی می‌کنند و شما از نعمت سلامت، مسکن و خانواده برخوردار هستید به خاطر این نعمت‌های بزرگ از محضر خداوند سپاسگزاری می‌کنید. با استفاده از این شرایط حس قدرشناسی خود را افزایش داده و سعی کنید نهایت تلاش خود را برای کمک به دیگران انجام دهید.                            
کمک کردن به دیگران باعث می‌شود که از حوزه اجتماعی کنونی خود خارج شوید و شمارا به افراد جدید معرفی می‌کند. بیشتر این افراد ممکن است روزی دوستان، معلمان و یا همکاران شما شوند. علاوه بر ایجاد روابط جدید، بخشندگی شما تأثیر مثبت بسیاری بر روی روابط کنونی شما خواهد گذاشت. زمانی که کمک‌های شما به روابط بهتر و صمیمی‌تر با دیگران منتهی می‌شود، خانواده، دوستان و همکاران شما نیز از این روابط سود می‌برند. کمک کردن به دیگران به‌نوعی موجب تحکیم روابط شما با شریک زندگی‌تان نیز می‌شود.                         
احسان و نیکی به مردم ازجمله ابزاری است که نزدیکی به خدا را سرعت می‌بخشد، مانع نزول بلا و موجب برطرف شدن سختی‌ها و مشکلات می‌شود، و از همه مهم‌تر محبوبیت در پیشگاه خداوند متعال را که منشأ رحمت‌های بی‌کران او است به ارمغان می‌آورد. رسیدگی به همنوعان، عملی ارزشی اخلاقی و معنوی است که به‌حکم فطرت انسان، بسیار والا و ارزشمند است و تقریباً به‌طور یکنواختی در همهٔ ادیان الهی و آسمانی، رسیدگی و توجه به دیگران و رعایت حال آن‌ها از ضرورت‌های اعمال انسان محسوب می‌گردد. اگر روابط انسان‌ها بر اساس همدلی، ایمان و تقوا باشد همهٔ افراد از هنر، ابتکار و توانایی‌های مالی و جسمی یکدیگر بهره‌مند می‌شوند و باعث پیشرفت جامعه می‌گردد.

خدايا چنان كن سرانجام كار كه تو خشنود باشي وما رستگار           

 

امروز264
دیروز313
بازدید کل447998

افراد آنلاین

1
نفر آنلاین است

شنبه, 01 ارديبهشت 1403