مقدمه
یکی از پدیدههای زیبا و تحسینبرانگیز ایرانیان باستان، فرهنگ همیاری و همدلی است. این ارزش والای انسانی را امروزه نیز در جای جای سنن ایرانیان مشاهده میکنیم و بدان میبالیم. چرایی این تأسی همه جانبه، به مراتب والای همدلی از دامان اعتقادات یکتاگرایانه ایرانیان بر میخیزد. در فرهنگ کهن سال ایران «تعاون» به عنوان بخشی بالقوه، توانمند، نقش آفرین و یکی از مهمترین بخشهای اقتصادی کشور توان برآوردن نیاز افراد دارای اندیشه و باور کار گروهی را دارد. با پیوستن به این بخش و تجربه آن، باور خود را به منصّه ظهور برسانید. چرا که همکاری با دیگران، نیرو و اعتماد به نفس خاصی به انسان میدهد.
برای تعاون وهمدلی باید در ابتدا بتوانید با چارچوب ذهنی دیگران آشنا شوید و به طور نسبتی آن را درک کنید. از آنجایی که درک هر فردی نسبت به یک وضعیت مشخص و ثابت متفاوت از دیگری است، آشنایی با ذهن دیگری نیازمند تلاش بیشتری میباشد. مسائل خانوادگی و تربیتی، استعدادهای فردی و اجتماعی میتوانند در ایجاد تفاوت بین افراد نقش داشته باشند، امّا میتوانید با قبول این تفاوتها به نوعی وحدت و یگانگی برسید و رابطه خوب و سازندهای را آغاز کنید.
امام علی(ع) در این باره میفرماید: «بر شماست که یکدیگر را نصیحت کرده و در کارها همکاری نمایید. درست است که هیچ کس نمیتواند حق اطاعت خداوندی را چنان که باید بگذارد، امّا باید به قدر توان، حقوق الهی را رعایت کند که یکی از واجبات الهی، یکدیگر را به اندازه توان نصیحت کردن، و برپا داشتن حق و یاری دادن به یکدیگر است.» (نهج البلاغه، ۱۳۸۱:خطبه۲۱۶)
لغت «تعاون» از ریشه «عون» و در باب تفاعل به معنای همکاری آمده و همسان با واژه cooperation در زبانهای اروپایی به کار میرود. واژههایی که از این لغت مشتق میشوند عبارتند از: Cooperative به معنی شرکت تعاونی. Cooperatism به معنی مکتب تعاون.
همدلی و تعاون یک نوع فضیلت و عبادت شمرده میشود. پیامبر اکرم(ص) میفرماید: «رفع گرفتاری و همدلی با مردم بهتر از روزه و اعتکاف یک ماه است.» (وسائل الشیعه،۱۳۷۰، ج۱۱، ص۵۶۶)
امیرالمونین(ع) میفرمایند: از پیامبر(ص)شنیدم که فرمود: «کسی که یک مشکل از مومن رفع کند، مثل کسی است که تمام عمرش را عبادت کرده است.» (همان، ج۱۱، ص۵۷۸)
تعاون در مفهوم عام، اشاره به همکاری، مساعدت، یاریگری، رعایت منافع جمعی، دستگیری از دیگران و… دارد و به زبان ساده مدد رساندن به یکدیگر در جهت ارضای نیاز مشترک است. هنگامی که فردی نتواند به تنهایی کار یا فعالیت زندگی را انجام دهد، راه درست آن است که از دیگران کمک گیرد تا آن کار را به صورت دسته جمعی انجام دهند، این شیوه کار را تعاون میگویند. تعاون یکی از راههای شناخته شده برای حل مشکلاتِ اقتصادی و اجتماعی زندگی است؛ چرا که با کار گروهی و مشورت، مشکلات و مسایل انسان راحتتر حل خواهد شد.
تعاون و همکاری به شکلی که اجتماع مستقل اشخاص به منظور تامین نیازها و اهداف مشترک اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خود که هدف واحد در ارزشهای اخلاقی همراه با اهداف اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و رفع حوایج مشترک به وجود میآید. همه فعالیتها با تشریک مساعی و بهصورت جمعی صورت میگیرد.
با توجه به روایاتی که در فضیلت همدلی و تعاون ذکر شد، در مییابیم که این صفت پسندیده از جمله صفاتی است که مورد توجه و تاکید بسیاری از ائمه معصومین(ع) بوده است؛ چرا که یاری رساندن به مومن، عبادتی است که مورد رضایت خداوند میباشد، به همین دلیل از بسیاری عبادات با فضیلتتر و مهمتر شمرده شده است.
با وجود اینکه تعاریف زیادی برای همدلی و همدردی مطرح شده است امّا هرگز نمیتوان گفت کدام یک بر دیگری برتری دارد. زیرا در هر رابطهای به مقدار مشخصی از هر دوی این احساسات نیاز است تا طرفین بتوانند ارتباط خویش را ادامه دهند. بنابراین در صورتی که میخواهید دوستیتان را با دیگران حفظ کنید و یا صمیمیتر از اینکه هستید با آنها رفتار کنید، همدلی و همدردی را بسته به شرایطی که در آن قرار دارید، به کار گیرید. آن وقت است که میتوانید طعم واقعی رفاقت و رابطه با دیگران را بچشید.
مصادیق همدلی و تعاون:
1. هدیه دادن:
هدیه دادن به برادر مومن، جهت اظهار دوستی و محبت و تأکید دوستی یکی از مصادیق همدلی و تعاون است. چرا که از این طریق انس و الفتی بین قلبهای آنها ایجاد میشود که در گرفتاریها و مشکلات بعدی آنها را به یکدیگر نزدیکتر میکند. همدلی حضور کامل برای احساسات و نیازهای یکدیگر است. همدلی موافقت نیست، بلکه تمایل برای درک کامل وقایع از دید فرد دیگر است. برای خلق ارتباط صمیمی، نباید نیاز شما در همان موقعیت، نیازِ فردی باشد که شما او را میشنوید، برای مثال اگر شما بچه ندارید به این معنی نیست که نمیتوانید با پدر و مادرها همدلی کنید.
2. رفع غم و اندوه از چهره مومن:
واقعیت این است که انسانها گرفتار روزمرگیها هستند و نمیتوانند بین ایدهآلهایشان اولویتبندی کنند. ولی در عین حال نیازمند کمک و همدلی و همیاری میباشند. هنگامی که انسانی را در حال غرق شدن میبینید، اولویت کمک به او و تلاش برای نجات اوست. حتّی اگر خود او از غرق شدن نهراسد. شما که شاهد آن هستید، موظّف به کمک کردن میباشید. بهتر است به یکدیگر بیاموزید که اولویتهایشان را بیابند. روزمرگیها را کنار بگذارند و آنچه را که به نفعشان است، برگزینند تا بتوانند از موهبتهای داده شده حدّاکثر استفاده را بنمایند.
امام صادق(ع) میفرماید: «هر کس که غصه و اندوه قلب مومنی را مرتفع کند، خداوند، اندوه آخرت را از او برطرف خواهد نمود و با دل خشنود و قلب مسرور از قبر بر خواهد خاست و هر آن کس که مومن گرسنهای را خوراک دهد، خداوند از میوههای بهشتی به او خواهد خورانید و هر کس که مومنی را به جرعه آبی سیراب کند، خدایش از رحیق مختوم سیراب خواهد کرد.» (مقدادی اصفهانی، ۱۳۷۷، ص۳۳۸)
3. عیادت در وقت بیماری:
بیماری و سختی از اموری است که خدای سبحان بر بندگان خویش وارد میکند، تا اجر و ثوابی نصیب بنده شود و از امتحان الهی سربلند بیرون آید. حضرت صادق(ع) میفرمایند: «بزرگی فرد در بزرگی بلاست. خدای سبحان دوست نمیدارد قومی را مگر اینکه آنها را مبتلا مینماید.» و چنین است که عیادت بیمار، حضور بر بالین کسی است که به امتحان الهی وارد شده است. رسول اکرم(ص) در بیان ثواب این امر میفرمایند: «عیادت کننده بیمار در رحمت خداوند غوطهور است.» (کلینی، ج۲، ص۲۵۲)
نکته: یکی از عللی که انسانها به عیادت بیمار ترغیب شدهاند، آن است که رسول اکرم (ص) میفرمایند: «به عیادت بیمار بروید و در تشیع جنازه شرکت کنید، چراکه شما را به یاد آخرت میاندازد.» و فراموش نکنیم که به فرموده نبی اکرم (ص): «لولا ثلاثٌ فی ابن آدم ما طأطأ رأسه شئ: المرض و الفقر و الموت، کلهم فیه و إنه معهن لو ثاب»؛ اگر سه چیز در فرزندان آدم نبود، سر خویش را به هیچ چیز فرو نمیآوردند. این سه چیز عبارت است از: مرض، فقر و مرگ که هر سه با انسان تا موقع بازگشت، همراه است.» پس عیادت بیمار ما را با این واقعیت مواجه میسازد که چه مقدار ضعیف هستیم و چه مقدار در معرض آسیبهای پیرامونی قرار داریم و اگر لطف خداوند و نعمت سلامتی را اینک همراه داریم، باید شکرگزار او باشیم.
یکی از مصادیق همدلی بین مومنان، عیادت در وقت بیماری است. چرا که انسانِ بیمار بیشتر از اوقات دیگر نیاز به مراقبت و همدلی دیگران دارد، لذا وقتی برادر مومنش در آن وقت او را ملاقات کند و کنار او حضور یابد، انس و الفتی بین آنها ایجاد میکند که در مهلکههای بعدی یکدیگر را یاری میکنند. (فیض کاشانی، ۱۳۶۵، ص 122)
4. کوشش برای صلح و آشتی:
خداوند در قرآن میفرماید: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُواْ بَینْ أَخَوَیْکمُ وَ اتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّکمُ تُرْحَمُونَ»؛ در حقیقت مؤمنان با هم برادرند، پس میان برادرانتان را سازش دهید و از خدا پروا بدارید، امید که مورد رحمت قرار گیرید. (سوره حجرات، آیه ۱۰)
همچنین پیامبراکرم (ص) میفرماید: «کسی که مومنی را خوشحال کند، من را خوشحال کرده و هر کس من را خوشحال کند، خدا را خشنود نموده است.» (حر عاملی، ج۱۱، ص۵۶۹ )
برای ایجاد همدلی با دیگران گوش دادن باید فعالانه باشد. منظور از گوش دادن فعالانه، گوش دادن به صحبتهای طرف مقابل بدون هیچ گونه ارزشیابی و قضاوت است که ضمن این کار، احساسات او تشخیص داده شده و منعکس شوند. بنابرین فرایند گوش دادن فعال، شامل دو مرحله است. ابتدا گوش دادن به صحبتهای طرف مقابل، یا در برخی موارد دیدن احساسات او از طریق نگاه کردن، سپس بیان احساسات طرف او به درستی، به گونهای که طرف مقابل به این برداشت برسد که احساساتش درک شده و ارزشمند هستند. جالب اینکه ایجاد رابطه مبتنی بر پذیرش بدون قید و شرط، شرط لازم گوش دادن فعالانه است.
5. تعاون در خانه:
اولین قدم همکاری، در محیط خانواده برداشته میشود. به همین دلیل معصومین(ع) با اعضای خانواده خود کمال همکاری را داشتند. روزی رسول اکرم(ص) وارد منزل امیرمؤمنان(ع) شد. مشاهده کرد که حضرت علی(ع) و حضرت زهرا(س) مشغول آسیاب کردن غله هستند، پرسید: کدام یک از شما خسته است؟ حضرت علی(ع) پاسخ داد: ای پیامبر! فاطمه خسته است. حضرت به او فرمود: دخترم! برخیز، او برخاست و پیامبر(ص) به جای او به آسیاب کردن پرداخت. (فیض کاشانی،۴، ص ۱۲۹)
6. همکاری و تعاون میان فرزندان:
همکاری سازنده با دیگران، در پیشرفت و موفقیت انسان موثر است، امّا به هر حال رقابت با دیگران هم بخشی از زندگی است و سهمی برای خود دارد. کودکان رقابت را خیلی زود میشناسند (از وقتی که میخواهند توجه بیشتر پدر و مادر و بزرگترها را به خود جلب کنند تا وقتی که در مدرسه برای نمرات بهتر و جوایز و تحسینهای بیشتر رقابت میکنند). رقابت هم برای خود جایی در زندگی دارد، امّا باید توجه داشت که در محدوده خود بماند و از حد معیّنی تجاوز نکند. البته هستند کسانی که زندگی را تنها «یک مسابقه و مبارزة دائمی» تلقی میکنند. اگر انسان چنین احساسی داشته باشد، یعنی برای پیشرفت خود دائم به کنار زدن و از سر راه برداشتن دیگران نیاز دارد. در رقابت دوستانه در نظر گرفتن انصاف و ملاحظه اساس کار است. متاسفانه بیشتر رقابتها، سرانجام خوشی ندارد.
در جریان فعالیتهای گروهی بسیاری از دانشآموزان در فرآیند و جریان مطالعه و شناخت خود و شرکت جستن فعالانه در مصاحبت با گروه همسالان به مراتب احساس امنیت بیشتری پیدا میکنند. علاوه بر این فعالیت گروهی به فرد فرصت میدهد تا ایجاد رابطه با دیگران و اجتماعی شدن را هرچه بیشتر عملاً تجربه کند. توانایی در ایجاد ارتباط با دیگران خود عامل اصلی سازندگی فرد است.
یکی از جریانهای اساسی در زندگی آدمی همکاری است. همکاری رکن اساسی زندگی انسانی است. در هر وضع و هر موقعیت همکاری شرط اصلی زندگی جمعی است. جنبه اجتماعی رشد و آماده کردن بچهها برای به سر بردن با دیگران و همکاری با ایشان مدتهاست که نظر مربیان را جلب کرده است.
7. تعاون در جامعه:
پس ازخانواده نوبت به اجتماع میرسد. این گونه همکاریها بیشتر در قالب کمکرسانی فردی، اجتماعی، اقتصادی انجام میگیرد. گاهی اوقات بدون آنکه خودتان بخواهید با دوستان، نزدیکانتان، همسایگان، همکارانتان همدردی میکنید، گاهی هم احساس میکنید در حال همدردی با او هستید، امّا در واقع عمل شما نوعی همدلی محسوب میشود. درست است که مهم احساسات شما است، که انتقال میدهید، امّا دانستن جزئیات این احساسات به شما کمک میکند، بهتر از همیشه عمل کنید. اگر بدانید هر کدام از این دو احساس چه ویژگیهایی دارند، سعی میکنید از این پس به شیوه بهتری با دیگران ارتباط برقرار و همراه شوید.
وقتی درباره حقیقت و عشق صحبت کرده و یا اظهار میکنیم، برخی میگویند که در این دوره و زمانه باید با سیاست بود، در غیر این صورت فریب میخوریم. در زمانهای که همه به فکر کلاه گذاشتن به سر همدیگر هستند، اگر زرنگ نباشید از قافله عقب میمانید. این گونه صحبتها، نمونه صادقی از طرز اندیشه و نگاه توده مردمی است که به انسان و حقیقت مینگرند. یعنی انتخاب شخصیت و مُد به جای انتخاب فطرت و حقیقت!
بیجهت نیست که این همه افسردگی، بیقراری، خشم، عقده، نفرت و کینه در اغلب افراد بیداد میکند. انسان از نظر روانشناختی و خودشناختی یک موجود وجدانی و اخلاقی است و اگر او بازار را بر حقیقت خود ترجیح دهد، وجدان و روحش صدمه میبیند. افرادی که نگاه بازاری به زندگی دارند، آگاهی خودشناسی و روانشناسی ندارند و نمیدانند که گونه انسان، گونهای لذّتجو است و به جز نیازهای فیزیکی و روانی، نیازهای روحی هم دارد که حقیقی زندگی کردن، معصومیت و اخلاق شامل این نیازهای روحی است و اگر برآورده نشوند، انسان دچار بیماری الیناسیون (ازخودبیگانگی) میگردد.
این نوع نگاه به زندگی، احساس رقابت را در جامعه تشدید کرده و انسان را از درجه انسانیت و الوهیت تا درجه شهوت پایین میآورد. همین نگاه و نگرش است که در جامعه، دزد، جنایت، عدم امنیت، فاصله فقر تا ثروت، بیرحمی و عدم همدلی را تولید میکند. یعنی مسبّب تمام بیعدالتیهای نسل بشر از همین نگرش برمیخیزد. تمام بیقراریها و آزار و اذیت و هر چه پلیدی در دنیا وجود دارد، به سبب وجود و تبلیغ همین نگاه رقابتی و بازاری به انسان است، که انسان را اینگونه نابود کرده است!
این نوع نگرش، طبیعت و سرشت انسان را اخته کرده و موجودی غیرعادی با رفتارهای عصبی را در جامعه ترویج میکند. انسان از اصل خودش جدا شده و در پی جانشینی قلابی (شخصیت) میگردد و اگر هم آدم باشخصیتی باشد، برای حفظ آن مبارزه و تلاش خواهد کرد و یا اگر در آغاز کار باشد، در پی ایجاد حیثیتی دروغین خواهد بود.
طبیعی است، انسانی که از بودن و هستن خود راضی نیست و خود را در شکلی که مردم آن را بپسندند درست میکند، خود را به جعل میفروشد (خودفروشی)، بعد از مدتی از احساس پوچی و تنهایی دنبال دلالان آرامش و داروهای آرامبخش خواهد گشت. هیچ تردیدی نیست که نگاه بازاری به انسان، در انسان احساس ترس و خشم ایجاد میکند. خاصیت این نوع نگرش به انسان، انسان را حریصتر و مضطربتر میکند. انسان شخصیت باور، همیشه در خدمت من جانشین و بدلی تن به بردگی میدهد. خیلی سخت است که انسان با آن همه توانایی الهی و اخلاقی دنبالهروی مفسر بدلی به نام (من فکری)باشد که او هم گدای شخصیت است و از آنجایی که خود را نمیشناسد، از آنجایی که به شکوه و عظمت خود آگاه نیست، همیشه به دنبال چیزهای بَدَل و جایگزین میگردد.
البته خاصیت نفس انکار ناشناختههاست. نفس، زندگی و خوشبختی را در شناختهها میبیند و برای همین به تنها دارایی خود (من فکری) بسیار دلبسته شده و از جدایی و فنا میترسد!
بازیهای روانی و نفسانی در جامعه هم محصول همین نگاه بیرحم رقابتی در بازار است. بازاری که برای «شدن» دست به فریب خود و دیگران میزند. نگاه بازاری و رقابتی که انسان شخصیت باور دچار آن است، عوارض خطرناک و مشمئز کنندای دارد که یکی از آنها احساس تنهایی و عدم رضایت مزمن است. این افراد در ظاهر ممکن است که ابراز رضایت کنند؛ چرا که برای توجیه انتخاب جعلی خود، مجبور هستند که خود را در ظاهر حفظ کنند. امّا حفظ ظاهر به معنی حفظ باطن نیست.
اغلب مردم فرض میکنند که ثروتمندان خوشبخت هستند، امّا در حیرتم که چرا این فرض را به یقین تبدیل نمیکنند؟ چرا تحقیق نمیکنند تا باور کنند که ثروت، خوشبختی نیاورده و نمیآورد. انتخاب ثروت و جایگزین کردن آن به جای فطرت و حقیقت، یعنی جنایت و تجاوز به حقوق و نیازهای روحی انسان!
مفهوم عشق را با حاکمیت ثروت نمیتوان درک و تجربه کرد. ما برای دریافت عشق و توجه از دیگران، نمیتوانیم از ابزاری جعلی مانند ثروت و موقعیت استفاده کنیم. اگر کسی خود را به ثروت فروخت، در آیندهای نه چندان دور، در فرزندانش، در کاهش میل و احساساتش، در احساس گناه و ملامت خود و صدها بیماری و اختلال دیگر تاوانش را خواهد پرداخت. شما گمان نکنید که ساز و کار باور به شخصیت غیر از این است. احساس رضایت باطنی و پُر دوام از خود، در گرو صداقت و عدم بازیهای نمایشی شخصیت است. هر شخصیتی و بازی روانی، مانند فیلمهای سینمایی، پشت صحنهای نیز دارد!
هر صحنهای پشت صحنهای دارد؛ صحنهها موقتیاند، امّا پشت صحنهها همیشه با ما هستند. واقعیترین هنرپیشهها آنهایی هستند که خود اصلیشان را همیشه بازی کنند. ما انسانها چون خودمان را و عظمت خودمان را تجربه نکردهایم، به بازی شخصیت متوسّل میشویم که در برابر جنس خالص و ارزشمند، جنسی تقلبی و کم ارزش است.
عواملی که مانع توفیق مشارکت میشود:
1. حسد:
حسد به معنای طلب کردن زوال نعمتی از هم نوع خود است. کسی که به این رذیله دچار میشود، آرزوی زوال نعمت از هم نوع خود را دارد، لذا از جراحت و مصیبتهایی که بر او وارد میشود خشنود خواهد شد و اگر او در مرحلهای که به یاری کردن نیاز داشته باشد، به سبب حسدی که از در او وجود دارد او را یاری نخواهد کرد. حسادت یک احساس ناخوشایند است که ریشه آن در احساس ناامنی و تزلزل نهفته است. چه دلیلی برای بروز حسادت وجود داشته باشد چه نداشته باشد، به هر حال فرد حسود با استرس و تشویش روبهروست و حتی به مسایل بسیار جزئی که اصلا هیچ گونه ارتباطی با زندگیشان ندارد، غبطه میخورند! برای بسیاری از افراد حسادت به دلیل ترس از رها شدن و تنها ماندن به وجود میآید.
2. عُجب و خود بزرگبینی
یعنی آدمی خود را به علت صفتی که در او هست و یا نیست بزرگتر بشمارد؛ این صفت رذیله موجب میشود انسان خود را از بقیه جدا و بالاتر ببیند و به سبب آن از مردم فاصله بگیرد و اگر دست نیازی به سمت او دراز شد، رد کند. عُجب و غرور، منشأ بیشتر آفات و بدیهاست. اصل معنی غرور، به معنی فریب خوردن است و مراد از آن فریفته شدن به شبهه و خدعه شیطان است، در ایمن شدن از عذاب خدای تعالی و مطمئن گشتن به امری که موافق هوی و هوس و ملایم طبع باشد. آدم خودپسند، به خود مغرور است و تصوّر میکند که در نزد خدا مقامى دارد؛ خودپسندى او را وادار میکند تا خود را ستایش و تعریف کند و به فکر و عمل و عقل و خردش ببالد و در نتیجه از استفاده و مشورت با دیگران و درخواست و پرسش مطلبى خوددارى میکند و مستبد و خودرأى بار می آید؛ او از پرسیدن مشکلات از آن کسى که داناتر است خوددارى میکند و چه بسا به نظر نادرستی که از ذهنش گذشته است، مغرور و دلخوش است. به نصیحت و اندرز دیگران گوش نمیدهد، بلکه به دیگران به چشم حقارت مینگرد، این چیزها و نظایر اینها از آفات خودپسندى است. (معراج السعادة، ص ۵۳۴)
3. عداوت و دشمنی:
یکی دیگر از موانع تعاون و همکاری، حقد و کینه در مقابل مردم همچنین دشمنی با انسانهاست. این صفت ناپسند، سبب میشود شخص هیچ تمایل و علاقهای به یاری کردن دیگران نداشته باشد و سعی مینماید از این طریق کینه و عداوتی که با او داشته را تلافی کند. «کینه»، صفت زشت و مذموم دیگری است، وقتی شدت یابد، دل از محافظت آن درمانده میشود و سرانجام پرده از رخ بر میکشد و اعمال نیک آدمی را زایل میگرداند و آفت آرامش میشود و زندگی انسان را به تباهی میکشاند.
4. کج فهمی:
گاه انسان مرتکب عمل خیری میشود و بدان جهت امید به پاداش دارد؛ یعنی یک قدم به خدای خویش نزدیکتر گشته و این در حالی است که عمل خیر او نه تنها سبب خیر نگشته، بلکه موجب شر نیز شده و او را از خدای خویش دورتر ساخته است. امام علی (ع) فرمود: «گناهى که تو را پشیمان کند، بهتر از کار نیکى است که تو را به خودپسندى وا دارد.(نهج البلاغه، حکمت ۴۶)
اصلیترین جانمایههای فرهنگ سنتی ایران، تأکید مؤکد بر عنصر شریف تعاون و همدلی است که همه زایشهای فرخنده فرهنگی از دل آن بر میخیزد:
چون سلیمان را سرا پرده زدند جمله مرغانش به خدمت آمدند
هم زبان و مَحرم خود یافتند پیش ِ او یک یک به جان بشتافتند
جمله مرغان ترک کرده چیک چیک با سلیمان گشته افصح مِن اَخیک
همزبانی خویشی و پیوندی است مرد با نامحرمان چون بندی است
ای بسا هندو و ترک همزبان ای بسا دو ترک چون بیگانگان
پس زبانِ محرمی خود دیگر است همدلی از همزبانی بهتر است
(مولانا)
و ما اگر به مقام سلیمانی که مرتبۀ سلطانی نفس ناطقۀ ما بر همه شئونات ملکی ماست برسیم، نه تنها زبان مردمان بلکه زبانِ مرغان و زبان سبزه و صحرا و کوه و دشت و باران و رعد و برق را نیز درخواهیم یافت و آن زبان خداست که از هزاران دهان ما را درس توحید میدهد.
نقل است که پدری همراه پسرش در جنگلی میرفتند. ناگهان پسرک زمین خورد و درد شدیدی احساس کرد. او فریاد کشید: آه!! در همین حال صدایی از کوه شنید که گفت: آه! پسرک با کنجکاوی فریاد زد «تو کی هستی؟» امّا جوابی جز این نشنید «تو کی هستی؟» این موضوع او را عصبانی کرد.
پس داد زد «تو ترسویی!» و صدا جواب داد «تو ترسویی!» به پدرش نگاه کرد و پرسید: «پدر چه اتفاقی دارد میافتد؟» پدر فریاد زد «من تو را تحسین میکنم» صدا پاسخ داد «من تو را تحسین میکنم» پدر دوباره فریاد کشید «تو شگفت انگیزی» و آن آوا پاسخ داد «تو شگفت انگیزی». پسرک متعجب بود، امّا هنوز نفهمیده بود چه خبر است.
پدر این اتفاق را برایش اینگونه توضیح داد: مردم این پدیده را «پژواک» مینامند. در حقیقت این «زندگی» است. زندگی هر چه را بدهی به تو بر میگرداند. زندگی آینه اعمال و کارهای نیک و بد توست. اگر عشق بیشتری میخواهی، عشق بیشتری بده. اگر مهربانی بیشتری میخواهی، بیشتر مهربان باش. اگر احترام و بزرگداشت را طالبی، درک کن و احترام بگذار. اگر میخواهی مردم نسبت به تو صبور و مؤدب باشند، صبر و ادب داشته باش!
این قانون طبیعت است و در هر جنبهای از زندگی ما اعمال میشود. زندگی هر چه را که بدهی به تو برمیگرداند. به هر کس خوبی کنی، در حق تو خوبی خواهد شد و به هر کس که بدی کنی، بدی هم خواهی دید. زندگی تو حاصل یک تصادف نیست. بلکه آینهای است که انعکاس کارهای خودت را به تو بر میگرداند. پس هرگز یادمان نرود «که با هر دستی که بدهیم، با همان دست میگیریم و با هر دستی بزنیم، با همان دست هم میخوریم».