حضرت علی (ع) در روایتی میفرماید که پیامبر اکرم (ص) در شب معراج از خدای سبحان درخواست کرد خدایا کدامین عمل بهتر است؟ خدا فرمود؛ ای احمد! تو را به سکوت سفارش میکنم؛ زیرا آبادترین دلها، دلهای صالحان و آنهایی است که سکوت میورزند و ویرانترین دلها، دلهای کسانی است که در امور بی فایده سخن میگویند. همچنین امام صادق (ع) میفرماید: حضرت عیسی فرمود برای آباد کردن دل، زبانت را نگه دار. (2- بحار، ج 70، ص 110)؛
زیاد حرف نزنید تا فرصت حرف زدن با خدا برایتان فراهم شود. آدمهای پر حرف همیشه مضطرب و نگرانند از اینکه چه گفتند، چرا گفتند، با که گفتند، چگونه جبران کنند آنچه را که نباید میگفتند. امّا برعکس گفتگو با خدا با هر زبانی و در هر حالی موجب آرامش و شادابی خواهد شد.
کم گوی و به جز مصلحت خویش مگوی چیزی که نپرسند تو از پیش مگوی
دادند دو گوش و یک زبان از آغاز یعنی که دو بشنو و یکی بیش مگو.
حدیث از امام علی علیه السلام: طُوبی لِمَن أَخلَصَ لِلّهِ عَمَلَهُ و َعِلمَهُ و َحُبَّهُ وَ بُغضَهُ و َأَخذَهُ و َتَرکَهُ وَ کَلامَهُ و َصَمتَهُ و َفِعلَهُ وَ قَولَهُ؛ خوشا به سعادت کسیکه عمل، علم، دوستی، دشمنی، گرفتن، رها کردن، سخن، سکوت، کردار و گفتارش را برای خدا خالص گرداند. (تحف العقول ص 100)؛
خلوت نشینی؛ اصولاً کشش روح به سوی کانون غیرمادی جهان است. به طور معمول، خلوت نشینی و نیایش نوعی تضرع و طلب یاری و استعانت و گاهی یک حالت کشف و شهود روشن و آرام درونی و مستمر و دورتر از اقلیم همه محسوسات است.
خلوت نشینی در تهذیب نفس، صفای باطن و رسیدن به کمال و قرب حق ، انسان را یاری میدهد. دعا و نیایش، پیوند انسان را با خدای یکتا، برقرار نموده و موجب پرواز روح به سوی ملکوت و فضای معطر معنوی و عرفانی میشود. درک حضور حضرت حق به انسان اعتماد به نفس داده و از یأس و ناامیدی او را بازداشته و به تلاش و کوشش بیشتر دعوت مینماید و او را از نگرانی، خارج و آرامش را به او هدیه میکند.
خلوتگزیده را به تماشا چه حاجت است؟ چون کوی دوست هست، به صحرا چه حاجت است؟
جانا! به حاجتی که تو را هست با خدا کآخر دمی بپرس که ما را چه حاجت است
ای پادشاه حُسن، خدارا، بسوختیم آخَر سؤال کن که گدا را چه حاجت است
ارباب حاجتیم و زبان سؤال نیست در حضرت کریم تمنا چه حاجت است؟
«حافظ»
حدیث از امام صادق علیه السلام: الْمُفَوِّضُ أَمْرَهُ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی فِی رَاحَةِ الْأَبَدِ وَ الْعَیْشِ الدَّائِمِ الرَّغَدِ وَ الْمُفَوِّضُ حَقّاً هُوَ الْعَالِی عَنْ کُلِّ هِمَّةٍ دُونَ اللَّهِ تَعَالَی.
کسی که کارهای خود را به خدا بسپارد همواره از آسایش و خیر و برکت در زندگی برخوردار است و واگذارنده حقیقی کارها به خدا، کسی است که تمام همّتش تنها بسوی خدا باشد. (مصباح الشریعة ص 175)؛
انسان در زندگی خواستههای بسیاری دارد که با عبادتهای همگانی و معمولی به آنها نمیرسد و این خواستهها نوعاً در زندگی نقش اساسی و مهمی دارند که میتوان با خلوت گزینی به آنها دست یافت. شناخت و وصول به جلال و جمال الهی، بالاترین هدف و آرزویی است که هر سالک آن را تعقیب میکند و رسیدن به این قله رفیع، تنها در خلوت کردن با خداوند مُیَسر است، زیرا در آن حالت انسان از دنیا فاصله گرفته، خود را در جهت رسیدن به آن هدف قرار داده است و در واقع با رهایی از تشویش ذهن و پراکندگی دل، خود را به عالم توحید خداوندی نزدیک و هم سنخ گردانده است.
معمولاً آنچه در زندگی به آن اهمیت میدهیم و یاد میگیریم، آداب معاشرت، کار و کسب و رفتار با دیگران است. با اینکه بخش مهمی از وقت ما در خلوت و تنهایی و دور از دیگران صرف میشود و برای آن هیچ گونه فکری نمیکنیم و کاری را در نظر نمیگیریم. از این رو بیشتر اوقات تنهایی و خلوت ما، به سرگرمی، خواب و کارهای بیهوده میگذرد.
در حالی که میتوان ارتباطی پرنشاط و با تأثیر، دور از چشم دیگران و بی ریا با خداوند ایجاد کرد؛ و بساط انس و الفت و گفتگو گسترانید و از روی عشق و محبت به او روی آورد. اولیای خداوند بر اثر حرکتهای معنوی به مقامی میرسند که خداوند امور خیر را به آنان الهام میکند و دست قدرت الهی در باطن آنان تصرف میکند. آنان را از شر نگه میدارد و به خیر هدایت میکند.
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش
الهام کردن خداوند در باطن و دل انسان را میتوان از آثار و ثمرات خلوت نشینی با خداوند دانست. خداوند کسانی را هادی است که آنان در خلوت با خداوند به مناجات و راز و نیاز نشسته باشند. اگر آدمی به مرتبه ای برسد که از ناحیه خداوند الهام گیرد، در امور زندگی دچار سردرگمی و بی چارگی و تحیر نخواهد شد و همواره نوری همراه اوست و او را در تمام مراحل زندگی یاری میرساند. بزرگی میگفت: اغلب فکر میکنیم چون خیلی گرفتاریم، به خدا نمیرسیم اما واقعیت این است که چون به خدا نمیرسیم خیلی گرفتارشدیم. خلوت، به شرط آنکه یار من همدم باشد دلپذیر است نه اینکه من در سوز وگداز باشم. دیگر در این خلوت یار با یار هیچگونه لذتی متصور نیست. خداوند به حضرت عیسی (ع) فرمود: مرا در تنهاییها بسیار یاد کن.
امام صادق (ع) فرمودهاند: سعادتمند کسی است که با خدای خویش اوقات خلوت و راز و نیاز داشته باشد.
و در جای دیگر میفرمایند: خداوند فرمود: ای فرزند آدم! مرا در نفس خود یاد کن تا تو را نزد خود یاد کنم و در خلوت به یاد من باش تا تو را در خلوت خویش یاد کنم اگر مرا در میان مردم یاد کنی تو را در جمعیتی بهتر یاد کنم و حضرت فرمود: بنده خداوند را در میان مردم یاد نمیکند مگر آنکه خداوند در میان ملائکه او را یاد میکند.
هر روز تنها دقایقی را در خلوت و سکوت بنشینید و به آنچه که از خوبیها دست یافتهاید فکر کنید. شغل، ازدواج، مسکن، تحصیل، مسافرت خاطره انگیز، فرزند، سلامتی و... از خدا برای بدست آوردن همه اینها تشکر کنید؛ و خوشحال و خرسند باش بابت اینکه از شاکران هستی، این یعنی بهترین ارتباط با خدا.
همه خطاها و اشتباهات و بدرفتاریهای خود را روی کاغذی بنویسید، هرگز در پی توجیه و پیدا کردن مقصر نباشید، خود را مقصر اصلی بدانید. سپس کاغذ را بسوزانید و دور بریزید و از خداوند طلب بخشش کنید و از او بخواهید تا در عدم تکرار آنها یاریتان کند.
حدیث از رسول اکرم صلی الله علیه و آله: مَن أخلَصَ لِلّهِ أربَعینَ صَباحا ظَهَرَت یَنابیعُ الحِکمَةِ مِن قَلبِهِ عَلی لِسانِهِ؛ هر کس چهل روز خود را برای خدا خالص کند چشمههای حکمت از قلب وی بر زبانش جاری میشود. (نهج الفصاحه ص 738، ح 2836 - جامع الاخبار (شعیری) ص 94)؛
انسان اگر در اوج امکانات مادی باشد اما هدایت و حمایت الهی پشتیبان او نباشد، به رشد و موفقیت واقعی نمیرسد. در مسأله دعا خداوند از بندگان خود خواسته است هر چیزی را که میخواهند، از او بخواهند و هرچه را که انسان از صمیم قلب از خدا بخواهد و مقدمات آن را فراهم کرده باشد خدا آن را به انسان میدهد. پروردگار از هر مهربانی به انسان مهربانتر است. صدای بندهاش را میشنود و خواسته او را اجابت میکند و هیچ گاه او را بی پناه و تنها نمیگذارد. ما آفریده اوییم و او آفریده گار ماست. ما به او عشق میورزیم و او به ما محبت.
در احادیث داریم که فرمودهاند: نمک طعام خود را نیز از خدا بخواهید و شاید منظور اینست که در برآورده شدن احتیاجات خود به غیر خدا التماس نکنید، زیرا خدوند مبنای همه خوبیها (خیر و کمالات) است. البته انسان در زندگی دنیوی خود ناچار از ارتباط با دیگران است، اما این ارتباط تاجایی که به عزت و بزرگواری انسان آسیب نرساند، بدون اشکال است؛ و هر جا که درخواست از بنده موجب تحقیر انسان شود، این درخواست ممنوع است، اما درخواست از خدا حتی در مورد کوچکترین کارها باعث سربلندی و افتخار انسان است.
تا آنجا که گفتهاند: «أُدْعُونی أَسْتَجِبْ لَکُمْ»؛ مرا بخوانید تا به شما پاسخ دهم. میدانیم که خداوند صادق است و در سخن او گمان خلاف نمیرود، لیکن یکی از بهترین شواهد بر صدق گفتار حق تعالی مواردی است که در قرآن کریم آمده است که انبیا، اولیا و بندگان صالح حق تعالی در شرایطی خاص خدا را خواندند و خدا هم دعای آنان را اجابت کرد و آنها را از غم واندوه رهانید. لذا اگر شما چیزی را از صمیم قلب بخواهید، تمام موجودات عالم (خدا و مخلوقات) دست به دست هم میدهند تا شما به خواستهتان برسید به شرط اینکه آن چیزی را که میخواهید از صمیم قلب بخواهید.
پیامبر اکرم (ص) میفرمایند: خدا را بخوانید و به اجابت دعای خویش یقین داشته باشید و بدانید که خداوند دعا را از قلب انسان غافل بی خبر نمیپذیرد. { کنز العمال، ج 2، ص 72، ح (3176) }؛
در آن خلوت راز، بین بنده و خداوند، چیزی جز محبت، کشش، عشق، راز گفتن و مهربانی دیدن نیست. در خلوت نشینی، لذت بی انتهاست و جذبه بی توصیف که فقط با رسیدن و چشیدن میتوان آن را دریافت و به هیچ وجه نمیتوان شیرینی عشق و محبت را به زبان آورد. همین قدر میتوان گفت که بالاتر از آن مقامی و مرتبه ای تصور نمیشود. در خواست از خدا عزت است، اگر برآورده شود، نعمت وا گر برآورده نشود حکمت است؛ اما درخواست از بنده خفت است، اگر برآورده شود، منت است و اگر برآورده نشود ذلت است. گرچه درهای رحمت الهی، همواره به سوی بندگانی که صادقانه و مخلصانه او را میخوانند، باز است و خداوند به آنها وعده پاسخ داده است،اما به بعضی از زمانها و اوقات، عنایت بیشتری داشتهاند و احتمال استجابت را در آن مواقع خاص ، بیشتر دانستهاند.
«إِنَّ اللهَ تَعالی ینادی کلَّ لَیلَةِ جُمُعَةٍ مِنْ فَوْقِ عَرْشِهِ مِنْ اَوَّلِ اللَّیلِ إِلی آخِرِهِ: اَلا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ یدْعُونی لِدینِهِ وَدُنْیاهُ قَبْلَ طُلُوعِ الْفَجْرِ فَاُجیبُهُ...»
یا ایها المزمل قم اللیل إلا قلیلا. چقدر این ندای تو دلم را تکان میدهد. ای جامه به خود پیچیده؛ شب را جز اندکی به پا خیز. نمیدانم چگونه و چرا مرا مجذوب خود میکند؟!
خدای بزرگ در هر شب جمعه از اول تا آخر شب از بلندای عرش ندا دهد که آیا بنده مؤمنی نیست که امشب مرا برای دین و دنیای خویش بخواند تا او را اجابت کنم. «... وَ دُعاءُکمْ فیهِ مُسْتَجابٌ...»
جَذَبه یکی از مراحل رسیدن به حس درک حق و حقیقت در حالات صوفیانه است. راهسپردن در راه فهم و درک آنچه صوفیان حق مینامند مراحل مختلفی دارد و یکی از آنها مرحله جذبه است.
{خرد} جذبه یا جذب کشش حق است در صورتی که سلوک کوشش است . عزیز الدین نسفی میفرماید: «صوفیه سه چیز را به غایت اعتبار کنند اول جذب دوم سلوک و سوم عروج . جذب کشش است ، سلوک کوشش است و عروج بخشش» انسانی که جذبه حق او را فرا گیرد اهل عرفان او را مجذوبان حق یا محبوبان حق مینامند. تمامی پیغمبران الهی مجذوب حق بودهاند و بی واسطه دریافت کننده فیض حق شدهاند.
نظریه صوفیه و عرفا درباره جَذبه (به نقل از فرهنگ نوربخش، اصطلاحات تصوّف ،جلد ۵ تألیف دکتر جواد نوربخش):
جذبه عبارت است از نزدیک گردانیدن حق مر بنده را به محض عنایت ازلیّت و مهیّا ساختن آنچه در طیّ منازل بنده به آن محتاج باشد بی آنکه زحمتی و کوششی از جانب بنده در میان باشد و طریقه جذبه راه انبیاء و اولیاء است. در حقیقت جذبه تقرب عبد است به حضرت حق به مقتضی عنایت الهیه و مهیا گردانیدن مجموع مایحتاج بنده در طی منازل و قطع مراحل بی کلفت و سعی او.
شیخ محمود شبستری، گلشن راز:
وگر نوری رسد از عالم جان ز فیض جذبه یا از عکس برهان
شیخ بهایی:
جذبه ای از عشق باید بی گمان تا شود طی هم زمان و هم مکان
انسان ذاکر همواره احساس میکند که در پرتو لطف و عنایت بالاترین قدرت و برترین عظمت قرار دارد و دیگر مشکلات و ناراحتیها نمیتواند بر او غلبه کند و او را از پای در آورد و از طرفی او با چنین روحیه ای میتواند بر اضطرابها فائق آید و شاد و خرم، به رشد و کمال خویش در زندگی ادامه دهد و با پیوند به قدرت بی کران حق خود را نومید و تنها و غریب نخواهد دید.
کسی که به یاد خداوند باشد به خصوص در خلوت، به طور قطع خداوند او را راهنمایی و یاری میکند. غم او را برطرف میسازد و او را در مشکلات تنها نمیگذارد. انسان ذاکر کمک خداوند را در تمام امور زندگی خود میبیند و این بزرگترین ارمغان ذکر خداوند است که انسان تنها به قدرت و قوّت خود در حل مشکلات اعتماد نکند، بلکه قدرت، قوت، هدایت و کمک خداوند را همراه خود داشته باشد.
اگر انسان از ویژگیهای انسانی تهی باشد و از صفات عالی اخلاقی بهره ای نداشته باشد و محروم از ایمان و عمل صالح زندگی کند و به خلق خدا سودی نرساند با دارا بودن همه عناصر مادی و رزق و روزی ظاهری ، تهیدست و فقیر و بدبخت است و ارزش و اعتباری برای او نخواهد بود. مرحله نخست زندگی بشر در حیطه جهان مادی است و در این برهه است که انسان باید فضائل و کمالات انسانی را در وجود خود به ظهور برساند. آسمانها و زمین و آنچه در آنهاست جلوه رحمت حق است.
خداوند علم و حکمت را از هر کس که خالصانه و صادقانه گام بر دارد، دریغ نمیکند. اگر قابلیت از بنده محقق شود فیض حتمی است. آری مگر ممکن است خداوند حکمتی را از بندگانش دریغ نماید که پیامبرانش را برای تعلیم آن فرستاده است؟
خداوند در کتاب آسمانی خود در سوره جمعه آیه (2) فرموده است: خداوند از میان بی سوادان و مکتب نرفتگان رسولی را بر انگیخت تا آیاتش را تلاوت کند وآنها را ازآلودگی ها پاک نماید و به آنها کتاب و حکمت بیاموزد.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ:
یُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ الْمَلِکِ الْقُدُّوسِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ ﴿1﴾؛
به نام خداوند رحمتگر مهربان: آنچه در آسمانها و آنچه در زمین استخدایی را که پادشاه پاک ارجمند فرزانه است تسبیح میگویند (1)؛
هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِّنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِن کَانُوا مِن قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ ﴿2﴾؛
اوست آن کس که در میان بیسوادان فرستادهای از خودشان برانگیخت تا آیات او را بر آنان بخواند و پاکشان گرداند و کتاب و حکمت بدیشان بیاموزد و [آنان] قطعاً پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند (سوره جمعه آیه 1 و 2)؛
یکی از موضوعهایی که در اخلاق فردی مطرح و در دیدگاه عارفان، به عنوان یکی از مقامات سیر و سلوک آمده، خلوت است. خلوت، به معنای دوری گزیدن ظاهری و باطنی از غافلان است. خداوند در قرآن کریم با تصریح به روی گردانی و دوری از مردمی که جز شئون دنیا در همت آنان نمیگنجد، مرز عزلت گزینی صحیح را از رهبانیت ناصحیح مشخص میکند و میفرماید:
فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلّی عَنْ ذِکْرِنا وَ لَمْ یُرِدْ إِلاَّ الْحَیاةَ الدُّنْیا * ذلِکَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ به من ضَلَّ عَنْ سَبیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ به من اهْتَدی. (سوره نجم: آیات 29 و 30)؛
پس از هر کس که از یاد ما روی برتافته و جز زندگی دنیا را خواستار نبوده است، روی برتاب، این منتهای دانش آنان است. پروردگار تو خود به حال کسی که از راه او منحرف شده، داناتر و او به کسی که راه یافته نیز آگاه تر است.
انس و الفت به رب محبوب، با اختلاط به مردم غافل و رنگ پذیری از آنان حاصل نمیشود. باید توجه داشت کناره گیری نابجا و نکوهیده از جامعه نیز در سیر و سلوک واقعی جایی ندارد. گاهی انسان به خیال آنکه در مسیر درست گام برمی دارد، با دوری از مسئولیتها و وظایف فردی و اجتماعیاش تنها به عبادتهای فردی میپردازد. چنین روشی را قرآن کریم و سیره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام تأیید نمیکند؛ زیرا انزوا از هر آنچه آدمی را از یاد خدا بازمی دارد، فضیلت است و خدمت به خلق برای تأمین رضای خدا، خود عبادت محسوب میشود. قرآن کریم به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله میفرماید: «همچون یونس مباش که از قوم خدا جدا شد و مسئولیت خود را ترک کرد». (سوره مریم: آیه 51)؛
انسان موجودی ضعیف، ناتوان و آسیب پذیر و در عین حال، سطحی نگر است تا زمانی که سختی و مشکلات گریبانش را نگرفته باشد، متوجه ضعف و ناتوانی خود نبوده، مغرور و متکبر، دنیا را به کام خود میبیند. هنگامی که سرش به سنگ خورده و با مانع مواجه میشود، به خود میآید و در مییابد که نیازمند حضور حضرت حق در زندگی اوست و بایست دست ازغرور و خودخواهی خود بردارد و خود را به منبع حق؛ یعنی خداوند برساند.
انسان مجبور است برای تأمین معاش و رفع نیازهایش با دیگران حشر و نشر کند، اما باید بداند برای تأمین سلامت روان و کمال معنویت روحش باید در انتخاب معاشران خود بسیار دقت کنند. به تعبیر حافظ:
نخست موعظه پیر میفروش آن است که از معاشر ناجنس احتراز کنید
هنر آن است که آدمی با آنکه در متن جامعه به سر میبرد، نه تنها در امور باطل دیگران شرکت نکند، بلکه بر آنان تأثیر مثبت گذارد؛ یعنی نه تنها از آنان رنگ نپذیرد، بلکه به مردم رنگ خدایی بزند. «صِبْغَةَ اللّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَةً.» و با رفتار و منش و گفتار خود، دیگران را به سوی حق دعوت کند. (سوره بقره: آیه 138)،
حدیث از امام علی علیه السلام: مَن أَصلَحَ فیما بَینَهُ و َبَینَ اللّه أَصلَحَ اللّه فیما بَینَهُ وَ بَینَ النّاسِ؛ هر کس رابطهاش را با خدا اصلاح کند، خداوند رابطه او را با مردم اصلاح خواهد نمود. (بحارالأنوارج 68، ص 366، ح 12)؛
عالم محضر خداست، اما شرط حضور درک حضور است. گیرم که در محضر سلطان مطلق عالم باشی اما اگر درک حضور نداشته باشی تو غایبی. یک گام مهم و مستمر برای سالک این است که همواره در پی درک حضور باشد و این بسته به اندازه معرفت سالک به مقام حضرت حق است و سالکان در این «درک» یکسان نیستند.
«و آنان که اصحاب معارف و ارباب فضائل و فواضلند و شریف النفس و کریم الطینهاند، چیزی را به مناجات حق اختیار نکنند و از خلوت و مناجات حق، خود او را طالباند و عز و شرف و فضیلت و معرفت را همه در تذکر و مناجات با حق دانند. اینان اگر توجه به عالم کنند و نظر به کونین اندازند، نظر آنها عارفانه باشد و در عالم حقجو و حقطلباند و تمام موجودات را جلوه حق و جمال جمیل دانند. «عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست» اینان اوقات صلوات را به جان و دل مواظبت کنند و از وقت مناجات با حق انتظار کشند و خود را برای میقاتگاه حق حاضر و مهیا کنند. دل آنها حاضر است و از محضر، حاضر را طلبند و احترام محضر را برای حاضر کنند و عبودیت را مراودت و معاشرت با کامل مطلق دانند و اشتیاق آنها برای عبادت از این باب است.»
شناخت رحمت ویژه خدا و فضل و احسان حضرت حق و لطایف و ظرایفش و افقهای باارزش طلوعش به انسان بصیرت و بینش شگرفی میدهد و زندگی او را با تحول و دگرگونی عجیبی دمساز میکند و دریچه ای از عالم ملکوت و جهان غیب و دنیای الهامات و سرای کرامات به روی این میهمان خاک نشین و شایسته خلافت و لایق هدایت و سزاوار کرامت و درخور دانایی بصیرت و مسجود فرشتگان و مورد توجه کروبیان میگشاید.
اعمال عبادی هر کدام به نوبه خود، رابطه انسان با پروردگار جهان را برقرار نموده عبد را به خدای سبحان، نزدیک تر مینماید و باعث محبوبیت انسان، نزد خداوند میشود، خلوت نشینی و دعا و نیایش که بهترین عمل عبادی است باعث میشود آن انسان را، خداوند دوست بدارد.
البته یادتان باشد که راز رسیدن به خلوت، در فراهم سازی زمینه برای درک فیض حق است که در لحظههای خاص میسر میشود.
رحمت خداوند بر دو قسم است؛ رحمت عام و رحمت خاص.
رحمت عام؛ شامل حال همهٔ موجودات و مخلوقات میشود؛ همچون نعمت حیات و زندگی که شامل حال همه میباشد. خاطرات و حوادث تلخ و گزنده گذشته را به یاد بیاورید و از اینکه همه آنها مقطعی و گذرا بوده و همه آنها موجب تحصیل تجربه شده و هرگز خداوند تنهایتان نگذاشته خوشحال باشید و ازش تشکر کنید.
ولی رحمت خاص الهی تنها شامل بندگان صالح و شایستهٔ حضرت حق تعالی میشود.
منظور از رحمت خاص الهی در دنیا؛ یعنی حیات طیبه و زندگی کردن دررضوان الهی است.
به طور کلی آیات قرآن کریم دربارهٔ رحمت خاص الهی سه حقیقت را بیان میکند:
اولأ: حضرت حق تعالی رحمت را بر خود فرض کرده است
ثانیأ: رحمت او رحمت واسعه است (رحمتی وسعت کل شئ)؛
ثالثأ: رحمت الهی شامل حال کسانی است که واجد شرایط آن باشند.
به طور قطع، کسی مشمول رحمت خاص الهی میشود که ایمان وعمل صالح را توأم با هم داشته باشد. فاما الذین امنوا و عملوا الصالحات فیدخلهم ربهم فی رحمته ذلک هوالفوز المبین؛ اما آنانکه به خدا ایمان آورده و نیکوکار شدند آنها را خدا دررحمت خود داخل سازد که آن سعادت آشکاری است. (سوره جاثیه /آیه 30)؛
ایمان و عمل صالح باعث میشود که انسان صلاحیت، لیاقت و ظرفیت دریافت رحمت الهی را در خویش ایجاد نماید. وظیفه ما ایجاد ظرفیت است و اگر ما این کار را به درستی انجام دهیم، افاضه رحمت الهی حتمی و به اراده حق است. عشق انسان به خدا یکی از جلوههای مهر خداوند است که به بندگانش اجازه فرمود به درگاه او راه یافته و با او سخن بگویند.
با داشتن قلب آماده، خداوند آرامش و سکون را به قلب بندهاش ارزانی میکند و تحقق این امر، در سحرگاهان بهتر میسر خواهد شد؛ زیرا ازدحام و سر و صدا در روز بیشتر است و همین امر، مانع فیض بردن از الطاف الهی میشود. راه دیگر ذکر مداوم سبب ارتباط قلبی انسان با خداوند میشود چنان خود فرمود: أَلا به ذکر اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ؛ آگاه باشید با یاد خدا، قلبها آرامش پیدا میکند. مراد آیه آن است که ذکر خدا موجب ارتباط قلبی انسان با خدا میشود و ارتباط قلبی با خدا مایه آرامش انسان میگردد؛ و در آیهٔ دیگر فرمود: فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ؛ یعنی مرا یاد کنید، شما را یاد میکنم.
نکته اساسی در همه این امور آن است که باید اعمالی که انسان انجام میدهد، به طور مداوم باشد تا اثر معنوی آن ظاهر گردد وگرنه با چند بار معلوم نیست آن نورانیت مورد نظر و فواید مترتب بر آنها در انسان پدید آید. اگر در این راه مجاهدت وتلاش کنید، به طور یقین نتیجه خواهید گرفت؛ اما به شرط آن که هرگز افراط و زیاده روی نکنید، به خصوص در مراحل آغاز کار، باید به تدریج پیش بروید و اعتدال را حفظ نمائید و خود را زیاد خسته نکنید و سعی نمایید کیفیت اعمال را بالا ببرید، نه کمیت آنها را و یقین بدانید که اگر به طور اعتدال و مداوم به اعمال خود ادامه بدهید، به تدریج نورانیت قلب در شما پدید خواهد آمد و به هدف خود خواهید رسید.
الهی من ذا الذی ذاق حلاوة محبتک فرام منک بدلا. کیست که لذت و طعم خلوتت را بچشد و تو را رها کند.
من ذاالذی أنس بقربک فأبتغی عنک حولا. بار خدایا! ای تنها محبوب عاشقان شب زنده دار دلهای ما خفتگان را واله و حیران ذکر و یادت کن. الهی و الهمنی ولها بذکرک إلی ذکرک
الهی! خواندی تأخیر کردم. فرمودی، تقصیرکردم. عمرخود بر باد کردم و بر تن خود بیداد کردم. اگرگوییم ثنای تو گوییم و اگرجوییم رضای توجوییم. الهی گفتی کریمم; امید بدان بستم و شک ندارم که تا کرم تو در میان است نا امیدی حرام است.
پروردگارا اگر از بیان خواسته خود عاجز شدهام و یا درپیدا کردن راه و رسم درخواست خود نابینا گشتهام، تو مرا بر مصالح خویش راهنمائی کن و قلبم را به سوی آنچه رشد و صلاح من است رهبری فرما که این کار از هدایتهای تو به دور نیست
و بر آوردن چنین خواسته هائی برای تو تازگی ندارد.
کار ما سهو است وعصیان وخطا کار تو عفو است و امید و عطا