علم اعداد

از دیربازدر بیشتر سنت‌ها و فرهنگ‌ها اعداد و اشکال از تقدس و یا شومی و همچنین کارکردهای خاصی برخوردار بوده‌اند، تا جایی که امروزه هم از اهمیت آن‌ها کاسته نشده است… متاسفانه درباره بیشتر مباحث نامبرده، بحث هایی مطرح شده یا بصورت افراط بوده و یا بصورت تفریط. حتی در تاریخ تفکر بشر، عدد شناسی و حتی ستایش اعداد هم دیده شده است. بطوری که تا نهایت خرافه و خیال پردازی پیش رفته اند. همچون: طالع‌بینی، ستاره‌ شناسی، کیمیاگری وعلومی ازاین قبیل. هرکدام به نوعی احتیاج به دانش و علوم مربوطه می باشند تا بشر به بی راهه نرود.
ازطرف دیگر، وقایع بسیاری که درماورای درک بشراولیه قرار داشته‌اند، او را برآن داشتند تا برای بیان اندیشه‌ها و دریافت‌هایش نظامی ازعلائم گوناگون ابداع کند. این علائم که به «نماد» تبدیل شده‌اند در حقیقت گویای چیزی فراتر از معنای آشکار و مستقیم خود هستند. نمادها همچون اعداد نقش مهمی در زندگی و البته ناخودآگاه انسان دارند و تفسیر این نمادها یکی از دغدغه‌های روانشناسان بزرگی همچون فروید و یونگ بوده است. از سوی دیگر اعداد فقط برای شمارش نیستند بلکه از ایام قدیم با نمادها در ارتباط تنگاتنگ بوده‌اند و تفسیر اعداد یکی از قدیمی ترین علوم در بررسی نمادها محسوب می شود، نمادها زبان مشترک انسانها از دیرترین روزگار تا به امروز بوده اند و در پیچ و خم جریانهای زندگی تا اندازه‌ای دگرگون شده اند.اما با وجود این تغییرات توانسته‌اند خود را با شرایط مکان و زمان، هماهنگ کنند و همچنان به زندگی خود ادامه دهند.
شاید کمتر کسی باشد که در طول روز با اعداد سرو کار نداشته باشد. بطور مثال وقتی از خواب شبانه بیدار می شوید به نزدیکان خود می گویید یک خواب دیدم، یا در سر سفره می نشینید و درخواست یک تکه نان می کنید، یا سئوال می کنید آدرس فلانی کجاست؟ خیابان …. پلاک …. واحد …. و یا هنگامی که شماره منزل و یا محل کار همکارانتان را با تلفن همراه خود می گیرید و یا وقتی سر کار شروع به شمارش اجناس و وسایل می کنید و هزاران اعداد دیگر که تا آخرشب هنگام خوابیدن، با آنها درگیر هستید. آیا تا بحال از خود سئوال کرده اید که این اعداد دارای چه نیرو و انرژی ای هستند؟.
تا بحال فکر کرده اید چرا از سالیان قبل، ” دو دو تا چهار تا بوده است و پنج تا نشده ” ؟، چرا چهار عمل اصلی رمزگشای این همه فرمول های ریاضی و فیزیک و …. بوده ؟ .
انرژی این اعداد از کجاست که وقتی به دنیا می آییم نواری را بر دور دست نوزاد می زنند که فقط شماره دارد و با آن شناسایی می شود وپدرومادراو معلوم می گردد. شناسنامه برایمان می گیرند که شماره آن تا آخر زندگی ما،هویت ما می شود و هنگامی هم که فوت می کنیم باز تبدیل به یک شماره می شویم وبه دور دستمان نواری می زنند و در نهایت شماره قبر و ….
ده ها هزار سال طول کشید تا انسان توانست ، لنگان لنگان ، با شمردن آشنا شود. چرا جهان پیرامون این چنین وسیع است که در طبیعت این اعداد مهم و بسیار بزرگ وجود دارد. پیشرفت دانش و تمدن بشری مرهون علم ریاضی و عدد شناسی است. به طوریکه علم ریاضی و عدد شناسی پایه واساس کلیه علوم اعم از علوم انسانی (روان شناسی ، جامعه شناسی ، فلسفه ، تاریخ ، جغرافیا ، ادبیات ، شعر و موسیقی ، هنر و…..) می باشد.
در دوره صفویه در ایران، معماران و مهندسان مدارس و مساجد و پل های آن زمان، همه از ریاضیدانان قابلی بودند؛ معروف ترین چهره ریاضیدان ( بها الدین عاملی )است. همچنین علوم تجربی (زیست شناسی، زمین شناسی، فیزیک، شیمی، پزشکی،  نجوم ، فنون، مکانیک، عمران، ساختمان ….. ) و ریاضی جزئی از اجزاء لاینفک زندگی معمولی در معاملات ، تغذیه و فنون و کارهای معمولی که بشر در روزمره با آن سر و کار دارد، به حساب می‌‌ آید ….
علم ریاضی و عدد شناسی در علوم اجتماعی به ویژه جامعه شناسی نیز دارای ارزش و قطعیت معتبری است. چنانکه از آمار بعنوان یکی از وسایل مهم تحقیق استفاده می گردد و محققین در اغلب موارد مانند تحقیق در موضوع خودکشی ها، کثرت ازدواج ها، شیوع وافزایش طلاقها و بالا رفتن و یا پائین آمدن نرخ ها و موارد زیادی مانند آنها با استفاده از اطلاعات آماری تحقیقات خود را ارزش علمی می‌ بخشند. می توان از اهمیت و لزوم هندسه در معماری ، حساب در بانکداری و صدها موارد کاربرد ریاضیات در زندگانی عملی، سخن به میان آورد.
در مورد ارزش و قطعیت و اعتبار علم ریاضی و عدد شناسی در علوم نیز کافی است تکرار نمائیم که دانشمندان اغلب کشفیات و معلومات حاصله را هنگامی روشن و قطعی می شمارند که می توان آنها را به صورت اعداد یا فرمولهای ریاضی نشان داد و به عبارت دیگر کیفیت را به صورت کمیت عرضه داشت و در این راه به اندازه ای پیش رفته اند که گفته اند: (شناخت عبارتست از اندازه گیری ). اگر امروز قسمت عمده وسایل و لوازم کارگاهها و آزمایشگاهها را وسایل اندازه گیری تشکیل می‌‌‌‌‌ دهند علتش همین قطعیت علوم ریاضی است که موضوع آن کمیت و مقدار است.

دانشمندان برای علم ریاضی اهمیت فراوانی قائل بوده اند. علمائی همچون ابن سینا ، خیام ، ابوالوفای بوزجانی شارح کتاب جبر خوارزمی ، ابن هثیم ، اخوان الصفا ، ابوسهل کوهی که یکی از علمای جبربوده، فارابی که نظریه موسیقی ایران زمان خود را تکمیل کرده  و همین موسیقی سنتی زنده حاضر از آن باقی مانده است، همچنین ابوریحان بیرونی چند تألیف ریاضی و نجومی بسیار مهم از دوره قرون وسطائی اسلام بر جای گذاشته و در مسائلی همچون رشته های عددی و تعیین شعاع زمین کار کرده است.
قرن پنجم تا یازدهم : که در آن سلجوقیان به قدرت رسیدند چندین ریاضیدان بزرگ در این دوره وجود داشته اند، بزرگترین ایشان عمر خیام بود و گروهی از منجمان و ریاضیدانان دیگر در گاه شماری ایران تجدید نظر و آن را اصلاح می کردند و برجسته ترین آنان خواجه نصیرالدین طوسی است که به شیوائی و راهنمائی او و چند تن دانشمند و بالخاصه ریاضیدانان رصدخانه مراغه گرد یکدیگر جمع آمده و به کار رصد و دیگر کارهای علمی مشغول شده بودند.
در دروره های مختلف تاریخی دانشمندان زیادی روشهای متعدد و متنوعی برای تدریس درس ریاضی ذکر کرده اند که انواع این روشها را بعضی زبانی ، فعال و مکاشفه ای گفته اند. گروهی روشهای تدریس ریاضیات را گفتاری ، پرسشی و سقراطی و آمیخته ذکر کرده اند. برای سال اول روشهای ویژه ای معرفی کرده اند. از آنجا که علم ریاضی در پیشرفت سایر علوم نقش عمده ای داشته، یکی از عوامل توسعه فن آوری در دهه های اخیر بوده است. لذا توجه بیشتر به آموزش همگانی به این علم در دنیای امروز ضروری به نظر می رسد.
اعداد، تقریباً بر تمام جنبه های زندگی ما تأثیر می گذارند، از حساب کردن دقیق پول غذا گرفته تا ریختن طرح یک صندوق بازنشستگی. البته اعداد، نقش های مهم تری نیز در جهان پیرامون ما ایفا می کنند، آن هم به گونه ای که ما اغلب متوجه نمی شویم. یک ثابت ریاضی، برداشت ما را از زیبایی تعیین می کند و یک عدد، بر تعداد دوستان ما تأثیر می گذارد. ریاضیات بر ژن های ما نگاشته شده است. در اینجا، تنها چند مورد از تأثیرات اعداد در زندگی را خواهید دید.
نسبت طلایی (Golden Ratio) پنج عدد که به گونه ای غیرمنتظره، بر زندگی ما تأثیر دارند!

اعداد، تنها ثابتی است که در سراسر گیتی، بیش از هر چیز دیگری کاربرد دارد. تنها انسان ها نیستند که از آن در مد، اسباب منزل، هنر، موسیقی، و حتی اقتصاد بهره می گیرند، بلکه دربدن انسان، طبیعت و حتی شکل راه شیری نیز این عدد وجود دارد. نسبت طلایی که اولین بار توسط یونانی ها کشف شد، در تمام طبیعت یافت می شود و ذهن تمام انسان ها به گونه ای است که آن را زیبا می داند. کتاب های بسیاری درباره ی چگونگی کارکرد نسبت طلایی و این که چرا علم ریاضی و عدد شناسی زیبایی، یک دانش عینی است، وجود دارد. اعضای چهره و بدن انسان سالم نیز، با توجه به نسبت طلایی، هماهنگی یافته اند. پنج عدد که به گونه ای غیرمنتظره، بر زندگی ما تأثیر دارند عبارتند از!: عدد سه، عدد پنج، عدد هفت، عدد نه، صفر
بطور مثال در باره عدد هفت می توان گفت که هیچ عددی به اندازه ی هفت، با حافظه ی کوتاه مدت و بلند مدت ما پیوند ندارد. روانشناس مشهور، جورج میلر، در یک مقاله ی شگفت انگیز ثابت کرد حافظه ی کوتاه مدت یا همان حافظه ی فعال ما، پیش از آن که بتواند اطلاعات جدید را نادیده بگیرد یا اطلاعات پیشین را فراموش کند، تنها می تواند ۷ مورد را در خود نگاه دارد. به عبارت دیگر،اگر کسی ده نام بگوید و از شما بخواهد آن ها را بنویسید، شما تنها می توانید هفت تای این نام ها را به یاد بیاورید.
این موضوع، بارها طی آزمون های بسیار زیادی، با حداکثر اختلاف متوسط دو مورد به اثبات رسیده است (یعنی ممکن است بعضی افراد، ۲ مورد را بیشتر یا کمتر به خاطر بیاورند). بسیاری از فرهنگ‌ها و تمدن‌های قدیم و جدید، برای عدد هفت احترامی بیش از سایر اعداد قائلند. مثلاً هفت بار چرخیدن به دور کعبه برای طواف کعبه، هفت روزهفته، هفت طبقه آسمان و زمین در نظر مردم قدیم بابل، هفت بار زنده شدن انسان در مذهب برهما، هفت قدم همراهی عروس و داماد در هند، هفت فرشته مقرب درگاه، هفت روح پلید و هفت گناه کبیره مسیحیت، طبقات هفتگانه آسمان دراسلام، هفت گاو لاغر و هفت گاو فربه در روایت حضرت یوسف در قرآن، قراء سبع (هفتگانه)، قرارگرفتن هفت قسمت بدن درسجده نماز مسلمانان بر زمین، هفت وادی سلوک در تصوف، هفت انسان نقش شده در بالای درب آرامگاه داریوش هخامنشی، هفت خوان رستم در شاهنامه، پله‌های هفتگانه آرامگاه کورش کبیر در پاسارگاد. در ادبیات فارسی نیز عدد هفت نقش مهمی دارد. هفت پیکر نظامی و هفت اورنگ جامی از کتب معتبر شعر فارسی هستند. در فرهنگ امروزه نیز عدد هفت نشانگر زیادی و بیشی است: هفت قلم آرایش، مجلس هفتمین روز درگذشت، هفت پشت دورتر نیز مثالهایی از این دستند.
مثال دیگردرباره صفر: امروزه ” صفر” به نظر عدد چندان مهمی نمی رسد؛ اما مخترعین و ریاضیدانان، میلیون ها سال طول کشید تا به اهمیت آن پی ببرند. عدد صفر توانست دنیای ریاضیات را دگرگون کند. وجه حقیقتاً انقلابی عدد صفر، مفهوم پشت آن است. صفر، به تنهایی نمایش دهنده ی فقدان اعداد است، اما می توان از آن در ضرب اعداد به صورت نمایی استفاده کرد. اساساً، صفر، بسته به این که در کدام قسمت یک عدد گذاشته شود، مفهوم متفاوتی پیدا می کند. به این سیستم شمارش، دستگاه شمارش مکانی گفته می شود و نسبت به یک سیستم ثابت همچون ارقام رومی، امکان شمارش بسیار پیچیده تری در اختیار ما قرار می دهد. به لطف صفر، ما نه تنها می توانیم از مفهومی غیرممکن همچون فقدان اعداد سخن بگوییم، بلکه قادریم اعداد را تا بی نهایت افزایش دهیم. در اینجا، سخنی از ریاضیدان برجسته، جورج هالستد را نقل قول می کنیم که نشان می دهد صفر نه فقط برای ریاضیدانان، که برای تمام اعضای جامعه ی مدرن، ارزش به سزایی دارد. «اهمیت ایجاد علامت صفر، هرگز مبالغه آمیز نیست. هیچ اختراع ریاضی دیگری وجود ندارد که به اندازه ی صفر، برای حرکت در مسیر آگاهی و قدرت، نیروبخش باشد.»

و اما جادوی عدد هفت ، ویژگی‌های عدد هفت:
۷ عددی فرد است.
۷ عددی طبیعی است.
۷ عددی اول است.
هفت طبقه بهشت
بر اساس آیات قرآن و مفسران احادیث، بالاترین درجه سعادت معنوی، ورود به طبقه هفتم بهشت است. مسلمانان به وجود هفت طبقه یا مرحله آمرزش و بهشتی شدن اعتقاد دارند.

هفت علم انسانی (علوم سبعه)
طبقه ‌بندی آزاد موضوعاتی که از قرن پنجم میلادی به بعد، دربرگیرنده برنامه آموزشی غرب در قرون وسطا بود. به نظر می‌رسد که نام “علوم انسانی” برگرفته از رساله “ سیاست ” ارسطو باشد که در آن از “ شاخه‌هایی از دانش که شایسته انسان آزاد است”، یعنی دانش اولیه‌ای که برای یک شهروند با تحصیلات مناسب لازم است، سخن گفته‌است. این علوم عبارتند از علوم سه گانه: دستور زبان (ادبیات)، علم بیان و دیالکتیک (مباحثه و مکالمه) و علوم چهارگانه که پیشرفته تر بوده و از این قرارند: حساب، هندسه، موسیقی و نجوم.
عجایب هفتگانه طبیعی: کوه اورست در مرز نپال و چین، آبشار ویکتوریا در مرز زامبیا و زیمبابوه، گراند کانیون در آمریکا، ساحل مرجان بزرگ در استرالیا، سپیده دم شمالی در قطب شمال، آتشفشان پاریکوتین در مکزیک و بندر ریو دوژانیرو در برزیل.
هفت هنر: نقاشی، مجسمه سازی، معماری، رقص، موسیقی، تئاتر، سینما
هفت دریا : شامل دریاهای قطب شمال و قطب جنوب، اقیانوس آرام شمالی و جنوبی، اقیانوس اطلس شمالی و جنوبی و اقیانوس هند.
هفت حس: بر اساس تعلیمات باستانی، روح انسان یا “بدن مقدس درون” او مرکب از هفت خاصیت است که هر یک تحت تاثیر یکی از سیارات هفتگانه‌اند. آتش موجب زندگی، خاک به وجود آورنده توانایی احساس کردن، آب موجب قدرت بیان، هوا حس چشایی، مه موجد حس بینایی، گلها به وجود آورنده حس شنوایی و باد جنوب به وجود آورنده حس بویایی هستند.
عجایب هفتگانه:هرم بزرگ جیزه، باغهای معلق بابل، نیایشگاه آرتمیس، تندیس زئوس، آرامگاه هالیکارناسوس، تندیس غول‌پیکر رودس و فانوس دریایی اسکندریه.
عجایب هفتگانه قرون وسطی : ۱) آمفی تئاتر روم، ۲) کاتاکومبهای (سرداب) اسکندریه، مصر ۳) دیوار بزرگ چین ۴) استون هنج در ویلتشایر انگلستان ۵) برج کج پیزا ۶) برج چینی (از جنس چینی) نانکینگ، چین ۷) مسجد ایا صوفیه در استانبول.
هفت آسمان : هفت طبقه آسمان به اعتقاد بابلیان، هفت فلک، هفت گنبد خضرا، هفت گردون، هفت افلاک، هفت آسیا.

هفت گاو لاغر که هفت گاو فربه را خوردند : فرعون خوابی دید که اینک بر کنار نهر ایستاده است که ناگاه از نهر هفت گاو خوب ‌صورت و فربه‌گوشت برآمده بر مرغزار می‌چریدند و اینک هفت گاو دیگر بد صورت ولاغرگوشت درعقب آن‌ها از نهر برآمده به پهلوی آن گاوان اول به کنار نهر ایستادند و این گاوان زشت‌ صورت و لاغرگوشت آن هفت گاو خوب‌ صورت و فربه را فروبردند و فرعون بیدار شد.
هفت سنبلهٔ لاغر و هفت سنبلهٔ پُر: و باز (فرعون) بخسبید و دیگرباره خوابی دید که اینک هفت سنبلهٔ پُر و نیکو بر یک ساق برمی‌آید و اینک هفت سنبلهٔ لاغر از باد شرقی پژمرده بعد از آنها می‌روید و سنبلهای لاغر آن هفت سنبلهٔ فربه و پُر را فروبردند و فرعون بیدار شده دید اینک خوابی است.
هفت سال قحطی در مصر : یوسف به فرعون گفت: همانا هفت سالِ فراوانی بسیار در تمامی زمین مصرمی‌آید و بعد از آن هفت سالِ قحطی پدید می‌آید و تمامی فراوانی در زمین مصر فراموش می‌شود و قحطی زمین را تباه خواهد ساخت.
هفت دستگاه موسیقی: ۱- شور ۲- همایون ۳- ماهور ۴- چهارگاه ۵- نوا ۶- راست پنجگاه ۷- سه‌گاه. هفت نت موسیقی
Do  Re  Mi  Fa  Sol  La  Si
هفت سین : شش چیز از سفره هفت‌سین که حرف آغازین آنها سین است؛ به اضافه خود سفره یا هفت چیز در این سفره که نام آنها با حرف سین شروع می‌شود؛ از قبیل سیب، سنجد، سماق، سرکه، سبزه، سیر و سمنو.

قداست و اهمیت برخی دیگر ازاعداد مثل عدد چهل در ختومات:
در میان اعداد عدد ۴۰ از نظر تکوین و تشریع تردید نا پذیر است ،
۱- آفرینش انسان از نطفه است که چهل روز در رحم می ماند ، سپس تبدیل به علقه می شود ، چهل روز به حالت علقه می ماند. 
۲- عقل انسان در چهل سالگی به کمال می رسد.
۳- حضرت موسی علیه السلام درچهل سالگی به پیامبری مبعوث شد.
۴- اشرف کائنات درچهل سالگی مبعوث شد.
۵- سایر پیامبران نیز در چهل سالگی مبعوث شدند.
۶- پس از چهل سالگی عقل آدمی افزایش میابد.
۷- از چهل ساله ها عذری پذیرفته نمی شود.
۸- ترک حیوانی و نخوردن گوشت تا ۴۰ روز موجب بد خلقی می شود.
افسانه هایی در باره ی “چهل طوطی ”  و یا اصطلاح هایی مثل ”  لباس چهل تکه ” از همین جا سرچشمه گرفته اند. همچنین  “هـزار پا ” به معنای جانوری نیست که درست ۱۰۰۰ پا دارد. هزار پا ؛  یعنی  جانوری با پاهای بسیار.  اگر بخواهیم وارد مقوله ی عدد نویسی شویم ، مثنوی ۷۰ من کاغذ شود ، که در این جمله نیز خود عدد  ۷۰ مرز شمار به حساب آمده است که مربوط به زمانی خاص است.
در آغاز قرن بیست و یکم، شش عدد معرفی شدند که به نظر می رسد از اهمیت فوق العاده ای برخوردارند. دو تا از این اعداد به نیروهای اساسی مربوط می شوند؛ دو تای دیگر اندازه و ساختار نهایی جهان ما را تثبیت می کند و بیانگر آن هستند که آیا جهان برای همیشه امتداد می یابد یا خیر؟؛ و دو عدد باقیمانده بیانگر خواص خود فضا هستند. این شش عدد با یکدیگرنسخه ای را برای جهان تشکیل می دهند. گذشته از این جهان نسبت به مقدار این شش عدد بسیار حساس است: اگر یکی از این اعداد تنظیم نشده باشد، آن وقت نه ستاره ای در جهان وجود می داشت و نه حیاتی.

روان شناسی اعداد
روان شناسان شخصيتي براين عقيده اند که شماره تولد، شما را از آن چيزي که مي خواهيد باشيد دور نمي کند، بلکه مانند رنگي است که نوع آن و زيبايي اش براي افراد مختلف متفاوت است. به مثال زير توجه کنيد :
فرض مي کنيم که شما متولد  8 مهر 1355 هستيد.مهر ماه هفتم (7) سال است پس :
2 = 1+1 = 11 = 0+7+3+1 = 1370 = 1355+7+8
شماره تولد 2 است و اکنون مي توانيد آنچه راکه مربوط به اين شماره است با خود مطابقت دهيد.

تفسير اعداد : 
1- خالق و مبتکر :  '' يک'' ها پايه و اساس زندگي هستند. هميشه عقايد جديد و بديع دارند و اين حالت در آنها طبيعي است. هميشه دوست دارند تمامي کارها و مسائل بر حول محوري که آنها مي گويند و تعيين مي کنند در گردش باشد و چون مبتکر هستند، گاهي خود خواه مي شوند. با اين حال ''يک'' ها بشدت صادق و وفادارند و به خوبي مهارتهاي سياسي را ياد ميگيرند. هميشه دوست دارند حرف اول را بزنند و غالبا رهبر و فرمانده هستند، چون عاشق اين هستند که ''بهترين'' باشند . در استخدام خود بودن و براي خود کار کردن بزرگترين کمک به آنهاست ولي بايد ياد بگيرند عقايد ديگران ممکن است بهتر باشد و بايد با رويي باز آنها را نيز بشنوند. 
2- پيام آور صلح : '' دو'' ها سياستمدار به دنيا مي آيند ! از نياز ديگران خبر دارند وغالبا پيش از ديگران به آنها فکر مي کنند. اصلا تنهايي را دوست ندارند . دوستي و همراهي با ديگران برايشان بسيار مهم است و مي تواند آنها را به موفقيت در زندگي رهنمون سازد . اما از طرف ديگر ، چنانچه در دوستي با کسي احساس ناراحتي کنند ترجيح مي دهند تنها باشند.از آنجايي که ذاتا خجالتي هستند بايد در تقويت اعتماد به نفس خود تلاش کنند و با استفاده از لحظه ها و فرصت ها آنها را از دست ندهند. 
3- قلب تپنده زندگي : '' سه '' ها ايده آليست هستند، بسيار فعال،اجتماعي،جذاب،رمانتيک وبسيار بردبار و پر تحمل .خيلي کارها را با هم شروع مي کنند اما همه آنها را پيگيري نمي کنند. دوست دارند که ديگران شاد باشند و براي اين کار تمام تلاش خود رابه کار مي گيرند. بسيار محبوب اجتماعي و ايده آليست هستند اما بايد ياد بگيرند که دنيا را از ديد واقعگرايايه تري هم ببينند. 
4- محافظه کار : '' چهار'' ها بسيار حساس و سنتي هستند. آنها عاشق کارهاي روزمره، روتين و پيرو نظم و انضباط هستند و تنها زماني وارد عمل مي شوند که دقيقا بدانند چه کاري بايد انجام دهند. به سختي کار و تلاش مي کنند. عاشق طبيعت و محيط خارج از خانه هستند . بسيار مقاوم و با پشتکار هستند. اما بايد ياد بگيرند که انعطاف پذيري بيشتري داشته و با خود مهربانتر باشند. 
5- ناهماهنگ با جماعت : '' پنج'' ها جهانگرد هستند و کنجکاوي ذاتي، خطر پذيري و اشتياق سيري ناپذير آنها به جهان هستي و ديدن محيط اطراف خود،غالبا برايشان درد سر ساز مي شود. آنها عاشق تنوع هستند ودوست ندارند مانند درخت در يک جا ثابت بمانند. تمام دنيا مدرسه آنهاست و در هر موقعيتي به دنبال يادگيري هستند. سوالات آنها هرگز تمام نمي شود. آنها به خوبي ياد گرفته اند که قبل از اقدام به عمل، تمامي جوانب کار را سنجيده و مطمئن شوند که پيش از نتيجه گيري ،تمامي حقايق را مد نظر قرار داده اند. 
6- رمانتيک و احساساتي : '' شش'' ها ايده آليست هستند و زماني خوشحال مي شوند که احساس مفيد بودن کنند . يک رابطه خانوادگي بسيار محکم براي آنها از اهميت ويژه اي برخوردار است. اعمالشان بر تصميم گيري هايشان موثر است و آنها حس غريب براي مراقبت از ديگران و کمک به آنها دارند. بسيار وفادار و صادق بوده و معلمان بزرگي مي شوند. عاشق هنرو موسيقي هستند . دوستاني صادق و در دوستي ثابت قدم هستند.''شش'' ها بايد بين چيزهايي که مي توانند آنها را تغيير دهند و چيزهايي که نمي توانند، تفاوت قائل شوند. 
7-عاقل و خردمند : '' هفت'' ها جستجو گر هستند. آنها هميشه به دنبال اطلاعات پنهان و مخفي بوده و به سختي اطلاعات به دست آمده را با ارزش حقيقي آن مي پذيرند.احساسات هيچ ارتباطي با تصميم گيري هاي آنها ندارد. با اينکه در مورد همه چيز در زندگي سوال مي کنند اما دوست ندارند مورد پرسش واقع شوند و هيچگاه کاري را ابتدا به ساکن با سرعت شروع نمي کنند و شعارآنها اين است که به آرامي مي توان مسابقه را برد. آنها فيلسوفهاي آينده هستند؛ طالبان علم که به هر چه مي خواهند مي رسند و سوال بي جوابي ندارند . مرموز هستند و در دنياي خودشان زندگي مي کنند و بايد ياد بگيرند در اين دنيا چه چيزي قابل قبول است و چه چيزي نه !

8- آدم کله گنده : '' هشت '' ها حلال مشکلات هستند. اساسي و حرفه اي سراغ مشکل رفته و آن را حل مي کنند. قضاوتي درست دارند و بسيار مصمم هستندو طرحهاو نقشه هاي بزرگي دارند و دوست دارند زندگي خوبي داشته باشند. مسووليت افراد را بر عهده مي گيرند و مردم را با هدف خاص خود مي بينند. با شرايط ويژه اي اين امکان رابه وجود مي آورند که ديگران هميشه آنها را رئيس ببينند. 
9- اجرا کننده و بازيگر : '' نه '' ها ذاتا هنرمند هستند. بسيار دلسوز ديگران و بخشنده بوده و آخرين پول جيب خود را نيز براي کمک به ديگران خرج ميکنند.با جذابيت ذاتي شان اصلا در دوست يابي مشکلي ندارند وهيچ كـس براي آنها فرد غريبه ای به حساب نمي آيد. درحالات مختلف شخصيت هاي متفاوتي از خود بروز مي دهند و براي افرادي که اطرافشان هستند شناخت اين افراد کمي دشوار به نظر مي رسد. آنها شبيه بازيگراني هستند که در موقعيت هاي مختلف رفتارهاي متفاوتي نشان مي دهند. افرادي خوش شانس هستند اما خيلي وقتها از آينده خود بيمناک و نسبت به آن هراسان هستند. آنها براي موفقيت بايد به يک دوستي و عشق دو جانبه که مي تواند مکملشان در زندگي باشد دست يابند.

مفاهیم اعداد اصلی: 
علم اعداد علمی است که ما به هستی اعداد و نقش آنان در بر پایی نوعی نظم در چهار چوبه ارگانیزم جهان مادی پی می بریم و همچنین اعداد دارای پیامهای متنوعی در روند گسترش آگاهی دارند. اعداد دارای زبانی زیبا هستند که هرکدام آنان دارای خواص و معانی بنیادینی می باشند.
عدد ۱ : آغـازین اعـداد بـوده و پایه حیات است این عدد معرف به عدد خالق یکتاست ” خداوند حکیم قادر است “، و دارای خواص مثبت نیز می باشد. در علم عدد شناسی عدد ۱ معرف و سمبل خــــورشــــیــــد اســـت. عدد یک نوعی وحدت  و پیوند را به ما شناسایی می نماید و معنی اصلی آن وحدانیت خداوند را تعریف می نماید. عدد یک گویای نوعی وحدت شعوری و پیوندی مستحکم بین مخلوق و خالق است .
عـدد ۲ : مـعـرف کـره ی مـاه اسـت که دارای صـفات موئنث خورشید است. به همـیـن عـلـت افـراد متـعـلـق به ایـن گـروه با افـراد گـروه یک بـا آن کـه از دو شخصیت مخالف می باشـنـد ولی با یکدیگـر سازگارند. افـراد عـدد ۲ افـرادی با شخصیت، دارای طبیعت بخشنده ، تخیلی ، هـنـرمند ، و رومانـتـیک می باشـند. عدد دو نخستین تجلی زیبایی طبیعت را تعریف می نماید و دارای معنی شادی و زیبایی است. منتها عدد دو معرف ورود دو نوع نیرو در این جهان است به همین خاطر است که آنرا دو می نامیم یک نیروی منفی و دو نیروی مثبت. این دو نیرو مانند دو خط موازی به صورت مکشی دو گانه به این جهان راه  می یابد و نیروی آنان از عدد دو در این جهان متجلی می گردد.
عدد ۳ : عدد ۳ را می توان آغاز نیرو وخطوط قـوائی دانست که دقیقاً از بین اعـــــداد ۳ تــــــا ۹ عــــبـــــور مـــی کـــنــــــد. عدد سه عدد ارتباط و رابطه نیز خوانده می شود و زمانی که سه رکن معنوی کامل شود ، نیروهای فرد به درجه بالای خود خواهد رسید و او انسانی کامل خواهد بود. حقیقتا عددی بنیادین در هستی است  و گویای عنصر آفرینش است. این عنصر به جز عشق الهی نیست. عدد ۳ پیغام آور این نیرو و مجرای ظهور آن در زندگی است . چون می تواند دو قطب مخالف دو را به هم پیوند دهد. بنابراین تنها این عدد است که در راستای جهان اعداد که هستی را بنیاد می نهند می تواند بستر پیوند عناصر آفرینش را به ثبوت برساند .
عدد ۴ : کسانیکه دارای عدد ۴ هستند دارای کارکتر مشخص اخـلاقی هـسـتند و هـمه چـیز را از زاویه مخالف می بینند و در بحث و گفتگو در طرف مخالف بحث قرار دارند ولی اهـل دعـوا ونـزاع نیستند. این صفت آنان سـلـب می شـود کـــه هــمـــیــشــه دشــــمــــنـــان مــــخــــفــی زیــادی داشـــتــه بـــاشـــنــــد. عدد چهار نشانه شهامت  و ماجرا جویی است. این عدد ما بین دو آگاهی انسانی و خود آگاهی  قرار گرفته و گویای این است که تنها با شهامت و درایت می توان از آگاهی انسانی به آگاهی روح صعود نمود.
عـدد ۵ : مـعـرف سیاره تیر یا عطارد است. صفات مشترک افراد متعلق به ایـن روز تـیـز هـوشی ، قــدرت فـهـم و اســتـعــداد تـعــبـیـر در آن هــاســت . عدد تکامل و بازیافت تمامی آگاهی درونی در سطح خودشناسی است این عدد گویای به تکامل رسیدن و بدست آوردن خودشناسی و خود آگاهی است. بنابراین به عدد آگاهی روح لقب دارد .عدد پنج عدد راهنما و استاد معنوی شما است.

عدد ۶ : عدد ۶ معرف سیاره ونوس ( ناهید ) است . مـتـولـدین روزهـای ۶ ،۱۵ ، ۲۴ هر ماه میلادی در گروه عدد ۶ قرار دارند خواص این عدد در مورد مـــتــولــدیــن دوره ی ۶ قـویـتـر مـی بـاشــد. دنیا به نقل از کتاب آسمانی قران در شش روز درست شد. نشانه عمیق ترین و برترین آگاهی ذهن است  که آنرا عقل سلیم می نامیم. که عقل تا نهایت توان خود دارای استدلالی قوی است که شعور کیهانی را در وجود ما احیا می سازد عدد شش گویای عقل سلیم است.
عدد ۷ : زندگی هر فردی در این سیاره یا سیاره دیگر به بخش هایی از هـفـت  تقسیم شده است. یعنی در هر هفـت سال دوره ای را بـه پـایـان مـی رسـانـیـم و دوره ی جدیدی را آغاز می کنیم و درون ایـن دوره هـای هـفـت سـاله بـاز هـم  ضـرائبـی از هفت وجود دارد. عدد هفت عددی است که سالهای بسیار به نـام عـدد جادویی و یا عدد مقدس معرفی شده است. این عدد نشانگر مبحـث روحی اشیاء و موجودات بوده و راز نهـفـته در خـاصـیـت آن را مـی تـوان در شـکـل هــــنـــــدســـــی آن در یــــــافـــــــت. به معنای واقعی پیام آور تجلی و تحول است. این عدد دارای سابقه دیرینه ای برای بشر بوده  و آنرا عدد مقدس نیز می نامیدند. حضور عدد ۷ در زندگی و دریافت آن به معنای هفت بار تحول و تغییرات مهم زندگی است و تجلی آگاهی ناب درون است. به همین خاطر می توان آنرا نیز عدد رشد نیز نامید.
عدد ۸ : این عدد بر متـولدین روزهـای ۸ ، ۱۷ ، ۲۶ هـر ماه تـاثیر می گـذارد این افراد همواره در طول زندگی خود در سوء تـفاهم به سـر می برند و شایـد به همین دلیل است که قلباً به شدت احساس تنهایی می کنند. عدد ۸ از خـواص بـهـتـرین هـسـتی هـای طـبـیـعـت بـر خـوردار مـی بـاشـد. تعریف عدد هشت بر اساس تکامل در زندگی است از جمله خانواده، شغل، ازدواج و اقتصاد. به همین خاطر آنرا عدد تکامل بیرونی می نامند.
عدد ۹ : دارای عمیق ترین آگاهی های جدید و بوجود آمدن نوعی دگرگونی از لحاظ رشد و دانایی است.عدد نه عددی قدرتمند است که دارای ارتعاشات خاصی است که هیچ کدام از اعداد دارای توانایی عدد نه نیستند.عدد نه گویای اراده و مصمم بودن و همچنین عزت نفس کامل است و همچنین به معنای سکوت و آرامش مطلق است. اگر افراد دارای خواص عدد ۹ به نظم و ترتیب توجه نمایند به شـرط  آن که خود را نیز کنترل کنند خواهند توانست با نیروی اعجاب انگیز خود بـر تـــــمــــام اشـــــیـــاء تـــاثـــیـــر بــگـــذارنــــد.

ارتباط علم اعداد و طریق وصول به توحید و حکمت
ابعاد معرفت شناسی علم اعداد و ریاضی از نظر اخوان الصفا { وحدت جهان } حقیقتی است واحد که طبقات و قسمتهای مختلف آن در نتیجه تشابه و انطباقی که بین آنها وجود دارد بهم پیوسته است. به قول اخوان «چنان که یک شهر یا یک حیوان یا یک انسان واحد است عالم نیز واحد است». طبقات اسفل عالم مانند عضو بدن به طبقات اعلی پیوسته است و همه به کلمه الهی باقی اند و هستی خود را از آن کسب می کنند.
زبانی که به توسط آن اخوان تشابه بین مراتب عالم و پیوستگی طبقات آن و رابطه بین خالق و مخلوق را بیان کرده اند زبان تمثیل و تشبیه و خصوصاً تمثیل اعداد است. مفتاح اسرار جهان و هادی انسان در معرفت عالم هستی عدد است که مانند نور خورشید تاریکی جهل را از میان برمی دارد و با پرتو عالم معقولات، جهان محسوسات را منور می سازد.
اخوان این حقیقت را که جهان مشهود تمثیلی از عالم غیب است در رساله هشتم، جزء دوم، در نزاع بین انسان و حیوانات چنین بیان کرده اند:«خداوند عالم را خلق کرد تا عاقلان در آن تفکر و تأمل کنند و آنچه را غیب بود نمایان ساخت تا صاحبان بصیرت آن را مشاهده کرده دیگر احتیاج به برهان و حجت نداشته باشند. وانگهی صوری که در عالم جسمانی مشاهده می شود مثالی است از عالم ارواح، با این فرق که عالم ارواح از نور خلق شده و لطیف است در حالی که عالم اجسام تاریک است و کثیف. و همچنانکه تصویر یک حیوان در هر عضو از اعضای آن با خود حیوان انطباق دارد، به همین نحو صور این عالم با صور عالم روحانی منطبقند لکن اینها متحرک اند و آنان محرک، اینها فانی اند و آنان باقی»
علم عدد در نظر اخوان طریق وصال به علم توحید و حکمت ماوراء الطبیعة است و اصل موجودات و ریشه بقیه علوم است که آن را اکسیر اول و کیمیای اعظم می نامند و عدد را اولین فیض عقل بر نفس و «زبان توحید و تنزیه» می شمارند. پس جای تعجب نیست اگر اخوان نسبت مبدأ را به عالم با نسبت عدد واحد به سایر اعداد تشبیه و مقایسه کرده اند.
اخوان در رسائل، جلد اول، صفحه ۲۸ می نویسد که همچنان که موجودات از مبدء صادر وبه او باز می گردند اعداد نیز از عدد واحد صدور یافته و به آن منتهی می شوند. «بدان که  برادر که اولین شیئی را که باری جل ثنائه از نور وحدانیت خود آفرید جوهری بسیط بود که عقل فعال نیز نام دارد به همان صورت که عدد دو از تکرار واحد بوجود می آید. سپس نفس کلی فلکی را از عقل بوجود آورد همچنانکه عدد سه از افزودن واحد به دو به دست می آید و بعد هیولای اولی از حرکت نفس پدید آمد چنانکه عدد چهار از افزودن واحد به سه حاصل می شود. بعد از این سایر خلایق از هیولی بوجود آمد و به وسیله عقل و نفس ترتیب یافت چنانکه اعداد دیگر ازافزودن چهاربه اعداد پیشین خود حاصل می شود».
در یکی از فصول رساله الجامعه که نسبت به مجموعه رسائل جنبه باطنی و سری داشته است، اخوان عدد واحد را با وجود و صفر را با ذات بلااسم و بلارسم و ماوراء تعین باری تعالی انطباق داده اند و در این تشبیه صفر را نشانه و تمثیل ذات حق تعالی که عرفا آن را به نور سیاه تشبیه کرده اند و از هرگونه قید حتی عاری بودن از تقید، برتر است قرار داده اند. بنا به گفته عادل عوا: «خلاصه اینکه علم اعداد در نظر اخوان صفا حکمت الهی است و ماوراء عالم جسمانی است و اشیا از روی نمونه اعداد بوجود آورده شده است.» اخوان صفا خود را ازمریدان فیثاغورس و پیروان اومانند نیقوماخس می شمردند مخصوصاً دراهمیتی که برای علم اعداد و سهم عدد در آشکار ساختن هماهنگی عالم قائل بودند. بنابراین برای درک فلسفه اخوان درعلوم ریاضی باید معنی عدد را در مکتب فیثاغوریان روشن ساخت. (نظر متفکران اسلامی درباره طبیعت: سیدحسین نصر، خوارزمی ۱۳۷۷، صفحه ۸۰-۷۶ ).

منشا عدد شناسی:
عدد شناسی دانش اعداد و ارقام می باشد و نیروهایی که در ورای آنان مخفی هستند را به معرض نمایش می گذارد. اولین کتاب در زمینه عدد شناسی توسط چیرو نوشته شد. اما حتی قبل از چیرو، عده ای از برهمایی های زمان ودا در زمینه علوم اعداد، نجوم و مطالعه اجسام سماوی متبحر و زبردست بودند. این برهمایی ها از نسل ماهاراشی بزرگ بودند که خود لرد دتاترایا دانش اعداد را بر اساس نجوم و سیاره شناسی به او یاد داد. چیرو در مدت زمانی که جوانتر بود و زمانیکه به جنوب هند سفر می کرد با گروههای مختلفی از مردم برهمایی آشنا شد که دانش خود را از آنها بدست آورده است.
برهمایی ها بر تمامی موضوعاتی که به علوم رمزی و یا معانی مخفی اعداد در رابطه با زندگی انسان مربوط می شود تسلط داشتند. با اینحال،آنها به چیرواجازه دادند تا اینکه درمورد نظریه های مربوط به طبیعت مرموز اعداد وهمچنین کلمات سانسکریتی مرتبط با آنها یاد بگیرد، این یادگیری به رابطه اعداد با سیارات و تأثیراتشان برروی زندگی بشر و مواردی از این دست گسترده بود. چیرو بعد از اینکه این اسرار را به چنگ آورد به سرزمین بومی و موطن خود بازگشت. بعد از چندین کاربرد تجربی که در مورد اعداد و سیستمهای صوتی آن داشت در نهایت او با دقت کامل موفق به تعیین کردن حروف انگلیسی معادل با حروف سانسکریتی شد.
بعد از اینکه او به نتیجه مطلوب رسید، اسرار مربوط به دانش اعداد و نیروی صوتی ماورای آنان و تأثیرات سیارات بر روی این اعداد و غیره را بوسیله نوشتن کتابهایی در زمینه عدد شناسی فاش کرد. جهان به اهمیت عدد شناسی و اینکه چگونه می تواند این مسئله بر روی شانس انسان تأثیر بگذارد واقف شد. بنابراین تنها هند باستان را می توان زادگاه اینگونه علوم دانست. حتی قبل از چیرو، جان هیدن کتابی با عنوان ”راهنمای مقدس“ در زمینه سیارات و غیره را نوشت. چیرو از راهنمایی این کتاب استفاده کرد و کتاب مربوط به عدد شناسی را برای اولین بار به جهان آورد. زمانی که اسرار این کتابها و نقش اعداد بیان شد، این مسئله در سرتاسر جهان گسترش پیدا کرد و امروزه هر کسی به خوبی در مورد این علم اطلاعاتی دارد.
تفسیر اعداد: در تفسیر اعداد روش‌های متنوعی وجود دارد. که هر فرد بر اساس تجربه و دانشی که آموخته است، اعداد را تفسیر می‌کند. تفسیر اعداد نیاز به شهود یا کنترل نیروهای ذهن دارد.عددشناسی یعنی تفسیر اعداد به وسیله اعداد.
عددشناسی پایه علم حروف است. باید توجه داشت که ذهنیت و تلقین در عددشناسی خود یک ترفند برای معنا دار کردن اعداد است. البته عده ای هم باور دارند که عددشناسی یک تفریح و شاید یک خرافات باشد. قضاوت با شما است!!
تاثیر اعداد (ارتعاش اعداد)
در حقیقت چیزی به نام شانس در دنیا وجود ندارد و این تنها افزایش نیروی جاذبه است که موجب هماهنگی در ارتعاشات ما می شود. ارتعاش کلمات، ارتعاش اعداد و ارتعاش حروف.علم اعداد و علم حروف، در الهیات مسیحی برای تفسیر گذشته یا پیش گویی آینده به کار می رود. فیثاغورث و شاگردانش اعداد را بسیار مقتدر می دانستند و براین باور بودند که اعداد، حروف و کلمات، ماهیت واقعی جهان را به تصویر می کشند.

روش‌های دیگرعدد شناسی:
اول تجزیه: تجزیه در عددشناسی روش‌های گوناگونی دارد.
مثلا : ۲۷ برابر است با ۳*۳*۳ سه ضرب در سه می شود نه ؛ و نه ضرب در سه می شود بیست و هفت و درنهایت ۲۷ تشکیل شده از ۲ و ۷ = ۹
اجماع: درعددشناسی برای رسیدن به ریشه و تفسیر یک عدد تمامی اعداد آن را با هم جمع می کنند. تا حاصل یک رقمی می شود. اجماع ۵۳۱ می‌شود . ۵+۳+۱=۹
اجماع ۷۸۹۶ «««  ۷+۸+۹+۶=۳۰ و ادامه اجماع ۳۰ »»» ۳+۰=۳
البته در برخی از موارد خاص تنها اعداد ۲۲ و ۱۱ هستند که به عددهای یک رقمی تبدیل نمی شوند. این عمل در جفر ترتیبی اعمال می شود.

نحوه محاسبه عدد شخصی شما یا همان عدد تقدیر
محاسبه این عدد به داشتن تبحر خاصی نیاز ندارد و خودتان می توانید با چند جمع ساده به فالتان پی ببرید. در ابتدا باید چند عدد را به دست آورید. یعنی عدد سرنوشت و عدد علامت خورشیدی، تا از این طریق بتوانید به عدد تقدیرتان پی ببرید. برای محاسبه عدد سرنوشت باید عدد سال تولد، عدد ماه تولد و عدد روز تولد خود را با هم جمع کنید تا به یکی از اعداد ۱ تا ۹ یا عدد ۱۱ یا ۲۲ برسید. برای مثال عدد سرنوشت شخصی که در سی ویکم ماه اسفند سال ۱۳۵۹ به دنیا آمده باشد، این طور محاسبه می شود:
۹ = ۸+۱= ۱۸= ۹+۵+۳+۱ = ۱۳۵۹ = عدد سال تولد
۳= ۲+۱ = ۱۲= عدد ماه تولد
۴= ۱+۳= ۳۱= عدد روز تولد
۷=۶+۱=۱۶=۴+۳+۹=عدد سرنوشت.   بنابراین عدد سرنوشت شما (۷) است.
در مرحله بعد باید عدد علامت خورشیدی خودتان را داشته باشید که در حقیقت به ترتیب ماه های سال است. مثلاً اگر در فروردین ماه به دنیا آمده اید عدد علامت خورشیدی شما ۱ است، اردیبهشت ۲، خرداد ۳ و…
حالا می توانید عدد تقدیرتان را محاسبه کنید. کافی است عدد سرنوشت خود را با عدد علامت خورشیدی جمع کنید تا به یکی از اعداد ۱ تا ۹ یا ۱۱ یا ۲۲ برسید.
به طور مثال اگر عدد سرنوشت کسی ۷ و عدد علامت خورشیدی او ۹ باشد عدد تقدیر او ۷ است:
۷=۶+۱=۱۶=۹+۷= عددتقدیر
سپس می رسیم به تفسیر اعداد تقدیر. عدد یک می گوید که شما خود ساخته اید. عدد دو یعنی مطیع و گوش به فرمان هستید. اگر عدد تقدیرتان سه باشد نشان دهنده برون گرا بودن شماست. عدد چهار از منضبط بودن و عدد پنج از آزادمنشی شما خبر می دهد. عدد شش می گوید که فردی سازمانگر و هماهنگ کننده هستید. عدد هفت از درونگرای و عدد هشت از محکم و پرقدرت بودن حکایت دارد. اگر هم به عدد نه رسیدید یعنی فردی ایثارگر و از خودگذشته اید بالاخره عدد ۱۱ به معنی روشنفکری و عدد ۲۲ به معنی خویشتنداری است.

بدست آوردن سال تولد
برای تبدیل سال شمسی به میلادی میتوانید بصورت زیر عمل کنید.

* ۱ فروردین تا ۱۰ دی ماه + ۶۲۱ = سال تولد به میلادی
* ۱۰ دی ماه تا ۳۰ اسفند + ۶۲۲ = سال تولد به میلادی

مثال:
* فردی که متولد خرداد ۱۳۶۰ می باشد   ۱۹۸۱ = ۶۲۱+ ۱۳۶۰ سال تولد میلادی او : ۱۹۸۱
* فردی که متولد بهمن ۱۳۵۵ می باشد ۱۹۷۷ = ۶۲۲ + ۱۳۵۵ سال تولد میلادی او : ۱۹۷۷

عدد ماه:
ماه تولد ؛ عدد ماه تولد 
ژانویه ۱ مه ۵ سپتامبر ۹
فوریه ۲ ژوئن ۶ اکتبر ۱۰
مارس ۳ ژولای ۷ نوامبر ۱۱
آوریل ۴ آگوست ۸ دسامبر ۱۲

توضیحات تکمیلی : ابتدا سال تولد خود را با توجه به توضیحات گفته شده بدست آورید ، سپس روز و ماه تولد تان را محاسبه کنید ، به مثال های زیر خوب دقت نمائید :

مثال ۱ :
 فردی که متولد ۱۰ تیر ۱۳۵۴ می باشد :
* سال تولد شمسی او را با ۶۲۱ جمع می کنیم چون بین ۱ فروردین تا ۱۰ دی متولد شده
* سال تولد :    ۱۹۷۵  = ۶۲۱ + ۱۳۵۴
* روز و ماه تولد :  طبق جدول بالا ۱۰ تیر برابر است با : ۱ جولای یعنی روز ۱ و ماه ۷
* سپس برای بدست آوردن عدد سرنوشت تمام اعداد بدست آمده را باهم جمع می کنیم.
سال ۱۹۷۵ + ماه  ۷ + روز  ۱ ->    ۳  = ۰ + ۳ = ۳۰ = ۱ + ۷ + ۵ + ۷ + ۹ + ۱

عدد سرنوشت 
مثال ۲: 
فردی که متولد ۱۵ بهمن ۱۳۶۲ میباشد.
* سال تولد شمسی او را با ۶۲۲ جمع میکنیم چون بین ۱۰ دی تا ۳۱ اسفند متولد شده.
* سال تولد :  ۱۹۸۴  = ۶۲۲ + ۱۳۶۲
* روز و ماه تولد :  طبق جدول بالا ۱۵ بهمن برابر است با : ۴ فوریه یعنی روز ۴ و ماه ۲
* سپس برای بدست آوردن عدد سرنوشت تمام اعداد بدست آمده را باهم جمع می کنیم :
سال ۱۹۸۴ + ماه  ۲ + روز  ۴ -> ۱  =  ۰ + ۱ = ۱۰ = ۸ +  ۲ = ۲۸ = ۴ + ۲ + ۴ + ۸ + ۹ + ۱ عدد سرنوشت : 1 


نکته مهم : این محاسبات کمی دقت و حوصله می خواهد. آنقدر اعداد سال ، ماه و روز تولدتان را باهم جمع کنید تا به اعداد ۱ تا ۹ یا ۱۱ و ۱۲ برسید ، یعنی اگر عدد مورد نظر شما ۱۱ یا ۱۲ شد دیگر آن ها را با هم جمع نکنید که به ۲ یا ۳ برسید.

 

آموزش علم جفر، قسمت دوم 

علم جفر

                     چرخ و  مه و مهر، در تمناي   تو اند             جان  و دل و ديده، در تمناي   تو اند
            ارواح  مقدسان علوي،   شب و  روز             ابجد  خوانان   لوح  سوداي    تو اند (ابوسعيد ابوالخير)

علوم غريبه :
علوم غريبه به پنج قسمت تقسيم مي شود: كيميا ، ليميا، هيميا ، سيميا ، ريميا .

كيميا : از شناخت گياهان وجمادات و معدنيات و فلزات و خواص آنها بهم ميرسد كه خداي تعالي چنان قرار داده كه اگر قطره بر فلزي چكد آنرا به فلز ديگر تبديل ميكند به تحقيق رسيده كه (اكي) گياهي است كه در ريگستان پيدا ميشود. برگ آن به شكل برگ اك است ولي فرقش آن است كه اك شاخها دارد اگر برگ يا شاخش را بشكنند شيري بيرون آيد ولي اكي يك شاخست به قدر دو وجب از زمين بلند تر وبه همان متصل است مثل برگهاي اك ودر شكستن شيره بيرون نيايد بايد از بيخ كنده خشك كند صفوف باريك ساخته حفظ كند وقت لزوم يك طوله قلع گداخته را به قدر يك ماشه از آن صفوف بر آن ريزد به حكم خداوند نقره گردد .

ليميا : و آن علم طلسمات است كه از كنوز اسرار به قلم آيد و با آن دانسته مي‌شود كيفيات تمزيج قواي فاعله عاليه به منفعلهء سافله تا از آنجا حاصلي غريب بدست بيايد ودر اين باب كتاب زياد است ازاين قبيل ميتوان به كتب طلسم اسكندرونقش سليماني وآفاق و...اشاره نمود. 

هيميا : آن علم تسخيرات باشد كه از معرفت به احوال سيارات سبعه از حيث تصرف آنها كه فواعل علوي اند در قوابل سفلي اثر دارند وموضوع آن دعوات وخواتيم وبخورات آنها و تسخير روحانيات وعزائم جنيان و معرفت اقداح و منازل و افسونها واحراز است.

سيميا : اساس آن خيالات باشد كه مخيله فعاليت دارد وجز احداث مثالات خياليه حاصلي نياورد و وجود خارجي ندارد بلكه كليات وجود ذهني است ودر اسلام حرام است وجايگاهي ندارد .

ريميا : اين علم شعبده است كه قواي جوهر ارضيه را با مزج به يكديگر حاصل و اشكال تازه ميدهد وكتاب بحرالعيون مشتهر به ابن حلاج مشتمل بر علم سيميا و ريميا است وحل المشكلات حاوي ليمياو سرالمكتوم شامل هيميا مي‌باشد و كتاب اسرار قاسمي نيز خلاصه اي از اين پنج علم را دارد .

آموزش كامل علم جفر
هر چند اين علم شريف را قواعد بسياري است و طرق بيشماري و هر كدام از صاحبان اين فن بطوري خاص طي طريق فرموده و راهي به آن يافته اند و جمع بسياري هم به دروغ مدعّي داشتن اين علم بوده و هستند و اوراق پاره هاي زيادي از خود بساختگي انتشار داده و موجبات سرگرداني  بسياري شده اندكه كمتر ضرر آن بيهوده  وقت گذرانيدن بوده و هست و ازاين باب مسئوليت عظيمي گردن گير آنها است لكن اصل اين علم بر مبناي صحيحي است كه بسياري از بزرگان به آن دست يافته و از جهت اينكه مبادا موجب اختلال نظام و ملعبه عوام گردد.
علم جفر: جفر در واقع به معنی پوست بزغاله‌ای است که وسیع باشد و چیزهای زیادی را در خود جا دهد. بر اساس برخی روایات اوراق جفر را ملک جبرائیل در غار حرا نزد محمد آورد که بنا به باورها، تمامی علم عالم از اول خلقت تا به آخر در آن مستودع است و چون بر روی پوست بزغاله نوشته شده بود، به این نام خوانده شده است. این اوراق طبق عقاید مسلمانان از حضرت محمد(ص) به حضرت علی (ع) رسید؛ این کتاب در حال حاضر در نزد حضرت مهدی (عج) است. حضرت امامان، این علم را به بعضی از خواص خود تعلیم می‌نمودند. البته لازم به تذکر است که هر کس می خواهد به علم جفر (جعفر اسمه جفر علمه ) برسد باید صاحب درک و معرف باشد، وگرنه  این علم چیزی نیست که به راحتی بدست بیاید. فقط با عبادت خدا و رسیدن به درجات بالای کمال می توانید صاحب درک آن بشوید.
برخی هم بر این باورند که این علم از نظر علوم تجربی قابل توضیح نبوده و از علوم غریبه شمرده می‌شود. به همین جهت از دیدگاه علم حصولی، جفر نوعی خرافه به حساب می‌آید. از دیدگاه باورمندان به علم جفر، علوم تجربی قدرت کافی جهت اثبات بسیاری از علوم را نداشته و اساساً اسم علم بر روی این مقوله حاکی از معلومی است که در پرده مانده.
علم جفر شاخه ای شریف از علوم غیبیّه اهل بیت (ع) است که بنا به روایات اهل بیت(ع) رسول خدا آن را بیان و امیر مومنان آن را نوشته است و آن نوشته دست به دست در بین ائمه اطهار(ع) گشته و به امام عصر(عج) رسیده است.
1- { أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ إِنَّ عِنْدِیَ الْجَفْرَ الْأَبْیَضَ قَالَ قُلْنَا وَ أَیُّ شَیْ‏ءٍ فِیهِ قَالَ فَقَالَ لِی- زَبُورُ دَاوُدَ وَ تَوْرَاةُ مُوسَى وَ إِنْجِیلُ عِیسَى وَ صُحُفُ إِبْرَاهِیمَ وَ الْحَلَالُ وَ الْحَرَامُ وَ مُصْحَفُ فَاطِمَةَ مَا أَزْعُمُ أَنَّ فِیهِ قُرْآناً وَ فِیهِ مَا یَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَیْنَا وَ لَا نَحْتَاجُ إِلَى أَحَدٍ حَتَّى إِنَّ فِیهِ الْجَلْدَةَ وَ نِصْفَ الْجَلْدَةِ وَ ثُلُثَ الْجَلْدَةِ وَ رُبُعَ الْجَلْدَةِ وَ أَرْشَ الْخَدْشِ وَ عِنْدِی الْجَفْرُ الْأَحْمَرُ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ أَیُّ شَیْ‏ءٍ فِی الْجَفْرِ الْأَحْمَرِ قَالَ السِّلَاحُ وَ ذَلِکَ‏ أَنَّهَا یُفْتَحُ لِلدَّمِ یَفْتَحُهُ صَاحِبُ السَّیْفِ لِلْقَتْلِ فَقَالَ لَهُ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَبِی یَعْفُورٍ أَصْلَحَکَ اللَّهُ فَیَعْرِفُ هَذَا بَنُو الْحَسَنِ قَالَ إِی وَ اللَّهِ کَمَا یُعْرَفُ اللَّیْلُ أَنَّهُ لَیْلٌ وَ النَّهَارُ أَنَّهُ نَهَارٌ وَ لَکِنْ یَحْمِلُهُمُ الْحَسَدُ وَ طَلَبُ الدُّنْیَا وَ لَوْ طَلَبُوا الْحَقَّ لَکَانَ خَیْراً لَهُم ‏} ؛
راوی گوید شنیدیم که حضرت صادق علیه السّلام می فرمودند: در نزد من است جفر ابیض. ما گفتیم چه چیز در آن است؟ فرمود: زبور داود و تورات موسى و انجیل عیسى و صحف ابراهیم و حلال و حرام و مصحف فاطمه و در نزد من است جفر احمر. عرض کردم فدایت شوم در جفر احمر چیست؟ فرمود: سلاح ، و آن سلاح در هنگام خون‏ریزى گشوده مى‏شود. آن کس که ماموریت شمشیر دارد ، براى کشتن ، آن را می گشاید. عبد اللَّه بن ابى یعفور گفت: خدا خیر خواه شما باد ، آیا این مطلب را بازماندگان امام حسن هم می دانند؟ فرمود: آرى به خدا قسم همان طورى که شب را از روز تشخیص می دهند. ولى حسد و دنیا دوستى آنها را بر این کارها واداشته. اگر به دنبال حقیقت بروند براى آنها بهتر است.» (بحار الأنوار ، ج‏۲۶ ،ص۳۸ ).

2- { عن أَبِی الْحَسَنِ مُوسَى ع قَالَ: ابْنِی عَلِیٌّ أَکْبَرُ وُلْدِی وَ آثَرُهُمْ عِنْدِی وَ أَحَبُّهُمْ إِلَیَّ وَ هُوَ یَنْظُرُ مَعِی فِی الْجَفْرِ وَ لَمْ‏ یَنْظُرْ فِیهِ إِلَّا نَبِیٌّ أَوْ وَصِیُّ نَبِی.‏}؛
حضرت موسى بن جعفرعلیهما السلام فرمودند: فرزندم على(امام رضا) بزرگترین فرزندان و برگزیده‏ترین ایشان و محبوبترین آنان در نزد من است ، و با من در جفر نگاه مى‏کند ؛ و در جفر نمی نگرد ، جز پیامبر یا وصى پیامبر. » (الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد ،ج‏۲ ،ص ۲۵۰)؛
3- حضرت باقر العلوم(ع) فرمودند: « در نزد ما جفر است که پوستى از بازار عکاظ است آن چنان نوشته شده که ساقهایش را هم پرکرده درآن آنچه بوده وآنچه تا روز قیامت به وقوع مى‏پیونددهست».(ترجمه جلد هفتم بحارالانوار،بخش امامت،ج‏۴،ص۴۰)؛
از نظر دسته‌بندی علوم غریبه، جفر در سطوح عالی آن قرار دارد و با فال، سحر، طلسمات، هیئت و نجوم و… در یک سطح قرار داده نمی‌شود. از جمله مواردی که به اشتباه به علم جفر (خارج از گفته استادان اولیه) نسبت داده شده موارد ذیل می‌باشد: یافتن عناصر چیره بر سرشت هر فرد و میزان سازگاری افراد با یکدیگر، پیشگویی برای هر فرد، پیدا کردن زمانهای خوش شگون و بدشگون از راه اخترشماری، شرایط برآورده شدن آرزوها، بهبود بیمارها با خواندن ورد و افسون، خواص واجها، دریافت «رازهای» نام‌های پیشوایان اسلام از راه آیه تطهیر، تأثیر نام‌های خدای متعال، شماره ‌شناسی شماره‌های آریایی، لرزشی، مادی و شماره‌های نیرومند. البته موارد بالا بعضاً از علم حروف مستخرج می‌شود ولی ربطی به علم شریف جفر در لغت خاص آن ندارد.
انتساب دهندگان این موارد به علم جفر می‌کوشند تا بر پایه زمان زایش هر شخص، ویژگی‌ها و منش او را بازگو کنند. مثلاً استفاده از زمان تولد فرد در سوالِ جفری سبب این باور شده است که طالع و ویژگی‌ها و منش افراد را می‌توان با علم جفر بازگو کرد. گرچه پرسش از موارد فوق در علم جفر فرد را به جواب می‌رساند اما کاربرد جفر خاص این موارد نبوده و دیده نشده است که استادان این علم، علم جفر را در چنین مواردی استفاده کنند.
یادگیری این علم مشروط به دو شرط است:
۱- فراگیری قواعد این علم از راه کتاب که با توجّه به پیچیدگی آن ، بدون استاد کار آسانی نیست.
۲- طی نمودن مراحلی از سیر نفسانی که نفس را آماده دریافت فیوضات ملکوتی می کند. و آن حاصل نمی شود مگر با عمل به شریعت و ترک حرام و اتیان واجب و خلوص نیّت. لذا حتّی اگر کسی تهذیب نفس کند برای رسیدن به علم جفر و امثال آن ، بعید است که به نتیجه مطلوب برسد ؛ چرا که این امر خلاف اخلاص است. لذا شیخ العرفا محی الدین ابن عربی گفته است:« علم الحروف هو علم الاولیاء»(الفتوحات مکیّه ، چهار جلدی ، جلد۱، ص۱۹۱ ).

شیخ بهایی برای نتیجه گیری درست از محاسبات این علم، شروط چندی ذکر نموده که خلاصه آن چنین است:
۱- قصد قربت و رضای خدا.
۲- یقین کامل.
۳- تطهیر بطن از حرام به وسیله روزه
۴- توبه کامل از جمیع گناهان.
۵- دائم الوضو بودن.
۶- داشتن خلوت.
۷- رو به قبله بودن.
۸- انقطاع الی الله.
۹- غرضش حتماً باید امور واجب یا مستحبّ یا حدّاقل مباح باشد.
۱۰- قصد ایذاء غیر در کار نباشد و … ( السّر المستتر ، شیخ بهایی ، ص ۷)؛
قدمت اين علم را نمي توان تعيين كرد ولي از علوم مشترك همه ملل باستاني مثل يهوديان و فرقه كابالا . يونانيان و فرقه فيثا غورثيان و هنديان و .... مي‌باشد. 
جفر در لغت به معني پوست بزغاله اي است كه وسيع باشد وچيزهاي زيادي را درخود جا بدهد . علم جفر بر اساس برخي روايات به اين نحوه بوده كه كتابي را جبرائيل به خدمت حضرت محمد(صلوات الله عليه واله) آوردند كه تمامي علم عالم از اول خلقت تا به آخرآن را توضيح داده بود كه اين كتاب جفر نام داشت . 
در حال حاضر در نزد حضرت(حجت عج الله تعالي فرجه الشريف )است ولي بايد دانست كه تا آقا امام زمان به كسي نظر نداشته باشد محال است كسي بتواند به آن(جفر) دسترسي داشته باشد. 
می توان گفت علم جفر علمی است که روش‌های خاص به خود دارد و بیشترین کاربرد آن در حال حاضر رسیدن به پاسخ پرسش‌هایی است که عالمان جفر به نظر خود رسیدن به آن را درست تشخیص دهند . با توجه به مجهول بودن اصول و ریشه علم جفر بعضی آن را خرافه می‌پندارند و یا کاربردهایی برای آن ذکر می‌کنند که خارج از محدوده علم جفر می‌باشد و یا آن را با فال، سحر، طلسمات هیئت و نجوم و... یکی می‌پندارند. 
در حالی که اینطور نیست و سخت در اشتباهند .برخی از افراد  ازعلم جفر برای رسیدن به جواب سئوالات خود از روشهای گوناگون استفاده می‌کنند که تمام افراد از آن آگاهی ندارند و هر کس به اندازه دانش خود از جفر، از آن روشها اطلاع دارد. جفر برای رسیدن به جواب از ریاضی و نجوم نیز بهره می‌گیرد نام و نام مادر سئوال کننده و زمان سئوال به علاوه جمله سئوال با روش ذکر شده در آن علم مبنای رسیدن به جواب قرار می‌گیرد .

این علم را مخصوص امام علی (ع)، پیشوای اول شیعه می‌دانند و کتابی بنام جفر جامع که مشتمل بر ۲۸ جلد ۲۸ صفحه‌ای که با چهار حرف ( الف) شروع و با چهار حرف ( غ ) به پایان می‌رسد تمام علوم دنیاي گذشته و آینده در آن  است. باید یادآور شد که یکی از مراحل مهم که از آنها به ( سطر ) نام برده می‌شود سطر (مستحصله) است که آگاهان به جفر معتقدند باید با طهارت روح و... باشید تا به آن دسترسی پیدا کنید .
بعضی به روش به دست آوردن آن آگاهی یافتند و شنیده شده که بعضی از اساتید علم جفر آن را به شاگردان خود آموزش می‌داده‌اند. سطور آن بنابر یکی از روشها به ترتیب ذیل است : 
سطر اساس ،سطر نظیره ، سطر حاصل اساس ، سطر حاصل نظیره ،سطر تتمه اولی سطر نسبت نظیره ، سطر نسبت دوم اساس سطر تتمه ثانیه سطر تتمه تتمتین سطر حاصل اعداد ، سطر قوا ، سطر حاصل سطر مستحصله ، سطر نظیره ، سطر صدر موخر (که سئوال کننده در این سطر به جواب رسیده‌ است و چنانچه به جواب نمی‌رسید باید ادامه ‌داد تا به جواب دست یابد)؛
علم جفر علمي است كه به وسيلهء حروف و يك سري فرمولها مي توان به بعضي سوالات پاسخ داد اين علم با حروف و اعداد و نجوم و صور فلكي سر و كار دارد البته در اسلام اين علم بيشتردر دست صوفيان بوده و فرق متعددي بر پايه آن ايجاد شد . در جفر به هر حرف عربي وزني عددي مي دهند به حساب ابجد و با انجام يك سري محاسبات آمار و احتمالاتي و وارد كردن پارامتر زمان پاسخ برخي سوالات را بدست مي آورند يا اينكه انرژي هاي متافيزيكي را از اين طريق براي انجام امور مادي به كار مي گيرند . 

جفردر زبان اهل فن علمي است كه به آن شناخته مي شود اتصالات حروف ابجدي بيست و هشت گانه به يكديگر براي تحصيل ثمرات مجهوله و فائده آن دانستن وقايع و حوادث مجهوله و امور مبهمه است از گذشته و حال و آينده كه آنهاحاصل نمي شود مگر به دانستن احكام اتصالات حروف بيكديگر و موضوع آن حروف بيست و هشتگانه ابجدي است.
حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام در جواب استعلام معاويه از آن حضرت ميفرمايد ” ان الحكم كتموها لكيلا يتلاعب به الناس ” يعني حكما كتمان كردند آن را تا مردمان با آن بازي نكنند.
طريقه اخذ مستحصله آن را مخفي داشته تا دستاويز اشخاص نا لايق نگردد زيرا كه ارباب طمع بسيار و در طريق جهالت رهسپارند از اين راه}  بحكم المرء عدوّ لما جهله {با كساني كه سالك اين طريقند بجرم آنكه به آنها تعليم داده نمي شود صاحبان اين علم را هدف ياوه گويي و انتقاد خود قرار مي دهند بهر كيفيتي كه باشد . آري دشمن طاووس پروبال اواست .
اتصالات:
اتصالاتي كه در اين علم بايد دانست و هنگام عمل بكار برد بر سه قسم است :
اوّل : اتصّال كلي جامع 
دوّم : اتصال عنصري  
سوم : اتصال مرتبه اي
اتصال در سه فصل بيان خواهد شد .

فصل اول: اتصال كلي جامع آنست كه حروف بيست وهشت گانه اي كه به يكديگر اتصال پيدا مي كنند مشتمل مي شوند بر هفتصدو هشتاد وچهار صورت كه از ضرب بيست وهشت در بيست و هشت حاصل مي شوند زيرا كه حروف ابجد بيست و هشت مي باشند و هر يك از آنها بيست وهشت قسم اتصال مي كند لهذا از ضرب بيست وهشت در خود حاصل ضرب هفتصد وهشتاد وچهار مي شود و بهمين جهت است كه اين اتصال را اتصال كلي جامع مي گويند. براي اينكه عدد آن معلوم باشد و هنگام عمل معطل نمائي به جدول زير نظر نما:

ا    ب    ج    د    ه    و    ز    ح
۲۸    ۵۶    ۸۴    ۱۱۲    ۱۴۰    ۱۶۸    ۱۹۶    ۲۲۴
ط    ي    ك    ل    م    ن    س    ع
۲۵۲    ۲۸۰    ۳۰۸    ۳۳۶    ۳۶۴    ۳۹۲    ۴۲۰    ۴۴۸
ف    ص    ق    ر    ش    ت    ث    خ
۴۷۶    ۵۰۴    ۵۳۲    ۵۶۰    ۵۸۸    ۶۱۶    ۶۴۴    ۶۷۲
    ذ    ض    ظ    غ    
    ۷۰۰    ۷۲۸    ۷۵۶    ۷۸۴    

و نيز براي سهولت در عمل جدول طرح درجي اتصال كلي را نوشتم تا واضح باشد.

ا    ب    ج    د    ه    و    ز    ح    ط    ي
۲۸    ۲۶    ۲۴    ۲۲    ۲۰    ۱۸    ۱۶    ۱۴    ۱۲    ۱۰
ك    ل    م    ن    س    ع    ف    ص    ق    ر
۸    ۶    ۴    ۲    ۳۰    ۲۸    ۲۶    ۲۴    ۲۲    ۲۰
    ش    ت    ث    خ    ذ    ض    ظ    غ    
    ۱۸    ۱۶    ۱۴    ۱۲    ۱۰    ۸    ۶۰    ۴    

اتصال كلي دو طرح دارد يكي طرح درجي يكي طرح منازلي چنانچه شرح داد ه خواهد شد براي سهولت و آساني عمل جدول طرح منازلي هم شرح داده مي شود در نظر بگيريد:
جدول طرح منازلي
ا    ب    ج    د    ه    و    ز    ح    ط    ي
۱    ۲    ۳    ۴    ۵    ۶    ۷    ۸    ۹    ۱۰
ك    ل    م    ن    س    ع    ف    ص    ق    ر
۲۰    ۲    ۱۲    ۲۲    ۴    ۱۴    ۲۴    ۶    ۱۶    ۴
ش    ت    ث    خ    ذ    ض    ظ    غ    
۲۰    ۸    ۲۴    ۱۲    ۲۸    ۱۶    ۴    ۲۰    

اين دائره و دائره هاي پشت اين صفحه در اتصال جامع كلي بكار مي آيد براي طرح درجي و منازلي.
دائره اهطمي
آتشي    ا    ه    ط    م    ف    ش    ذ
بادي    ب    و    ي    ن    ص    ت    ض
آبي    ج    ز    ك    س    ق    ث    ظ
خاكي    د    ح    ل    ع    ر    خ    غ

اين دائره در اتصال طبعي بكار ميايد و طرح آن طرح  افلاكي است.

فصل دوم: بايد دانست هر حرفي كه بحرف ديگر متصل شود باعتبارطبيعتي كه دارند احكامي براي آنهااست كه بايد مستخرج آنها را بداند تا در وقت عمل سرگردان نماند و اين اتصال را اتصال طبعي و عنصري گويند زيرا كه حروف بيست و هشت گانه هفت حرف از آن آتشي  و هفت حرف بادي و هفت حرف آبي و هفت حرف خاكيند كه دائره اهطمي بالا از آن تشكيل داده شده و آنها از ضرب چهار در چهار شانزده صورت حاصل ضرب پيدا مي كند باعتبار مما ثل بودن و موافق بودن و مخالف بودن و ضد ونقيض بودن فلذا بواسطه اختلافي كه دارند بعضي طالب و مطلوب و بعضي ضد و نقيض و بعضي مخالف با يكديگرند براي مزيد آگاهي جدول آينده را ترسيم نمودم.

جدول طبايع حروف با همديگر
آتش وآتش    بادو باد    آب وآب    خاك وخاك    آتش و باد    باد و آتش    آب و خاك    خاك و آب
موافق    موافق    موافق    موافق    طالب ومطلوب    طالب ومطلوب    طالب ومطلوب    طالب ومطلوب
آتش وخاك    خاك وآتش    باد و آب    آب و باد    آب و آتش    آتش و آب    باد وخاك    خاك و باد
مخالف    مخالف    مخالف    مخالف    ضد ونقيض    ضد ونقيض    ضد ونقيض    ضد ونقيض

فصل سوم: از جمله آنچه كه براي استخراج در اين قاعده لازم است دانستن آن احكام اتصال مرتبه ايست و آن عبارت است از اتصال آحاد با آحاد و عشرات با عشرات و مآت با مآت و الف با الف و اين مراتب چهارگانه به چهار قسمت منقسم مي شوند و از ضرب چهار در چهار شانزده صورت حاصل ضرب مي شود و احكام هر يك از اتصالات ذكر خواهد شد انشاءالله تعالي .
فصل چهارم: در كيفيت و آداب سؤال كردن وآن مشتمل است بر چند امر : 
اول : سؤال را با ساعت روز يا شبي كه سؤال مي شود با نام مكان سؤال بحروف مقطعه بنويس همه را در يك سطر برديف خود با مكّررات حروف كه اين عمل را اهل اين فن در اصطلاح خود رقم گويند.
دوم : رقم هندسي هر يك را بحساب ابجد كبير در زير آن مرتب بنويس پس از آن همه اعداد رقم ها را جمع كن اين حاصل جمع را مدخل ابجدي مي نامند .
سوم : اعداد رقم هاي حروف سئوال را تنزل بده يعني عشرات حروف آن را رد بآحاد كن و مآت را رد بعشرات كن و الف را رد به مآت كن .
چهارم: هريك از اعداد ارقام حروف را به زياد كردن يك مرتبه ترقي بده و آن را جمع كن و حاصل آن جمع را مدخل وسيط مي نامند لكن بايد رقم هاي اعدادي كه در گرفتن مدخل صغير تنزل داده شد به حالت قبل از تنزل گذارد. يعني اگر از عشرات بوده بهمان حال باقي باشد و اگر از مآت بوده به حال مآتي باقي باشد و اگر الف دارد چون قابل تنزل نيست آن را ده حساب كرد و آنچه در مدخل صغير بهمان احوال باقي بوده آن را نيز ترقي بايد داد .
پنجم : پس از آن دو حاصل جمع اعداد مدخل صغير را با حاصل جمع اعداد مدخل وسيط را جمع كن اين دو مدخل را مدخل كبير گويند .
ششم: پس از آن اعداد چهار مدخل را بترتيب سطري كن پس از استنطاق و ملفوظي كردن آن اعداد .
هفتم: مكررات سطر سؤال را كه سطر اول عمل بوده بينداز و آنچه غير مكرر است به آخر سطر استنطاق ملحق كن و همه را يك سطر كن بترتيب اين سطر را سطر اساس گويند تا اينجا همه مقدمه بود براي تشكيل اين سطر .
هشتم: بعد از اينكه سطر اساس را منظّم كردي در زير هر حرفي از آن نظيره ابجدي آن حرف را بنويس و سطر نظيره را تمام كن .
و بدانكه هر حرفي در دائره ابجد پانزدهم حرف آن نظيره آن حرف است مثلاً حرف الف در ابجد نظيره آن سين است و بالعكس و نظيره با غين است و بالعكس و هكذا باقي حروف .

جدول نظيره ابجدي از اينقرار است
اساس    ا    ب    ج    د    ه    و    ز    ح    ط    ي    ك    ل    م    ن
نظيره    س    ع    ف    ص    ق    ر    ش    ت    ث    خ    ذ    ض    ظ    غ

نهم: پس از آن سطر نظيره ابجدي را از دائره ايقغ نظيره بگيرد و در دايره ايقغ نيز حرف پانزدهم آن نظيره همان حرف است و بالعكس  و دائره ايقغ اين است :
اساس    ا    ي    ق    غ    ب    ك    ر    ج    ل    ش    د    م    ت    ه
نظيره    ن    ث    و    س    خ    ز    ع    ذ    ح    ف    ض    ط    ص    ظ

دهم: سطر نظيره اهطمي بگير بهمان نحو كه گفته شد كه حرف پانزدهم نظيره آن حرفست و بالعكس دائره اين است چنانچه قبلاً هم نوشته شد .
اساس    ا    ه    ط    م    ف    ش    ذ    ب    و    ي    ن    ص    ت    ض
نظيره    ج    ز    ك    س    ق    ث    ظ    د    ح    ل    ع    ر    خ    غ

براي اينكه زحمت عامل كمتر باشد جدول زير را تنظيم كردم كه در وقت نظيره گرفتن محتاج بدائره ابجد و ايقغ و اهطم نباشد و اين جدول نظيره اهطمي است كه از ايقغ گرفته شده و نظيره ايقغ از نظيره ابجد معروف گرفته شده كه اين جدول نظيره نظيره نظيره است براي اساس كه بعد از تنظيم سطر اساس فقط از همين دائره نظيره گرفته شود مقصود حاصل است (و دائره اينست).
اساس    ا    ب    ج    د    ه    و    ز    ح    ط    ي    ك    ل    م    ن
نظيره    ض    ص    ث    خ    ح    ن    ق    ر    ل    د    ا    ب    ز    

آموزش كامل علم جفر(قسمت دوم).
باب اول:

در بيان طريق گرفتن چهار حرف از براي هر حرفي حروف مستحضره كه اين چهار حرف را مستحضره مستحضره مي نامند بدانكه اين چهار حرف را از سه اتصال نام برده شده مي بايد گرفت يك حرف از اتصال جامع كلي و يك حرف از اتصال طبعي عنصري و دو حرف از اتصال مرتبه اي قاعده چنين است كه:
دو حرف دو حرف بايد عمل شود قبلاً در مقدمه گفته شد كه تمام عدد اتصال كلي هفتصد وهشتاد وچهار است كه عدد صفحات جفر جامع است كه از ضرب بيست و هشت در بيست و هشت حاصل شده چنانچه الف در عدد يكست و با هر يك از بيست و هفت حرف باقي اتصال پيدا مي كند و همچنين ساير حروف اكنون طريق حرف گرفتن از اتصال كلي را برايت شرح مي دهم و خوب دقيق باش و بفهم كه چه مي نويسم و تصديق كن كه واضح تر از اين كسي ننوشته بدون لغز و معما و انصاف ده كه هيچ مضايقه اي در پرده برداشتن از روي مطلب نكرده ام و بر خلاف روش اهل فن بي اغماض پرده دري كرده ام و از خدا طلب آمرزش مي كنم .

غرض نقشي است كز ما باز ماند

كه هستي را نمي بينم بقائي

مگر صاحبدلي روزي برحمت

كند در حق درويشان دعائي

باري بعد از آنكه سطر نظيره را چهار چهار فاصله دادي نظر كن به دو حرف اول از چهار حرف اول ببين كدام يك از حروفند پس نظر كن در دائره اتصال كلي كه جدول آن در مقدمه اول نوشته شده و عدد اتصال كلي حرف ما قبل آن را ببين چقدر است با عدد ابجد وضعي حرف دوم جمع كن و حاصل جمع را سي تا ؛ سي تا ،  طرح كن اين طرح را طرح درجي گويند.
بعد از طرح ببين چند عدد باقيماند با عدد وضعي ابجدي هر دو حرف جمع كن و بيست و هشت بيست و هشت طرح كن و بعدد آنچه با قي ماند از بعد حرف اول نظيره حرف بشمار و آن حرفي را كه عدد به آن منتهي شد آن حرف را مستحضره مستحضره حرف اول بدان و باز بعدد همان عددي كه بعد از طرح بيست و هشت باقي ماند.
بعد از حرف دوم نيز حرف بشمار بهر حرفي كه منتهي شد آن مستحضره مستحضره حرف دوم است مثلاً دو حرف اول از چهار حرف اول سطر نظيره اخير (« ظ» و « و») بود. در دائره اتصال كلي نظر كردم حرف ما قبل آن«ض» بود و عدد آن هفتصد و بيست وهشت عدد ابجد وضعي حرف « و» كه شش بود بر آن افزوديم هفتصد و سي و چهار شد سي تا سي تا طرح كرديم چهارده  باقي ماند عدد ابجد وضعي« ظا » كه بيست و هفت است و « واو» كه شش است بر آن افزوديم جمعاً چهل و هفت شد بيست و هشت از آن را طرح كرديم نوزده باقي ماند از بعد حرف « طا » در دائره ابجد نوزده حرف شمرديم بحرف « ص » رسيد.
دانستيم كه «ص» مستحضره مستحضره « ظ » است از اتصال كلي آن را نوشتيم و از بعد حرف « واو» در دائره ابجد نيز نوزده حرف شمرديم به حرف « ذ » رسيد دانستيم كه « ذ » مستحضره مستحضره « واو » است آن را نوشتيم پس از براي هر يك از اين دو حرف از اتصال كلي حرفي حاصل كرديم.

قاعده كليّه
اگر عدد اتصال كلي قابل طرح درجي يا منازلي نباشد بايد به طرح بروجي برده شود مانند دو حرف« ن » و« ب » و دو حرف« ز» و« ع » و در وقت مستحصله گرفتن تلافي شود از چهار حرف مستحضره به اين نحو كه پس از آنكه آن چهار حرف را به طرح منازلي برديم آن طرحي كه عمل نشده اگر درجي بوده يا طرح منازلي يا هردوهنگام مستحصله گرفتن بر عدد چهار حرف مستحضره اضافه مي كنيم تا قابل طرح شود و به طرح مي بريم چنانچه در دو حرف « ز » و « ع » اين كار را مي كنم مثلاً براي اينكه اين مطلب خوب واضح شود مي گوئيم عدد اتصال كلي« ن » و« ب ». سيصد و شصت و شش عدد است به اين بيان كه حروف ما قبل « ن » در جدول اتصال كلي « م ». است و آن سيزده بيست و هشت است كه جمعاً شسصد و شصت وچهار مي شود و عدد « ب » در دائره ابجد وضعي دو است كه چون بر عدد مجموع كلي« ن » اضافه كنيم.
سيصد و شصت وشش مي شود پس از آنكه به طرح درجي برديم كه قاعده كليّه اين اتصال است شش عدد باقي مي ماند با عدد ابجد وضعي« ن » و« ب » كه شانزده است چون اضافه كنيم بيست و دو مي شود كه به طرح بيست و هشت نيز كه قاعده كليّه اين اتصال است نمي رود  لذا قاعده آن است كه آن را به طرح بروجي ببريم و در هنگام مستحصله گرفتن تلافي كنيم.
پس از طرح بروجي ده باقي مي ماند از بعد حرف« ن » در دائره ابجد ده حرف مي شماريم بحرف دوازدهم مي رسد و آن حرف« ذ » است پس مستحضره « ن » از اين اتصال« ذ » مي شود و ازبعد حرف « ب » نيز ده حرف مي شماريم يازدهم آن حرف« م » است پس مستحضره « ب » از اين اتصال« م » است و براي تدارك و تلافي طرح بروجي بر عدد چهار حرف مستحضره اضافه مي كنيم و تلافي طرح فوت شده را مي نمائيم  و مستحصله مي گيريم.
و اما در مثل دو حرف( « ز» و « ع » )عدد اتصال حرف ماقبل « ن » كه « و » است در دائره اتصال كلي يكصد و شصت و هشت است و عدد حرف« ع » در دائره ابجد وضعي شانزده است مجموعاً يكصد و هشتاد وچهار مي شود پس از آنكه بحسب قاعده به طرح درجي برديم چهار عدد باقي مي ماند.
چون به مقتضاي قاعده عدد ابجد وضعي« ن » هفت و عدد وضعي« ع » شانزده جمعاً هر سه با هم بيست و هفت حاصل مي شود و قابل طرح منازلي كه قاعده اين اتصال است نيست. لذا آن را بطرح بروجي مي بريم بعد از طرح سه باقي مي ماند از بعد حرف« ن » در دائره ابجد سه حرف مي شماريم حرف چهارم كه « ك » است از اين اتصال براي « ز » مي نويسيم و از بعد «ع » نيز در همان دائره سه عدد مي شماريم حرف چهارم كه راست براي« ع » مي نويسيم و در هنگام مستحصله گرفتن طرح فوت شده به شرحي كه گفته شد تلا في مي كنيم .

اتصال عنصري طبعي و احكام آن
پس از آنكه دو حرف از اتصال كلي به قاعده معتبره مضبوطه براي دو حرف از سطر نظيره گرفتيم بايد دو حرف هم از جدول و دائره اتصال طبعي عنصري براي هر دو بگيريم لذا مي گويم بدانكه عمل اين اتصال از دائره « اهطمفشذ»؛ است و اين اتصال عبارت است ازدانستن طبيعت دو حرفي كه با هم متصل شوند كه اول عامل بايد طبيعت اين دو حرف را بداند و بعد به احكامي كه دارد آشنا شود تا در وقت عمل سرگردان نشود پيش از اين در مقدمه گفته شد اتصالاتي كه در حروف حاصل مي شود از شانزده صورت بيرون نيست :

1- آتشي با آتشي         ۲- بادي با بادي          ۳- آبي با آبي             ۴- خاكي با خاكي

5- آتشي با بادي         ۶- بادي با آتشي          ۷- آبي با خاكي          ۸- خاكي با آبي

9- آتشي با خاكي      ۱۰- خاكي با آتشي       ۱۱- بادي با آبي         ۱۲- آبي با بادي

13- آبي با آتشي        ۱۴- آتشي با آبي         ۱۵- بادي با خاكي      ۱۶- خاكي با بادي


احكام اين شانزده صورت بر چهار قسم است به اعتبار تماثل و توافق و تخالف و ضد و نقيض بودن و ما در اينجا حكم اين چهار را در چهار قسمت بيان مي كنيم:

قسمت اولي: آنهائي هستند كه با هم مماثل و موافقند در طبع و آنها عبارتند: از چهار صورت اول آتشي با آتشي و بادي و آبي با آبي و خاكي با خاكي.

قسمت دوّم: آنهائي هستند كه طالب و مطلوب يكديگرند و آنها عبارتند: از آتشي با بادي و بادي با آتشي و آبي با خاكي و خاكي با آبي.

قسمت سوّم : آنهائي هستند كه مخالفند با يكديگر و آنها عبارتند از آتشي با خاكي و خاكي با آتشي و بادي با آبي و آبي با بادي.

قسمت چهارم : آنهائي هستند كه ضدّ و نقيضند با يكديگر و آنها عبارتند: از آبي با آتشي و آتشي با آبي و بادي با خاكي و خاكي با بادي  واحكام هريك از اين چهار قسمت از اينقرار است.

حال قسمت اولي و ثانيه: 
پس هر گاه دو حرفي كه با هم متصل مي شوند از حروف اين دو قسمتند يعني در طبع با هم موافقند عدد مرتبه هر دو را با هم جمع مي كنيم هرگاه جمع هر دو عدد قابل طرح افلاكي يعني نُه نُه هستند.  لذا آنها را نُه نُه طرح مي كنيم. به نحوي كه بعد از اين به مثال خواهي دانست و از دائره ابجد حرف مي گيريم و حرف مطلوب اين اتصال را بدست مي آوريم واگرقابل طرح افلاكي كه قاعده كليّه اين اتصال است نشد عدد مراتب همه حروف هم طبع آن را بر او مي افزائيم و به طرح افلاكي مي بريم و نتيجع مي گيريم در اينجا براي اينكه خوب مطلب را دريابي چهار مثال برايتان مي آورم. باقي آن را خودتان بر آنها قياس كنید و غنيمت بشمارید و خداي متعال را سپاسگذار باشید.

مثال اول: در آنجائي كه دو حرف موافق در طبع با هم متصل شوند و جمع عدد مرتبه هردو قابل طرح افلاكي باشد مانند«ف». و «ش » هرگاه متصل شوند بدان كه هر دو آتشي و موافق اند عدد مرتبه هر دو را با هم جمع مي كنيم چنانچه« ف». در مرتبه پنجم آتشي است و« ش» در مرتبه ششم آن پنج و شش را با هم جمع مي كنيم يازده مي شود نُه از آن را كه يك طرح افلاكي و قاعده كليّه اين اتصال است طرح كرده باقي دو مي ماند بعد از حرف « ف » در دائره ابجد دو حرف مي شماريم حرف سوم كه « ر» مي باشد مطلوب« ف » است در اين اتصال مي نويسيم و بعد از حرف « ش » نيز در همان دائره دوحرف مي شماريم وحرف سوم كه« خ » باشد مطلوب« ش » است مي نويسيم ومي فهميم كه حرف «ر»؛  مطلوب حرف« ف» و حرف« خ » مطلوب حرف« ش » است.

مثال دوّم :در آنجائي كه دو حرف موافق در طبع با هم متصّل  شوند و جمع عدد مرتبه هر دو قابل طرح افلاكي كه قاعده كليّه اين اتصال است نباشد مثل: « ج » و« ج » كه هر دو آبي و موافق و عدد مرتبه هر دو با هم دو مي شود و قابل طرح افلاكي نيست. در چنين جائي حكم و قاعده آن اين است كه عدد مراتب حروف هم طبع« ج » را كه حروف آبي است و آن بيست و هفت است بر عدد دو مي افزائيم كه جمعاً بيست و نه مي شود پس  از سه طرح افلاكي دو باقي مي ماند از بعد« ج » در دائره ابجد دو حرف مي شماريم و حرف سوّم كه« و » است مطلوب« ج » است آن را مي نويسيم چون هر دو حرف« ج » مي باشد و مماثل مطلوب هر دو و مي شود باقي حروف توافق را به همين نحو قياس كنید .

مثال سوّم: در آنجائي كه دو حرف طالب و مطلوب با همديگر متصل شوند مثل« ض » كه حرف بادي و« م » كه حرف آتشي است و اين هر دو طالب و مطلوب يكديگرند خواستيم حرف مطلوب اتصال عنصري او را بدست بياوريم عدد مرتبه هر دو را با هم جمع مي كنيم چنانچه مرتبه عدد« ض » هفت و عدد مرتبه« م » چهار است جمعاً با همديگر يازده مي شوند به طرح افلاكي مي بريم دو باقي مي ماند بعد از حرف« ض » در دائره ابجد دو حرف مي شماريم بحرف «ع » مي رسد مي فهميم مطلوب حرف« ض » در دائره ابجد«  ا  » و مطلوب حرف« م » و«ع »است.

مثال چهارم: در آنجائي كه دو حرف طالب و مطلوب با همديگر متصل شوند و عدد مرتبه هر دو بطرح افلاكي نرود حكم اين است كه بطرح ديگري ببريم و بعد در گرفتن مستحصله تدارك نمائيم مثلاً اگر دو حرف طالب و مطلوب« م»؛ و« ي » . باشند كه « م » آتشي و عدد مرتبه آن چهار و« ي » بادي و عدد مرتبه آن سه است جمعاً هفت مي شود در دائره ابجد بعد از حرف « م » هفت حرف مي شماريم وحرف هشتم را كه « ش »است مي نويسيم وبعداز حرف «ي»؛ درهمان دائره نيز هفت حرف مي شماريم به حرف هشتم آن كه « صاد» است مي سيم مي فهميم كه مطلوب حرف« م ». در آن دائره« ش » و مطلوب حرف« ي» و « ص » است.

تبصره: در جمع عدد مرتبه اي اتصال عنصري موافق و مخالف قاعده اين است كه اگر عدد مرتبه دو حرف قابل طرح نشد بايد بطرح ديگرغير افلاكي برد از طرح كواكبي يا عنصري و عمل كرد و اگر به هيچ طرحي نرفت عدد ما قبل يا ما بعد آن را علاوه مي كنيم و به طرح مي بريم و در مستحصله تلافي مي كنيم .

آموزش علم جفر (قسمت سوم): 

روش‌های مختلف جفر:

حتما می دانید که برای بررسی و طی مراحل در علم جفر اول نیاز به تبدیل حروف به اعداد داریم، یعنی اولین قدم، بردن حروف به دنیای اعداد می باشد که در آنجا روابط بسیار شگرفی در بین آنها برقرار است. درعلم جفر برای رسیدن به جواب سئوال، از روش‌های گوناگونی استفاده می شود. این روش‌ها بسته به اهمیّت سئوال متفاوت و در سطوری چند منتج به جواب می‌شود. از انواع روش‌ها، می‌توان به جفر آدم، جفر منبری و … اشاره کرد.
در علم جفر برای رسیدن به جواب از علوم ریاضی و نجوم نیز بهره می‌گیرند. نام سئوال کننده و نام پدرِ او و زمان سئوال به علاوه جمله سئوال، با روش ذکر شده در علم جفر، مبنای رسیدن به جواب است. یکی از مراحل مهم، که از آن به “سطر” نام برده می‌شود “سطر مستحصله” است که اصحاب علم جفر معتقدند با طهارت روح و… به این مهم می‌توان آگاهی یافت.
از علم جفر با توجه به صعابت دست‌یابی و کیفیت عمل به آن، مگر در موارد خاص که هیچ روشی قادر به پاسخ‌گوئی نباشد، استفاده نمی‌شود. شیعیان علم جفر را مخصوص علی ابن ابی طالب می‌دانند. کتابی بنام جفر جامع که مشتمل بر ۲۸ جزوه ۲۸ صفحه‌ای (۷۸۴ صفحه) با جدول‌هائی که ۲۸ در ۲۸ خانه هستند و با چهار حرف در خانه که با چهار الف شروع و با چهار حرف غ به پایان می‌رسد، بوسیله حضرت علی ابن ابی طالب ترتیب داده شده است که در بعضی روش‌ها برای مستحصله از آن استفاده می‌شود و اعتقاد بر آن است که علوم اولین و آخرین در آن کتاب ملحوظ در ملفوظ است.
البته در این نوع محاسبه حرف گ = ک و حرف پ = ب و حرف چ = ج و حرف ژ = ز می باشند. برخی دیگر از روشها حرف پ، چ، گ، ژ، را در محاسبه ساقط می کنند ؛ یعنی جزء محاسبه نمی آورند.
و همچنین عدد ابجد کبیر ، عدد ابجد وسیط ، عدد ابجد صغیر ، عدد نقاط و حروف متناظر با آنها عدد ابتث ، عدد اطهم ، عدد ایقغ ، عدد افسج ، عدد ارغی ، عدد اجدش به طور کامل محاسبه می شوند.


انواع حروف ابجد
معادل ابجدی حروف چند نوع است که انواع آن عبارت اند از: ابجد کبیر(جمل)،ابجد صغیر،ابجد وضعی،ابجد گمنام(طرح کوکبی) که معروفترین آنها و کارآمدترین آنها ابجد کبیر است. و در نوشته های ما بجز در جاهایی که صراحتاً چیز دیگری ذکر می شود منظور از ابجد، ابجد کبیر است.

جدول ابجد

الف    ب    ج    د    ه    و    ز    ح    ط    
1    2    3    4    5    6    7    8    9    
ي    ك    ل    م    ن    س    ع    ف    ص    
10    20    30    40    50    60    70    80    90    
ق    ر    ش    ت    ث    خ    ذ    ض    ظ    غ
100    200    300    400    500    600    700    800    900    1000

ابجد = ابتدا كرد     هوّز = در پيوست        حطّي = واقف شد          كلمن = سخنگو شد
سعفض = زود بياموخت    قرشت = در دل گرفت    ثخذ = نگاهداشت    ضظغ = تمام كرد


اتصالاتی که در این علم باید دانست و هنگام عمل بکار برد بر سه قسم است :
اوّل : اتصّال کلی جامع –  دوّم : اتصال عنصری  –  سوم :اتصال مرتبه ای
اتصال کلی جامع آنستکه حروف بیست وهشت گانه ای که به یکدیگر اتصال پیدا میکنند مشتمل میشوند بر هفتصدو هشتاد وچهار صورت که از ضرب بیست وهشت در بیست و هشت حاصل میشوند زیرا که حروف ابجد بیست و هشت میباشند و هر یک از آنها بیست وهشت قسم اتصال می کند لهذا از ضرب بیست وهشت در خود حاصل ضرب هفتصد وهشتاد وچهار میشود وبهمین جهت است که این اتصال را اتصال کلی جامع میگویند.

جفر جامع :
علماء جواب جفر را از جفر جامع استخراج می کنند و آنرا جفر کبیر می گویند و هرکه صاحب فهم باشد آنرا خوب می فهمد.  بعضی از اساتید می‌فرمایند که استخراج از جفر جامع تحریر کردن ابجد یعنی از دو چهار ابجد است از ۲۸ حروف و ۲۸ جزء  و بر حروف ابجد مقرر کرده اند و هر حرفی از یک جزئی منیوبست و هر جزو او ۲۸ صفحه دارد و در هر صفحه ۲۸ سطر دارد و در هر سطری ۲۸ خانه است و در هر خانه چهار حروف است و تمام صفحات ۷۸۴ خانه حروف دارد و تقسیم ۲۸ جزو بر سبعه سیاره است و هر سیاره از هر اقلیمی تعلق دارد  و از قیاس یک جزو یک اقلیم و هر صفحه یک شهر و هر یک سطر یک محله است و هر خانه یک مکانی است و در صفحه اول خانه اول جفر جامع ۴ الف می باشد.
 وبه این ترتیب ((اااا)) و خانه دوم از سطر اول جزو اول در صفحه اول سه الف و یک ب می باشد به این ترتیب ((اااب)) و خانه سوم ((اااج)) و خانه چهارم ((اااد)) می باشد و آخر خانه چهار غین است  ((غ غ غ غ)) واگر  بخواهد تمام جفر جامع را بنویسید باید احتیاط کند که در حروف غلطی نباشد و اگر یک حرفی از حروف اشتباه باشد تمام غلط می باشد و این علم تمام نشود.

اول): بسط سوال یعنی سوال را بحروف مقطعه باید نوشت حرف حرف.

دوم): جمع کردن عدد آن حروف به عدد ابجد کبیر و جمع آن عدد را مدخل کبیر مجموعی می نامند.

سوم):آنست که آن جمع از حروف حاصل شده و آن مدخل وسیط مجموعی می نامند سه مدخل دیگر از آن درست کنند تا جمع مداخل اربعه می نامند و ضابطه ی او آنست که سه مدخل دیگر را با این روش باید گرفت  که آحاد آنها را با الف جمع می کنند یعنی تنزل مرتبه الف به آحاد دهند و عشرات را با مآت بعد نوشت مثلا مدخل کبیر مجموعی ۱۲۲۵ بوده هزار را با پنج جمع کردیم شد شش بعد از آن بیست بود عقب شش نوشتیم بعد از آن دویست بود عقب بیست نوشتیم چنین شد ۲۲۶ بعد از آن شش را به ا مآت جمع کردیم یعنی تنزل مآت بآماد که هشت شده آنرا نوشتیم بعد از آن هم بیست را نوشتیم بیست و هشت شده این مدخل سوم رامدخل وسیط می نامند که حاصل شده از مدخل وسیط مجموعی که دومی باشد یک مدخل دیگر که مدخل صغیرگویند بایددرست کرده واو اینست که هشت را بادو جمع کرده می‌شود ۱۰ پس مدخل چهارم که مدخل صغیر بوده ۱۰ شد.

چهارم): عدد های مداخل اربع را باید استنطاق کرد.

پنجم): آنست که آنحروف را که از مداخل اربعه حاصل شده استنطاق کردیم آنرا ملفوظی و ملبوبی و مسروری باید کرد یعنی دو حرفی و سه حرفی را باید به حرف نوشت مثلا (۱) را باید الف و لام و میم نوشت.

ششم): آنست که بعد از ملفوظی جمع باید تاریخ را مثل روز یا شب یا ماه و سال هجرت را مثل آنکه بنویسیم سوال را در روز دوشنبه بیست نهم ماه شعبان المعظم هزار و دویست و چهل و هشتم هجرت و یکی از دقائق این عمل آنست که طالع  وقت را هم باید نوشت یعنی برجی که در آن ساعت طالع است و کواکب که آن برج خانه اوست باید نوشت مثل ساعت اول روز دوشنبه بوده که سوال را نوشتیم حساب کردیم آفتاب در برج جدی بوده و جدی خانه زحل است پس زحل را هم نوشتیم.

هفتم): آنست که آن حروف را به تدبیر مثل حروف سوال بکنند در عدد که بهر قدری که حروف سوال است حروف اساس نیز بهم آن عدد بشود و حروف اساس آن حروف را گویند که از مداخل اربعه و از تاریخ بهم رسیده باشد.

هشتم): آن است که این حروف اساس را نظیره کند و نظیره آن است که حرف پانزدهم ابجد  را باید نوشت.

نهم): آن است که این حروف نظیره کرده را صدر آخر باید کرد که آنرا تکثیر گویند.

دهم): آنست که این حروف تکثیر کرده را مستحصله باید کرد و قاعده آن اینست که محتاج است به چهار دایره که ترتیب داده می شود که مراتب دوائر آنست که اول ابجد دوم ابتث سوم اهطم چهارم ایقغ و یکی دیگر که محتاج الیه است در مستحصله طرح است و طروح ما چهار است.

پس معلوم شد که عملی که در مستحصله باید بشود چهار دائره است و چهار طرح که هشت می شود و هشت و نه عمل که در اسامی شده هفده میشود و یازده عمل دیگر آن باقی مانده است که اول باید میزانی حاصل شود که هریک از حروف خانه را جدا می کنید از آن حروف میزان بسنجیم یعنی عدد آنرا ضم کنیم و میزان عبارتست از آن که یک حرف از بسط سوال برداریم و یکی از مداخل اربعه و یکی از طالع وقت و یکی از تاریخ هجرت مجموع عمل در حروف میزان باشد تا جواب درآید و مرتب شده  آن اینست یعنی:
مدخل کبیر مجموعی حرفی برداریم  باین طریق که بلا مرتبه  نموده حروف  را دوم از مداخل اربعه حرفی برداریم. بدین طریق که بلا مرتبه نموده مراتب مداخل را  سوم طالع وقت را که در عمل ششم توضیح دادیم. نیز بلا مرتبه باید نوشت چهارم تاریخ هجرت را بلامرتبه باید کرد وبلا مرتبه آنست که آحاد و عشرات و مآت و الوف همه را باید آحاد حساب کرد.
 مثلا: ایقغ را چهار حساب می کنیم بر میزان حروف آن معلوم شد برای مستحصله پس هجده عمل در مستحصله شد  ۸ دائره ده و طرح و ده اساس  و میزان سیزده عمل دیگر باقی مانده از بیست و هشت عمل و آن ده عمل مراد . از مرتبه و درجه و عدد سطور و صفحه و خانه است و چهار از عمل عدد سطر و صفحه و جزء و خانه است و عدد آن اینست که حرف اول یکی است . دوم سه سیم شش و عمل نوزدهم است که دائره اهطم را می نویسیم در عدد سباعی و رباعی که چهار سطر حاصل شود.  سطر اول مرتبه اول « ا ه ط م ف ش ذ » سطر دوم مرتبه دوم« ب و ی ن ص ث ض » سطر سوم مرتبه سوم
« ج ز ک س ق ث ظ  » سطر چهارم مرتبه چهارم « د ح ل ع ص خ غ  » ، و مراد  از دور عدد از این دائره آنست که هر عددی را در سطری مرتبه باید قرار داد.
اگر کسی بخواهد که تمام جفر جامع را بنویسد باید که با احتیاط تمام بنویسد که در حروف غلطی نباشد و اگر یک حرف از حروف غلط باشد تمام غلط در می آید. و با این علم هیج کاری تمام نخواهد شد مگر آنکه با حضور قلب و توجّه تمام بنویسد و دل خود را پریشان و مشوش نکند.

ابجد صغیر:
(الف =۱ )،(ب = ۲ ) ، ( ج  = ۳ ) ، ( د = ۴ ) ، (ه = ۵ ) ، ( و = ۶ ) ، ( ز = ۷ ) ، ( ح = ۸ ) ، ( ط = ۹ ) ، ( ی = ۱۰ ) ، ( ک = ۸ ) ، ( ل = ۶ ) ، ( م = ۴ ) ، ( ن = ۲ ) ، ( س = ساقط ) ، ( ع = ۱۰ ) ، ( ف = ۸ ) ، ( ص = ۶ ) ، ( ق = ۴ ) ، ( ر = ۸ ) ، ( ش = ساقط ) ، ( ت = ۴ ) ، ( ث = ۸ ) ، ( خ = ساقط ) ، ( ذ = ۴ ) ، ( ض = ۸ ) ، ( ظ = ساقط ) ، ( غ = ۴ ) .

ابجد وضعی:
ی ط ح ز و ه د ج ب ا
۱۰ ۹ ۸ ۷ ۶ ۵ ۴ ۳ ۲ ۱
ر ق ص ف ع س ن م ل ک
۲۰ ۱۹ ۱۸ ۱۷ ۱۶ ۱۵ ۱۴ ۱۳ ۱۲ ۱۱
غ ظ ض ذ خ ث ت ش
۲۸ ۲۷ ۲۶ ۲۵ ۲۴ ۲۳ ۲۲ ۲۱

ابجد کبیر یا جمل :
(الف =۱ )،(ب = ۲ ) ، ( ج  = ۳ ) ، ( د = ۴ ) ، (ه = ۵ ) ، ( و = ۶ ) ، ( ز = ۷ ) ، ( ح = ۸ ) ، ( ط = ۹ ) ، ( ی = ۱۰ ) ،( ک = ۲۰ ) ،( ل =۳۰ ) ، ( م = ۴۰ ) ، ( ن = ۵۰ ) ، ( س = ۶۰ ) ، ( ع = ۷۰ ) ، ( ف = ۸۰ ) ، ( ص = ۹۰ ) ، ( ق = ۱۰۰ ) ، ( ر = ۲۰۰ ) ، ( ش = ۳۰۰ ) ، ( ت = ۴۰۰ ) ، ( ث = ۵۰۰ ) ، ( خ = ۶۰۰ ) ، ( ذ = ۷۰۰ ) ، ( ض = ۸۰۰ ) ، ( ظ = ۹۰۰ ) ، ( غ = ۱۰۰۰ ).

بدانکه جفردر زبان اهل فن علمی است که به آن شناخته میشود اتصالات حروف ابجدی بیست و هشت گانه به یکدیگر برای تحصیل ثمرات مجهوله و فایده آن دانستن وقایع و حوادث مجهوله و امور مبهمه است از گذشته و حال و آینده که آنها حاصل نمی شود مگر به دانستن احکام اتصالات حروف به یکدیگر و موضوع آن حروف بیست و هشتگانه ابجدی است.بزرگان علم حروف، حروف را به اشکال مختلفی تقسیم کرده اند از جمله ابجد کبیر، ابجد صغیر، ابتث کبیر،ابتث صغیر.

کاربرد های جفر:
الف) ;صفحه‌های مقدمهٔ بعضی از کتاب‌ها را با این عددها شماره گذاری می‌کنند.
ب) :تاریخ وقایع مهم را با ترکیب حروف ابجد به صورت یک کلمه یا یک عبارت یا یک جملهٔ معنی دار یا شعر در می‌آورند که به خاطر سپردن آن کلمه یا عبارت یا آن جمله یا شعر، تاریخ مزبور را حساب می‌کنند.
ج) :در موسیقی پس از اسلام، در ثبت اصوات و دساتین از حروف ابجد استفاده شده‌است. برای نمونه نغمه‌های دستگاه شور با حروف ابجد عبارت بوده‌اند از: «یح یه یب ی ح ه ج ا» و فاصله‌ها و ابعاد آن‌ها: «ط ط ج‍ ج‍ ط ج‍ ج» که در موسیقی امروز به ترتیب نت‌های سل، لاکرن، سی بمل، دو، ر، می‌بمل، فا و سل را تشکیل می‌دهند. 
د): گاهی در نوشتن، برای جدا کردن مطالب مختلف از یکدیگر، آنها را با حروف ابجد مشخص می‌کنند. مثلاً در همین‌جا برای جدا کردن کاربردهای حروف ابجد، آنها را با حروف الف، ب، ج و … مشخص کردیم.
ترتیب حروف در ابجدها به نسبت زبان تفاوت دارند به عنوان مثال در زبان فارسی: گ =۲۰   چ =۳   پ =۲  ژ =۷  است.


 طريقه استفاده از جفر كبيره

•    ابتدا اعداد جفر كبيره را كه به حروف و عدد داده شده است را در جدول رمز پيدا كرده و كلمه را حرف حرف نموده و حروف مشدده و تكراري و همينطور الف و لام (ال) را ساقط (حذف) مي‌كنيم.
•    سپس كليه حروف را با هم جمع مي‌نماييم. عدد به دست آمده عدد ابجد كبيره آن كلمه مي‌باشد. 
•    توجه داشته باشيد كه همزه ( ء، ئ ) در جفر و ابجد، يك حساب مي‌شود.


مثال: كلمه صمد به اين ترتيب حساب مي‌شود:  ص ( 90 )     م ( 40 )     د ( 4 )
كه مجموع 90 +40 + 4 = مي‌شود 134، لذا عدد ابجد كبيره كلمه صمد = 134 مي‌باشد.

•    در جفر كلمه‌هاي الله، اعلي، عالي، علي، استثناء وجود دارد. دلیل آن را از استاد بپرسید. 

•    در كلمات مركب، مثل حفي و خفي يا خيرالناصرين يا (السَّلام و سَلَم) هر كلمه مي‌بايست جدا جدا حساب شود و حرف (و) وسط ساقط مي‌باشد.

مثال: جفر كلمه خير الناصرين به طريقه زير حساب مي‌شود:

خ (600 )   ي (10 ) ر ( 200 )  كه  جمع 600 + 10+ 200  = مي‌شود: 810 (ال حذف مي‌شود).
ن ( 50 )      ا ( 1 )         ص ( 90 )          ر ( 200 )     ي ( 10 )    (ن حذف مي‌شود). 
كه جمع 50 + 1 + 90 + 200 + 10 = مي‌شود: 351  
حال جمع 810 + 351  = مي‌شود 1161 كه ابجد كبيره كلمه خيرالناصرين مي‌باشد.

-  طريقه استفاده از جفر متوسطه 

ابتدا جفر كبيره آن را حساب نموده و اعشار آن را مي‌گيريم يعني آن را در 1/0 ضرب كرده  و يا تقسيم بر 10 مي‌كنيم و سپس در عدد به دست آمده اولين رقم بعد از مميز را به بخش صحيح آن اضافه مي‌كنيم.    
مثال : جفر كبيره كلمه صمد 134 مي‌باشد. حال براي بدست آوردن جفر متوسطه آن، عدد 134 را بر 10 تقسيم كرده، حاصل آن عدد 4/13 مي‌شود. سپس اولين رقم بعد از مميز، يعني 4 را به بخش صحيح، يعني 13 اضافه مي‌كنيم و حاصل عدد 17 مي‌شود. یعنی 13 + 4  = می شود 17پس جفر متوسطه كلمه  صمد 17 مي‌با شد.

-   طريقه استفاده از جفر صغيره
 
در مورد گرفتن جفر صغيره، ابتدا مي‌بايد جفر كبيره آن را حساب كرده، سپس تك تك ارقام آن را با هم جمع كنيم، عدد حاصل، جفر صغيره آن كلمه مي‌باشد.
مثال: جفر صغيره كلمه صمد از جمع اعداد 1 +3 + 4  =  می شود  عدد 8  كه ارقام جفر كبيره آن مي‌باشند به دست مي‌آيد .

-    طريقه استفاده از جفر جمل

در محاسبه جفر جمل، تمامي‌قواعد جفر كبيره را كه در بالا توضيح داده شد را  عمل مي‌نماييم، با اين اختلاف كه حروف مشدد و تكراري را  نيز حساب مي‌كنيم اما ، الف و لام  اول کلمه را  حذف وحساب نمی کنیم .
مثال: كلمه جليل
جفر جمل: ج (3) - ل (30) - ي ( 10) – ل (30 )  با هم جمع مي كنيم  مي‌شود : عدد 73
مثال: كلمه الجبّار
جفر جمل:  ال  ساقط   ج (3) - ب (2) - ب (2)- ا (1) - ر (200) جمع مي كنيم و مي‌شود: 208
مثال: كلمه مصّور
جفر جمل: م (40) - ص ( 90) - و (6) - و (6) - ر (200) كه جمع آن مي‌شوند: 342

عجايب و شگفتي‌هاي قرآن پايان ناپذير است. قرآن ظاهرش خوشايند و باطنش عميق است. عجايبش را نمي‌توان شمرد و غرائبش هرگز كهنه نخواهد شد. (حضرت محمد«ص»)

شماره نام‌هاي مبارك چهارده معصوم (عليهم السلام) بر اساس حروف ابجد براي اهداي ختم صلوات و كارهاي نيك ديگر

"اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم!"

رديف    نام مبارك معصوم (ع)    لقب خجسته معصوم (ع)    شماره ابجد
1    محمد (ص)    مصطفي (ص)    92
2    علي (ع)    امير‌المومنين (صلوات الله عليه)    110
3    فاطمه (س)    زهرا (سلام الله عليها)    134
4    حسن (ع)    مجتبي (صلوات الله عليه)    118
5    حسين (ع)    سيد الشّهدا (صلوات الله عليه)    128
6    علي (ع)    زين‌العابدين (صلوات الله عليه)    110
7    محمد (ع)    باقر العلوم (صلوات الله عليه)    92
8    جعفر (ع)    صادق (صلوات الله عليه)    353
9    موسي (ع)    كاظم (صلوات الله عليه)    116
10    علي (ع)    رضا (صلوات الله عليه)    110
11    محمد (ع)    جواد (صلوات الله عليه)    92
12    علي (ع)    هادي (صلوات الله عليه)    110
13    حسن (ع)    عسكري (صلوات الله عليه)    118
14    (محمد) مهدي (عج)    مهدي (صلوات الله عليه)    59


طریقه استفاده و کاربرد علم جفر درعلوم قرآنی:
قبل از هرچیز لازم و واجب می دانم که عرض کنم :  اسرار الهي مقوله‌اي نيست كه ما انسان ها قادر به وقوف آن باشيم. هرچه در این مبحث گفته می شود استنباط شخصی است که تا به امروز آن را درک کرده ایم؛ حقیقت قرانی چیزی است که فقط نزد خداوند است بس.
{ (وَ عَنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها الاّ هُو وَ يَعْلَمُ ما فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْر وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ اِلاّ يَعْلَمُها وَ لا حَبَّةٍ في ظُلُماتِ الاَرضٍ وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ اِلاّ في كِتابٍ مُبين) } ؛ و كليدهاى غيب، تنها نزد اوست. جز او [كسى‏] آن را نمى‏داند، و آنچه در خشكى و درياست مى‏داند، و هيچ برگى فرو نمى‏افتد مگر [اينكه‏] آن را مى‏داند، و هيچ دانه‏اى در تاريكيهاى زمين، و هيچ تر و خشكى نيست مگر اينكه در كتابى روشن [ثبت‏] است. (سوره النعام آیه 59)؛

در چهارده قرن اخير نوشته‌هاي بي‌شمار ادبي شامل كتاب، مقاله و گزارشات پژوهشي درباره كيفيت معجزه آساي قرآن به رشته تحرير درآمده است. در اين نوشته‌ها فصاحت بيان، فضيلت ادبي، معجزات علمي، سبك و حتي جاذبه آهنگ تلاوت قرآن تشريح شده است.  
با وجود اين، تحقيق در اعجاز قرآن متاسفانه در برخی از تفاسیربه علت احساسات بشري، بي‌طرفانه صورت نگرفته و بسته به عقيده و سلیقه شخصی، این پژوهش ها صورت گرفته  و باعث شده  که افرادی نادان، عليه آن قلم ‌فرسايي کنند. 
يكي از پديده‌هاي بي‌نظيري كه در قرآن وجود دارد و درهيچ كتاب نوشته شده دست بشر يافت نمي‌شود، تركيب رياضي عناصر آن است. همچون سوره‌ها ، آيه‌ها ، لغات ، تعداد حروف ، تعداد كلمه‌هاي هم‌ خانواده ، تعداد و انواع اسم‌های الهي، طرز نوشتن بعضي لغات، عدم وجود يا تغيير عمدي بعضي حروف در بعضي لغات و بسياري از عوامل ديگر قرآن، به غير از محتوياتش‌، همگي داراي تركيبي خاص هستند. سيستم رياضي قرآن دو جنبه مهم دارد؛ انشاء رياضي و ساختمان رياضي قرآن كه شامل شماره سوره‌ها و آيه‌ها است. به خاطر همین كدهای رياضي جامع است که، كوچكترين تغيير در متن يا ساختمان تركيبي قرآن، بلافاصله آشكار مي‌شود. 
 و اما رمزهاي اعجاز آميز قرآن منحصراً از اين قرارند:
1)    اولين آيه قرآن «بسم‌ الله الرحمن الرحيم» داراي 19 حرف عربي است.
2)    قرآن ‌مجيد از 114 سوره تشكيل شده است و اين عدد به 19 قابل تقسيم مي‌باشد.
3)    اولين سوره‌اي كه نازل شد سورة علق (سورة شمارة 96 ) نوزدهمين سوره از آخر قرآن است.
4)    سورة علق 19 آيه دارد.
5)    سورة علق 285 حرف دارد و اين عدد به 19 قابل تقسيم مي‌باشد.
6)    اولين بار كه حضرت‌ جبرئيل با قرآن فرود آمد 5 آية اولي سورة علق را آورد كه شامل 19 كلمه است.
7)    اين 19 كلمه، كه به تعداد حروف «بسم‌ الله الرحمن الرحيم» است ، 76 حرف دارد.
8)    دومين باري كه حضرت جبرئيل فرود آمد 9 آيه اول سوره قلم (سورة شماره68) را آورد كه شامل 38 كلمه است.
9)    سومين بار كه حضرت‌ جبرئيل فرود آمد 10 آية اول سورة مزمل (سورة شمارة 73) را آورد كه شامل 57 كلمه است. 


آیا در تاريخ، كتابي را می شناسید که مانند قرآن بر طبق يك سيستم عددي قوی این چنین تنظيم شده باشد.

الف: كلمه الله 2698  مرتبه در قرآن تكرار شده است كه مضربي از عدد 19 است (142x 19) و تعداد حروف «بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم» نيز 19 مورد مي‌باشد. مسئلة جالب اين‌ كه در سوره اخلاص بعد از «قل هو الله احد» جمله «الله الصمد» آمده است؛ در صورتي كه اگر «هو الصمد» مي‌آمد، جمله صحيح بود.« از نظر دستور زباني بايد الله كه فاعل است و ضمير آن «هو» مي‌شود مي‌آمد؛ اما با اين حال الله آمده است.» اگر به جاي الله ضمير «هو» مي‌آمد، سيستم رياضي قرآن به هم  مي‌ريخت و اين مسئله‌ شباهت زيادي به همان «اخوان» و «قوم» در سوره ق دارد.
ب: مورد جالب ديگر، در سوره مريم حروف مقطعه «كهيعص» مي‌باشد كه به صورت حروف آغازين آمده است. اين حروف در سورة مريم، به صورت جداگانه با اين تعداد به كار رفته‌اند، حرف«ك» 137 مرتبه، حرف«ه» 168 مرتبه، حرف«ي» 345 مرتبه، حرف«ع» 122 مرتبه، حرف«ص» 26 مرتبه. 

در قرآن بعضي از كلمات با كلمه‌هاي ديگر كه از نظر معني با همديگر تناسب دارند يكسان به‌ كار رفته‌اند. مثلا:
1-    كلمه«حيوه» 145 بار با مشتقات آن در قرآن به كار رفته است و به همان تعداد(145بار) كلمه «موت» با مشتقاتش  به كار رفته است.
2-    كلمه «دنيا» 115بار و كلمة «آخرت» هم 115 بار به كار رفته است.
3-    كلمه «ملائكه» 88 بار در قرآن آمده است و كلمة «شياطين» نيز به همان تعداد 88 بار به كار رفته است.
4-    كلمه «حر»« گرما » 40 بار و كلمه «برد»« سرما » نيز 40 بار به كار برده شده‌اند.
5-    كلمه «مصائب» 75 بار و كلمة «شكر» نيز 75 بار.
6-    كلمه «زكات» 32 بار و كلمه «بركات» نيز 32 بار.
7-    كلمه «عقل» و مشتقات آن 49 بار و كلمة «نور» نيز با مشتقاتش49 بار.
8-    كلمه «يوم»« روز » و «شهر»« ماه » در قرآن به ترتيب 365 بار و 12 بار به‌ كار رفته‌اند.
9-    كلمه «رجل»« مرد » و كلمة «امرأه»« زن » نيز 24 بار در قرآن به كار رفته‌‌اند.
10-    كلمه «امام» به صورت مفرد و جمع، 12 بار در قرآن آمده است.
آيا اين  پديده‌های بي‌نظير تصادفي است؟

تعداد سوره‌ها، آيه‌ها و …
تعداد كل سوره‌هاي قرآن كريم 114 سوره مي‌باشد كه از اين ميان 86 سوره آن مكّي (يعني در مكه بر رسول الله نازل شده است) و تعداد 28 سوره آن مدني است (در مدينه بر رسول الله نازل شده است). قرآن 30 جزء‌ و تعداد 120 حزب (قسمت) است.
كل آيات قرآن 6236 آيه مي‌باشد.
كل كلمات قرآن 77927 كلمه مي‌باشد.
كل حروف قرآن 330749 حرف مي‌باشد.
كل كلمات نقطه دار قرآن 155072 كلمه مي‌باشد كه از اين ميان 63654 نقطه تكي و تعداد 38152 نقطه دوتايي و تعداد 3538 نقطه سه‌تايي مي‌باشد.

هدف از تمامي‌ آنچه كه حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم بر ما از جانب خداوند متعال آورده، در آن است كه قرآن را خوب بخوانيم و درك كنيم و به آن عمل نماييم تا راه و رسم زندگيمان با آگاهي و بينش صحيح دنبال شود. لذا خداوند متعال در تمامي‌ كتاب خود تأكيد نموده است تا ما فقط قرآن خوان نباشيم، بلكه قرآن را بپا داريم، يعني بايد بعد از درك و فهم، آنچه را گفته شده است عمل كنيم.

حروف مقطّعه اول سوره‌هاي قرآن كريم

•    سوره‌هاي بقره، آل عمران، عنكبوت، روم، لقمان و سجده با حروف الم شروع مي‌شود.
•    سوره‌هاي يونس، هود، يوسف، ابراهيم و حجر با حروف الر شروع مي‌شود.
•    سوره‌هاي مؤمن، فصلت، زخرف، دخان، جاثيه و احقاف با حروف حم شروع مي‌شود.
•    سوره‌هاي شعرا و قصص با حروف طسم شروع مي‌شود.
•    سوره اعراف با حروف المص شروع مي‌شود.
•    سوره رعد با حروف المر شروع مي‌شود.
•    سوره مريم با حروف كهيعص شروع مي‌شود.
•    سوره طه با حروف طه شروع مي‌شود. 
•    سوره نمل با حروف طس شروع مي‌شود.
•    سوره يس با حروف يس شروع مي‌شود.
•    سوره صاد با حرف ص شروع مي‌شود.
•    سوره شوري با حروف حمعسق شروع مي‌شود.
•    سوره ق با حرف ق شروع مي‌شود.
•    سوره قلم با حرف ن شروع مي‌شود.


حروف مقطعات نيز جزو علوم غريبه مي‌باشد كه هر كسي به قدر درك و فهم خود و لياقتي كه پیدا می کند می تواند از آن بهره‌مند ‌شود، نه بيشتر. یکی از راه های وارد شدن به این رموز ، استفاده از علم جفر { حروف ابجد كبيره و جفر ترتیبی }  اس
ابتدا بایست بدانید که از مجموع يكصد و چهارده سوره قرآن كريم، بيست و نه سوره با حروف تهجي (به معني تهديد يا توجه دادن مطلبي مهم) شروع مي‌شود. كه اين سوره‌هاي بيست و نه گانه را مقطّعات مي‌گويند. 
حروف مقطّعه اول سوره‌هاي قرآن 78 حرف است. مثل ؛ الم ، المر، یس،...و كه پس از حذف حروف تكراري آنها، چهارده حرف، باقی می ماند. يعني نصف مجموع حروف الفبا كه آن را حروف نوراني مي‌گويند وشامل:{ ا، م، ص، ر، ك، ه، ي، س، ح، ق، ن، ط، ع، ل}؛ مي‌باشد كه از مجموعه این حروف اين جمله را می توان استخراج نمود:

صِراطَ عَليٌ حَقْ نَمْسَكهُ
هركه راه خدا را مي‌خواهد، مي‌بايست راه علي (ع) را دنبال كند.

پس اولین نتیجه ای که از استخراج حروف  مقطعه گرفتیم این بود که : 114 سوره قرآن خلاصه شد به بيست و نه سوره مقطعه و از 29 سوره خلاصه شد به 78 حرف مقطعه و بعد از ساقط کردن حروف تکراری به 14 حرف نورانی جمله { صِراطَ عَليٌ حَقْ نَمْسَكهُ } را استخراج نمودیم. 

حال برای وارد شدن به مرحله دوم استخراج اسرارحروف مقطعات؛ آن لازم است محاسبات دیگری را انجام بدهیم.

ابتدا بایست: 29 سوره‌اي كه با آنها حروف مقطعات شروع می شود را ، تك تك ، حروف آن را انتخاب نموده و از طریق جفر كبيره ( جفرحروف شان را )؛ هر يك را جدا جدا  محاسبه می کنیم .
بطور مثال سوره « طه » را انتخاب می کنید: ابتدا جفر كلمه { طه } را طبق قوانين جفركبيره که در بالا ذکر شد را حساب نموده و عدد آن به دست مي‌آورید.  حرف ط مساوی با 9 می باشد و حرف ه مساوی با 5 می شود. حاصل جمع این دوعدد می شود عدد 14؛  {14 = (9) ط +  (5) ه  }؛  
بنابراين عدد 14 که ازاین محاسبه بدست آمده ؛ می شود عدد آیه  سوره طه ؛ آن آیه را کنار گذاشته یاد داشت می کنید و به سراغ دیگر حروف مقطعه رفته و به همین صورت آنها را نیز محاسبه می کنید و یاد داشت بر می دارید. هر کدام را تک تک مورد بررسی قرار می دهیم تا ببینیم حرف و یا کلمه مورد نظر در آیه چه بوده و منظور آن چیست. مثلاً : 
 كليد  سوره طه در آیه 14 آن که  { اِنَّني اَنا اللهُ لا اِلهَ اِلاّ اَنا فَاعْبُدْني وَ اَقِمِ الصَّلوةَ لِذِكْري } می باشد کدام است ؟
معنی آیه : اولاً بدان كه منم خداي يكتا هيچ خدايي جز من نيست پس مرا به يگانگي بپرست و نماز را مخصوصاً براي ياد من بپادار.
با کمی بررسی و تفحص در اين آيه  درمی یابید جمله ؛ { اَقِمِ الصَّلوةَ } ؛  (نماز را بپاداريد)  بیشتر توجه ما را جلب می کند. با برداشتی شهودی دراین آیه  متوجه خواهیم شد كه { یکی از نکته های کلیدی دراین آیه و سوره می تواند همین باشد؛ نماز را بپاداريم نه آنكه فقط نماز خوان باشیم }. ( عمل کردن )؛ 
سوره العلق
عَبْدًا إِذَا صَلىَّ ؛ بنده‏اى را آن گاه كه نماز مى‏گزارد؟ (10)؛
أَ رَءَيْتَ إِن كاَنَ عَلىَ الهْدَى ؛ چه پندارى اگر او بر هدايت باشد (11)؛

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ ؛ الا ای کسانی که ایمان آورده‌اید، چرا چیزی به زبان می‌گویید که در مقام عمل خلاف آن می‌کنید؟(سوره صف آیه 2)؛
كَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ ؛ این عمل که سخن بگویید و خلاف آن کنید بسیار سخت خدا را به خشم و غضب می‌آورد. (سوره صف آیه 3)؛

بقيه سوره‌ها را نيز به اين ترتيب حساب مي‌كنيم توجه داشته باشید؛ اگر در برخی از سوره ها  تعداد آيه آن از عدد به دست آمده كمتر بود. بایست عدد به دست آمده را به جفرصغيره تبدیل نمود تا عدد بدست آمده ؛ به عدد يك يا دورقمي ختم شود. مانند سوره رعد كه جفرکلمه ( المر) را حساب نموده، عدد 271 ؛ به دست مي‌آيد. یعنی  الف  ( 1)   و الم  (30 )  و میم ( 40) و  ر (200)  که جمع این اعداد  می شود؛  ( 271 )  در اينجا مي‌بينيم كه سوره رعد این تعداد آیه ندارد و تعداد آیات آن سوره کمتر است. در این مورد ؛ لازم است كه جفر کبیره این کلمه را (المر ) به جفرصغيره عدد تبدیل کنید. { جفر کبیره این کلمه را (المر ) که عدد آن می شود 271 } را به جفر صغیره آن تبدیل می کنید . { 2 + 7 + 1}؛ می شود (عدد 10  ).
 پس عدد باقی مانده یعنی عدد 10 می شود شماره آیه سوره (المر ). آن را در جدول خود منظور می کنید . 

طریقه بدست آوردن رمز سوم حروف مقطعات 
براي اين منظور لازم است ابتدا در جدولی را که در اختیارتان قرار داده ایم را آورده و نگاه دقیق به ان کنید.
اولين سوره را كه سوره بقره مي‌باشد، آن را به عنوان  نشانه اصلی و پايه جدول قرار داده .  
سپس در فرست جدول از سوره بقره تا  11 سوره ديگر را بشمارید. می بینید به  سوره طه میرسید. نام و عدد آن سوره را نیز یاداشت کنید.
بعد از سوره طه ؛ بار دیگراز روی جدول  11 سوره ديگر را شمرده ؛ به سوره مؤمن مي‌رسيد. نام  و عدد آن سوره را نیز یاداشت کنید.
حالا عدد سوره های بدست آمده را جدا جدا شماره کنید یعنی : 
عدد سوره بقره که : (1) می باشد را
و عدد سوره طه را (11) می باشد را 
و عدد سوره مؤمن که (21) است را 
از طریق جفر ترتیبی محاسبه کنید؛ یادتان باشد فقط خود اعداد آن را حساب کنید، که اینگونه می شود . ( 1) و (11) و(21) به این صورت  حساب می کنید ...  (2+ 1+1+1+1) جمع آن می شود ( عدد 6  ).
حالا از روی جدول داده شده دوباره از سوره مؤمن 6 تا سوره دیگر بشمارید به سوره (احقاف 27) . می رسید آن را نیز یادادشت و نام و عدد آن را بنویسید. نتیجه این محاسبات می شود .
{ سوره بقره = 6 } و { سوره طه =14} و { سوره مؤ من = 21 } و{ سوره  احقاف = 27 } است.
حال با استفاده از جفر ترتيبي از بين اين 4 سوره فوق بايست؛  اولین سوره  یعنی سوره { بقره } و آخرین سوره؛ یعنی سوره  احقاف را انتخاب و آن دو را حذف نموده . در پایان  دو سوره باقی می ماند: یعنی ( سوره  طه  و سوره  مؤمن ) . 
در جدول نمودار ذيل نام و عدد این دو سوره را پیدا کنید.! لطفا در این مرحله کمی دقت بیشتری کنید. مفاهيم  و معانی که  روبروی این دو سوره مشخص شده است را انتخاب نموده؛ یعنی  اول سوره طه  كه عدد آن (11) است. را با شماره و سپس سوره مؤمن كه عدد آن (21) مي‌باشد را در کنار یک دیگر بگذارید؛ می بینید درقسمت توضيحات مقابل سوره ( طه )، نوشته شده است (بپاداري) و در مقابل سوره  (مؤمن ) نوشته شده است: ( عدالت ). با بررسی نهایی می توان چنین نتیجه گرفت که :
( عدالت را بپا داريد )

اصول  خلق    نيك  آمد عدالت      پس از وي حكمت و عفت،  شجاعت
عدالت  چون  شعار  ذات    او شد       ندارد  ظلم  از  آن خلقش   نكو  شد
عدالت چون يكي دارد ز    اضداد        همي‌  هفت آمد  اين اضداد ز  اعداد
به زير هر عدد سري نهفت  است    از آن درهاي دوزخ نيز هفت   است
 ظهور  نيكويي   در  اعتدال    است         عدالت جسم را  اقصي  كمال  است « شیخ شبستری»

نتيجه سخن اينكه تمامي ‌دروس الهی  که از طریق کتاب آسمانی به ما داده شده است. همچنین تمامي‌ آنچه را كه در اسرار حروف مقطعات آمده است؛  این است که؛ خداوند متعال تمامی امورهستی را بر اساس عدالت پایه گذاری نموده و عدالت او در تمامي‌ مراحل هستی جاری و ساری است . و اگر انسان آن را در تمامی مراحل زندگي خود رعايت كنيد بی شک رستگار خواهد شد. 
اگر ابر مردي چون حضرت علي(ع) در طول قرون؛ زبان زد خاص و عام مي‌شود. به خاطر اين است كه او در طول زندگي خود هيچگاه پای را فراتر از عدالت الهی  نگذاشت و در تمامي‌ امور زندگيش سعي نمود؛ چه در حق خود چه در حق ديگران عدالت را ايجاد و اجرا نمايد.
دليل سوم آن این است که اگر دقت کنید؛ می بیند در اصول دین ما مسلمانان؛ دومين اصل از اصول دين ما: ((عدل است )). و اين مهم برآن است که حضرت حق خداوند متعال؛ عادل است و تمامی جهان هستی را بر اساس عدالت بنیان نهاده . لذا لازم است كه تمامي‌ مؤمنين  نیز عدالت را چه در حق خود و چه در حق دیگران رعايت کنند، تا رضایت حضرت دوست را ایجاد نموده و رستگار شوند.   

صِراطَ عَليٌ حَقْ نَمْسَكهُ
هركه راه خدا را مي‌خواهد، مي‌بايست راه علي (ع) را دنبال كند.


جدول حروف مقطعه سوره‌هاي قرآن كريم
رديف    سوره    حروف مقطعه    جفر    كلمه    توضيح    جفر
1    بقره    الم    71    فَذَبَحو    ذبح كردن ( كمال )    71
2    آل عمران    الم    71    تَكْتُمون    پوشش    71
3    اعراف    المص    161    نَغْفِرْ لَكُمْ    توبه    161
4    يونس    الر    231    اختلاف    ضد    6
5    هود    الر    231    كتابٌ مُبين    لوح محفوظ    6
6    يوسف    الر    231    تأويل الاحاديث    علم تعبير خواب    6
7    رعد    المر    271    سواءٌ    عدالت    10
8    ابراهيم    الر    231    اُذْكُر نعمةَ الله    ذكر نعمت    6
9    حجر    الر    231    مجنون    صاحبان ذكر بايد از همه چيز بگذرند    6
10    مريم    كهيعص    195    يوم يبعث حياً    نيك ‌بودن‌ روز ولادت(وفات)پايان‌تجرد    15
11    طه    طه    14    اقم الصلوة    بپا داريد    14
12    شعرا    طسم    109    اجري    پاداش را فقط خدا مي‌دهد    109
13    نمل    طس    69    لاية    قدرت خداوند    69
14    قصص    طسم    109    ربِطْنا    ايمان    10
15    عنكبوت    الم    71    بِوالِدَيْهِ    احسان به پدر و مادر    8
16    روم    الم    71    اَجَلٌ مُسَمّي    همه چيز به غير از خدا زمان دارد    8
17    لقمان    الم    71    جَناتُ النَعيم    ايمان وبه فعل بودن     8
18    سجده    الم    71    ماءٍ مَهين    گنج در خرابه است     8
19    يس    يس    70    حَياً    دل سپرده    70
20    ص    ص    90    وَهاب    بخشندگي    9
21    مؤمن    حم    48    حَكَم    عدالت    48
22    فصلت    حم    48    كانوا يَدْعون     شرك : شريك گذاشتن براي خدا    48
23    شوري    حمعسق    278    الميزان    عدالت    17
24    زخرف    حم    48    اَكْبَرُ    بزرگي خداوند دليل محكم    48
25    دخان    حم    48    صُبّوُا    نتيجه عمل(مدار بيضي)    48
26    جاثيه    حم    48    تَشْكُرون    شكر گذار باشيد    12
27    احقاف    حم    48    مُصَدَّق    تأييد كننده كتب الهي ( تورات )    12
28    ق    ق    100    نَضيدٌ    نظم    10
29    قلم    ن    50    صالحين    صالح    50

(1)    بقره،  (11) طه،  (21) مؤمن،  (27) احقاف
(2)     ( عدالت را بپا داريد )
جدول اسماءالحسني
شماره    اسم    معني    عدد كبير    عدد وسيط    عدد صغير    عدد جمل    ختم به قصد و منظوري كه داريد
1    الله    واجب الوجود و ثابت الوجود    37    10    10    66    اسم جامع و كامل الهي (به هر مقصد گفته شود برآورده است)
2    احد    يگانه و واحدي كه ثاني ندارد    13    4    4        به قصد عزت يافتن
3    اكرم    كريم يا كرامت بخشنده    261    27    9        وسعت زندگي و بزرگواري
4    اول و الاخر    شروع و پايان ندارد (ازلي و ابدي)    838    91    19        به هر امر خير مفيد است
5    بارّي    خالق    213    24    6    413    موفقيت در اختراع و اكتشاف
6    باسط    گسترش دهنده    72    9    9        توسعه معاش و گسترش علم
7    باطن    پوشيده از چشم سر و بينا به بصيرت دل    62    8    8        كشف سوء و وقوف به اسرار
8    باعث    برانگيزنده هر نفس متحرك و هر مرده و زنده    573    60    15        برانگيختن به مقام ظاهري و باطني
9    باقي    به وجود آورنده بدون حدوث و بقاء    113    14    5        براي طول عمر و ادامه نعمت
10    بديع    تازه و بي مانند و شگفت انگيز    86    14    14        ابداع و اختراع، برآوردن حوائج
11    بصير    بيناي به همه امور پوشيده و پنهان    302    32    5        مصونيت از امراض و آفات
12    توّاب    قبول كننده توبه    409    49    13    809    اجابت دعا و خواسته‌ها
13    جبّار    قهّار و كفايت كننده و جبران كننده    206    26    8    208    مصونيت و جبران گناه
14    جليل    غني و بي نياز، قادر و مقتدر    43    7    7        براي يافتن مقام
15    جواد    عطا كننده و بخشنده بدون عوض    14    5    5        به قصد بهره برداري از كار
16    حسيب    حسابدار و حساب نگهدار    80    8    8        تأمين مؤنه زندگي مادي و معنوي
17    حفيّ و خفي    لطيف و رحيم و از چشمها پوشيده    788    86    23        پوشاندن اسرار و قضاء حوائج
18    حفيظ    حافظ و نگهبان    998    107    26        امان از خرق و غرق
19    حقّ    ثابت و دايم در مقابل باطل    108    18    9    208    كشف حقايق و نيل به حق
20    حكيم    عالم كه عملش با علمش بر مصلحت استوار است    78    15    15        بركت در كشت و زرع
21    حليم    بردبار و صبور و شكيبا    88    16    16        شرح صدر و وقوف به اسرار
22    حميد    شايسته‌و پسنديده    62    8    8        براي شفاء مرضي
23    حيّ    زنده غير قابل وصف و كامل    18    9    9    28    به قصد بقاء و دوام تحرك
24    خالق    آفريننده هرچيز به مقدار و به هر‌ اندازه    731    74    11        براي ساختمان و تشكيلات
25    خبير    با خبر از همه چيز و عالم به حقايق امور    812    83    11        به قصد وقوف بر امور
26    خير النّاصرين    بهترين يار و ياري كننده    1161    117    9        به قصد كمك و ياري گرفتن
27    ديّان    بسيار ادا كننده ديون و جزا دهنده    65    11    11    75    براي اداي قروض ظاهر و باطن
28    ذاري    خالق و باريّ و موجد است    911    92    11    921    اطلاع بر عيب و نقص
29    رائي    علم و بصيرت الهي است بر موجودات    212    23    5        به قصد بلندي درجه و ديد وسيع
30    رزّاق    بسيار روزي بخش و روزي دهنده    308    38    11        بركت و وسعت در روزي
31    رب    ملك و سيّد و مقتدر    202    22    4    204    حفظ خانه و تربيت فرزند
32    رحمن    بخشاينده به جميع مخلوقات    298    37    19        الطاف خفيّه الهي
33    رحيم    بخشنده به مؤمنين    258    33    15        الطاف خاص پروردگار
34    رقيب    حفيظ و مراقب و نگهدار    312    33    6        مصونيت اعضاء
35    رئوف    رحيم و مهربان و بخشاينده    287    35    17        طلب مهرباني در سايه بندگي
36    سبّوح    منزه از هر عيب، بسيار تسبيح شده    76    13    13        صفاي دل و روشني باطن
37    سَلام و سَلَم    صدارت و صولت و بي نقص    261    27    9        رضاي به قضا و تسليم شدن دل
38    سميع    او شنواست    180    18    9        اجابت دعا
39    سيّد    ملك و بزرگتر ،رهبر و بهتر    74    11    11        مطاع شدن و زعامت و رهبري
40    شافي    شفادهنده، شفا بخشنده    391    40    13    691    شفاي امراض دروني و بيروني
41    شكور    بسيار شكر پذير و كرامت بخش    526    58    13        شكر پذيرفتن
42    شهيد    شاهد در هر مكان و هر زمان    319    40    13        وسعت رزق و مقام
43    صادق    حقيقت و تزكيه كننده    195    24    15        جهت وفاي به عهد
44    صانع    سازنده و پردازنده و آموزنده    211    22    4        مقبول القول شدن
45    صمد    چيزيست كه قادر به وصف نيست (بي نياز)    134    17    8        جهت بي‌نيازي
46    طاهر    پاك كننده و مطهر    215    26    8        براي پاكي و تخليه شدن از رذائل اخلاقي
47    ظاهر    پيدا و آشكار به آثارش    1106    116    8        براي استخراج معادن و منابع كشور
48    عدل    راست‌پندار، راست‌گفتار، راست‌كردار    104    14    5        يافتن خزائن
49    عزيز    قوي و ارجمند، نفوذ ناپذير، شديد    87    115    15        كشف اسرار و علوم كيميا
50    عظيم    بزرگ، جليل و سيّد    1020    102    3        بزرگ منشي و مهابت
51    عفو    بخشيدن جرايم و محو گناهان    156    21    12        نيل به حسنات و نيكوكاري
52    عليم    دانا، داناي لنفسه، بنفسه، في نفسه    150    15    6        سعه ذهن و شرح صدر
53    علي اعلي عالي    منزّه از صفات مخلوق    111    12    3        غلبه بر دشمن، رفع فقر، ارتقاء مقام
54    غفور    پوشاننده زشتي‌ها، آمرزنده جرمها    1286    134    17        رفع وسواس
55    غني    بي نياز از هر چيز و هركس    1060    106    7        بي نيازي و مناعت طبع
56    غياث    مغيث، فريادرس    1511    152    8        دستگيري و دادرسي و فرياد خواهي
57    فاطر    خالق و مبدع و آفريننده    290    29    11        قضاء حوائج، قدرت، صنعت
58    فالق
    شكافنده و آفريننده و جدا سازنده    211    22    4        هدايت به راه مستقيم ( به حالت تعادل )
59    فتاّح    گشاينده    489    57    21        گشايش كارها، كشف معضلات
60    فرد    تنها، يگانه منفرد به ربوبيت    284    32    14        مصونيّت از چشم مردم
61    قابض    گيرنده    903    93    12        جهت طول عمر
62    قاضي    قضاوت كننده، داور    911    92    11        قضاء حوائج و حكم به حق
63    قاهر    علاج خدعه و حيله و نيرنگ    306    36    9        غلبه بر دشمن
64    قادر و قدير    توانا بر هر چيز و هر كس    619    70    16        سلطه بر كار، چيرگي بر خصم
65    قدّوس    طاهر و تقديس و تطهير    170    17    8        مصونيت از زشتي و پليدي
66    قديم    مقدّم بر همه چيز بوده و هست    154    19    10        طول عمر با عزّت
67    قريب    به همه كس و هر چيز نزديك است    312    33    6        براي تقرّب و قرب به حق
68    قوي    نيرومند، توانا، قادر    116    17    8        حفظ از شرور و فِتن
69    قيّوم    قائم، دائم، پايدار    156    21    12        رفع خوف و وحشت
70    كافي    كفايت كننده از معاش و برآورنده حوائج    111    12    3        براي كفايت امور و انجام حوائج
71    كاشف العز    برطرف كننده ضرر و زيان    478    55    19        رفع الم، دفع ستم
72    كبير    بزرگ، بزرگوار، منزه از شبهه    232    25    7        براي هدايت به مقصد
73    لطيف    غير قابل اشاره به حسيّه    129    21    12        رفع شدايد
74    مالك ملك    فرمانرواي كلّ هستي    181    19    10        دوام حكومت و دوستي
75    مبين    مظهر و روشنگر و واحد    102    12    3        حفظ از گرسنگي
76    متكبّر    مستحق كبريايي و تعظيم    662    68    14        دوستي خلق
77    مجيد    شريف، كريم، اكبر    57    12    12        جمال و جلال يافتن
78    مجيب    اجابت كننده دعوات    55    10    10        جهت ازدواج و امر خير
79    محيط    احاطه داشتن به تمام موجودات و خلق    67    13    13        تسلط بر امور
80    مصوّر    تصويرگر و نقشبند    336    39    12    342    بهترين صورت و شاهكار
81    مقيت    حافظ و رقيب و قدير    550    55    10        نظم بر امور
82    مؤمن    مصدق به توحيد و عامل    97    16    16        حفظ از شرور، نيل به حقيقت
83    مهيمن    شاهد و شهيد و نگهدار    105    15    6        صفاي باطن و روشني ضمير
84    منّان    منّت گذارنده و احسان كننده    91    10    10    141    كسب نيكويي
85    محيي    زنده كننده و حيات بخش    58    13    13        براي زنده داشتن و اثر دادن
86    مميت    ميراننده و جان ستان    450    45    9        براي بي‌اثر گذاشتن و سركوبي دشمن
87    ناصر    يار و ياور و كمك كننده    341    35    8        غلبه و پيروزي
88    نور    منوّر و مفيد و هدايت كننده    256    31    13        روشني دل، هدايت به كمال
89    واحد    ثبات و اثبات    19    10    10        جهت عزت يافتن
90    وارث    ميراث‌بر و بازستاننده    707    77    14        بسط كلام، نفوذ كلمه
91    واسع    گسترش دهنده و پهن كننده    137    20    11        دوستي در خلق و خويشان
92    ودود    دوست دارنده    10    1    1        صدق گفتار
93    وفيّ    وفا كننده به عهد    96    15    15    176    وفا به عهد
94    وكيل    قائم به حفظ حقوق    66    12    12        حفظ از خرق و غرق و زيان و ضرر
95    وتر    فرد، يگانه    606    66    12        خلاصي از ذلت
96    وليّ    صاحب اختيار و مالك    46    10    10        دوستي خلايق و ولايت داشتن
97    وهّاب    بسيار بخشنده    14    5    5        براي طلب فرزند صالح
98    هادي    رهبر، راهنما، دليل    20    2    2        هدايت به كمال مطلق
99    هو يا هو    در لغت‌عبري: حق‌تعالي    32    5    5        براي نيل به اسرار

طريقه استخاره نمودن :
اگر در جايي درمانديد و دسترسي به استاد نداشتيد بشرط اينكه تمام  تلاش خود را تا آخر انجام داده‌ايد ولي بر سر دو راهي مانده ايد آنگاه خواستيد استعلام كنيد و نيك وبد كار خود را بدانيد . بدين ترتيب عمل مي كنيد . ابتدا سوره حمد را يكبار و سوره  توحيد را سه مرتبه بخوانيد. سپس آيه 59 سوره انعام ( وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الغَيْبِ لايَعْلَمُها اِلاّ هو... ) را تا آخر آيه يكبار بخوانيد. آنگاه تفأل نماييد (يا با تسبيح يا با نخود يا با سنگ).
بدين ترتيب كه مقدار يك مشت،  از نخود يا سنگ را بي‌اختيار گرفته، سپس آنها را ريخته و به صورت هشت تا هشت تا جدا كنيد. اگر باقيمانده (سنگها يا نخودها يا دانه‌هاي تسبيح ) تعداد 1 يا 3 يا 4 يا 6 باشد، جواب استعلام شما خوب است. آن كار را انجام دهيد به لطف و كرم خداوند.
اگر تعداد باقيمانده 5 باشد، به اين معني است كه جواب استعلام شما خيلي خيلي خوب است و  آن كار را خيلي سريع انجام دهيد.
اگر تعداد باقيمانده 7 باشد، يعني تفأل شما خوب است، ولي زماني طولاني براي انجام آن لازم است و مي‌بايست كه صبر نماييد.
ولي اگر تعداد باقيمانده 2 باشد، جواب استعلام شما خوب نيست و اما اگر هيچ نماند به اين معني است كه جواب استعلام شما اصلاً خوب نيست و بايد به هر صورت ممكن از آن سر باز زنيد، چراكه بدبختي همراه دارد.                                                                               (نقل از حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام).


طريقه ذكر گفتن براي خود يا فرد ديگر به شرط اجازه از استاد :

1-    ابتدا مقصود شخص يا خود را در جدول اسماءالحسني پيدا مي‌كنيد كه چه اسمي‌ را بگوييد، به چه منظور و به چه نيتي. تعداد عدد جفر کبیره آن را یاداشت کنید .
2-    اسم شخصي را كه مي‌خواهيد برايش ذكر بگوييد به ابجد كبيره حساب كنيد. (با توجه به مقررات علم جفر كه قبلاً ذكر شد).
3-    سپس به تعداد ابجد اسم شخصي را كه مي‌خواهيد برايش ذكر بگوييد باید به همان عدد جفر اسم شخص هرروز به تعداد اسماء الحسنی ای که در جدول برای او انتخاب کرده اید ذکر بگوید . یعنی اگر اسم شخص محسن است ...جفر اسم او 158 می شود باید 158 روز آن ذکری را که در جدول اسماء الحسنی برای اسم محسن  انتخاب کردید به همان تعداد ذکر بگوید تا 158 روز تمام شود ، البته باید بدانید تمامی این موارد باید ((با اجازه استاد و استعلام)) باشد و بعد  ذكر بگوييد.
مثال: شما ابتدا در جدول اسماءالحسني كه داريد بگرديد. مثلاً اگر شخص مشكل مالي و اقتصادي دارد، كلمه شهيد را براي او انتخاب كنيد. بعد اسم شخص كه مثلاً محسن و قرار است برايش ذكر بگوييد را به جفر حساب كنيد مي‌شود 158.  پس بايد وقتي اجازه از استاد گرفتيد، 158 روز براي او ذكر يا شهيد يا شهيد به تعداد 319 بار بگوييد. انشاءالله اجابت شود . 

رمز وارد شدن به اطلاعات قرآن عدد 19 مي‌باشد.
همانطوري كه در بالا گفته شد اولين آيه‌اي كه به رسول الله ابلاغ شد، آيه بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم: بود. حال اگر توجه كنيد، مي‌بينيد كه جمله  « بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم » از 19 حرف تشكيل شده است. اگر حرف مشدد آنرا  هم حساب كنيد با تشديد مي‌شود ( 22  حرف ) . پس عدد 19 را با عدد 22 جمع مي‌كنيد (41 می شود 22+19) پس عدد41  مي‌شود عدد كليدي شما براي ورود به اسرار قرآن. بهتر است در هنگام ذکر گرفتن و گفتن السماء الحسنی  ، عدد جفر آن را كه مربوط به اسم ذات احديت مي‌باشد، هميشه  یکی از عدد را گرو ، نگه مي‌دارند. (يعني اگر عدد به دست آمده 41 باشد، بايد 40 تاي آن را حساب كنيد يا بگوييد) مثل الله هو كه جفر عددي آن 1001 مي‌باشد ؛ اما 1000 تاي آن را مي‌گوييد. يعني 1000 بار مي‌گوييد: الله دم، هو بازدم.
 حال براي اينكه وارد اطلاعات و برخی از اسرار قرآنی شويم ، مي‌بايست عدد 19 را كه رمزه ورودی قرآن بود با عدد بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم كه 40 مي‌شود و کلید قرآن بود ، جمع می كنيد و بعد جفر صغيره آن را حساب نمود كه مي‌شود عدد چهارده . 
40 +19  =  می شود 59 به صغیره تبدیل شود یعنی 9+ 5  = می شود  14 عدد کلیدی دیگرقرآن بدست می آید . 
براي خواست خود، يكي از اسماء الحسني را كه به موضوع خواسته شما نزديك باشد را انتخاب می كنيد. جفر كبيره آن را حساب نماييد وآن عدد را با عدد کل سوره  های قرآن کریم یعنی  (114 ) می باشد جمع می كنيد. سپس عدد بدست آمده را به عدد صغیره تبدیل می کنیم تا عددمان به عددیک یا دو رقمی برسد .این عدد بدست آمده عدد سوره می باشد که انتخاب می کنیم .  سپس اعداد سن خود يا فردي را كه مي‌خواهيد در مورد آن سئوال بپرسيد را با هم جمع کنید و به صغیره برسانید عدد آخر (عددآیه) بدست می آید که جواب سئوال شما است .    

حاصل کلام این است که:
۱- حقیقت اصلی و نهایی علم جفر در نزد مهدی موعود است و هیچ کس چون او از حقیقت جفر آگاه نیست.
۲- حقیقت علم جفر همان لوح قضا است و لوح قضا همان عقل کلّ است و مراد از عقل کلّ، ظاهراً عقل فعّال یا عقل اوّل است.
۳- علم جفردرحقیقت تأویل کتب آسمانی است و روشن است که جز امام معصوم، کسی از تمام تأویلات کتب آسمانی آگاه نیست.
از کلام وی بوی این مطلب استشمام می شود که غیر معصوم نیز به اندازه سعه وجودی خود و به اندازه ارتباطش با عقل مجرّد می تواند ازعلم جفرآگاه شود ولی این آگاهی تامّ نخواهد بود. همچنین از کلام  وجه تسمیه علم جفر به علم الحروف نیز تا حدودی مشخص می شود چون از عقول مجرّده تعبیر به موجودات حرفی نیز می شود. در برخی روایات نیز از حرف به عنوان مخلوق اوّل یاد شده است کما اینکه از عقل نیز به عنوان مخلوق اوّل یاد شده است.

{ کلّ ذلک على حسب الاستحسانات التی عندهم أو ضوابط مجعولة لکلّ منهم. و لعلنا أتعبنا القاری بتفصیل الکلام فی هذه التقسیمات، غیر أنه لم یکن بدّا من إیراد ذلک الموجز لما استفاد الشارح من أکثرها فی مطاوی الکتاب علما أنّ بعض القرّاء إذ لم یحتاجوا- حتّى الآن- إلى مثل هذه المسائل فلم یسمعوا منها شیئا، و هذا هو عذرنا- فی هذا التطویل- «و العذر عند کرام الناس مقبول }؛ بقی کلام، و هو هل لهذا القسم من الاستحسانات حجّیة أو اعتبار عند العقل؟ 
و الجواب الذی یمکن التعویل علیه أنّه لا یمکننا نفی هذه المطالب بالجملة- فإنّه قد ثبت صحّة استخراج بعض المستخرجین لهذه المسائل من أمثال هذه العلوم- مثل الجفر و الرمل- بالتواتر، کما أنّه لا یمکننا قبول هذه الادّعاءات- الواضحة بطلان أکثرها- بالجملة، فمثلا نرى فی مکتوب صائن الدین ل «بایسُنقُر» یدعی أنه یستخرج من اسم السلطان «شاهرخ» أنّه یملک فی سنین القرن التاسع، استنادا إلى أنّ «رخ» ۸۰۰ و «شاه».
هو الملک بالفارسیة و لا نشک فی بطلان هذا الاستنتاج علما أنّ صاحب هذا الاسم- ممن کان قبل شاهرخ الملک أو بعده أو معاصره- کثیر بین الفرس، و لم‏ یکن أحد منهم ملکا غیره، کما أنّ على سیاق هذا الاستدلال یجب أنّ من کان اسمه «شاهنواز» سلطانا فی القرن الأول، و «شاه دوست» ملکا فی القرن الخامس- و قس علیه غیره من أمثال هذا الأسماء- على کثرتها بین الفرس-فلا یمکن اعتبار هذه الاستنتاجات و الاعتقاد بها ما لم یتبیّن وجه الاستنتاج و الارتباط علمیّا. و أما ما ثبت من صحة استنتاج بعض من أشرنا إلیه فالظن الغالب أنّه لیس الشأن فیها مسألة علم الحروف، بل ذلک أثر نفسیّة المستخرج، 
یؤیّد ذلک أنّ الذین کانت نتیجة استنتاجاتهم صحیحة، هم الذین کانوا یخبرون بأمثال هذه المطالب من غیر محاسبة و استفادة من أمثال هذه العلوم أیضا. فلسنا ننکر أنّ الإنسان إذا ارتاض نفسه بالریاضات المخصوصة یصیر ذا قوّة روحیّة تمکّنه من إجراء أعمال أو إخبارات عن الماضی و المستقبل محیّر للعامّة و الخاصّة، و أمّا أنّ ذلک یستخرج من أمثال تلک الحسابات فادّعاء بلا دلیل و قول واضح البطلان- و الله أعلم و هو یهدی السبیل. « شرح فصوص (ابن ترکه) ، المقدمة ،ص ۴۹ »؛

نهایت اینکه: حقیقت علم جفر تنها در اختیار معصوم است لذا هیچ کس به حقیقت و تمامیّت آن آگاه نیست. لذا بسیاری اوقات محاسبات دارندگان غیر معصوم این علم نادرست از آب در می آید. بخصوص زمانی که قواعد این علم را در زبانهای عجمی (غیر عربی ، عبرانی و سریانی) جاری کنند. لذا برخی عرفا چون ابن عربی ، فائده اصلی این علم را فهم خطابات نبوی و قرآنی معرّفی کرده اند که منشاء وحیانی دارند.


بنابر این، می توان گفت که جفر ائمه (ع) به معنای عام کلمه شامل حقایق و علوم الهی است، اعم از شرایع، علوم باطنی، حکمت، قدرت و … که یا به صورت اجمالی و سرّی در یک کتاب آمده (کتاب جفر)، یا به طور تفصیلی همچون مجموعه ای گرانسنگ از کتب بوده است؛ و یا شامل سلاح پیامبر بوده (جفر احمر) که مظهر قدرت و قهر الهی است.
طبیعی است که امامان در باطن خود صاحب این علوم و آثار هستند و نیاز به نوشته و کتاب به معنای معهود کلمه ندارند و مهم حقیقت باطنی این کتب است، ولی منافاتی ندارد که در ظاهر نیز به طور تدوینی این علوم را همان گونه که پیامبر املاء نموده و علی (ع) نوشته است دارا باشند و در این بین اسرار و مجهولات زیادی است که ما از درک آنها عاجزیم.
پس جفر ائمه (ع) بر خلاف آنچه مشهور شده است؛ صرفاً بخشی از علم حروف و اعداد عرفانی که بتوان با آن کارهایی شبیه به رمل و اسطرلاب و … انجام داد نیست. هر چند «کتاب جفر» (عنوان اول از سه موردی که برای جفر ذکر شد) که در یک نوشته شامل همه اسرار و اخبار و حقایق عالم است، یقیناً نوشته ای معمولی نبوده و شباهتی به نوشته های سرّی دارد که با زبان اعداد یا حروف منفصل تدوین شده و همه تفصیلات توسط امام از آن قابل استخراج است. 
ولی آنچه در دست برخی مدعیان علم عدد و حروف است که پیش از اسلام نیز وجود داشته را نمی توان همان جفر ائمه دانست. هر چند می توان گفت که این علوم هم نوعی برداشت و استفاده ناقص از معارف الهی بوده که تبدیل به یک فن شبیه به رمل یا علم نجوم (طالع شناسی و کهانت) شده که هدف از آن استخراخ اخبار غیبی مثل پیش گویی آینده و برخی امور دیگر است. طبق آنچه گذشت روشن می شود که جفر، اسرار عرفان و معارف اهل بیت علیهم السلام است که طبق روایات جایگاهی بی بدیل در معارف الهی داشته و یقیناً فراتر از فوت و فن هایی است که تحت عنوان علوم غریبه در دست برخی مدعیان است.
با این توضیح که در تاریخ نبوت و امامت همواره معارف و علوم عرفانی در معرض سوء استفاده و تبدیل به ابزار بوده، یا با نگاه ابزاری مورد توجه اهل کهانت و علاقه مندان به قدرت های ماورائی قرار گرفته است. البته حقیقت علم اعداد عرفانی که عرفای واصل از آن به طور لدنی برخوردار اند، بسی فراتر از اموری همچون دعا نویسی و سحر و رمل و … بوده و تفاوت بین این دو بسیار است. و به قول حافظ اسرار الهی با اوراق شعبده قابل مقایسه نیست هرچند که در برخی امور شباهت هایی با هم داشته باشند.     
رقم مغلطه بر دفتر دانش نزنیم     سِرّ حق بر ورق شعبده ملحق نکنیم

واقعیت این است که بنده در این مقوله تنها به قسمت کوچکی از اسرار و خواص اعداد اشاره کردم وبیشتر قصد داشتم با نگارش وعنوان نمودن آن، توجه شما را به این مهم جلب نمایم که وجود اعداد در زندگی بشر بی دلیل نیست و دارای اهمیت ویژه در کل هستی دارد. به نوعی که می توان گفت اعداد یکی از موارد خیلی مهم برای ارتباط ما انسان ها با سیستم الهی است و نباید آنرا کم اهمیت و یا نادیده گرفت. 
البته بحث اعداد تنها به این مثال هایی که بنده برایتان بطور نه کامل، بلکه فقط اشاره کوتاه آورده ام خلاصه نمی شود. زیرا صلاح ندانستم آنها را کامل عنوان کنم زیرا به دو دلیل امکان پذیر نبود، چون اول اینکه حجم آنها صدها عنوان و کتاب خواهد بود و دوم اینکه بسیاری از این محاسبات تکنیکی و فنی است که بدون حضور استاد آن و راهنمایی او فایده ای برای شخص محقق ندارد و به جایی هم نمی رسد. اما مشکل اصلی آنجاست که متاسفانه عده ای بی خرد این مهم را به بازی گرفته و ندانسته به مواردی اشاره می کنند که اساساً نه تنها اعتباری ندارد بلکه عموماً بیشتر آنها خیالات و وهم است.
سفارش بزرگان اهل کمال و معنا این است که طالبان کمال و قرب خداوند عمر ارزشمند و سرمایه نفس جوانی را صرف اموری ماندگار و اساسی که آنها را به عالم معنا و به هدف آفرینش و خلقت نزدیکتر سازد, بنمایند و از فرصت محدود عمر و جوانی, بهترین و بیشترین استفاده را بنمایند. 

به همین خاطر بزرگان اهل کمال و متخصصین علوم الهی و سیر الی الله مانند مرحوم ” قاضی اعلی الله مقامه الشریف ”  فرزندان خود را از آموختن علوم غریبه و صرف عمر در راه تحصیل آنها منع می کردند در عوض آنها را به یاد و ذکر و مراقبه پروردگار و تلاش در راه بندگی و معرفت او ترغیب و تشویق می کرده اند.
این گونه علوم با وجود داشتن آثاری مطلوب, دارای آفات و آثار نامطلوب فراوانی نیز می باشند و هر چند مدعیان فراگیری و برخورداری از این علوم زیاد و فراوان می باشند ولی در عین حال اساتید این فن که هم در کار خود خبره و متخصص باشند و هم قابل اعتماد و وثوق باشند و اهل شیادی و کلاه برداری و شهرت و مرید پروری و اسم و رسم به هم زدن نباشند, بسیار کم است. 
ورود در این راه علاوه بر خطراتی که دارد و امور ناشناخته ای که انسان با آنها مواجه می شود که ممکن است ایمان و اعتقاد و سلامت فکر و اندیشه او را با خطر مواجه سازد, از نظر ثمرات و بازدهی امر مشخص و شناخته شده ای نمی باشد. عده زیادی که وارد این وادی شده اند به انحرافات دچار شده اند. مانند تسخیر جن دچار محرمات شده اند و از اسرار مردم سر درآورده و آبروی مردم را بر باد داده اند یا با احضار ارواح و ارتباط با مردگان و نقل اخبار و اسرار مردم وارد ورطه غیبت و تهمت و این گونه محرمات شده اند. بنابراین توصیه ما این است که وقت و عمر و جوانی خود را صرف امور ضروری تر و مهم تر بنمایید.
هدف از بیان و مطرح کردن این بحث چنین بود که بنده به شما بگویم علم اعداد را در زندگی خود دست کم نگیریم و سعی کنیم اعدادی که در طی روز و هفته راه ارتباطی ما را با دنیای خارج بوجود می آورند را سرسری نگیریم و دقت بیشتربه این علوم داشته باشیم و شناخت خود را در باره آنها گسترش دهیم! اما مراقب خرافات و توهمات آن باشیم تا فضای زندگی خود را آلوده نکنیم.

منابع:

ابن منظور، لسان العرب، ج ۴، ص ۱۴۲،واژه “جفر”؛ خلیل، کتاب العین، ج ۶، ص ۱۱۰، واژه “جفر”.
«یَا أَعْرَابِیُّ لَا تَغْلَطَنَّ فِی سَلْمَانَ فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى قَدْ أَمَرَنِی أَنْ أُطْلِعَهُ عَلَى عِلْمِ الْمَنَایَا وَ الْبَلَایَا وَ الْأَنْسَابِ وَ فَصْلِ الْخِطَاب‏» بحار الانوار، ج۲۲، ص ۳۴۶
«وَ ذَلِکَ أَنَّهَا یُفْتَحُ لِلدَّمِ یَفْتَحُهُ صَاحِبُ السَّیْفِ لِلْقَتْل‏»
مجلسی، بحار الانوار، ج ۲۶، ص ۴۷؛ موسسه الوفاء، بیروت، ۱۴۰۹ق.

 

امروز200
دیروز268
بازدید کل442338

افراد آنلاین

2
نفر آنلاین است

پنج شنبه, 09 فروردين 1403