مقدمه
کمکم مردم باید باور کنند که زمان مردسالاری در خانه و خانواده پایان یافته است. شوهرانی که خرجی میگذاشتند روی طاقچه، دورانی که دخل و خرج خانه بر عهدة مرد و نگاه زنان به دست شوهرانشان بود، دیگر تمام شده است. این روزها در بعضی موارد میبینیم که حتی این کار برعکس نیز شده است. موقع خرید اتومبیل، خرجهای پیشبینی نشده و حتی موقع خرید خانه، چشم مردها به دست زنهاست تا با سحر و جادوی همیشگیشان، از همان گنجشک روزیای که روی طاقچه یا توی عابر بانک برایشان گذاشته بودند، پسانداز قابل توجهی رو کنند تا این مشکل خانواده هم حل شود.
مدتهاست مدیریت مالی خانهها در خیلی از نقاط دنیا به دست خانمهاست. داستانهای طنز، جوکها و حتی برنامههای تلویزیونی، اینطور در اذهان جا انداختهاند که خانمها پرخرج و بیمبالات هستند؛ حساب و کتاب مالی سرشان نمیشود و اگر صبح 100 میلیون به آنها بدهید، ظهر حساب خالی را تحویلتان میدهند! اما این هم شاید از توطئههای مردانه باشد. در حالی که واقعیت چیز دیگری است. ریسکپذیری بیشتر آقایان در امور مالی، باعث بالاتر رفتن میزان بدهیهای خانوادههایی میشود که مدیریت مالیشان به عهده مرد است.
بررسی تحلیلگران بازار روی خریداران هم نشان داده است که زنان به دلایل مختلف موفق میشوند با هزینة کمتری امور خانه را پیش ببرند. استفاده از کوپنها، خرید از فروشگاههای زنجیرهای و ارزان قیمت، خرید در صبحهای زود و از حراجیها و همچنین استفاده مدام از اطلاعات محلی و غیررسمی در مورد امور اقتصادی مانند خبر افتتاح یک بازار ارزان، باعث میشود که زنان مدیریت اقتصادی خانه را بهتر و با هزینه کمتر انجام دهند. زنان در مدیریت مالیِ امور کوچک از آقایان موفقترند، امّا ممکن است در سرمایهگذاریهای اقتصادی بزرگ یا امور مالی گستردهتر کمی با مشکل مواجه باشند.
«خانواده» یک «کارخانه» نیست که با برخورد با مشکلات اقتصادی بتوان اعضایش را تعدیل کرد و سپس در کارخانه را بست؛ از طرفی نیز «مشکلات اقتصادی میزان گرایش به طلاق را به مراتب افزایش داده است». خانواده یک نهاد مهم اجتماعی است که به گفته روانشناسان و جامعهشناسان در بستر عاطفی شکل میگیرد؛ علاقه و محبت افراد را به یکدیگر بیشتر میکند، زیر یک سقف میبرد، باعث رشد فردی، اجتماعی، بلوغ جنسی و روانیشان میشود و نام بزرگِ پدر و مادر را بر پیشانیشان میزند! پس اگر مسائل اقتصادی باعث از هم گسیختگی خانوادهها میشود، حتماً مشکل دیگری وجود دارد؛ مشکلی که از طرفی میگوید: این علاقه آنقدرها محکم و ریشهدار نیست و از طرف دیگر بسیاری از ما چیزی از مدیریت اقتصادی خانواده نمیدانیم. از آنجا که اقتصاد نقش بسیار مهمی در خانواده ایفا مینماید، لذا آشنایی با حسابداری حتی به شکل کاملاً ابتدایی میتواند تاثیر بسزایی در نحوة اداره و کنترل مخارج خانوادة ما داشته باشد.
مدیریت اقتصادی خانواده
همانطور كه در خانواده، والدين براي ايجاد روابط دوستانه بايد مديريت عاطفي، رواني و اجتماعي را اعمال كنند، هزينه كردن و ايجاد تعادل بين دخل و خرج نيز به مديريت نیاز دارد؛ اهميت مديريت منابع اقتصادي در خانواده تا آنجاست كه مديريت صحيح در اين بخش ميتواند منجر به تحكيم بنيان خانواده و كاهش تنشها و مشكلات خانوادگي شود. مديريت مالي خانواده بايد با چه كسي باشد؟ معمولا مشاركت پدر و مادر در اين امر منجر به موفقيّت خانواده در امور مالي و كاهش مشكلات اقتصادي مي شود، اما بسياري از جامعهشناسان بر اين باورند كه زنان به دليل دقتنظر در ادارة امور مالي خانواده، موفقيت بيشتري دارند.
مديريت اقتصادي خانواده در شرايط عادي بايد بر اساس ميزان درآمدهاي هر يك از اعضاي خانواده و هزينهها تنظيم شود. در اين ميان خانوادههايي موفقترند كه در اين فرمول جايي را نيز براي پسانداز و به اصطلاح «روز مبادا» در نظر بگيرند؛ چرا كه به اعتقاد كارشناسان برابري هزينهها و درآمد، نشان از اين دارد كه خانواده بر اساس شرايط حال تصميمگيري كرده است، امّا اگر در مديريت اقتصادي جايي نيز براي پسانداز در نظر گرفته شود، نشان از آيندهنگري خانواده دارد كه معمولا اين گونه خانوادهها كمتر دچار مشكلات مالي و اقتصادي ميشوند. در شرايط بحراني كه هزينههاي خانواده به دلايل مختلف از جمله بيماري، بيكاري و... بيش از درآمد ميشود، مديريتِ بحران ميتواند پيامدها و مشكلات ناشي از اين حادثه يا واقعه را كاهش دهد.
در اين وضعيت خانوادههايي كه آيندهنگري را پيشه خود كردهاند، راحتتر از بحران ميگذرند و آن دسته از خانوادههايي كه پس اندازي نداشتهاند با مشكلات بسياري روبهرو ميشوند. اين خانوادهها اغلب به شدت دچار مشكلات مالي ميشوند. بنابراين در علم اقتصاد خانواده، مديريت بايد همراه با آيندهنگري و پرهيز از هزينههاي اضافي باشد. وي همچنين گفت: در حال حاضر به دليل گسترش پديده تجملگرايي، مخارج اضافه، نداشتن قناعت و صرفهجويي و تبعيت از الگوهاي مصرف اسراف گونه، تنها نيمي از خانوادههاي ايراني مديريت اقتصادي را در خانواده خود اعمال ميكنند. درست است كه تورم در جامعه بالاست و هر روز هزينههاي كالاي ضروري، مسكن و ... افزايش مييابد، اما با رعايت مديريت اقتصادي ميتوان تا حدودي از بار مشكلات كاست.
بنا به اعتقاد بسياري از كارشناسان، صرفهجويي، قناعت و پرهيز از تجملگرايي و چشم و هم چشمي از ملزومات اجراي مديريت مالي است. با اين حال بايد در نظر داشته باشيم، خانواده هايي كه درآمد کمی دارند و خانوادههايي كه به هر دليلي سرپرست آنها بيكار است، شامل اين امر نميشوند؛ چرا كه آنها درآمدی ندارند كه بخواهند آن را مديريت كنند. يكي از مباحثي كه در حال حاضر مطرح مي شود اين است كه افزايش قيمتها و هزينههاي سرسام آور زندگي، آرامش را از خانوادهها سلب كرده است و با وجودي كه پدر و مادر دو يا سه شيفت كار ميكنند، نميتوانند از پس هزينهها برآيند.
به اعتقاد من اين افراد دچار نقص در مديريت خانواده هستند و فرهنگ قناعت و صرفهجويي در اين خانوادهها بسيار كمرنگ است. با مديريت اقتصادي و مالي بر درآمدهاي خانوار همراه با صرفهجويي و پيشه كردن قناعت و فرهنگسازي در زمينه «به آن چه داريم، راضي باشيم»، آرامش، شادابي و نشاط در خانواده حاكم ميشود. چرا كه ديده شده است بسياري از خانوادههاي مرفه، با وجود در اختيار داشتن امكانات مالي، افسرده، مضطرب و از هم گسيخته هستند. بنابراين با تلفيق مديريت اقتصادي خانواده با آموزههاي ديني مثل پرهيز از اسراف و پيشه كردن صرفهجويي و قناعت ميتوان به آرامش دست يافت. جامعه ما در حال حاضر با شتاب به سوي تجملگرايي و مصرفزدگي پيش ميرود. آمارها نشان ميدهد، ٨% درصد هزينههاي اضافی خانوادهها ناشي از تجملگرايي و چشم و هم چشمي است. بنابراين در اقتصاد خانواده بايد بر اساس داشتهها و درآمدها براي هزينهها برنامهريزي كرد و نه بر اساس خواستهها؛ اين مسئله مهمترين اصل در مديريت اقتصادي خانواده است.
فواید آشنایی با مدیریت اقتصادی خانواده
1- ثبت دریافتها به شکل حسابداری به ما کمک میکند که منابع درآمد خود را بهتر بشناسیم و با آگاهی بیشتری در افزایش آن قدم برداریم. سرمایه گذاری بخشی از درآمد میتواند نمونهای از این افزایش باشد.
2- ثبت مخارج به شکل تفکیک شده ما را با میزان هزینههای زندگی به طور مجزا آشنا میکند، حتی میتواند ما را متوجه ریز قیمت اجناس کند.
زمانی که ما درآمد و هزینههایمان را بیشتر و بهتر شناختیم، آن وقت است که مانند یک هنرمند واقعی میتوانیم اقتصاد زندگیمان را مدیریت کنیم.
4- این روش به ما کمک میکند تا با نحوه زندگی خود بیشتر آشنا شویم و لذت بهتری از خرج کردن ببریم. به زبان ساده میفهمیم که داریم چکار میکنیم و متوجه میشویم که اگر چیزی را بخریم که نیاز نداریم، بزودی مجبور میشویم چیزهایی را بفروشیم و یا از دست بدهیم که به آنها نیاز داریم.
5- یاد میگیریم که با درست خرج کردن میتوانیم به پسانداز هم فکر کنیم. بنابراین آنچه بعد از پسانداز میماند را خرج کنید.
6- میفهمیم که هزینه کردن هم میتواند سود بخش باشد:
الف: سودی که همان موقع نصیبمان میشود، مانند لذت از تفریح و یا پوشاک مورد علاقهیمان.
ب: سودی که گاهی مواقع ممکن است همان لحظه محسوس نباشد، مانند لذتی که از خدمت به دیگران و یا خیرات و ... عایدمان میگردد.
7- ثبت این عملیات به ما کمک میکند تا با سختی به دست آوردن درآمد آشنا شویم. همسرمان را بیشتر درک و مراعات کنیم و به وسیلة همراهی کردن با او آرامش زندگییمان را فراهم کنیم.
8- کمکمان میکند تا بیشتر در جریان مخارج سنگین روزمره قرار بگیریم و در نتیجه توقعمان را پایین بیاوریم. هوشیاریمان افزایش مییابد و سپس این ما هستیم که خود به خود خرجهای اضافی را کنار گذاشته و قناعت میکنیم.
9- ما را آیندهنگر میکند و به ما کمک میکند تا برای زندگی و پیشرفتمان برنامهریزی کنیم.
10- ذهن حسابگر به ما کمک میکند که به جز اقتصاد، در سایر موارد زندگی به هزینهها و دریافتهایمان توجه بیشتری کنیم و با دقت داراییهایمان را در جای مناسب و زمان مناسب خود هزینه کنیم. این داراییها میتوانند تمام امتیازاتی باشند که ما در زندگی داریم و یا باید برای به دست آوردن آن تلاش و هزینه کنیم.
11- از همه مهمتر اینکه خداوند مهربان زمانی که توجه بنده را به دخل و خرج مشاهده مینماید، او را امین خوبی برای داراییاش به حساب میآورد و روزی او را افزایش میدهد.
اقتصاد یک «هنر» است و فقط کسب درآمد نمیتواند به رشد و پیشرفت آن کمک کند، بلکه چگونگی مصرف شدن درآمد، سرمایه گذاری و مدیریت تقسیم آن، فرصتی برای بهتر شدن موقعیت اقتصادی و اجتماعی به خانواده میدهد، بنابراین مدیریت اقتصادی در خانه و موفقیّت و ناکامی در آن به همه اعضا مربوط است، نه فقط پدر و مادر. اگر خانوادهای بتواند هماهنگی لازم را در این زمینه میان اعضای خود به وجود بیاورد و مدیریت اقتصادی خانه را به دست کسی بسپارد که شایستگی بیشتری دارد، به سطح رفاه بالاتری میرسد، میتواند تفریحات با کیفیتتری داشته باشد و زمینة سرمایه گذاری مطلوب را برای آینده فراهم کند. مدیریت اقتصادی در خانواده به خصوص در خانوادههای امروزی مشارکت کل اعضا را میطلبد و با گذر زمان، این نقش میتواند از والدین به فرزندانی منتقل شود که در این زمینه مهارت بیشتر و به روزتری پیدا کردهاند و با برنامهریزیهایشان میتوانند شانس خانواده را در رشد اقتصادی بالاتر ببرند.
شما نمیتوانید از خانوادة خود و همسرتان بخواهید که بیشتر از توانشان برای آرامش مالی شما هزینه کنند. یادتان نرود شما در حال تشکیل یک زندگی مستقل هستید و استقلال مالی، یکی از معیارهایی است که میتواند موفقیّت زندگی شما را تضمین کند. اگر خانوادة شما یا همسرتان با پیشنهاد خودشان برای کمک به شما قدمی برداشتند، حمایت آنها را رد نکنید، امّا هرگز نمیتوانید بهخاطر اینکه خانواده همسرتان توان کمککردن در زمینههای مالی را نداشته است به همسرتان سرکوفت بزنید. نباید براساس پولی که برای شروع زندگی شما خرج کردهاند در موردشان ارزشگذاری کنید، بلکه باید میزان حمایت معنوی و پشتیبانیای که در لحظههای سخت داشتهاند را ملاک قضاوت قرار دهید. حمایت خانوادهها تنها در خالی کردن جیبشان برای شما معنا نمیگیرد و شما هم نمیتوانید بهدلیل کاستیهای خودتان به جیب دیگران چشم داشته باشید.
حال این سؤال مطرح میشود که خانوادههای ایرانی تا چه حد مهارت مدیریت اقتصادی دارند و میتوانند آن را به فرزندان خود منتقل کنند؟ در جامعة ما زنان و مردان بسیاری در محیط بیرون از خانه مدیران بسیار خوبی هستند، امّا در خانواده نمیتوانند مدیریت مطلوب و قوی داشته باشند. در این خانوادهها فرزندان هم مهارت لازم را برای مدیریت اقتصادی به دست نمیآورند و اصلاً نمیدانند چگونه باید طبق درآمد خانواده هزینه کنند. این موضوع منجر به بروز اختلاف در خانواده میشود و در برخی موارد، تشدید آن باعث از بین رفتن احساس رضایت افراد از یکدیگر، از بین رفتن احساس آرامش و درگیری بین اعضا و در نهایت طلاق عاطفی زن و شوهر و دور شدن دیگر اعضا از هم میگردد.
اگر افراد خانواده به خصوص پدر و مادر مهارت مدیریت اقتصادی را پیدا کنند، و در این مورد کسب آگاهی نموده و وظایفشان را به درستی انجام دهند، میتوانند هر کدام به نوعی در پیشبرد وضعیت اقتصادی خانواده گام بردارند که این امر باعث بالا رفتن احساس رضایتمندی در افراد، کاهش پرخاشگریها و ریسک فرسودگی و اضطراب میشود.
وقتی صحبت از اقتصاد به میان میآید، طبعاً توجه انسان به بانک، بهره، تورم، وام، معاملات تجاری و از این قبیل موضوعات معطوف میگردد. مقولات دیگری مانند، خانواده، اخلاق، معنویت و سایر موضوعات نظیر اینها تنها به صورت جانبی ممکن است مطرح شوند ولی در واقع دامنة اثرات و دست اندازی اقتصاد بسیار وسیعتر و عمیقتر از بانکها و معاملات تجاری است. اثرات اقتصاد در تمامی جنبههای زندگی انسان اعم از مسکن، تغذیه، تحصیل، بهداشت و غیره به وضوح دیده میشوند. اقتصاد شاید پر اثرترین نظام در زندگی بشر باشد، خواه اثرات مفید و خواه اثرات مضّر.
نیروهای محرّکِ اقتصاد از کجا سرچشمه میگیرند؟
خانواده مجموعه کوچک و به هم پیوستهای چون هرم است که هر کدام از اعضای آن جایگاه و نقشی دارند و به تناسب اهمیت نقش و جایگاهشان در سطوح مختلف این هرم قرار میگیرند، مثلاً فردی در راس هرم، مدیریت این مجموعه را بر عهده دارد. این روابط و نقشها در فضای انجام وظایف صرف شکل نمیگیرد، زیرا خانواده یک بستر عاطفی است و اعضای آن به یکدیگر در انجام وظایف کمک میکنند تا خانواده به هدف اصلی خود که رشد و تعالی و تربیت فرزندان و بلوغ اجتماعی و جسمانی است، برسد. در مورد مدیریت اقتصادی خانواده هم این نکته وجود دارد.
در هر خانوادهای هرمی اقتصادی وجود دارد و همه افراد خانواده در آن نقش و جایگاه دارند؛ از پدر و مادر به عنوان کسانی که کسب درآمد میکنند گرفته تا فرزندان که در «هزینه کردن» سهم دارند، امّا چگونه یک خانواده میتواند در این زمینه عملکردی درست و منطقی داشته باشد؟ بیش از 80% شخصیت کودکان و نوجوانان در متن خانواده، در کنار پدر و مادر شکـل میگیرد و خـانواده به عنوان اولیـن پـایگاه تعلیم و تـربیت و نخستین مدرسه کـودکان وظیفه دارد طریقه حساب و کتاب روزمره را به فرزندان خود آموزش بدهند.
بخش مهمی از مسائل اقتصادی خانواده آموزش و تربیت رفتار صحیح اقتصادی به فرزندان است. آموزش اقتصاد به فرزندان به دو گونه مستقیم و غیرمستقیم صورت میگیرد. بخش غیرمستقیم که مهمتر هم هست، روش و نوع عملکرد والدین است که خواه و ناخواه حتماً به فرزندان منتقل میشود. مادران مدیر، قانع و صرفهجو، فرزندانی به همین گونه تربیت میکنند و مادران اسرافکننده، تجملپیشه و مصرفگرا نیز فرزندانی تنوع طلب و مصرفزده به جامعه تحویل میدهند. بنابراین اولین گام در آموزش مهارتهای اقتصادی به فرزندان تصحیح عملکرد والدین است. در شیوة دوم، والدین یا مربیان به گونهای مستقیم عمل میکنند. مثلاً دربارة مسائل اقتصادی با فرزندان گفتوگو مینمایند یا در هنگام خرید تذکرات لازم و آموزشهای ضروری را به آنها میدهند یا در خانه در مورد مصرف آب، برق، مواد غذایی، نگهداری وسایل و ... امر و نهی میکنند. از آنجا که زنان سهم عمدهای در خانواده دارند، لذا در جهت همراهی همه اعضای خانواده و مدیریت اقتصادیشان نیز تاثیر بسزایی دارند.
اولین چیزی که در اقتصاد خانواده اهمیت دارد، نحوه مصرف اقلام است؛ اقلامی همچون: آب، برق، انرژی، وسایل الکتریکی، کالاهای مصرفی خوراکی، آشامیدنی و دیگر ملزومات مورد نیاز. در واقع در حوزة خانواده زنان قادرند برای استفاده بهینه از امکانات موجود و به ویژه مصرف درست انرژی با مدیریت صحیح خود وضعیت مصرف را تعدیل و سامان بخشند و در نتیجه در ایجاد تحولات اساسی و حتی در کارکردهای اقتصادی در کل کشور نقشآفرینی کنند.
به فرزندان خود بیاموزید که منابع مالی محدود هستند و باید از آنها درست استفاده کنند. شیوة برخورد فرزندان شما با پول، رفتاری است که دیر یا زود آن را بروز خواهند داد. آنها این طرز برخورد را از شیوة تفکر و روش تربیتی خودتان میآموزند. آنها در مسیر رشد خود به جمع آوری اطلاعات میپردازند و به احتمال بسیار زیاد، نسخه دوم شما خواهند شد. پس قبل از اینکه کوشش کنید آنها را به قالب مورد نظر خود درآورید، نخست سعی کنید خودتان را از دریچة چشم دیگران، به خصوص فرزند خود، ببینید. فرزندان یک خانواده، فرهنگ مالی و اقتصادی خود را با دیدن و شنیدن نظرات و رفتار والدین و نزدیکان خود به دست میآورند.
هر خانواده دارای اهداف و ارزشهای خاص خودش است؛ پس برای هر خانواده، مدیریت مالی خاصی اجرا میشود که شاید برای دیگران قابل اجرا نباشد. یکی از روشهای آموزش مالی به فرزندان، پرداختن پول توجیبی به آنهاست. به یاد داشته باشید که مقرری ماهانه یا هفتگی، باید به فرزندانمان کمک کند تا روشهای بهتر مدیریت مالی را بیاموزند و تصمیمهای عاقلانهای اتخاذ کنند. پس شما به عنوان پدر یا مادر، مسئولیت راهنمایی، نه تحمیل نظریات آنها را بر عهده دارید و تا زمانی که کاستیها و اشتباهات خود را در مسائل مالی تصحیح نکنید، نمیتوانید از آنها توقع داشته باشید که پول توجیبی یا درآمد حاصل از کار دانش آموزی خود را به طور صحیح خرج کنند.
اسراف مسألهای است که بسیاری به آن دچار هستند. استمرار اسرافکاری موجب رسوخ ملکه ناسپاسی و کفران نعمت در انسان میشود و او را از هدایتهای الهی محروم میسازد. اسراف در زمینههای اقتصادی، موجب اتلاف منابع ثروت میشود و چون این منابع محدودند، لذا عمل اسراف، خود نوعی تجاوز به حقوق دیگران و نقض رفاه عمومی جامعه محسوب میشود. حال ببینیم چه عواملی باعث اسرافکاری در زندگی میشود؛ البته این عوامل انحصاری نیستند و ممکن است عوامل دیگری هم باشد
عوامل اسرافکاری
1. دید کج: یعنی گمان میکند که ریختن و پاشیدن (بریز و بپاش) جزیی از شخصیت است.
2. چشم و هم چشمی: فرد نمیخواهد به اصطلاح از دیگران کمتر باشد. قرآن به پیامبر (ص) میفرماید:
«لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْكَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ»؛ به آنهایی که ولخرجی میکنند، نگاه نکن بلکه به آنهایی نگاه کن که ساده زندگی میکنند. (سوره حجر آیه 88)
برخی گمان میکنند اگر پاشنه کش یا لامپ لوستر یا دسته خودکارشان فلان باشد، شخصیت میآورد و اینها همه از دیدکج و چشم و هم چشمی است.
3. نبودن الگو: اگر در جامعه کسانی نباشند که ساده زندگی کنند، جامعه به سوی اسراف میرود. آدمی که هر چه خواست خورد و هر چه خواست انجام داد، به محض اینکه کمبودی پیش آید ناراحت و نگران میشود، چون مقاومت ندارد، زیرا انسان اسراف کار خیلی زود خودش را میبازد و دینش را میفروشد. آدم اسراف کار وابستهتر است. انسان آزاد کسی است که طمع به چیزی نداشته باشد و انسان عبد تا زمانی که قانع باشد آزاد است. اسرافکار آرامش خود، خانواده و جامعه را بر هم میزند. انسان طمعکار هیچ وقت سیر نیست و دوست دارد که از مردم در خواست کمک مالی کند. چنین فردی هرگز طعم برکت و فزونی را در مالش احساس نمیکند.
در حالی که انسان قانع را خدا و مردم دوست دارند. اگر آدمی قناعت پیشه باشد، همیشه موفق و پیروزمند خواهد بود. قناعت یعنی؛ راضی بودن به روزی خداوند، اگرچه اندک باشد و چشم ندوختن به آنچه در دست دیگران هست. انسان قانع فرد آزادی است و کس دیگری بر وی تسلط ندارد، امّا طمع کاری فرد را بندة دیگران میسازد. کسی که میخواهد روزگار زندگانیش را آزادانه بگذراند، نباید اجازه دهد طمع در قلبش لانه کند.
عزت در قناعت و ذلت و خواری در طمع است. انسان قانع در آرامش، امنیت و اطمینان خاطر بسر میبرد ولی فرد طمعکار همیشه در حال شکوه و ناله است و آرام و قرار ندارد. خوشی دنیا در آن است که به رزق خود قانع باشید و اندوه آن این است که غم چیزی را بخورید که مال شما نیست.
نتیجهگیری
بایست زندگى را محاسبه و معیشت را اندازه گیرى کرد. برنامهریزی مالی برای کلیه افراد الزامی است و بهگونهای باید گفت افرادی که دارای درآمد متوسط و پایین هستند، نیز نیاز بیشتری به برنامهریزی و بررسی مالی وضعیت خود دارند. بهخصوص افراد با درآمد متوسط باید توجه داشته باشند که در صورت برنامهریزی نادرست، بسیاری از فرصتهای مناسب را از دست خواهند داد. فرصتهایی که با استفاده از آنها میتوانند آینده مالی خود و خانوادهشان را تضمین کنند. در شرایط کنونی بسیار لازم و ضروری است تا با برنامه ریزی دقیق و حساب شده اقتصاد خانه را مدیریت کنیم کارها را اولویت بندی کنیم و با توجه به سن افراد خانواده و مهارتی که دارند و میتوانند انجام دهند به آنها مسئولیت بدهیم و کار بخواهیم.
اگر کارِ خانه شما را راضیتر نگه میدارد و بهای اضافهکاری همسرتان به اندازة حقوقی که شما میگیرید قابل توجه نیست، بد نیست او زودتر به خانه بیاید و از بچهها نگهداری کند و اگر شما امکان انجام یک کار پارهوقت را دارید، دیگر دلیلی ندارد، وقتی همسرتان به اندازه شما در خانه کار نمیکند شکایت کنید، بلکه میتوانید در اوقاتی که او مشغول کار اداریاش است، کمی بیشتر به اوضاع خانه رسیدگی کنید. فرقی نمیکند که شما به عنوان یک زن در آوردن پول به خانه مشارکت داشته باشید یا نه. در هر دو حالت، شما و همسرتان باید بپذیرید که این درآمد متعلق به هر دوی شماست. البته یک بار دیگر عبارت «هر دوی شما» را تکرار کنید و گمان نکنید که 50 درصدی که متعلق به همسرتان است باید خرج خورد و خوراک و هزینههای خانواده شود و شما میتوانید با 50 درصد سهم خودتان، کارهایی که دوست دارید بکنید.
پس از گرفتن هر تصمیم مالی مشترکی، ممکن است تا مدتی نتوانید آنطور که میخواهید خرج کنید و بخشی از درآمدتان را برای خودتان نگه دارید. اگر از پس این چالشها بر نیایید، فشار بحرانهای اقتصادی میتواند به هر دوی شما آسیب بزند. ممکن است تا پایان گرفتن این شرایط، شما هم مثل همسرتان مجبور باشید بیشتر کار کنید و کمتر خرج کنید، امّا فراموش نکنید که زندگی مشترک یعنی مشارکت در همه چیز. شما با آمدن زیر یک سقف، همانطور که در سود ناشی از تواناییهای همسرتان شریک هستید، خواسته یا ناخواسته میپذیرید که در روزهای ناتوانی نیز شریک لحظات او باشید.
براي بسياري از مردم، تنظيم اعداد بودجه كاري خستهکننده است، امّا اگر بتوانيد برنامهريزي کنيد كه مخارجتان در کجا صرف خواهد شد، تصميمات بهتري با پول خود ميگيريد. زن و مرد هر دو با تقسیم کار بین خودشان باید یک برنامهریزی صحیح اقتصادی بهوجود آورده و در همه حال مشارکت داشته باشند و گاهی هم باید از فرزندان کمک بگیرند. فرزندان در خانواده تحت تاثیر ویژگیهای رفتاری والدین، طرز تفکرها، تقلیدها، سطح اندیشه و فرهنگ آنها بزرگ میشوند.
مدیر کسی است که بتواند بین درآمد و مخارج تعادل برقرار کند و تأمین دخل برای پاسخ به خرج از رازهای بقای خانواده است. اقتصاد خانواده و شیوه مدیریت اقتصادی، نقش مهمی در ثبات خانواده دارد؛ یعنی رونق و پیشرفت اقتصادی خانواده را به دنبال خواهد داشت. همه خانوادهها دوست دارند بهترین غذا را مصرف کنند، بهترین پوشاک و بهترین تقریحات را داشته باشند و منزلشان در بهترین نقطه شهر باشد و ...
امّا تنها اندکی از خانوادهها میتوانند این خواستهها را اجابت کنند، در نتیجه انتخاب خیلی مهم است. چند ساعت بیشتر کار کردن، به کجا مسافرت رفتن، در کجا زندگی کردن و چه وقت چه خریدی داشتن یعنی همان انتخاب و تصمیم که میتواند درست یا نادرست باشد و باعث پیشرفت یا عقب ماندن ما در زندگی شود.
بودجهبندی یعنی برنامهریزی مالی اقتصادی خانواده برای یک مدت معیّن تا به گونهای عمل کنیم که بتوانیم بهترین مدیریت را داشته باشیم و پس انداز هم بکنیم. در خانواده ابتدا باید اهداف مشخصی تعیین و سپس بر اساس آن اهداف بودجهبندی انجام گیرد، برای هدفگذاری بودجه خانواده بهتر است نزدیک بین نباشیم و افق دور را ببینیم.
«رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ إِسْرافَنا فِي أَمْرِنا وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَي الْقَوْمِ الْكافِرِينَ»؛ پروردگارا! گناهان و اسرافكاري و از حد گذشتن ما را ببخش و قدمهايمان را استوار بدار و ما را بر گروه كافران پيروز بگردان. (آلعمران، آیه 147)
«رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلي والِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبادِكَ الصَّالِحِينَ»؛ پروردگارا در دلم افكن تا نعمتى را كه به من و پدر و مادرم ارزانى داشتهاى سپاس بگزارم و به كار شايستهاى كه آن را مىپسندى بپردازم و مرا به رحمتخويش در ميان بندگان شايستهات داخل كن. (نمل، آیه 19)